طبیعت، کتابِ گشوده آیات است. کلاس درس و تامل و تفکر است. نو به نو هم باید آن را خواند به ویژه وقتی صدای پای نوروز به گوشِ هوش می رسد. هوشیارانه هم باید خواند و خوانده ها را به معرفت ارتقا داد. از دیدن به فهمیدن رسید. آن وقت باباطاهر عریان در ما خواهد خواند؛

به صحرا بنگرم، صحرا توبینم

به دریا بنگرم، دریا تو بینم

به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت

نشان روی زیبای تو بینم

با دیده ای چنین باید دید. زمین را باید نگاه کرد که چطور هر سال، با بهار شکوفا می شود. سبز می پوشد. چشمه های لایزالش را جاری می کند که نه تنها لب را می نوازد که نگاه را هم دچار خویش می کند. حالا اگر نوروزی از راه برسد، بهار تقویم خود را ورق، ورق کند اما اتفاقی نیفتد چه می گوئیم آن وقت؟ زمین به وظیفه خود عمل نکرده است. پی جوی علت می شویم و هزار دلیل می جوئیم تا بفهمیم چرا چنین خرقِ عادت کرده است.

اگر از طبیعت درس بگیریم، با همین نگاه خود را هم به بررسی خواهیم نشست چون همان گونه که استاد صفائی حائری(ره) در کتاب مسئولیت و سازندگی تاکید می کند،" كسى كه مى ‏توانسته آگاه باشد و آگاه نشده مسئول است كه: هَلّا تَعَلَّمْتَ. از او مى ‏پرسند كه چرا آگاه نشده ‏اى؟ اما از او نمى ‏پرسند كه چرا توان نداشته ‏اى و دارا نبوده ‏اى؟ مى ‏پرسند كه چرا استعدادها را به جريان نينداخته ‏اى؟ اما نمى ‏پرسند كه چرا استعداد نداشته ‏اى؟ «لتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ.»داده ‏ها و نعمت ‏ها مسئوليت دارد." زمین استعداد بارور شدن دارد. پس مسئول است. سنگلاخ را استعداد دیگری هست اما توان باروری ندارد لذا کسی نمی گوید چرا سنگلاخ ها گُل نمی دهند. در باره انسان هم حُکم همین است. از استعداد های نداشته نمی پرسند و توقعی هم نیست اما این توقع وجود دارد که استعداد ها و ظرفیت های داشته را شکوفا کند. توقع است روابط خود را جوری اصلاح کند که همه شئون زندگی اش، مصلحانه شود. انتظار است بفهمد که،" ما براى خدا هستيم. از آنِ او هستيم. از آنِ او. نه براى هوس ‏ها و حرف ‏ها و جلوه ‏ها ... ما براى او هستيم و اين است كه به سوى او باز مى‏گرديم و داده ‏ها را در راه او مى ‏ريزيم. ما براى او هستيم و او جهت حركت ما و هدف ما و بازگشت ماست." چون برای او هستیم، هر گامی که برمی داریم باید ما را به او نزدیکتر کند. این حرکت در مسیر طبیعت است.

با ساخت انسان، ساز است. تناسب آن ساخت و این ساز می گوید:" هركس كه داراست؛ داراى نعمتى، ثروتى، قدرتى، همتى، فكرى و انديشه ‏اى، داراى قلمى، قدمى، درمى ... هر كس كه داراست مسئول است كه آنچه كه داشته كجا خرج كرده و براى چه مصرف كرده و به سوى كه بازگردانيده است. " زمین، داشته هایش را در مسیری که برایش تدبیر شده است، خرج می کند و به شکوفایی طبیعت کمک می کند. آدمی هم باید نوروزانه درس بگیرد. و خود را برای خدا شکوفا نماید. باید داشته هایش را به ظرفیت و فرصت تبدیل کند برای خدمت به خلق خدا که عیال اویند. نماز و روزه را "طاعت" خوانده اند که رمز بندگی است. عبادت را اما بندگی معنا کرده اند تا برای خدا دست بندگانش را بگیریم و در مسیر خلیفه شدن قدم برداریم. جدی بگیریک نوروز را، رمضان را، بهار را. با جدیت در مسیر بندگی خدا گام برداریم. راه این است و بهشت هم انتهای این صراط مستقیم.

الف / 4021227084 / سه شنبه 29 اسفند 1402 / ساعت:۱۲:۰۰/ چ2 ب

https://www.alef.ir/news/4021227084.html

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:55  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

تا لحظه تحویل سال، دوبامداد بیشتر فاصله نیست. دل ها برای ترنم "یا مقلب القلوب والابصار"، دیده ها را به یاری می خوانند. شب و روز، خود را در دایره تقدیری بشکوه به کرمِ "مدبر الیل والنهار" می سپارند. حال و احوال جان و جهان به لطف "محول الحول و الاحوال" دست به دعا می خواند" حول حالنا الی احسن الحال" آری، نوروز در پیش داریم. نوروزی که به ایام قرآنی رمضان هم غنی‌سازی می‌شود. در حقیقت، دو بهارِ توامان را پیش روداریم. باید که واقعیت زندگی خود را با این دو موسم بهشتی زمین و زمان، هم‌راستا و روزگار خویش را هم‌داستان کنیم. در این راستا قدم برداریم که شکفتن را از بهار بیاموزیم. هر گل را و سبزه را و چشمه را پیغام دوست بدانیم که ما را نیز به شکوفا شدن می‌خواند. هم‌داستان شویم با رمضان و به هرروز”صیام” صولت بزرگ بندگی بگیریم. آن راستا و این داستان، نه‌تنها باهم فرقی ندارند که در یک “این‌همانی” آشکار، ما را به بهتر شدن می‌خوانند. بهتر که شدیم، از ما رفتار بهتر سر خواهد زد. جسم و جانمان در کوزه‌ای تلاقی خواهد یافت که پر از عسل است. شهد خواهد تراوید با عطری که هوش را فزونی بخشد. هرکس هم گذرش به ما افتاد، گره گشوده خواهد رفت. لبش به خنده زیبا خواهد شد از سر رضایت و دلش قرار خواهد گرفت به‌قرار ایمانی. ما نسبت به هم تکلیفی چنین فرح‌بخش داریم. مکلفیم که بار از دوش هم برداریم. بالِ هم شویم و همدیگر را به‌روزهای بهتر ببریم. این عبادتی است که انسان را به عبودیت می‌رساند. رسیدن به مقام عظمای خلیفه الهی درست از همین کوچه میسر است. اوج” اسفار اربعه” نیز همین است؛” سفر فی الخلق بالحق؛سفر در میان مردم باخدا” این سفر است که آدمی را به ابدیت پیوند می‌دهد. نوروز را، رمضان را، فرصتی ممتاز ببینیم برای بازسازی مصلحانه خویش. رابطه خود را باخدا اصلاح کنیم تا رابطه ما را با خلقِ خویش به نیکوترین شیوه، تدبیر فرماید. یک نکته که اهل معنا بر آن تاکید دارند؛ در همه امور نگاهمان را خدایی کنیم. دیدوبازدیدهای عید را می‌شود با قصد قربت، روح و جان تازه‌ای بخشید. با این نگاه برای امور “مباح” هم می‌شود جاده استحباب کشید. همه‌چیز را در قرار عبودیت باخدا تنظیم کنیم. خواهیم دید که زندگی ما به نظاماتی خواهد رسید که زندگی امروز ما را سامانی بهشتی دهد. همه هم از خود شروع کنیم. به ویژه مسئولان محترم،" انقلابی" خود را در مدار بندگی قرار دهند. این بسیار درس آموز است. به قاعده تربیتی، که امام علی(ع) می فرمایند:" اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛ مردم، به دولتمردان خود شبيه ترند تا به پدرانشان." ما از روی دست مسئولان، می نویسیم. ظاهرِ ما باطن آنان است. پس اگر آنان زیبا زیست شوند، زیبایی چون روح در کالبد جامعه جاری خواهد شد. چنین باد ان شاالله

جمهوری اسلامی / شماره 12777 / دوشنبه 28 اسفند 1402 / صفحه اول و 3 / خبر (چ2ن)

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:53  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

جهنم را خود ما می سازیم. بهشت را هم خود ما می سازیم. هرکسی نان از عمل خویش می برد. بر سفره ای می نشیند که خود پهن کرده است. از غذایی می خورد که خود فراهم آورده است. آن دنیا مثا این دنیا نیست که بشود با پارتی و پول پیچاند و از گیت های قدرت رد شد. اتفاقا همین رد شدن های این دنیا و پیچاندن ها را هم دقیق با آدم حساب می کنند. خلقت نظم خود را دارد. یک بخشش را در این دنیا می بینیم و بقیه را در سرای باقی فهم خواهیم کرد. عاقل و مومن کسی است که با دریافت این حقیقت، واقعیت های زندگی را چنان نظم دهد که بهشت، ناگزیر باشد برایش. خداوند درجات استاد صفائی حائری را لحظه افزون فرماید که کلماتش چراغ می شود تا در این تاریکی غفلت ما را به تامل وادارد. او انسان را به نظم این جهان توجه می داد به این کلام که؛" خدا هستى را منظم آفريده و كسى كه در اين هستى حركت صحيحى نداشته باشد مى‌سوزد. درست مثل وقتى كه من كبريت را زير پيراهنم بكشم آتش مى‌گيرد. حال تو بگو: خدا بزرگ‌تر از آن است كه مرا بسوزاند! و يا اينكه من ستمگرتر از آن بوده‌ام كه خيال مى‌كرده‌ام و من خودم را سوزانده‌ام!" ما نتیجه قهریِ رفتار خود را می بینیم. کسی که راه به مرداب می برد، فرورفتن و مردن نتیجه طبیعی رفتار اوست. کسی که غواصی نیاموخته به دل امواج می زند، به طبیعی ترین شکل، طعمه دریا می شود. جز این نباید توقع داشت که این عین واقعیت است. به قول استاد، در صفحه 57 کتاب حیات برتر،" او قانون‌هايى را در هستى گذاشته و به من هم گفته است كه با آنها درگير نشو. راه و روش زندگى را هم برايم توضيح داده تا درگير نشوم. ولى منى كه درگيرى با آنها را خودم خواسته‌ام و خودم فساد به بار آورده‌ام، نمى‌خواهم بسوزم‌؟! چرا نسوزم‌؟! كه سوختن يك امر طبيعى است." بدانیم که مومن به نظم و قاعده مندی رفتار کردن را برمی گزیند چه می داند که عظمت خداوند باعث تنظيم اين هستى است و نظم اين هستى، نظم ستیزان را می شکند. کسانی می توانند به زندگی برتر برسند که بهتر خود را با قانون زندگی تنظیم کنند.

ب / شماره 5273 / دوشنبه 28 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021228.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:42  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

تقویمِ 1402 به آخرین برگ خود رسید. ما هم با این سال- با همه فراز و فرود هایش- رسیدیم به نقطه پایان اما تقویم زندگی بر اساسِ نقطه، سرِ خط، تنظیم شده است. نظام هستی بر استمرار استوار است. در باور دینی حتی مرگ هم نمی تواند سیرِ آدمی را نقطه پایان بگذارد. خداوند علی اعلا انسان را به گونه ای آفریده است که اگرچه ازلی نیست اما ابدیت در انتظار اوست. سوختِ این ساز با خود اوست. دنیا را برایش مزرعه کرده اند تا خود زاد و توشه خویش را فراهم نماید. قرار نیست در آن دنیا کسی بر سفره دیگری بنشیند. هرکس بر سفره ای خواهد نشست که خود گسترانیده است. با غذاهایی که خود بر آن گذاشته است. پس حواس مان باشد به کاری که می کنیم و حرفی که می زنیم چون آن سفره با همین رفتارها شکل می گیرد. جوری سفره آرایی کنیم که با حلاوت بر سفره بنشینیم و به شوق سلام خداوند برخیزیم. تقویم 1402 به برگ آخر رسید اما ما را هنوز- ان شاالله- تقویم ها پیش روست. حتی اگر فقط یک برگ مانده باشد همت مان چنین باید رقم خورد که با همان یک برگ، برگِ سبزی بسازیم که تحفه درویش باشد بر درِ حضرتِ کریم. بسان ران ملخی که با بسم الله غنی سازی شد. به سرِ خط فکر کنیم که در این نوروزِ مستظهر به رمضان، پیش روی ماست. چنان به نوسازی خود همت کنیم که ایمان مان جوانه بزند و زندگی مان باغِ پُر برکتی بشود که هم نوروز را و هم رمضان را و هم همه روزهای مان را بتوانیم با وصفِ "علیه السلام" بخوانیم. این روز ها امانت خداست پیش ما و ماموریت ما این است که هر روز را نوروز ببینیم و با بهترین رفتار از آن عید بسازیم. آن هم بر مدار این تبیین که امام على عليه السلام می فرمایند:" كُلُّ يَومٍ لا يُعصَى اللّه ُ فيهِ فَهُوَ عِيدٌ ؛هر روزى كه در آن خداوند نافرمانى نشود ، عيد است ." بکوشیم برای سال نو که هر روز مان عیدتر از روز پیش باشد. با اطاعت خدا را عبادت کنیم. خلق خدا را یار باشیم و با زیستن به سبک نبوی، اخلاق را شکوهی بخشیم که خلق را در روزگار بهتر قرار دهد. ما نسبت به هم مسئولیم. نوروز را، رمضان را با نگاهی چنین به فرصتی برای متعالی شدن تبدیل کنیم. ان شاالله

ب / شماره 5273 / دوشنبه 28 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021228.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:41  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

تا نوروز چندصباحی باقی است، اما رمضان با برکت و رحمت و مغفرت ما را به آغوش کشیده است. با دعا و عمل باید جواب بدهیم. توجه داریم که دعاها را در حصر زمان نباید دید، چنان که هیچ مکانی هم نمی تواند آن را به حصار کشد. کلمه به کلمه معرفت است دعا. همیشه باید آن را زندگی کرد. به گمان من دعای «حول حالنا الی احسن الحال» هم در صدر می تواند باشد. اگر تأمل کنیم، آن را در اندازه سند تحول خواهی انسان، مهم و راهبردی خواهیم یافت. تکلیفی خواهیم دید برای خود که «حرکت» را به عنوان پیش نیاز پیشرفت بپذیریم. در این مسیر هم هرروز، با هدف بهتر شدن و بهتر رفتار کردن و بهتر خواستن برای همه، خواهیم کوشید. ما به زیباخواهی، نیک رفتاری، به عنوان یک فضیلت اخلاقی نیاز داریم. اگر می خواهیم حال و روز خودمان خوب باشد، اگر جامعه را بر مدار بهتر شدن می خواهیم، اگر کشور مان را روز به روز عزیزتر می پسندیم، باید به بهتر شدن هر روزه مان عادت کنیم؛ به ویژه اگر قصد خیرخواهی داریم، باید به شیوه «مُحسنین» رفتار کنیم؛ همان ها که کار خوب را به خوب ترین شیوه ممکن انجام می دهند؛ نتیجه هم می گیرند. ما حق نداریم ولو با نیت خیر، دست به کاری بزنیم که هم خود آن «شر» باشد و هم شرهای زیاد از آن برخیزد. زخم را با مرهم می بندند؛ کسی دست زخمی را با اسید نمی شوید. آنکه برای تاراندن مگس از روی صورت اربابش، سنگ برداشت «خاله خرسه» بود. اصحاب عقلانیت و معرفت به سیره معصومین(ع)، کار خوب را به بهترین شکل انجام می دهند. امر به معروف دقیقا همین است. اینکه در دعوت به معروف هم از بهترین شیوه استفاده کنیم. اذان، بهترین دعوت نامه است به نماز. تک تک واژه هایش پر از خیر است و خیرخواهی. کسی که اذان بیدارش نکند، هم بیدارش نخواهد کرد، حتی اگر خوابش را هم برآشوبد. این را به زیبایی در فیلم سینمایی «غریب» می بینیم. چیزی که کلیپ شده است و در فضای مجازی به گستردگی بازنشر می شود. آنجا که تندرفتاری در لباس رزمنده با سر و صدای بلند دیگران را برای نماز صبح بیدار می کند، اما از سوی شهید محمد بروجردی مورد توبیخ قرار می گیرد. او به اعتراض می گوید پس امر به معروف چه می شود. جوابش را از محمد چنین می گیرد که او را به بانگ زیبای اذان توجه می دهد که امر به معروف یعنی همین. یعنی حی الی خیر العمل. جالب است که در سکانس های بعد می بینیم همین مدعی امربه معروف، «نفوذی» از کار در می آید. این هم هشداری است برای جامعه. بیدارباشی است برای ما تا در صداقت افراطی ها و تند رو ها به دیده تردید بنگریم. تندروها بدرفتار و بدگفتارند. نمی شود به خیر العمل خواند با رفتاری که از جنس خیر العمل نیست. نماز را، روزه را باید به زیباترین شیوه اقامه کرد تا جامعه به خیر و صلاح قیام کند. تا مردم در اصلاح خویش به سبک «فاستبقوا الخیرات» از هم پیشی بگیرند. «حول حالنا الی احسن الحال» هم یعنی همین. یعنی با اخلاق خوش روزه داری، جوری رفتار کنیم که حال مخاطبمان خیلی بهتر شود از روزهایی که روزه نیستیم. این کفران سعادت روزه است که آن را بهانه تلخ گویی و تلخ رفتاری و ناشکیبی کنیم. توقع داشته باشیم چون روزه ایم، همه روزنه ها هم با اراده ما باز و بسته شود. نه، روزه ایم تا به اخلاق، برای دیگران روضه ای بسازیم که از جنس روضات الجنات باشد. انسان تحول یافته بر مدار دین، هر روز بهتر از دیروز رفتار می کند و برای بهتر شدن حال جامعه هم تلاش می کند. به این دعا التزام داشته باشیم.

شهرآرا / شماره 4182 / یکشنبه 27 اسفند 1402 / صفحه 13 / جامعه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14980/398050

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/27/14980_139762.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:27  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

یا آقایان در ایران زندگی نمی کنند یا اینجا که ما زندگی می کنیم ایران نیست! آنجا که آقایان زندگی می کنند، تورم رو به کاهش است." تورم نقطه به نقطه از از 59.8 رسیده به 35.8" یعنی 24 درصد کاهش یافته است. آنجا حالِ مردم آنقدر خوب است که هر روز حماسه می آفرینند تا جایی که این دشمنِ نابه کار برای انتقام گرفتن می آید و ماجرا درمانگاه قم را را علم می کند. آنجا انگار 40 درصد از 60 درصد بیشتر است! آنجا" دولت توانسته تورم را از ۴۲ درصد به ۳۴ درصد کاهش دهد که این مهم اقدام خوبی است." آنجا حتی "نرخ بیکاری رو به کاهش" است. اعتبار عمرانی آنجا صد در صد محقق شده و "انضباط مالی در این سال‌ها جزو امتیازات این دولت است، لذا استقراض از بانک مرکزی انجام نشده است." آنجا همه چیز خوب است فقط بی حجابی کفر ابلیس است که دشمن می کوشد آن را توسعه دهد لذا با تمام توان باید در برابرش ایستاد. اختلاس و باندبازی و پارتی بازی و زمین خواری و... که چیز مهمی نیست. فقط باعث می شود مرفهین بی درد رای ندهند که آن هم مهم هم نیست. مردم که آمدند! در اینجا که ما زندگی می کنیم- حالا اسمش هرچه هست- وضعیت تورم و گرانی از اروپایی که تلویزیون ما نشان می دهد هم خیلی بدتر است! مردم دارند گرانی را آن به آن حس می کنند حتی بیشتر از اروپایی های تلویزیون. اینجا که ما زندگی می کنیم، اختلاس نه فقط اقتصاد را که ایمان و اعتماد و آرامش مردم را یک جا می تراشد. اینجا مردم میزان تورم و گرانی را با جیب خود حساب می کنند نه با نمودارهای مسئولان. اینجا که ما زندگی می کنیم حال و احوال چندان مساعد نیست. کاش ما را هم به ایرانِ مسئولان راه بود. آن وقت مزه خدمات دولت محترم را با همه وجود حس می کردیم و مثل تریبون داران محترم حال مان خوش می شد. به ویژه که نوروز هم در پیش است و از قدیم در این مناسبت لباس نو می کردند. ما هم اگر به جایی که آقایان زندگی می کنند راه بود هم لباس را نو می کردیم و هم در زمین های "ازگل"، باغ، باغ، گل می کاشتیم تا عطرش به مشام سرزمین های دور برسد و همه را به راه راست هدایت کند.....

جمهوری اسلامی / 12776 / یکشنبه 27 اسفند 1402 / صفحه 3

انتخاب / کد خبر: ۷۷۱۱۴۰ / ۲۷یکشنبه اسفند ۱۴۰۲ / ساعت: ۳۳ : ۱۷ –

(تفاوت آنجایی که آقایان زندگی می‌کنند و اینجایی که مردم عمر خود را می‌گذرانند)

https://www.entekhab.ir/fa/news/771140/

انصاف نیوز / یکشنبه 27 اسفند 1402

https://ensafnews.com/499395/

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:24  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

رمضان، ماه تغزل با حضرت عشق است. گاهِ بشکوه شهد نوشی و رسیدن به تجربه شهود. مبارک هنگامه ای است که انسان را به برکت می رساند. بعد از آن که حرکت در مسیر خدا را آغاز کند. حرکتی که برکت می آورد همین است. همین که به اخلاص، جان خالص کنیم و به اقدام، عمل را تولد بخشیم و به قصد قربت، دوری ها را نزدیک تر از نزدیک کنیم. بدانیم که این زمان را ، لحظه به لحظه آن را به تمثیل باید چون ذرات اتم دانست که با شکافت هسته اش، هستی ها می توان ایجاد کرد. کسی به کوچکی ذره نمی نگرد که مسحور عظمتِ تولید شده از آن می شود. لحظات رمضان را هم قدری چنین است لذا در کلامِ رسول اعظم الهی نسبت به مستحب و و اجب توجه داده می شود به این صراحت که"وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِصَلَاةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّی فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّی سَبْعِینَ فَرِیضَةً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ؛ هرکس در این ماه نماز مستحبی بپا دارد، خداوند او را از آتش جهنم برهاند و کسی که نماز واجبی بجا آورد، خداوند ثواب هفتاد نماز واجب در ماه‌های دیگر را به او عطا کند." پس قدر بدانیم ماهی را که بیش از همیشه کمِ ما را با کرمِ خویش، ارزشی چند برابر می بخشد خدای کریم. رمضان فصل کشت و کار زیبایی هاست. فصل شکوفه دادن اخلاص است. گاه خود شکنی است و آینگی. زمانِ آغوش گشودن بهشت و دربستنِ دوزخ است. همان که باز در کلامِ رسول اعظم الهی می خوانیم: " أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَنْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَالشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ؛ ای مردم! درهای بهشت در این ماه گشوده است، از پروردگار خود بخواهید که آن‌ها را بر روی شما نبندد و درهای جهنم در این ماه بسته است، از خدا بخواهید که آن‌ها را بر روی شما نگشاید. شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند. از خدا بخواهید که آن‌ها را بر شما مسلط نگرداند." پس به اعمال خیر به خیرِ خالص به اخلاص در اعمال امتداد باز بودن بهشت و بسته بودن جهنم و در زنجیر ماندن شیطان را استمرار بخشیم.

ب / شماره 5272 / یکشنبه 27 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021227.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:22  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

همه مان تجربه کرده ایم که تلخ شنیده ها تلخ در ذهن آدم می ماند. هزار شیرینی بعد هم نمی تواند آن تلخی را پاک کند. از این شمار است ماجرایی که میانسال مردی ازدوران های سختِ گذشته می گفت. از آنچه بر پدرش رفته بود. می گفت من و پدرم برای کار از بیرجند به مشهد رفتیم. من در همان مشهد، یک کارگاه به کار گرفته شدم و پدرم به یکی از شهر های شمالی خراسان رفت. چندی بعد که آمد، دیدم دستش خالی است. او هم سر به زیر انداخت و جمله ای گفت که بعد از ده ها سال هنوز مرا می سوزاند؛ با من دعوا نکنی پسرم. من مجبور شدم به ازای خورد و خوراکم کار کنم. یعنی همین که امروزه می گوییم:" کار در برابر غذا" مرد بغض در گلو و اشک در چشم داشت. حالی که برای من هم ایجاد شد با این که پدرش را نه دیده بودم و نه می شناختم. این که یک مرد فقط در برابر غذای خود به کارگرفته شود را ناعادلانه می دانستم. ماجرا اگر چه قدیمی است اما همچنان مرا می آزارد. این خاطره تلخ زمانی تجدید شد که از زبانِ محسنِ باقری، نماینده کارگران در شورایعالی کار، ماجرای" سبدِ غذایی" را خواندم که توسطِ وزارت بهداشت برای محاسبه در سبد معیشت در موضوع تعیین دستمزد ها طراحی شده است. از همه سرفصل های سبد غذایی کاسته اند تا مثلا سبدی طراحی کنند که قیمت آن پایین بیاید تا در محاسبه سبد معیشت، جور دیگری حساب کنند. نمی دانم آیا نیاز بدن به درصد های کالری هم با تغییر دولت ها تفاوت پیدا می کند یا نه اما می بینم که دارند تغییر می دهند! این هم متاسفانه قصه ای است که پایان هرسال پرغصه تر تکرار می شود. کارگری که غذای لازم به بدنش نرسد چطور می خواهد کار کند؟ چطور می خواهد معیشتِ یک خانواده را تمشیت کند؟ با این تورم که از الآن تا الآن فرق می کند و پله ها را دوتا یکی می پیماید چطور باید زندگی خود را مدیریت کنند؟ روزگار کارگر، با این برنامه ها، سال آینده سخت تر می شود. تورم که سر ایستادن ندارد. گرانی هم که نگرانی افزاست همیشه. مسئولان محترم هم در تعیین دستمزد کارگر، همراه کارفرمایند نه ضلع سوم شورای عالی کار. با قدرت دوگانه ضلع دولت و کارفرمایی، معلوم است حرف ضلع لاغر کارگری شنیده نشود. مگر سال های پیش که نماینده کارگران مصوبه دستمزد ها را امضا نکرد اتفاقی افتاد؟ مگر وعده وزیران محترم عملی شد که اگر تورم از فلان عدد بالاتر رفت ترمیم حقوق خواهیم داشت؟ با همه این، امید واریم در تعیین حقوق سال 1403، عدالت روح تصمیم باشد. امیدواریم.....

ب / شماره 5272 / یکشنبه 27 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021227.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:21  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

آدمی است و عشقِ نو شوندگی. شاید دلیلِ بیشتر دوست داشتن صبح از غروب هم در همین نهفته باشد. در علاقه به آغاز، به نو شوندگی. هرچه مثل بای بسم ا... از آغاز حکایت کند، خواندنی و شنیدنی است. نوروز هم حکایتی از این دست را برای ما داستان می کند تا ما را، همه ما را هم راستا با داستانِ آغاز، از کهنه راه ها نجات دهد. عشق به نوروز هم به امید روزهایی است که مشق از این سرمشق بنویسند تا زندگی زیباتر رقم بخورد.

نوروز برای ما عزیزتر است از آن جهت که به عطرِ هوشیاری بخشِ رمضان هم طراوت و حلاوت یافته است. ما به یک نفس، دو آیه را تنفس می کنیم. هم آیات قرآن را و هم آیاتِ طبیعتِ یار را. طبیعتی که ترجمه تجسم یافته کتاب خداست. ا... اکبر که هرکس طبیعت را فهمید به راز آیات و بشارت های دوست، رسید و رمز بندگی چنان برایش گشوده شد که به مقام عظمای بندگی رسید. بندگان و فقط بندگان ربِ ودود ند که باباطاهر را زبان خویش کرده اند تا بسراید: 

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

به دریا بنگرم دریا ته وینم

به هرجا بنگرم کوه و در و دشت

نشانِ روی زیبای ته وینم

بندگان و فقط بندگان اند که خداوند چنان بر دلشان نشسته است که جز او نمی بینند و جز او نمی شنوند. چشمه، چشمشان را به روی یار بیدار می کند و گُل، شرحِ جمال دوست می کند برایشان. صحرا، ساحتِ معرفت است و دریا، دایره دل پسندی. کوه و در و دشت هم آینه جمال و جلال اویند. کسانی که در این آینه نگاه می کنند و دوست می بینند به صفات حضرت متصف می شوند و همه چیز را در دایره نگاه و شعاع انوار او می بینند.

چنین است که مهربانی در آن ها مدام در افزایش است. نگاهشان چنان پر امید و گیراست که می توان به گرمای دستانشان از انتهای زمستان به صبح نوروز رسید. مردمان خداجو و خدایاب، مردمان را یار و غم خوارند.

پیش پای نوروز می کوشند به سنتِ امام رمضان علی(ع)، پدری را در حق یتیمان و برادری را در حق نیازمندان تمام کنند. قطعا مسئولان هم برای قرار گرفتن در تعریف علوی، کوشش خود را باید چنان سامان دهند که زندگی مردم از بی سر و سامانی نجات پیدا کند.

آن ها به آموختن از امام علی(ع) اولاترند که بکوشند هم به عنوان کارگزاران حکومت، حکمت در کار کنند تا سال نو بهتر از امسال باشد و هم به عنوان مومنان شهروند نظام، نظمی در کار کنند که بی نظمی از جامعه رخت بربندد.

این گونه می شود با جریان امید در کشور تکلیف خود را برای بهتر شدن حال مردم به انجام برسانند. آدمی است و نوروز. نوشدن، حال آدم را خوب می کند به ویژه وقتی خود از گذر رمضان گذشته باشد.

شهرآرا / شماره 4181 / شنبه 26 اسفند 1402 / صفحه آخر / کوچه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14975/397979

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/25/14975_139698.pdf

+ نوشته شده در  شنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:32  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

رمضان، پر از برکت و رحمت و آمرزش، آغوش خود را گشوده است به روی انسان اما آیا ما را توان درک این فرصت هست؟ جوابش را باید در کردار و گفتار و حتی پندارمان بجوییم. در حقیقت این سوغات سه‌گانه رمضان که یقین است. تردید‌ها را در تحقق آن باید در رفتار خود برطرف کنیم. این کلامِ هدایتگرِ رسول خداست که؛ "به نیازمندان و بینوایانتان صدقه بدهید؛ به بزرگان خود احترام، و بر کوچک‌هایتان ترحّم، و به بستگانتان نیکى کنید." این یک تکلیف فردی نیست. می‌توان تفسیری مسئولانه هم داشت. باید مسئولان را به کلام نبوی توجه داد که با تدبیر امور، راه را بر ایلغارِ فقر ببندند. بایدشان گفت به بزرگانِ انقلاب، احترام کنند نه این که تیرهای کینه برخی‌ها بعد از مرگ هم به سوی سینه‌های ستبر انقلابیون کهن روانه باشد. بایدشان گفت، نسبت به جوانان با کرامت و گذشت رفتار کنند. همان‌گونه که با فرزندان خود، نگاه به بخشش دارند، فرزندان جوانِ مردم را هم همان‌گونه بنگرند نه مثل فلان شخص، که گناه نفاق رسمی فرزند خود را به حساب دیگران می‌نوشت اما برای فرزندانِ مردم که صدایشان بالارفته بود مرگ می‌خواست. پیامبر اکرم(ص) در همین خطبه نورانی می‌فرمایند: "زبانتان را نگه دارید؛چشم‌هایتان را از آنچه نگاه به آن حلال نیست، بپوشانید؛ گوش‌هایتان را از آنچه شنیدنش حلال نیست، فرو بندید." این هم فقط ما به ازای فردی ندارد که غیبت و تهمت و حجاب و.... را فهرست کنیم. مسئولان و اصحاب قدرت به رعایت تمام ساحتی این بایستگی اولا هستند. این روزها کم نمی‌بینیم افراد را که به هتک حرمت این و آن زبان می‌جنبانند. چشمانشان ذره‌بین می‌شود در زندگی دیگران. دنبال سندخوانی و حتی سندسازی هستند. گوش‌هاشان برای شنیدن آنچه بعد بتوانند از آن سنگ بسازند و سر بشکنند، حریص است. بدانند اینان که بهره‌ای از برکت و رحمت و آمرزش نخواهند برد تا به اصلاحِ خویش، راهِ صلاح در پیش نگیرند. حضرتِ محمد مصطفی(ص) در همین خطبه کلامی دارند که می‌توان در ساحتِ فردی به صله رحم تعبیر کرد و در سطح ملی کنشی خواند که نه‌تنها راه بر قهر و غلبه ببندد که قهرهای کهنه را هم بشوید: "هر که در رمضان به خویشاوند خود نیکى کند، در روز دیدار، خداوند با رحمتش به او نیکى خواهد کرد و هر کس در آن از خویشان خود ببُرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد نمود." پس بکوشیم، رمضان را بستری برای رشد همدلی کنیم تا نوروزِ پیش رو ایرانی را ببیند که به آشتی تمام ساحتی، زیبایی و شکوفایی را جلوه‌ای نو بخشیده است. قطعاً آنان که بر دوری بیفزایند فردا هم از رحمتِ خداوندی دور خواهند ماند. خدا مومنان را در اوج مهربانی و اخوت می‌خواهد. در ماهِ پر رمز و رازِ رمضان به این مهم اهتمام کنیم.

جمهوری اسلامی / شماره 12775 / شنبه 26 اسفند 1402 / صفحه اول و 3 / خبر

https://jepress.ir/?newsid=326502

https://jepress.ir/archive/pdf/1402/12/26/3.pdf

صاحب خبر / https://sahebkhabar.ir/news/65733089/

شفقنا / https://fa.shafaqna.com/news/1760741/

+ نوشته شده در  شنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:29  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

رمضان یک فرصتِ ناب است. یک بشکوه شکوفا. با درک فوق العادگی آن است که می تواند بهره فوق العاده برد از ماهی که هر لحظه اش آیه ای است برای بیداری، پیغامی است الهی برای هوشیاری. رسول اعظم الهی(ص) نیز در خطبه ای مردمان را به این فرصت دانی و قدردانستن فرصت، توصیه و نصیحت فرموده است. توصیه هایی که کارکرد اجتماعی آن نیز چون عبادات و اطاعات بسیار برجسته است از جمله موضوع راهبردی و جامعه سازِ صله رحم. این کلام روشن و روشنی آفرین حضرتِ مصطفی(ص) است که: "وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ ؛ هر کس در این ماه صله رحم کند و با خویشان بپیوندد، خدا او را در قیامت به رحمت خود واصل گرداند و هرکس در این ماه رابطه اش را با خویشان خود قطع کند، خداوند در قیامت رحمت خود را از او دریغ نماید." به این مهم ویژه توجه کنیم. برخوردار اول این توجه خود ما هستیم. با صله رحم، خویشاوندی ها قوام می یابد، غبارهای موسمی از دل می رود. تندبادهای روزگار از سر می گذرد. خیلی راحت تر می توان "مشکلات" را سر برید تا به همت تشکل های خویشاوندی به "شکلات" و شیرینی روزگار رسید. خانواده و نظامِ خویشاوندی از جمله مستحکم ترین نهاد های اجتماعی است که دوام و قوام جامعه به آن بسته است. هر کشوری که از خانواده های مستحکم و خویشاوندی به قرار رسیده برخوردار باشد، در سطح کلان هم به قوام و قرار خواهد رسید. این هم فرصتی خواهد شد برای شکوفایی استعداد ها که هم فرد را به جایگاه بایسته می رساند و هم جامعه را به قوت فرزندانش قوی می کند. اگر خواهان کشوری قوی هستیم تا می توانیم خانواده را تقویت کنیم و با صله رحم روابط خویشاوندی را ارتقا دهیم. علاوه بر کارکرد این جهانی، ما به ازای آن جهانی هم دارد. همان که در کلام رسول اکرم(ص) وعده آن داده شده است؛" هر کس در این ماه صله رحم کند و با خویشان بپیوندد، خدا او را در قیامت به رحمت خود واصل گرداند و هرکس در این ماه رابطه اش را با خویشان خود قطع کند، خداوند در قیامت رحمت خود را از او دریغ نماید." اگر خواهان رحمت خداییم- که قطعا چنین است- راهش صله رحم و ارتقای خویشاوندی از رابطه خونی به رابطه عاطفی و اخلاقی است. این را در رمضان و با سفره های افطاری، تمرین کنیم.

ب / شماره 5271 / شنبه 26 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021226.pdf

+ نوشته شده در  شنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:26  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

افسوس كه ما، پيش از آن كه از آلودگى ‏ها پاك شده باشيم بر خويش عطر پاشيده ‏ايم " این تامل آفرین ترین جمله ای است از استاد صفائی حائری که تامل کننده را از تفکر به تلاش و تکاپو می کشاند. ما اول باید آلودگی ها را پاک کنیم. اول باید کهنه جامه های پاره و آلوده را دور بریزیم بعد به جامه تازه با عطر و گلاب، جان تازه ای ببخشیم. چنین نکنیم، نه تنها زشتی ها از بین نمی رود که پنهان می شود و عطر و گلاب را هم تباه می کند. استاد این جمله را با یک واو عطف و جمله بعد کامل می کند که؛" و خويشتن را جز آن كه هستيم به ديگران معرفى كرده ‏ايم." هدف گذاری هم روی جمله دوم است. هشدار هم در این است که باید خوب بشویم و الا خوب نمایی به توسعه خوبی نمی انجامد. پرده که فرو افتاد، همه چیز زیر و رو می شود. با خوب نمایی نمی توان پرچمدار خوبی شد. کسی می تواند "هستی، بخش" شود که از حضرتِ "هستی بخش" ذات و صفات گرفته باشد. کسی می تواند آدمی را ابیدار کند که خود از خواب برخاسته باشد. تاریخ هیچگاه به یاد ندارد که خوابیده ای خوابیده دیگر را بیدار کند." خفته را خفته کی کند بیدار" نتیجه همین تجربه به زندگی در آمده است که حکیم سنایی به این بیت بیان می کند که؛ عالمت غافل است و تو غافل خفته را خفته کی کند بیدار ما هم مصرع دوم را ضرب المثل گرفته ایم تا به این مهم توجه دهیم که باید بیدار شد. باید آلودگی ها را از جان زدود. نمی شود جامعه و جهان را پاگ و منزه خواست اما خود در مرداب آلودگی نفس کشید. هم با خود و هم با جامعه صادق باشیم تا راستی و راست گویی سرلوحه همگان باشد. از بایزید بسطامی بشنویم و بیاموزیم و در کار بندیم " یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می نمایی". البته اگر چنان که هستیم بنماییم که ما را به خانه هم راه نمی دهند. پس باید بکوشیم چنان شویم که می نماییم. این برای خود ما و جامعه و جهان ما بهتر است. بکوشیم "چنان باشیم که می نماییم". ان شاالله

ب / شماره 5271 / شنبه 26 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021226.pdf

+ نوشته شده در  شنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:23  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

برخی کلمات، معانی چند وجهی از آن برداشت می شود." فاحشه" هم از همین نوع است. لذا باید همین اول تعریف مورد نظر را تصریح کرد. منظور این قلم در این نوشته از فحشا و فاحشه این است؛" از نظر مفهوم لغوی چنانکه راغب در مفردات گوید: فحش و فحشاء و فاحشه به معنی هر گونه رفتارو گفتاری است که زشتی آن بزرگ باشد، و هر گونه نشر فساد و اشاعه زشتی ها و قبائح و کمک به توسعه آن را اشاعه فحشا می‌گویند." منظورم با آنچه ما در ادبیات محاوره ای در برابر کلمه فاحشه می گذارند، فرسنگ ها فاصله دارد. من بر این باور اصرار دارم که کشف کنندگان حجاب را هم ذیل این کلمه- با معنای عامیانه آن- نمی توان دسته بندی کرد. اما به معنایی که "راغب" در برابر این کلمه می گذارد، کشفِ حجاب، رفتاری است گناه که به قاعده "زشتیِ آن بزرگ است." پس نشر و بازنشرِ عکس و فیلم آن هم گناهی است بزرگ. رفتاری چنین- عکس و فیلم گرفتن حتی اگر برای ارائه به مسئولان هم باشد- نه تنها معنای نهی از منکر نمی دهد که نماد تام و تمام منکر است. وظیفه شهروندان در فرایند امر به معروف صرفا "تذکرِ لسانی" است نه ثبت و ضبطِ تصویری. چه در متروی تهران باشد و چه در درمانگاهی در شهر قم. چه یک بانو تصویر بگیرد چه یک آقای روحانی. این امر خود، حریم شکنی و منکر است و در تضاد آشکار با معروف. دعوت به معروف باید از جنس معروف باشد. چنان که اذان، انسان را به نماز می خواند. به همین قوت و قداست. امر به معروف و نهی از منکر در شمار فروع دین است که نماز نیز در آغاز فهرست آن است. همان طور که تلخ گویی و ترش رویی و بدرفتاری، در دعوت به نماز راه ندارد، در دعوت به معروف و بازداشتن از منکر هم نمی توان به بدرفتاری و خطاکرداری کار را پیش برد. پس می زند جامعه. پس می زند هرکه را به این رفتار بخوانند. در موضوع مقابله با کشف حجاب هم به این ظرافت ها باید توجه کرد. آنچه اتفاق افتاد، حتی اگر راه به رسانه های بیگانه هم باز نمی کرد، باز هم نسبتی با امر به معروف نداشت. منکری بود که دامنه اش دامنِ همه را گرفت. دوگانه ای درست شد که راه رسیدن به یگانگی را با مشکل مواجه می کند. کشف حجاب، گناه است. با شیوه صواب باید با آن مقابله کرد. با منکر نمی توان از معروف حراست کرد. کار آن فرد که عکس می گیرد، مصداق همان منکری است که ریشه معروف را می زند. باید فاعل آن را نهی از منکر و امر به معروف کرد. این را هم جناب لسان الغیب، حافظ شیرازی قرن ها پیش شعر کرده و در گوش همه مان زمزمه کرده است؛

گر تو قرآن به این نمط خوانی

ببری رونق از مسلمانی

آنچه در این میان مظلوم واقع شده است، اخلاق و حریم آدم ها و حرمت احکام اسلام است. چند طرف ماجرا هم سهم خود را دارند. هم آن کسی که کشف حجاب می کند و هم کسی که عکس می گیرد. و هم آنانی که با انتشار فیلم، یک موضوع را به یک مسئله کلان تبدیل کردند. توقع از همه رعایت حریم ها و حرمت هاست. کسی که لباس طلبگی می پوشد، به این رعایت اولاتر است. امید واریم، با فهم و رفتار درست از حرمت و حریم واجبات الهی چنان حراست کنیم که باطل جای حق ننشیند و حق به نام باطل منکوب نشود. از حق فقط با شیوه حق و ادبیات حق می شود پاسداری کرد. جز این باشد، شر به بار می آورد که با نیت فرد هم شاید فرسنگ ها فاصله داشته باشد.

( این ویرایش کار نشد)

+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 16:50  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بهار در بهار است تعبیری که می‌توان برای فضای نوشونده پیش رو نوشت. از یک‌سو بهارِ زمان است که آغوش گشوده بابرکت و رحمت و مغفرت، رسیده است و سفره آیاتِ خود را گسترانیده است و از دیگر سو، بهار زمین است که نشانه‌های رویش را به رخ می‌کشد. بهتر از این نمی‌شود یافت وقتی را که زمان و زمین توامان لباس نو پوشیده باشند. همداستان، دست هم را بگیرند تا داستانِ زیبایی را برای ما بنویسند. بهتر از این نمی‌شود که هم رمضان باشد و هم نوروز. خداوند رحمت و مهربانی، ضیافت به “ترک” گرفته باشد تا عیار لب‌ها را بسنجد و نوروز، با سفره هفت‌سین خود به سلام آید. این دو سکه معرفت را کامل می‌کنند تا رواج پیدا کند در بازار بندگی. آنان که از این سکه در جیب ندارند، لاجرم به بردگی خواهند رفت. شیطان هم برای طولانی‌تر کردن سیاهه بردگان خود تلاشی فراوان‌تر از فراوان دارد. بهار نیوشان اما حال شان به بندگی خوش است. به نوشوندگی و آیه خوانی که جان را مثل جهان، جوان می‌کند. هم رمضان را و هم نوروز را قدر باید دانست. تقدیر بهشتی انسان با رمزخوانی از این دو تحریر می‌شود. بدانیم در نوشدن زمان و زمین این پیغام نه مستتر که آشکار است که باید نو شویم. نوشدن هم اولین ضرورتش، فروهشتن غبار کینه‌های کهنه از دل است. مردمی که به خانه‌تکانی، دست، رنجه می‌کنند، باید به تکان دادن خویش و عبار زدایی از جان هم همتی بلند داشته باشند. اصلا بلندقامتی انسان در این است. غبار در خانه آسیب می‌زند اما خفه‌مان نمی‌کند اما غبار بر جان نشسته، خفگی می‌آورد. مثل “کُفر” است این غبار. هرچه زیبایی است را می‌پوشاند. و کفر مگر چیست جز پوشاندن حق و حقیقت و زیبایی؟ نگذاریم چنین شود. غبارزدایی کنیم و هرچه خاطره نازیبا است را مثل کهنه و فرسوده ابزار بی‌ارزش در زباله‌دان بیندازیم. دل خانه خداست به زیبایی بیاراییم تا شاهد شکوفه‌های آن از دیده و لب باشیم. دیده و لبی که با خنده زیباتر می شوند.

نخست نیوز / کد نوشته: 94660 / پنجشنبه 24 اسفند 1402

https://nakhostnews.com/?p=94660

نخست / شماره 1005 / پنجشنبه 24 اسفند 1402 / صفحه 3 / جامعه

+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:52  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

رمضان یک فرصتِ ویژه است. خاصِ خاص. فراست می خواهد این فرصتِ خاص را مخصوصِ خود گرداندن. بخردان اند که خرد را به کار می گیرند تا در این فرصتِ کِشت و کار، چنان بکارند و کارکنند که سفره ابدیت شان را رونقی در افزایش بدهند. رمضان، ویژه است. به همین خاطر است که رسول اعظم الهی، محمدِ مصطفی(ص) برای مصطفی کردن خلق، جهدی بلیغ دارد. آن حضرت در خطبه ای که با آغازه "أَيُّهَا النَّاسُ ! إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللهِ بِالْبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالْمَغْفِرَةِ؛ اى مردم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به شما رو كرده است." کلام را نو می کند،انسان را در سپهر بندگی، به مولفه هایی آشنا می کند که هویت ایمانی او را تشکیل می دهند. پیشتر هم در این باره نوشتیم و امروز با تاکید رسول خدا بر ضرورت عبادت و اطاعت، باز به سویه اجتماعی کلام شان توجه می کنیم که می فرمایند: "أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ؛ ای مردم! هرکس اخلاق خود را در این ماه نیکو کند، از صراط، آسان بگذرد، آن روز که قدم‌ها، بر آن بلغزد. هرکس در این ماه کارهای غلامان و مستخدمان خود را سبک گرداند، خدا در قیامت حساب او را آسان کند. هرکس در این ماه از آزار رساندن به مردم خودداری کند، حق تعالی، روز قیامت، خشم خود را از او بازدارد. هرکس در این ماه یتیم بی پدری را گرامی دارد، خدا او را در قیامت عزیز گرداند." این پیام را باید گرفت و برای دریافت برکت و رحمت و مغفرت رمضان، اخلاق را نیکو داشت. طرفه فرصت سازی است این اخلاق نیکو که چون حاصل شود بهترین محصولات را در مزرعه زندگی شکوفا خواهد کرد اما در نبود آن همه مزرعه را صاعقه خشم خواهد خشکانید و زمین سترون خواهد شد حتی اگر مدام ببارد. بارانی چنین خشکسالی آفرین خواهد بود نه جاری کننده چشمه ساران. اخلاق است که فرصت ها را بارور می کند. حُسنِ خُلق است که از بن بست نه روزنه که دروازه باز می کند. اخلاق است که خلق را به برادری می رساند. اخلاق مان را نیکو گردانیم تا جهان به مراد مومنان بچرخد و کفر نه تنها نتواند غبار بر چهره روشن ایمان بیفشاند که خود در غبار برخاسته دفن شود. جامعه به حسن اخلاق و رفتار ساخته می شود. ما هر کداممان به برکت وجودی که از خدا گرفته ایم در این ساختن، تکلیف داریم. بدان التزام عملی داشته باشیم تا اعمال ما نه تنها به "حبط" گرفتار نشود که ذیل مفهوم آیه شریفه 70 از سوره فرقان قرار بگیریم که می فرماید: " مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا؛ آن کسانی که از گناه توبه کنند و عمل صالح به جای آرند، پس خدا گناهان آنها را بدل به حسنات گرداند، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است." رمضان بهترین فرصت است برای تبدیل سیئات به حسنات. این ظراقت را در نظر آریم تا به کرامت حضرت کریم، سعید روزگار شویم....

ب / شماره 5270 / پنجشنبه 24 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021224.pdf

+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:47  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

برخی افراد، خرمنِ فیض اند. شکوفا و شکوفنده. پروینِ اعتصامی از این قبیل است. از قبیله سخنورانی که نگاه را به سوی قبله هداست می کند. از آنان که نگاه آدمی را چنان از خاک برمی کشند که جز آستان حضرت خدا جایی را نبیند. به گمان من اگر پروین، هیچ نمی گفت جز همان "مثنویِ گره گشایی" کافی بود تا او را از اعتصام کنندگان به حبل الله معرفت بدانیم با این که این مثنوی یکی از فراوان آثار اوست. یگانه است اما در اثر گذاری. او در این اثرِ ماندگار، شرح درد می کند از روزگارِ پیرمردی که گرفتار فقر و بیماری و نداری است. به هر در می زند، به رویش دیوار می شود. هرجا در پی پیاله ای آب، دست دراز می کند، به قیمتِ آبرویش تمام می شود. به هر کس رو می زد، ناکسی می دید. امیر را اگر رو می زد، توقع اسیری می دید. خلاصه تلخ بود روزگارش و تلخ تر شب های بیمار داری اش. پروین به لطافت تمام ما جرا را به آنجا می کشاند که او رانده و مانده از همه جا، به سراغ آسیابان می رود و دامنی گندم می گیرد. دامن گره زده، پا به راه خانه می شود و در میانه راه با خدای خویش به دعا و نجواست و می خواهد گره از کارش باز شود اما یک دفعه گرهِ دامنش باز می شود و گندم بر زمین می ریزد. او دلخور از این ماجرا، می گوید که من گره مشکلات گفتم و تو گره از دامن من باز کردی تا گندم ها بریزد. آیا فرق گره ها را درنیافتی؟ او می نشیند تا گندم ها را جمع کند که همیان زر می بیند و شرمنده سربلند می کند به قدردانی حکمتِ الهی و پروین از زبان آن درویش چنین درس می دهد که؛

هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

هر که را فقری دهی، آن دولتی است

واقعیت را درست می گوید. "ان مع العسر یسری" حقیقتی است به واقعیت تبدیل شده در زندگی ما اما دریغا که درک معنا نمی کنیم و پی یافتن ترجمه به خط نوشته های غیر مراجعه می کنیم. از پروین بیاموزیم حقیقت ماجراها را که؛

زان بتاریکی گذاری بنده را

تا ببیند آن رخ تابنده را

آن رُخِ تابنده را که دیدیم. انوارش را به جان باید نوش کنیم. حکم معرفت است دیدن و عاشق شدن. حکم عشق است آینه شدن برای انوار دوست. فرمان عقل است در نور حل شدن و از جنس آن گشتن. پروین اگر هیچ نگفته باشد جز همین ابیات، کافی است تا قیامت به شاگردی اش افتخار کنیم. فخر برانگیز است این بانوی ایرانی.....

ب / شماره 5270 / پنجشنبه 24 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021224.pdf

+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:45  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

برای اهالی سیاست فرق می‌کند که چه دولتی سرِ کار باشد تا یا به دیوارش بکوبند یا حلوا، حلوایش کنند. به کار و کارنامه او هم کاری ندارند. نسبت‌ها را جناحی و با خود و منافع خود می‌سنجند نه با کارنامه‌ای که آن دولت درمیداندعمل دارد و همه با تمام وجود، احساسش می‌کنند. اما ما مردمِ عادی عادت کرده‌ایم دولت‌ها را به اثری که در زندگی ما می‌گذارند ارزیابی کنیم نه آن‌گونه که ارباب تریبون می‌گویند. قبلاً به سکوت برگزار می‌کردند اما امروزه در فضای مجازی می‌بینیم با کمال آن چیزی که نمی‌دانم اسمش را چه باید گذاشت می‌گویند بله؛ فرق می‌کند گرانی در کدام دولت باشد! توجیهاتشان نه مردم که خودشان را هم معلوم نیست قانع کند اما لُبِّ حرفشان این است که چون دولتِ ما خوب است، گرانیش هم خوب است ولی چون آن دولت خوب نبود- به زعمِ‌شان- نه فقط گرانیش بلکه حتی ارزانیش هم خوب نبود! اسمش را استاندارد دوگانه هم نمی‌شود گذاشت. باید تعریفی دیگر یافت برای این انگاره و افکار. النته ما مردم عادی وجب و متر و معیار قابل اندازه‌گیری خودمان را داریم. زبان‌مان هم از جنسِ زمان و زمین است. با همین سنجه هم از دولت‌ها طلبکاریم نه بدهکار که برخی‌ها می‌خواهند به لطف دولت مورد پسند خود به حساب ما سیاهه کنند.

می‌دانیم که پایانِ سال معمولاً زمان بازنشستگی بسیاری از کارگران و کارمندان است. آنان هم در این روزها با محاسبه اولین حقوق بازنشستگی خود و محاسبه آن با نرخ دلار و سکه امروز نتیجه می‌گیرند که چقدر قدرت خرید خود را از دست داده‌اند و در حقیقت از دولت‌ها طلبکارند. بنده خدایی که دهه پیش بازنشست شده بود با حساب و کتاب می‌گفت موقع بازنشستگی با حقوقم می‌توانستم 4 سکه بخرم. نسبت حقوقم و دلار هم چیزی حدود یک هزار و یکصد و هفتاد و یک دلار می‌شد، اما امروز با گذشت این سال‌ها، با حقوقی که به قولِ آقایان، هر سال اضافه شده است، می‌توانم اندکی بیشتر از نیم سکه بگیرم. به حساب ارزی هم چیزی حدود 450 دلار می‌شود حقوقم. او می‌پرسید آن سه سکه و مقداری بیشتر را چه کسی از حساب من برداشته است؟ می‌گفت 728 دلار مرا چه کسی به فنا داده است؟

راستی برای پرسش‌هایی از این دست، پاسخی قانع‌کننده داریم؟ برای ما فرقی نمی‌کند چه دولتی بر سر کار است. ما از جنابِ عبدالمطلب، آموخته‌ایم "خداوندگارِ شترانِ خود" باشیم. "خانه، خدایی دارد." لطفا کسی حساب سکه و دلار ما را جواب بدهد!

جمهوری اسلامی / شماره 12773 / چهارشنبه 23 اسفند 1402 / صفحه 3

https://jepress.ir/?newsid=326321

https://jepress.ir/archive/pdf/1402/12/23/3.pdf

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:53  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

رمضان آغوش گشوده می آید. با خرمنی از برکت، بارانی از رحمت و دریایی از مغفرت. قوق العاده است رمضان. باید این را دریافت و فوق العاده هم برنامه ریزی کرد تا از این خوانِ کرم، سهمی کریمانه برد. راه را هم رسول اعظم الهی در ترازنمودن رفتارها نشان داده است. در این که مراقب رفتار خود باشیم به ویژه در باری یتیمان. این سخن هموست که؛" وَ تَحَنَّنُوا عَلَی أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَی أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ؛ با یتیمان مردم مهربانی کنید تا بعد از شما با یتیمان شما مهربانی کنند. از گناهان خود به سوی خدا توبه و بازگشت کنید." مهربانی شانی است که خَلق از حضرتِ خالق می گیرد. باید این اخلاق را از دل به دیده و از دیده به دست ضریب دهد تا نتیجه توسعه مهر در سپهر زندگانی انسان باشد. پیامبر بزرگوار در این قادعه ما را به یک حسابگری عاقلانه هم دعوت می کنند تا دغدغه های امروز و فردای ما را هم بر طرف کنند. بسیار شنیده ایم از آدم ها که می گویند بعد از مرگ نگران فرزندانم هستم. رفع این نگرانی را باید در زندگی، زمینه سازی کرد. همین که دستانت چتر بشود بر سر یتیمان دیگران، فردا فرزندان یتیم شده ات زیر هر دست، چتری امن خواهند یافت چه تجربه ثابت کرده است از همان دستی که می دهیم، می گیریم. همان که مولوی بزرگ و حکیم هم بر آن به این سخن صحه گذاشته است که؛ این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا... ما بازخورد رفتار مان را در همین دنیا می بینیم. هرجور که رفتار کنیم، رفتار می بینیم. دقیق است و صادق که؛" هرچه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی" به همین دلیل است که پیامبر اعظم الهی(ص) ما را به یتیم نوازی می خواند تا فرزندان ما در فرداهایی که ما نیستیم، نتیجه آن را در رفتار دیگران ببینند. خوبی کنیم در حق جهان و جهانیان به ویژه یتیمان. از راه خطاررفته برگردیم و با اصلاح عملی، توبه را معنایی عینی بخشیم تا رمضان همه لحظات ما را چنان غنی کند که ذخیره راهبردی برای ابدیت مان فراهم شود......

ب / شماره 5269 / چهارشنبه 23 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021223.pdf

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:49  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

حکایتِ شهدا حکمتِ همواره شکوفای الهی است." نامیرا" مردمی که از معبرِ سرخِ شهادت به جاودانگی راه می گشایند تا جوابِ نگاهِ مُلک و مَلَک را خداوند علیم و حکیم چنین بدهد؛" وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ؛ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند." این حیات و زندگی فقط در ملکوت نیست که در مُلک هم زنده اند، در نگاه مردم هم زنده اند. زنده و صاحب حرمت. مردم اگر به خاطرِ مشکلات با خود و با همه قهر کنند با شهدا آشتیِ آشتی اند. اگر از همه و حتی خود هم دلخور باشند، نسبت به شهدا "دلداده" اند. اگر خودشان سنگ شوند بر پنجره این و آن در برابر شن ریزه احتمالی به سوی شهدا، با غیرت سینه سپر می کنند. به قول معروف، دیده ام که می گویم. دیده ام که وقتی کسی زبان به بیان مشکلات باز می کند دیگران هم چند تا به طومار او اضافه می کنند. از مسئولان انتقاد کند باز با همراهی منتقدانه مردم همراه می شود اما اگر بخواد کلام بی احترام به ساحت شهیدان بکشاند همان همراهان او را از راه به در می کنند. بارها شاهد بوده ام ماجراهایی از این دست را که فردی خواسته به حریم شهیدان حتی به طنز نگاه کند، به جدیت در برابرش ایستاده اند. این یعنی شهید برای ما احترامی دارد که نه تنها عادی و فروکاسته نمی شود که در افزایش است و به قول حافظ، "سر می شکند دیوارش". او عشق خداست و معشوق مردم باید هم چنین باشد. مردم ما حق نمک را خوب نگه می دارند. شهید را خونی است که نمکش همه را می گیرد. این است که او را به ذخیره راهبردی انقلاب تبدیل می کند. به ذخیره خدا برای هدایت خلق. شانی چنین است که واجب می کند حریم شهدا را همواره به حرمت پاس بداریم. نگذاریم به هیچ قیمتی این برج و باروی بلند حراست از دین خدا، تراش بردارد. آنان به جان از ما حراست کردند ما هم به ایمان و با همه توان از آنان حمایت کنیم.

ب / شماره 5269 / چهارشنبه 23 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021223.pdf

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:48  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

منظور این قلم در این نوشته از فحشا و فاحشه این است؛ «از نظر مفهوم لغوی چنانکه راغب در مفردات گوید: فحش و فحشاء و فاحشه به معنی هر گونه رفتارو گفتاری است که زشتی آن بزرگ باشد، و هر گونه نشر فساد و اشاعه زشتی‌ها و قبائح و کمک به توسعه آن را اشاعه فحشا می‌گویند». منظورم با آنچه ما در ادبیات محاوره ای در برابر کلمه فاحشه می گذارند، فرسنگ‌ها فاصله دارد. من بر این باور اصرار دارم که کشف کنندگان حجاب را هم ذیل این کلمه -با معنای عامیانه آن- نمی‌توان دسته بندی کرد.

اما به معنایی که “راغب” در برابر این کلمه می گذارد، کشفِ حجاب، رفتاری است گناه که به قاعده “زشتیِ آن بزرگ است”. پس نشر و بازنشرِ عکس و فیلم آن هم گناهی است بزرگ. رفتاری چنین – عکس و فیلم گرفتن حتی اگر برای ارائه به مسئولان هم باشد – نه تنها معنای نهی از منکر نمی دهد که نماد تام و تمام منکر است.

وظیفه شهروندان در فرآیند امر به معروف صرفا “تذکرِ لسانی” است نه ثبت و ضبطِ تصویری. این کار، دقیقا ذیل عنوانِ حقوقی – فقهیِ “تشییع فاحشه” قرار می گیرد که از گناهان کبیره است. این که برخی‌ها -دانسته یا ندانسته- بخواهند اسمِ این رفتار غلط را ذیل واجبِ “امر به معروف و نهی از منکر” بخوانند، در ماهیت گناه آلود کار تغییری ایجاد نمی‌کند.

تغییری که اتفاق می‌افتد در نگاه عامه مردم به این فریضه الهی است. حال آن که اگر به معنای لغوی امر به معروف و نهی از منکر هم نگاه کنیم هیچ جایی برای ضبطِ عکس و فیلمِ افراد نخواهیم یافت. این امر خود منکر است و در تضاد آشکار با معروف. دعوت به معروف باید از جنس معروف باشد. چنان که اذان، انسان را به نماز می خواند. به همین قوت و قداست.

امر به معروف و نهی از منکر در شمار فروع دین است که نماز نیز در آغاز فهرست آن است. همان طور که تلخ گویی و ترش رویی و بدرفتاری، در دعوت به نماز راه ندارد، در دعوت به معروف و بازداشتن از منکر هم نمی توان به بدرفتاری و خطاکرداری کار را پیش برد. پس می زند جامعه. پس می زند هرکه را به این رفتار بخوانند. در موضوع مقابله با کشف حجاب هم به این ظرافت ها باید توجه کرد.

آنچه در فلان درمانگاه اتفاق افتاد، حتی اگر راه به رسانه های بیگانه هم باز نمی کرد، باز هم نسبتی با امر به معروف نداشت. منکری بود که دامنه اش دامنِ همه را گرفت. دوگانه ای درست شد که راه رسیدن به یگانگی را با مشکل مواجه می کند. کشف حجاب، گناه است. با شیوه صواب باید با آن مقابله کرد. با منکر نمی توان از معروف حراست کرد.

کار آن فرد که عکس می گیرد، مصداق همان منکری است که ریشه معروف را می زند. باید فاعل آن را نهی از منکر و امر به معروف کرد. این را هم جناب لسان الغیب، حافظ شیرازی قرن ها پیش شعر کرده و در گوش همه مان زمزمه کرده است؛

گر تو قرآن به این نمط خوانی

ببری رونق از مسلمانی

آنچه در این میان مظلوم واقع شده است، اخلاق و حریم آدم ها و حرمت احکام اسلام است. چند طرف ماجرا هم سهم خود را دارند. هم آن کسی که کشف حجاب می کند و هم کسی که عکس می گیرد. و هم آنانی که با انتشار فیلم، یک موضوع را به یک مسئله کلان تبدیل کردند. توقع از همه رعایت حریم ها و حرمت هاست. کسی که لباس طلبگی می پوشد، به این رعایت اولی‌تر است. امیدواریم، با فهم و رفتار درست از حرمت و حریم واجبات الهی چنان حراست کنیم که باطل جای حق ننشیند و حق به نام باطل منکوب نشود.

انصاف نیوز / سه شنبه 22 اسفند 1402

https://ensafnews.com/498121

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:41  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

حکایتِ شهدا در حکمت الهی حرف به حرف نگارش یافته است؛ چنان که پود بر تار می نشیند تا گره های بی شمار ایجاد و قالی را عرضه کند. شهدا را باید با خدا معنا کرد؛ چه آنان از هرچه داشتند، گذشتند تا آینده آنان را در حقیقت الهی ببیند و بخواند «ولا تحسبن الذین قتلوا امواتا» را. بخواند «بل احیاء» و بخواند «عند ربهم یرزقون» را. بر این اساس است که معتقدم برای تکریم یاد شهدا، این ما نیستیم که لطف می کنیم، بلکه در باران لطف الهی مورد عنایت شهدا قرار می گیریم و با درکِ این فرصت، به کرامت می رسیم. این شهدا نیستند که به ما محتاج اند. آنان در بی نیازی مطلقی قرار دارند که خداوند روزی شان فرموده است. این ما هستیم که به تک به تک شهدا و مفهومِ شهادت محتاجیم. به فرهنگی متعالی که هم «وطن» را نگه می دارد و هم «هم وطن» را در معرکه عشق، جاودانگی می بخشد.  نمی دانم ملت ها و مکتب هایی که «شهادت» ندارند، چگونه می توانند ابدیت را بفهمند. چه نیرویی در بازوانشان می تواند بازتولید شود که مرزها شان را حراست کند؟ چه انگیزه ای زندگی شان را مهندسی خواهد کرد؟ شهادت برای ما جهت دهنده و سازنده است.  شهید حیات بخش است. تأسی به او، زندگی را بر مدار حیاتِ طیبه قرار می دهد. پاکیزه جانی می آورد. قبل از آن هم پاکیزه دستی را به عنوان یک باید همیشگی به ما یادآور می شود. حتی پیش از این هم طهارت پندار و گفتار را نهادینه می کند. اینکه اصرار دارم بر نوشتن از شهید، برای احیای راه و رسم ملکوتیانی است که مُلک را به معرفت درنوردیدند و غباری هم عارض لباس خاکی شان نشد. می گوییم شهدا باید سرمشق باشند تا در مشق زندگیِ هیچ کس، دروغ و تهمت و اختلاس و فساد جا باز نکند. گرفتن غلط و محاکمه فردی که غلط نوشته است، اگر چه بایسته حراست از نظم اجتماعی است، اما چاره واقعیِ کار نمی تواند باشد. باید از همین اول آموخت که کلمات را صحیح نوشت. باید رفتار ها را اصلاح کرد. باید درست رفتاری را تعلیم کرد؛ همان که در سیره و سیرت شهدا فراوان دیده و درس شده و در اختیار همه است. حساسیتشان به بیت المال زبان زد بود. زبانشان هم به حراست از بیت المال معنوی جامعه و آبروی مردم چونان سلاحشان در دفاع از وطن، بی مهابا و بی مهار بود. نمی خواهم به بیان مثال ها سخن به درازا بکشد. هر شهید را که مطالعه وار بخوانیم، حقیقتی تام در این ساحت خواهد بود. به این دلیلِ روشن است که می گویم از شهید و شهادت نوشتن، فقط تکریم شهید و دیروز نیست. مهندسی تنظیم امروز به آن قاعده و به کرامت رسیدن خود ما هدف است. در نوشتن هایی از این دست، در گذشته نمانده ایم. در خلأ هم قلم نمی زنیم، می خواهیم چشم امروزیان را به سبک زندگی حیات بخش باز کنیم. می خواهیم جامعه امروز ما طهارت یابد از بدی ها و پلشتی ها. احیای امر شهادت، همه چیز را به رنگ خدا در می آورد؛ به رنگی که چون بر کویر بنشیند، به بهار برمی خیزد. در بهاری چنین است که زندگی جلوه های بهشتی خود را نشان می دهد. ما فردا مان را هم به همین رنگ و همین هندسه می خواهیم. خواستی چنین تأسی به سیره شهدا را می طلبد.

شهرآرا / شماره 4178 / سه شنبه 22 اسفند 1402 / صفحه 13 / جامعه / چ2ب

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14963/397708

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/22/14963_139608.pdf

خبرگزاری دفاع مقدس / کد خبر: ۶۵۶۷۲۹ / چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ / ساعت: ۱۰:۲۰ (شهادت، راز درکِ ابدیت)

https://defapress.ir/fa/news/656729/

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:28  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

رمضان، یک فصل پر برکت و فوق العاده است. باید متناسب با آورده ای که دارد. در ترازی که شایسته است دریافت و خود سازی داشته باشیم. راهش را هم پیامبرِ خدا(ص) به خوبی تعلیم فرموده اند. این کلام راهنما و راه گشای ایشان است در همان خطبه استقبال از رمضان که؛" وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَی أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَی أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ؛ زبان خود را از گفتار ناشایست نگاه دارید. دیدگان خود را از دیدن ناروا و حرام بپوشانید و گوش‌های خود را از شنیدن آنچه نادرست است، باز دارید. با یتیمان مردم مهربانی کنید تا بعد از شما با یتیمان شما مهربانی کنند. از گناهان خود به سوی خدا توبه و بازگشت کنید." بله، زبانِ خود را از گفتارِ ناشایست نگه داریم. همین یک قدم می تواند راه را به سوی اصلاح فرد و جامعه هموار کند. اگر مطالعه وار جامعه را و آحاد آن را نگاه کنیم درخواهیم یافت که مادرِ همه چالش ها، بی مهار بودن زبان است. ناشایست ها به راحتی کلمه می شود و از زبان ما جاری می شود. کلمه می شود و از گلوی قلم می تراود. آنچه زبان را از آن پرهیز می دهند در باره قلم هم صادق است. در باره همه شقوق و گونه های کار رسانه ای هم مصداق پیدا می کند. " حفظِ لسان" فقط شامل زبان نیست که همه گونه های گویشی را هم در برمی گیرد خواه مکتوب باشد و خواه شفاهی. ما به ازای زبان و قلم هرکس هم به اندازه اثر گذاری او در جامعه است. یکی، شنونده اش همان فرد روبه رو است و یکی هم محاطب اش به اندازه یک ملت و حتی بیشتر. متناسب با این جامعه هم خدا با او رفتار خواهد کرد. اگر می خواهیم از برکت و رحمت و مغفرت رمضان سهمی شایسته داشته باشیم باید زبان خود را نگهداریم. علاوه بر این باید دیده خود را هم مدیریت کنیم. پرده پوشی را به رسمیت بشناسیم تا "نارسمی" نکرده باشیم در جامعه. ما به مهارت گفتن و دیدن موظفیم و هم به مهارت نگفتن و ندیدن نیز هم. زبان و چشم را باید از هر حرامی حفظ کنیم تا آنچه در دیده ما جا باز می کند و از زبان ما برمی خیزد عین حلال باشد. این دوگانه نه تنها خود ما را نجات می دهد که جامعه را هم از لب پرتگاه باز می گرداند. گوش های خود را هم باید مراقبت کنیم. به ویژه مراقب ما به ازاهای شنیدن باشیم. بدانیم میان دیدن و شنیدن اگر چه چهار انگشت فاصله است اما جهانی معنا در این میان وجود دارد. اگر پیشتر می گفتند، به دیده اعتماد کن و به شنیده، نه. امروز در اعتماد به دیده ها هم باید تامل کرد چه صنعت فتوشاپ، دیده ها را هم مهندسی می کند. حتی دیده های تجسم یافته را هم جز به شناخت همه زوایای رفتاری نمباید قضاوت کرد. باری، با حفظ زبان و نگاه و شنوایی با رمضان مواجه شویم تا حصه ما از برکت و رحمت و مغفرت، روز افزون شود......

ب / شماره 5268 / سه شنبه 22 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021222.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:25  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

منظور این قلم در این نوشته از فحشا و فاحشه این است؛" از نظر مفهوم لغوی چنانکه راغب در مفردات گوید: فحش و فحشاء و فاحشه به معنی هر گونه رفتارو گفتاری است که زشتی آن بزرگ باشد، و هر گونه نشر فساد و اشاعه زشتی ها و قبائح و کمک به توسعه آن را اشاعه فحشا می‌گویند." منظورم با آنچه ما در ادبیات محاوره ای در برابر کلمه فاحشه می گذارند، فرسنگ ها فاصله دارد. من بر این باور اصرار دارم که کشف کنندگان حجاب را هم ذیل این کلمه- با معنای عامیانه آن- نمی توان دسته بندی کرد. اما به معنایی که "راغب" در برابر این کلمه می گذارد، کشفِ حجاب، رفتاری است گناه که به قاعده "زشتیِ آن بزرگ است." پس نشر و بازنشرِ عکس و فیلم آن هم گناهی است بزرگ. رفتاری چنین نه تنها معنای نهی از منکر نمی دهد که نماد تام و تمام منکر است. این کار، دقیقا ذیل عنوانِ حقوقی- فقهیِ "تشییع فاحشه" قرار می گیرد که از گناهان کبیره است. این که برخی ها- دانسته یا ندانسته- بخواهند اسمِ این رفتار غلط را ذیل واجبِ" امر به معروف و نهی از منکر" بخوانند، در ماهیت گناه آلود کار تغییری ایجاد نمی کند. تغییری که می افتد در نگاه عامه مردم به این فریضه الهی است. حال آن که اگر به معنای لغوی امر به معروف و نهی از منکر هم نگاه کنیم هیچ جایی برای نشر عکس و فیلمِ افراد نخواهیم یافت. این امر خود منکر است و در تضاد آشکار با معروف. حالا اگر کشف عامدانه حجاب نباشد و مثلا شال از سر فرد بیفتد که قصه زمین تا آسمان فرق می کند. آنچه در فلان درمانگاه اتفاق افتاد نسبتی با امر به معروف نداشت. منکری بود که دامنه اش دامنِ همه را گرفت. اگر آن زن عامدانه شال را انداخته باشد مرتکب فعل حرام شده است و الا اگر افتاده باشد و غافل شده باشد، گناهی اتفاق نیفتاده است اما کار آن فرد که عکس می گیرد، یک حرامِ آشکار است. چون در قاب دوربین نیت و عمد و غفلت مشخص نیست، سرِ برهنه بانویی است که دوربینِ غیر گرفته است. این خودِ منکر است که باید فاعل آن را نهی از منکر و امر به معروف کرد. این را هم جناب لسان الغیب، حافظ شیرازی قرن ها پیش شعر کرده و در گوش همه مان زمزمه کرده است؛

گر تو قرآن به این نمط خوانی

ببیری رونق از مسلمانی

آنچه در این میان مظلوم واقع شده است، اخلاق و حریم آدم ها و حرمت احکام اسلام است. دو طرف ماجرا هم سهم خود را دارند. اول کسی که عکس می گیرد و دوم در واکنش به رفتار او از طرف دیگر سر می زند. امید واریم، با فهم و رفتار درست از حرمت و حریم واجبات الهی چنان حراست کنیم که باطل جای حق ننشیند و حق به نام باطل منکوب نشود.

ب / شماره 5268 / سه شنبه 22 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021222.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:24  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

وقتی درست نفهمیم، درست هم نمی توانیم رفتار کنیم. قطعا نتیجه درست هم نمی گیریم. جز این باشد، نظم قواعد به هم می خورد. نتیجه درست، حاصل فرایند درست است. وقتی گرفتار استانداردهای دوگانه می شویم، از موضع درست فاصله می گیریم. در این فاصله هم شیطان مدام بذر ناصواب می افشاند. 

بشوریم بر این نادرست ها. درست را به قرائت شریعت و عقلانیت پی بگیریم. اگر چنین می بودیم، استانداردها ی زیستی ما این قدر گوناگون نمی شد. نمونه اش همین رفتاری که با دختر و پسرمان داریم. همین فعل و ترک فعل هایی که در یک موضوع واحد از ما سر می زند. همین که بنده خدایی چنین دردمندانه تحریر کرده بود که وقتی که حجاب را به دخترم آموختم... اما عفاف را به پسرم نیاموختم. به پسرم یاد دادم که حیا و نجابت فقط مخصوص زن است، حال آنکه قرآن قبل از آنکه به زنان بگوید خود را بپوشانید، به مردان فرموده است نگاه خود را بگیرید. ما انگار نفهمیده ایم که اگر حجاب موضوعی زنانه است، عفاف، مرد و زن -هر دو- را شامل می شود. آنچه سلامت جامعه را ارتقا می دهد، عفاف است. همان واجبی که زن و مرد را به یک اندازه مکلف می کند. آن بنده خدا همچنین نوشته بود، وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد، اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد. برتر بودن مردانه را به پسرم تعلیم کردم تا به تبعیض جنسیتی باور پیدا کند؛ حال آنکه در آموزه های دینی، آنچه به رسمیت شناخته می شود، تفاوت است، نه تبعیض. این دومی بلایی است که خانواده و جامعه را به مصائب پر شمار گرفتار می کند. کم نیستند دخترانی که با مشاهده این رفتار از والدین خود، به راه لجاجت می روند و انتقام را از آینده خود می گیرند تا زخمی به آبروی قالب بندی شده پدر بزنند. کم نشنیده ایم که فلان دختر که خود را در حصار پندارهای پدر و برادر اسیر دیده است، برای شکستن زنجیرهای پنداری، به چه انفجاری دست زده است. صفحات حوادث پر است از این تلخ خبرها که باز هم عبرت نمی شود آن گونه که باید. ادامه آن پست چنین است؛ وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم... اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد. به پسرم آموختم که او بر خلاف خواهرش می تواند خطا کند. خطای او را هم زخم بر آبرو ندیدیم که گاه از شنیدنش هم لبخند شیطان شدیم. به این فکر نکردیم که هر دختری پدر و برادری دارد که نسبت به حرمت او غیرتی چون ما، بلکه افزون تر خواهد داشت. نادیده گرفتیم این را و بر خطای پسر نخروشیدیم. نفهمیدیم که گناه، گناه است؛ تعریف دقیق و حقوقی و روشن دارد. نسبیت بردار نیست که چون برماست، سخت باشد و چون در خدمت امیال ماست، آسان بگیریم. استانداردهای دوگانه در زندگی همه زلزله ایجاد می کند. اگر نمی خواهیم زیر آوار بی آبرویی دفن شویم، چترِ آبروی دیگران باشیم. همین.

شهرآرا / شماره 4177 / دوشنبه 21 اسفند 1402 / صفحه 13 / جامعه / چ2ب

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14961/397637

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/21/14961_139589.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:43  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بدهي ما به شهدا، صدچندان شد از بس براي هر چيزي از آنان مايه گذاشتيم. همين انتخابات گذشته هم دين ما را چند برابر کرد از بس گفتند و نوشتند و آبروي شهيدان را به ميدان آوردند اصحابِ سياست. برخي را نيت خير بود و قصد، قربت. مي‌خواستند خشتي بر ديوار امنيت کشور بگذارند اما برخي رندانه همه چيز را براي خود مي‌خواستند و مي‌خواهند. براي همين است که با همه چيز هم به ميدان مي‌آيند حتي با آبروي شهيد. با معرکه‌گيري افرادي از اين دست گاه مي‌بينيم که در برخي حوزه‌ها هماني روي مي‌دهد که سال‌ها پيش، محمدکاظم کاظمي، شاعر افغانستاني در شرح تلخ روز‌هاي آن ديارِ هزار زخم گفته بود:

سر به سر باديه بازار هياهو شده است

سنگ گور شهدا سنگ ترازو شده است....

او شرح درد کرده بود براي آن روزگار دردجوشاني کشورش. اما گوشي نشنيد انگار تا صداي رعب‌آلود طالبان خوابيده و به خواب زده را توامان زير پا گرفت. قصه پر غصه همسايه بماند که خود قصه‌گو و غصه‌خوار کم ندارند. حرف در اين نوشته هشدار به هزينه کردن از شهداست در هر موقعيتي که پيش مي‌آيد. انذار دادن به اين واقعيت است که خرجِ بي‌حساب از اين ذخيره راهبردي، خزانه را تهديد مي‌کند. اگر نتوانيم جلوي اين ولخرجي را بگيريم، فرداي مبادا دست مان خالي خواهد ماند. مباد آن روز و مباد که دست مان خالي بماند اما "مباد و باد" را به خواست ما تقويم نمي‌کنند. اتفاق مي‌افتد آن وقت اگر حرمت شهدا را نداشته باشيم، پشتمان خالي خواهد ماند حتي اگر دست‌مان به سلاح، پُر باشد. قدرت نگهدارنه ايران و قوه پيشرانِ انقلاب، شهدا و فرهنگ شهادت است. ضدملي‌ترين و ضد انقلابي‌ترين رفتار هم به ثمن بخس دادن اين ظرفيت و حراجِ اقتدار است. بدانند و بدانيم اصحاب سياست و اهالي جناح‌ها براي آباد کردن خانه خود، سنگ از برج و باروي جامعه برمي‌دارند. نمي‌دانند انگار که اگر "برج" بشکند و "بارو" فرو بريزد، خانه شان هم ويران خواهد شد حتي اگر با بتنِ غني شده ساخته باشند. حرمت نگهداريم و شهدا را چنين ساده، خرج نکنيم. شهدا ذخيره راهبردي ايران در فرداهاي دورند. آتش در آن نزنيم. پايان سخن را از کاظمي شاعر وام مي‌گيرم و با اجازه‌اش چنين به هشدار ختم کلام مي‌کنم که

سر به سر باديه بازار هياهو نشود

سنگ گور شهدا سنگ ترازو نشود...

جمهوری اسلامی / شماره 12771 / دوشنبه 21 اسفند 1402 / صفحه 3 / خبر

https://jepress.ir/?newsid=326155

https://jepress.ir/archive/pdf/1402/12/21/3.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:39  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

رمضان با برنامه به سوی ما می آید. این را رسول اعظم الهی چنین خبر می دهد؛"أَيُّهَا النَّاسُ ! إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللهِ بِالْبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالْمَغْفِرَةِ؛ اى مردم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به شما رو كرده است." برنامه اش هم برکت است. برکت هم فقط نانی نیست که در سفره بگذاریم. معنای متعالی برکت، توسعه انسانی و بزرگ شدن آدمی است. رمضان می آید تا ما را بزرگ کند. دیگر سوغاتی رمضان رحمت است. هم برای خود ما و هم نهادینه کردن رحم و شفقت در رفتار افراد نسبت به دیگران. بعد از برکت و رحمت نوبت به مغفرت می رسد و به واقع رمضان می خواهد ما را در زلال جاری مغفرت چنان بشوید که غباری از آلودگی هم در تنِ ما نماند. برنامه ای چنین تمام ساحتی، برنامه متقابل می طلبد. این جاست که باید از خود پرسید و دیگران را هم توجه داد که، چه برنامه‌ای داریم برای رمضان؟ چکار می‌خواهیم بکنیم تا این فصل بهشتی زمان ما را همیشه بهشتی کند؟ آخر رمضان ماه خداست و ماه میهمانی کریمی است که وقتی سفره را پهن کرد جمع نمی‌کند مگر این که میهمانان بروند اما تا میهمان هست سفره هم پهن است. حالا ما سفره نشینان چه برنامه‌ای داریم تا سفره به پهنه زندگی مان گسترده باشد؟ برای این معتقدم باید «فوق العادگی» شهر ا... را در نظر داشت و همان گونه که استاد حاج علی اکبری در نگاهی به دعای 44 صحیفه سجادیه می‌گفت: نباید بگذاریم رمضان این فرصت بهشتی برای مان «عادی» شود بلکه مدام باید خود را در شرایط فوق العاده ببینیم و قدر لحظه به لحظه این ماه را چنان بدانیم که ذخیره استراتژیک زندگی این جهانی و آن جهانی ما فراهم شود. بله ویژه باید نگاه کرد و یکی از این «خاص بینی»‌ها توجه به نیازمندان جامعه است که در آموزه‌های دینی به عنوان «عیال خدا» معرفی شده اند. با دیدنِ آنان در شعادع دید و لطفِ خدا قرار می گیریم. خداوند آستین ما را طاهر و مناسب برای خروج دستِ یاریگر خویش می یابد. آدم های به کرامت رسیده و جان یافته به روح رمضان اند که راز های بندگی را در یاری مردم می جویند. در نگاه اینان، مراجعه نیازمندان نه تکلف آور که فرصتی ممتاز است تا با رفع نایاز او خود را به صفت کرامت خداوندی بیارایند. به ویژه نیازمندانی که همواره در "کسایِ آبرویِ مومنانه" حتی گرسنگی هم دستان شان را به خواهش حرکت نمی دهد. فکر می کنم یکی از برنامه هایی که باید در برابر برنامه متقابل رمضان عملیاتی کنیم همین کمک به نیازمندان آبرو دار است. دست گرفتن از کسانی که تا کنون روی زانوی خسته خود حرکت کرده اند. به این مهم توجه داشته باشیم.....

ب / شماره 5267 / یکشنبه 21 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021220.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:31  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

همه به دنبالِ خوبی هستیم. می خواهیم بهترین ها برای ما رقم بخورد. می خواهیم دست ما همیشه بالا باشد و مقام و جایگاه ما بالاتر. اما گاه در تشخیص خوبی و خیر راه به بیراهه می بریم. اگر از هرکدام مان بپرسند خوبی چیست و خیر را در چه می بینید/ پاسخ هامان نشان خواهد داد که تشخیص و به زبان آورده های ما چقدر با واقعیت همراستاست. من نگاه ظریف حضرت آیت الله صفائی حائری را بسیار پسندیدم که در کتاب مسئولیت و سازندگی چنین بدان توجه می دهند؛" خوبى، همان است كه كسرى‌هاى من را پُر كند. " چه کسری در همه انواع آن خوب نیست. جای خالی آن در قفسه زندگی بدجوری به چشم می آید. بدانیم که در انتخاب ها باید به دنبال کامل کردن این کسری ها باشیم. به قولِ استاد،" غذاى خوب، لباس خوب، لباس و غذايى است كه نياز من را تأمين كند و كمبودهايم را به من مى‌رساند، هر چند كه خوشمزه نباشد و يا رنگ زنده‌اى نداشته باشد." مهم این است که نیاز ما را رفع کند. رنگ و طعمش در مراحل بعد باید بدان توجه داشت آن هم به گونه ای که "خوشی" جای "خوبی" را نگیرد. این قاعده در خورد و خوراک و پوشاک نمی ماند که" همين‌طور دوست خوب، هدف خوب، راه خوب، مكتب خوب آن دوست و آن هدفى است كه من را بارور كند. به من بدهد. از من نگيرد." بر من بیفزاید و نکاهد. ارزش افزوده برایم داشته باشد نه این که در منحنی کاهشی آدم را به سوی قهقرا بکشاند. تاریخ پر است از آدم ها و جریان هایی که با دوست ناباب و مکتب نا صواب، به گمان گام برداشتن در جاده تعالی به مرداب حضیض افتادند. منافقین و دیگران از این جمله اند. قربانیان دوستان ناباب و مکتب ناصواب. فهم درست می تواند نجات بخش باشد. معیار ها می تواند به ارتقای عیار بینجامد و به گفته آیت الله،" با اين ملاك، خوبى از خوشى جدا مى‌شود. و با اين نظارت آنچه از محيط و وراثت و تلقين و تقليد و... در من رخنه كرده، كنار مى‌رود. اين ملاك‌ها و اين نظارت‌ها انسان را به آزادى مى‌رسانند." باری به دنبال خوبی باشیم. خوشی ما را از صراط مستقیم خوبی بیرون نبرد. خوبی هایی را برگزینیم که خوشی را هم به همراه داشته باشند اما بی خوبی هرگز به خوشیِ خالی دل نبندیم که ما را زمین گیر خواهد کرد.

ب / شماره 5267 / دوشنبه 21 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021221.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:27  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

تلخ‌شنیده‌ها تلخ در ذهن آدم می‌ماند. هزار شیرینی بعد هم نمی‌تواند آن تلخی را پاک کند. از این شمار است ماجرایی که میانسال مردی ازدوران‌های سختِ گذشته می‌گفت. از آنچه بر پدرش رفته بود. می‌گفت من و پدرم برای کار به مشهد آمدیم. من در یک کارگاه به کار گرفته شدم و پدرم به یکی از شهرهای شمالی خراسان رفت. چندی بعد که آمد، دیدم دستش خالی است. او هم سر به زیر انداخت و جمله‌ای گفت که بعد از ده‌ها سال هنوز مرا می‌سوزاند؛ با من دعوا نکنی پسرم. من مجبور شدم به ازای خورد و خوراکم کار کنم. یعنی همین که امروزه می‌گوییم: “کار در برابر غذا”. مرد بغض در گلو و اشک در چشم داشت. حالی که برای من هم ایجاد شد با این که پدرش را نه دیده بودم و نه می‌شناختم. این که یک مرد فقط در برابر غذای خود به کارگرفته شود را ناعادلانه می‌دانستم. ماجرا اگر چه قدیمی است اما همچنان مرا می‌آزارد. این خاطره تلخ زمانی تجدید شد که از زبانِ محسنِ باقری، نماینده کارگران در شورایعالی کار، ماجرای “سبدِ غذایی” را خواندم که توسطِ وزارت بهداشت برای محاسبه در سبد معیشت در موضوع تعیین دستمزدها طراحی شده است.

به گفته این مقام کارگری، “در سبدِ جدید ۳۰ گرم از مصرفِ روزانه‌ نانِ مورد نیاز هر فرد کم شده است. همچنین حدود ۱۰ گرم از مصرفِ گوشت کم شده؛ یعنی درحالیکه در سبدِ قبلی، میزان مصرفِ گوشتِ روزانه ۴۸گرم تعریف شده بود، در سبد جدید این میزان به ۳۸گرم رسیده است. و یا ۲۸۰ گرم میوه به ۲۰۰گرم کاهش پیدا کرده است” این در حالی است که یک کارگرِ معمولی روزانه به ۲ هزار و ۸۰۰ کالری نیاز دارد، این میزان در مشاغلِ سخت‌تر به حداقل ۵هزار کالریِ روزانه می‌رسد، که این میزان به شدت در این سبد تقلیل یافته و این کاهش خود را در سبد معیشت هم نشان خواهد داد.

نمی‌دانم چه باید گفت با این حساب و کتاب کردن حضرات انگار کالری مورد نیاز کارگر هم به نامِ رئیس‌جمهور بستگی دارد. اگر الف بود کالری سوزی چند برابر می شود و اگر ب بود، به شدت پایین می‌آید و می‌شود این سبد غذایی که تعریف‌اش گذشت. اگر قدیم شرایط بر کارگران چنان سخت بود که به ازای وعده غذایی کار می کردند، امروز هم باید به نوعی دیگر، رسمی چنان را تازه کنیم؟

به تورمِ روز افزون توجه دارید که فردا همین میزان هم ناممکن خواهد شد؟ جالب است که خود حضرات آمار تورم چهل و چند درصدی می‌دهند اما برای حقوق بگیران و مستمری بگیران با هزار منت، از ۲۰ درصد افزایش سخن می‌گویند. با همین تورم امروزی، ۲۵ درصد سفره‌ها کوچکتر می‌شود.

تورم سال آینده که همان سفره کوچک شده را خالی خواهد کرد و به باد خواهد داد. خدا عاقبتِ ما را بخیر کند با این گونه تدبیرها و برنامه‌های مسئولان و تورمی که چون دیو دهان گشوده است برای بلعیدنِ توان‌مان. خدا با متصدیان امور -ان‌شاءالله- همان گونه رفتار کند که آنان در حق ما روا می‌دارند. ما که اهل نفرین و بدخواهی نیستیم. به دنبالِ عدالتیم. این هم عین عدالت است که با هرکس چنان رفتار شود که او در حق دیگران روا می‌دارد.

انصاف نیوز / یکشنبه 20 اسفند 1402

https://ensafnews.com/497333/

انتخاب / کد خبر: ۷۶۹۹۱۵ / ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ / ساعت: ۲۷ : ۲۰

https://www.entekhab.ir/003EHz

https://www.entekhab.ir/fa/news/769915/

+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ساعت 17:43  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

خَلقِ خدا باید به خُلقِ خدا، خود را بیاراید. باید رنگِ خدا بگیرد. این کلام حضرت اوست؛ "صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ؛ (اين است)رنگ آميزى الهى و كيست بهتر از خدا در نگارگرى؟ و ما تنها او را عبادت مى كنيم." اما آیا در زندگیِ امروز ما از این ضرورت و حقیقت خبری هست؟ خدا درجات استاد صفائی حائری را متعالی فرماید. دلخوری در کلامش موج می زد از اینی که هستیم. از این همه ادعایی که دعاهامان را هم ناکارآمد کرده است. دردمندانه می گفت:" ما به جاى آن كه رنگ خدا را گرفته باشيم، به خدا رنگ زده ‏ايم. " برای خودمان خدایی ساخته ایم در ذهن که با حقیقت فاصله ها دارد حال آن که قرار بود رنگِ خدا بگیریم و با رفتار به منهجی که فرموده است بندگی کنیم و او را در زمین خلیفه باشیم اما چه مشابهتی بین ما و حضرت اوست؟ با این همه اختلاف داعیه خلافت داریم و با این ناسازگاری در پی ساختن دیگرانیم. دقیق می گوید و می پرسد استاد که" چگونه مى ‏خواهيم ديگران را بسازيم و از اسارت ‏ها رها سازيم، در حالى كه هنوز خويش را نساخته ‏ايم؟ ما كه خود اسيريم، چگونه سخن از آزاد كردن ديگران می گوییم!" زمانی می شود برای نجات افراد از مرداب عمل کرد که خود تا گلو در آن فرو نرفته باشیم. آتش را با آب و از بیرون خاموش می کنند. هیچ کس سراغ ندارد جایی را که با آتش و از درون خاموش شده باشد. باید از جنس آب شد در برابر آتش. باید آزاد بود تا برای توسعه آزادی قدم برداشت. باید توانمند شد به ایمان تا فرصت دستگیری از این و آن فراهم شود. باید به مقام بندگی رسید." نمى ‏توان بار رسالت اللَّه را بر دوش داشت تا زمانى كه بنده غير اوييم." رسالت خدا، بنده خدا را طلب می کند. "پس بايد از حاكميت غير او آزاد شد." همه بند ها را و هرچه ما را به غیر وابسته می کند باید برید. باید با هر چه جز خداست، غیریت سازی کرد. انسان ، قبل از هر چيز بايد حُرّ شود و به آزادى برسد؛ آزادى از خويش، آزادى از غير و حتى آزادى از آزادى. و در اين مرحله است كه به عبوديت بار می یابد. خلافت الهی هم در این بندگی ظهورات خویش را علنی می کند.....

ب / شماره 5266 / یکشنبه 20 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021220.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:46  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

"معلمِ انسان ها" فقط بر صفحات کاغذی نمی ایستد تا به درس آموزی از او، رسم زیستن در فردا ها را بیاموزیم. تاریخ را فقط در صفحات کتاب نمی شود خواند. مستند سازی آن هم فقط به کلمه نیست که قلمی بر کاغذ رود و ثبت کلام کند. این گونه کوشیدن ستایش برانگیز است اما نه تنها راه است و نه حتی موثرترین آن. قدم بالاتر از خواندن، دیدن است. ما در حوزه کار رسانه ای می گوئیم روزنامه نگاری در برقراری ارتباط با مخاطب موفق است که به جای روایت و تعریف کردن، او را به تماشا برساند. یعنی چنان قلم بر کاغذ برد که مخاطب خود را در میان ماجرا ببیند. این اوج هنر نویسندگی است اما باز هم این همه کار نیست. گاه باید مخاطب را به شهود رساند. به جایی که با چشمِ خویش ببیند و با هوش خویش ظبط و با دانش خویش تحلیل کند. دریافتی چنین می طلبد تا مردمان را بر زمین حادثه چون کلاس درس نشاند. من سفر راهیان نور را در هیئتی چنین می بینم. دیدن تاریخ، شهودِ واقعیت ها و رهیافت به تحلیل درس هایی که باید از تاریخ گرفت. ما تاریخی سرخ تجربه کرده ایم در 8 تقویمی که مثل جان جوانان مان پاره، پاره شد. ما جنگی از سر گذراندیم که پر فراز ترین فصل تاریخ ماست. آن را حتما باید بفهمیم. برای این هم علاوه بر خواندن کتاب ها باید جغرافیای زنده شده به این حماسه را هم ورق بزنیم. راهیان نور، چشم های دقیق بینی اند که می روند تا خود به خوانش آن حماسه در سرزمینی بپردازند که حماسه سازان به خون در آن غنوده اند. در این خوانش، حروف از جنس خاک و سنگ و کلمات از جنس محیط اند. حتما بر آدمی اثر می گذارند. به باور من، راهیان نور یک حرکت سیاسی و یا سفری سیاحتی نیست. باید آن را از جنسِ زیارت دانست چنان که شهدا از این جنس بودند. زائر هم سیاح نیست. اگر سیاح، جهانگرد است او باید جهان بین باشد و با جهان بینی شهدا جهان را ببیند. این گونه دیدن است که جنگ را معکوس می خواند تا به گنج برسد. گنج را هم سرمایه تولید اقتدار می کند تا صلح تاریخ را بنویسد. صلحی که صاحبان همه سلاح های عالم هم نتوانند زخم در پهلویش بگذارند. بله سفر راهیان نور فرق می کند. نمی روند که صرفا ببینند. می روند که درس بگیرند و آن میراث نگهدارنده را به انرژیی تبدیل کنند که تا همیشه نگهبان ایران و نگهدار ایرانی خواهد بود. راهیان نور به دنبال روشنی می روند و خود باید به پاره های نور تبدیل شوند تا هیچ قدرتی نتواند حتی با جنگ ترکیبی، سیاهی و ظلمت را در کوچه های جامعه قطور کند.

ب / شماره 5266 / یکشنبه 20 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021220.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:44  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

راهیانِ نور. این عنوانی است فاخر برای کسانی که با نیتِ تاریخ خوانی به قاعده شهود، راهیِ مناطق عملیاتی دفاع مقدس می شوند. این سفر با سیاحت و جهانگردی متفاوت است از آن رو که جهان بینی را جایگزین این گونه و ژانرِ سفر کرده است. مقصد مناطقِ جنگی است، اما با گردشگری جنگ که در جهان متداول است هم چندان تعریفِ این همانی ندارد. این حرکتی است بر اساسِ بینات و دلایل روشن معرفتی در صراط مستقیم معرفت. سیاحت را هم در خود دارد، اما چشم را از مرحله دیدن تا قله فهمیدن همراهی می کند. گردشگری جنگ را هم در دل خود دارد، اما انسان را به لایه های عمیق پند گرفتن از جنگ، به قاعده دنیا ، می برد. دلیل این امر هم تفاوت دفاع مقدس ما با همه جنگ های اتفاق افتاده در جهان است. تبار عقیدتی دفاع و جانبازی و شهادت فرزندان رشید ایرانِ بزرگ به عاشورا می رسد. ما در این فصل بلند، مستظهر به ملی ترین پیشرانِ دفاع از جغرافیای مقدسِ ایران بودیم. همان که در تاریخ به عنوان عاشورا، هر روز ملت ما را تدبیر کرده است. به جرئت می توان گفت، ملی ترین قدرت نگهدارنده ایران، این تاریخ و فرهنگ شهادت است. بدون آن قطعا نمی توانستیم در برابر ارتشی بایستیم که ازسوی 83 کشور جهان پشتیبانی می شد و به روزترین مرگ افزار های شرق و غرب را در برابر ما آزمایش می کرد. عاشورا و اقتدار مذهبی در کنار اکسیر وطن دوستی و غیرت ملی بود که ما را سر پا نگه داشت. البته ایران عزیز هم ماناترین جغرافیا برای فرهنگ عاشوراست. داد و ستد این دو است که ما را ناشکستنی می کند. به گمان من، ضد انقلابی ترین و ضد مذهبی ترین اقدام، تضعیف وطن دوستی و ضد ملی ترین اقدام هم تخفیف دادن به عنصر مذهب به ویژه عاشورا و فرهنگ شهادت در حراست از کیان ایران است. دو بال پرواز و دوقدرت نگهدارنده ملیت و مذهب بودند که یگانه شدند تا پیروزی و سرفرازی را به نام ما سند بزنند. همین هم می طلبد که راهیان نور در کربلای شهیدان عظمت این دوگانه یگانه شده را فهم کنند. حتی بالاتر، فهم کنند و در برگشت به سفیر این حقیقت و تبیین کننده واقعیت تبدیل شوند. حقیقتا، دفاع مقدس ما مملو از رفتار های انسانی و نیکی هایی بود که شاید مثال آن را در دوران صدر اسلام و ائمه اطهار شنیده باشیم . ارزش هایی ظهور کرد که هیچ کجای جهان و در هیچ جنگی دیگر مشابه ندارد. توجه کنیم به این رهنمود رهبر فرزانه انقلاب که، هشت سال دفاع مقدس ما صرفا یک امتداد زمانی و فقط یک برهه زمانی نیست، گنجینه عظیمی است که تا مدت های طولانی ملت ما می تواند از آن استفاده کند، آن را استخراج و مصرف و سرمایه گذاری کند. این سرمایه گذاری است که به اقتدار ملی و سرفرازی میهنی می انجامد.

شهرآرا / شماره 4175 / شنبه 19 اسفند 1402 / صفحه آخر / کوچه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14952/397450

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/19/14952_139521.pdf

خبرگزاری دفاع مقدس / کد خبر: ۶۵۷۴۳۳ / یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ / ساعت: ۱۱:۳۹

https://defapress.ir/fa/news/657433/

+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:42  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

شان مردم بزرگ ایران زندگی ناآرام نیست. این دردمندانه‌ترین و دلسوزانه‌ترین کلامی است که از زبانِ مرجعِ قرآن پژوه برمی خیزد، کلامی که خدا کند در گوشِ هوشِ مسئولانِ محترم بنشیند. به برنامه تبدیل و به خدمت بدل شود تا اندکی آرامش بگیرد زندگی این مردم باکرامت و ملتِ بزرگ. چنان که درخبرهاآمده است، حضرت آیت‌الله جوادی آملی- روزهای پیش- در دیدار معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور و هیئت همراه گفتنند "ما مردم ایران، مردمی بزرگ و بزرگ زاده هستیم، ما نه یعنی حوزوی‌ها و دانشگاهی‌ها، بلکه تمام مردم ایران، آقا و آقازاده هستند چون شناسنامه دارند، تاریخ دارند، جغرافیا دارند، و کشوری که دارای تاریخ و جغرافیا باشد، بزرگ است، شما در هر کجای ایران قدم بگذارید، اثری از آثار باستان این کشور می‌بینید بر خلاف کشوری مانند آمریکا که دارای جغرافیا و آثار باستانی کهن نیست، مردم ایران هزاران سال با شرف زندگی کرده اند، لذا شان این مردم بزرگ، زندگی ناآرام نیست!"

این ناآرامی هم دارد بزرگی ما را چنان می‌تراشد که به فقرِ بزرگواری هم دچار می‌شویم. دست‌های دست‌گیر، روز به روز کم تعداد‌تر و در عوض به دست‌های نیازمندِ دست گیری، اضافه می‌شود. این است که صدای آیت‌الله را هم بلند کرده است. تجربه سه دهه روزنامه نگاری این قلم هم این ناآرامی را گواه است.درگذشته وقتی دردِ دردمندی را مطرح می‌کردیم، بی‌شمار دستان کرامتمند و درمانگر به سوی ما دراز می‌شد. گزارشی که کار می‌کردیم، مستاجری را که بار و بنه‌اش کنار خیابان ریخته شده بود را صاحب خانه می‌کرد. اگر از کفش پاره دانش‌آموزیک مدرسه می‌نوشتیم، کفشِ همه دانش‌آموزانِ آن مدرسه نو می‌شد. اگر از بدهی گرفتاری می‌نوشتیم، به اندک زمانی، حسابش چنان پر می‌شد که چک‌هایش یکی بعد از دیگری پرداخت شوند. ما بزرگواری و داد و دهش مردم را نیکو تجربه می‌کردیم. اما دریغا که امروز با آن روزهای غمگساری و مواسات خیلی فاصله دارد. حالِ ما چنان خوب نیست که بتوانیم برای بدحالان چاره کنیم. با این تورم و گرانی، قشرِ متوسط که دست یاری گر داشت، روز به روز لاغر‌تر می‌شود. مردم به گروه برخورداران اضافه نمی‌شوند که سیاهه فقیران طولانی‌تر می‌شود. وقتی سبد معیشتی طبق پیش‌بینی صاخبنظران اقتصادی برای یال آینده وضعیتی بشدت بدتر از امسال خواهد داشت، معنایش این می‌شود که فرد صاحب شغل هم درصد قابل توجهی از مخارج را کم می‌آورد چه رسد به کسانی که شغل دائمی ندارند. امیدواریم مسئولان با همت و برنامه‌ریزی، بکوشند تا جایی که می‌شود، حال مردم بهتر شود. تا می‌شود برای بازگرداندن بزرگی مردم تلاش کنند تا روزهای خوش بزرگواری مردم هم احیا شود. ان‌شاالله.

جمهوری اسلامی / شماره 12769 / شنبه 19 اسفند 1402 / صفحه اول و 3 / خبر

https://jepress.ir/?newsid=325965

https://jepress.ir/archive/pdf/1402/12/19/3.pdf

+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:24  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

"زن نادان،شوهرش را غلام خود می سازد و خودش هم زن غلام می شود...." این یک گزاری تحلیلی است که به عینه در بسیاری از زندگی ها می بینیم. تازه خوشحال هم هست زن که مردش را مهار کرده و به اختیار گرفته است! کیف می کند که بگویند او نه زن که مرد خانه است! نمی فهمد که اوج مقام زن، نه مرد شدن که زن بودن است. چون چنین می کند، نه پیش همان مرد غلام شده ارزشی دارد و نه در خانواده به جز مادر زورگو، عنوانی. مردم هم او را زنِ غلام می دانند نه زنی که سالار زندگی خود است. نیاز زندگی خانوادگی و ایضا اجتماعی، عاقل بودن است، بخرد رفتار کردن است چنان که در اهل خرد چنین می شود و " زن عاقل، از شوهرش پادشاه می سازد و خودش هم ملکه می شود...." حق او هم همین است. ملکه هم از سوی پادشاه قدر می بیند و هم از سوی ملت، که اعضای خانواده باشند. در نگاه مردمان- که نماد دیگر ممالک هستند- نیز به عزت صاحب جایگاه می شود. برای رسیدن به این شان و شوکت زن و مرد باید به نسخه ای عمل کنند که مرحوم حاج اسماعیل دولابی می نویسد؛" زن و مرد باید به همدیگر خوشبین باشند و هر کدام عیب را از خود بداند و به دیگری نسبت ندهند. " چنین که باشد، در طرف مقابل خود عیبی نمی بینند که زبان به شماتت باز کنند و در دوستی را ببندند. درست و دقیق می گوید مرحوم که، اصلاً عیب دیدن، کار خوبی نیست. حیف نیست دیده ای که می تواند زیبایی ها را قاب کند و چون کارت پستال به دل بفرستد، عیب بجوید و ببیند؟ معلوم است وقتی عیب دید نمی تواند جز آن را منتقل کند. این انتقال هم معلوم است چه به بار می آورد. باید همواره خوبی ها را تصور کنیم تا تصویری زیبا در نگاه داشته باشیم. چنین که باشد، دیگران هم از چشمان ما جز خیر و خوبی، خطی نخواهند دید. این توصیه مرحوم دولابی معجزه می کند؛" وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید." این سکه روی دیگری هم دارد در کلام او که" وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. " داد و ستد خوبی است که خیر را در زندگی به برکت تبدیل و جاری می کند. کمال انسان هم در برکت یافتن است. با برکت زندگی کنیم.

ب / شماره 5265 / شنبه 19 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021219.pdf

+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:20  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

مشکلات کم نیست که زیاد هم هست. اما مثل هرچیز دیگر باید برایش فهرست سازی کرد و برای رفع اش هم اولویت قائل شد. این اولویت سنجی هم ناظر به میزان اثرگذاری و ضرورت اصلاح شکل می گیرد نه دستوری و دل بخواهی. همه هم می دانیم، مُشکلِ اول کشور چیست؟ این را از هرکه بپرسی، بی برو برگرد می گوید اقتصاد. می گوید معیشت. درست هم می گوید. پرچالش ترین حوزه گرفتاری ما همین اقتصاد است. برای رفع مشکل کجا باید هوشمندانه تر رفتار کند و با تصمیمات حرفه ای و عالمانه، راه را به سوی فرداهای بهتر بگشاید؟ می گوئیم: مجلس شورای اسلامی. حالا با آن پرسش و این جواب بخوانید این خبر را؛ "نگاهی به لیست منتخبان مجلس دوازدهم- بدون در نظر گرفتن راه‌یافتگان به مرحله دوم - نشان می‌دهد همچون دوره‌های سابق، لیست اقتصادخوانده‌ها ، باز هم چندان زیاد نیست. " این خبر با احصای سهم دانش های مختلف در تشکیل مجلس دوازدهم چنین تکمیل می شود؛ "دارندگان مدرک تحصیلی رشته مدیریت با ۴۳ نفر، در صدر هستند. حقوق‌خوانده‌ها با ۴۰ کرسی، دوم و فارغ‌التحصیلان علوم سیاسی با ۲۴ کرسی، در رتبه سوم قرار دارند. پزشکان و دارندگان رشته‌های پیرامون پزشکی با ۱۹ کرسی به همراه فارغ‌التحصیلان عمران، شهرسازی، جغرافیا و معماری هرکدام با ۱۹ کرسی، چهارم هستند. مهندسان (برق، نفت، علوم خاک و...) با ۱۶ کرسی پنجم، اقتصاددانان با ۱۲ کرسی ششم، حوزویان با ۹ کرسی، دارندگان مدرک الهیات با پنج کرسی، فارغ‌التحصیلان کشاورزی و مطالعات بین‌الملل هر‌کدام با چهار کرسی، مطالعات امنیت و جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی هر‌کدام با سه کرسی و حسابداران با دو کرسی در رتبه‌های بعدی قرار دارند." دوباره آن پرسش و پاسخ را در نظر آورید. خبر را هم دقیقا بخوانید. آمار گواهی می دهد که" کمتر از ۶ درصد نمایندگان مجلس دوازدهم اقتصاد خوانده‌اند." چه می توان گفت بعد خواندنِ این خبر جز این که به لهجه نقی معمولی- در مجموعه پایتخت- بگوئیم: من دیگه حرفی ندارم!

ب / شماره 5265 / شنبه 19 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021219.pdf

+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:18  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

تاریخ را فقط در صفحات کتاب نمی‌شود خواند. مستندسازی آن‌هم فقط به کلمه نیست که قلمی بر کاغذ رود و ثبت کلام کند. این‌گونه کوشیدن ستایش برانگیز است اما نه‌تنها راه است و نه حتی موثرترین آن. قدم بالاتر از خواندن، دیدن است. ما در حوزه کار رسانه‌ای می گوییم روزنامه‌نگاری در برقراری ارتباط با مخاطب موفق است که به‌جای روایت و تعریف کردن، او را به تماشا برساند. یعنی چنان قلم بر کاغذ برد که مخاطب خود را در میان ماجرا ببیند.

این اوج هنر نویسندگی است اما بازهم این‌همه کار نیست. گاه باید مخاطب را به شهود رساند. به‌جایی که با چشمِ خویش ببیند و باهوش خویش ضبط و بادانش خویش تحلیل کند. دریافتی چنین می‌طلبد تا مردمان را بر زمین حادثه چون کلاس درس نشاند. من سفر راهیان نور را در هیاتی چنین می‌بینم. دیدن تاریخ، شهودِ واقعیت‌ها و رهیافت به تحلیل درس‌هایی که باید از تاریخ گرفت. ما تاریخی سرخ تجربه کرده‌ایم در 8 تقویمی که مثل جان جوانانمان پاره، پاره شد. ما جنگی از سر گذراندیم که پرفرازترین فصل تاریخ ماست.

آن را حتما باید بفهمیم. برای این هم علاوه بر خواندن کتاب‌ها باید جغرافیای زنده شده به این حماسه را هم ورق بزنیم. راهیان نور، چشم‌های دقیق بینی‌اند که می‌روند تا خود به خوانش آن حماسه در سرزمینی بپردازند که حماسه‌سازان به خون در آن غنوده‌اند. در این خوانش، حروف از جنس خاک و سنگ و کلمات از جنس محیط‌اند. حتما بر آدمی اثر می‌گذارند. به باور من، راهیان نور یک حرکت سیاسی و یا سفری سیاحتی نیست. باید آن را از جنسِ زیارت دانست چنان‌که شهدا از این جنس بودند. زائر هم سیاح نیست. اگر سیاح جهانگرد است او باید جهان‌بین باشد و با جهان‌بینی شهدا جهان را ببیند. این‌گونه دیدن است که جنگ را معکوس می‌خواند تا به گنج برسد. گنج را هم سرمایه تولید اقتدار می‌کند تا صلح تاریخ را بنویسد. بله سفر راهیان نور فرق می‌کند….

نخست نیوز / کد نوشته: 94014 / پنجشنبه 17 اسفند 1402

https://nakhostnews.com/?p=94014

نخست / شماره 1004 / پنجشنبه 17 اسفند 1402 / صفحه 3 / جامعه

https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2024/03/1-8-k.pdf

+ نوشته شده در  جمعه هجدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 10:42  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

اسلام یک دین اجتماعی است. همه چیز در آن حساب و کتاب دارد. جمع و تفریق و تقسیم و ضرب آن، به نتایج اجتماعی می انجامد.امام علی علیه السلام در حکمت 24 نهج البلاغه به این مهم چنین تصریح می فرمایند که" مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ، إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ؛ از كفاره هاى گناهان بزرگ، به فرياد رسيدن ستمديدگان و شاد كردن غمگينان است." همه کوشش ها در این مسیر است که حالِ مردم خوب شود. نیک احوالی وقتی همه گیر شد، جامعه هم به تاثیر پذیری از آن، به بستری برای نیک بختی و شادروزی تبدیل خواهد شد. حضرت آیت ا...مکارم شیرازی، در شرح حکمت علوی نگاه ها را تدقیق می کنند به این بیان" که "ملهوف" معناى وسیعى دارد که هر فرد مظلوم و بیچاره اى را شامل مى شود; خواه بیمار باشد یا گرفتار طلبکار و یا فقیر نادار و یا زندانى بى گناه. کسى که به کمک این گونه افراد بشتابد مى تواند عفو الهى را در برابر گناهانى که انجام داده به خود متوجه سازد. "مکروب" نیز به هر شخص غمگین گفته مى شود; خواه غم او در مصیبت عزیزش باشد یا غم بیمارى یا فقر یا شکست در امر تجارت و یا هر غم دیگر." تامل در عمومیتِ حدیث به ما می گوید مرزبندی بین افراد نیست. حتی در کلام ایام علیه السلام شرط ایمان هم نیامده است. بلکه غمگساری از همه و یاری همه مظلومان را باید در نظر داشت. آیت الله به یک کلید واژه دیگر هم توجه می دهند؛ "تنفیس" همان زدودن غم است. در جایى که ممکن است عامل غم برطرف شود زدودنش از این طریق خواهد بود; مانند زدودن فقر از طریق کمک مالى و آنجا که نمى توان عامل آن را برطرف کرد مى توان از طریق تسلى دادن، غم و اندوه را سبک نمود مانند کسى که عزیزش را از دست داده با تسلیت گفتن و دلدارى دادن به وسیله دوستان، غم و اندوهش کاهش مى یابد یا برطرف مى شود. اینها همه مصداق تنفیس است. چیزی که باید نسبت به آن اهتمام داشته باشیم. کوتاه سخن این که؛" کمک هاى مردمى در اسلام به هر شکل و به هر صورت اهمیت فوق العاده اى دارد; هم موجب برکت در زندگى و هم سبب برطرف شدن بلاها و هم کفاره گناهان است." به واقع هر دوسوی ماجرا منتفع می شوند. هم آنی که کمک می گیرد و هم آن که کمک می کند. هر دو هم سبکبال می شوند. نتیجه هم توسعه آرامش و تولید در افزایش برای بهتر شدن حال جامعه است......

ب / شماره 5264 / پنجشنبه 17 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021217.pdf

+ نوشته شده در  جمعه هجدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 10:38  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

خودتان ضرر می کنید. مردم ضرر می کنند. کشور ضرر می کند. چرا تمام نمی کنید این فرایندِ زیان بار را؟ این زمانی از حنجره قلم بر دل کاغذ می نشیند که این خبر را می خوانم؛ "سایپا برای تولید محصولات خود به ازای هر ماه بیشتر از هزار و 94 میلیارد تومان و به ازای هر روز 36 میلیارد تومان ضرر می‌کند. یعنی با گذشت هر ساعت از حیات خود یک میلیارد و 519 میلیون تومان به زیان انباشته خود می‌افزاید." تجارت‌نیوز، نوشت: "زیان خالص سایپا از 3 هزار و 726 میلیارد تومان در 9 ماهه سال گذشته با جهش 164 درصدی به 9 هزار و 847 میلیارد تومان رسید." منتظرم سایپا با صدای بلند تکذیب کند بگوید نه تنها ضرر نداریم که سود هم داریم. لااقل دل مان خوش است که اگر ملت و کشور ضرر می کند، خودروسازان فایده می کنند اما در جوابیه سایپا به این گزارش هم که از توفیقات خود می‌نویسد، می‌خوانیم؛ "ﺣﺎﺷﯿﻪ زﯾﺎن ﺧﺎﻟﺺ ﺷﺮﮐﺖ از 23.3 درصد در ﺳﺎل 1401 ﺑﻪ 21.6 درصد در 6 ﻣﺎﻫﻪ اول و ﺑﻪ 16.4 درصد در 9 ﻣﺎﻫﻪ اول ﺳﺎل 1402 رﺳﯿﺪه است." این یعنی اصلِ زیان دهی و انباشت هولناک آن یک واقعیت است. یعنی کنتور این خودرو سازی، معکوس می‌چرخد و نه سود که زیان تولید می‌کند. این را در خبرها می‌خوانم و می‌فهمم. آنچه متوجه نمی‌شوم این است که چرا کسی جلوی این سیل بنیان برافکنِ تولید زیان را نمی‌گیرد؟ آبروی کشور پای این چهارچرخ ها قربانی می شود. جانِ مردم قربانی می شود، تلاش کارگران و تدبیر مدیران سازندگان قربانی می شود. خب چرا تمام نمی کنید این ضرر در ضرر را؟ یعنی یک عاقل پیدا نمی شود نقطه پایان بگذارد این خطی که به ضرر همه دارد امتداد خود را تحمیل می کند؟ از که داریم انتقام می گیریم؟ از خود مان؟ از کشور مان؟ از آبروی مان؟ از جانِ مان؟ از کی؟ اگر فقط نگرانِ کارکنان این بنگاه هستیم و حقوق شان که راه را جانشین پلیسِ راهور، 22 ماه پیش در روز 6 اردیبهشت 1401، نشان داد: "با یک حساب دو دو تا چهارتا، ایران‌خودرو و سایپا اگر تعطیل شوند، ما فقط با صرفه‌جویی سوخت از طریق واردات خودرو، حقوق تمام کارکنان آن را می‌دهیم." این هم که حل شد پس چرا همچنان ادامه می دهید این چرخه زیان بار را؟

ب / شماره 5264 / پنجشنبه 17 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021217.pdf

+ نوشته شده در  جمعه هجدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 10:37  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

نه تعجب برانگیز که هولناک است این خبر که "سایپا برای تولید محصولات خود به ازای هر ماه بیشتر از هزار و 94 میلیارد تومان و به ازای هر روز 36 میلیارد تومان ضرر می‌کند. یعنی با گذشت هر ساعت از حیات خود یک میلیارد و 519 میلیون تومان به زیان انباشته خود می‌افزاید." تجارت‌نیوز، نوشت: "زیان خالص سایپا از 3 هزار و 726 میلیارد تومان در 9 ماهه سال گذشته با جهش 164 درصدی به 9 هزار و 847 میلیارد تومان رسید." در جوابیه سایپا به این گزارش هم که از توفیقات خود می‌نویسد، می‌خوانیم؛ "ﺣﺎﺷﯿﻪ زﯾﺎن ﺧﺎﻟﺺ ﺷﺮﮐﺖ از 23.3 درصد در ﺳﺎل 1401 ﺑﻪ 21.6 درصد در 6 ﻣﺎﻫﻪ اول و ﺑﻪ 16.4 درصد در 9 ﻣﺎﻫﻪ اول ﺳﺎل 1402 رﺳﯿﺪه است." این یعنی اصلِ زیان دهی و انباشت هولناک آن یک واقعیت است. یعنی کنتور این خودرو سازی، معکوس می‌چرخد و نه سود که زیان تولید می‌کند. این را در خبرها می‌خوانم و می‌فهمم. آنچه متوجه نمی‌شوم این است که چرا کسی جلوی این سیل بنیان برافکنِ تولید زیان را نمی‌گیرد؟ به قول رندکی که همه چیز را به طنز می‌گیرد، دوستان فقط در جان سرنشینان فراخ دست نیستند در خودزنی و انباشت زیان هم تبحر خاصی دارند! جالب است که تولیدکننده ناراضی است، مصرف‌کننده ناراضی است حتما خداوند علیم و حکیم که جان و آبروی بندگان خود را عزیز می‌دارد هم ناراضی است پس چرخ این خودروسازی به رضایتِ که می‌چرخد که همچنان می‌چرخد و توامان آتش به مالِ خود و جان مشتریانش می‌زند؟ این معادله انگار مجهول‌های پنهانی دارد والا با حساب و کتاب اگر با موضوع برخورد کنیم، همین الان، کار را تعطیل کنند، تا ساعت دیگر، یک میلیارد و 500 میلیون تومان کمتر ضرر خواهند کرد. نگرانِ حقوقِ کارکنان خود هم نباشند چون سردار حسینی، جانشین پلیسِ راهور، 22 ماه پیش در روز 6 اردیبهشت 1401، صراحتا اعلام کرد: "با یک حساب دو دو تا چهارتا، ایران‌خودرو و سایپا اگر تعطیل شوند، ما فقط با صرفه‌جویی سوخت از طریق واردات خودرو، حقوق تمام کارکنان آن را می‌دهیم." یعنی یک ناراضی دیگر هم به جمع اضافه شد! خب، اگر زیان‌ده هستند ما مردم هرگز راضی به زیان دیدنشان نیستیم. با همین دلاری که روی سکوی 60 هزار تومان بالا و پایین می‌پرد حاضریم خودروی خارجی به قیمتِ خلیج فارس بخریم، پول بنزینش راهم به فوب خلیج فارس بدهیم. آن وقت نه خودروسازهای ما ضرر می‌کنند، نه بیمه‌ها و نه کسی شرمگین این همه مرگ و میر می‌شود. جنگ و جنونِ جاده هم به صلح با زندگی و آرامش می‌رسد. باور کنید، جلوی ضرر را از هر جا بگیرید، فایده است!

جمهوری اسلامی / شماره 12767 / چهارشنبه 16 اسفند 1402 / صفحه 3 / خبر

https://jepress.ir/?newsid=325776

https://jepress.ir/archive/pdf/1402/12/16/3.pdf

+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:41  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

به تامل و تدبر نیاز داریم. هرچیز را در همان نگاه اول و با اولین مابه ازای معنایی نباید تمام پنداشت و همان انگاره اول را قاب گرفت. اهل تعقل، ساحت را برای تامل باز می گذارند تا لایه های بعدی هر کلمه را بکاوند و معانی تازه خلق کنند. معانیی که می تواند چون کلید، برای اذان عمل کند. یک کلمه می شود همین "عصا" آیا فقط باید به شکل و جنسِ آن پرداخت و تمام یا باید به مفاهیم دیگر هم رسید؟ من دومی را می پسندم. جایی هم خواندم از قلم پزشکی مجرب که؛" عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق می کند!" تجویز شده پزشکان، چوب است یا گونه ای از فلز. به راه رفتن آدمی کمک می کند اما با "عصای پیری و کوری" زمین تا آسمان متفاوت است. دومی، مراد فرزندِ صالح است. تربیت یافته به خیری که خدا را در نظر دارد و می داند که خداوند در قرآن در پنج آیه احسان به والدین را در کنار مقام توحید قرار داده است. خداوند علی اعلا که از شریک مبرا و از مُشرک بیزار است، نیکی به پدر و مادر را در ترازی چنین رفیع تعریف می فرماید. این عصا هم قیمتی است، بسیار قیمتی. هرروز هم که بگذرد قیمتی تر می شود. آدم هایی از این دست را می شود ذیل نگاهِ به کلمه درآمده آیت الله بهجت دانست که فرمود "ما آمده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم" این نگاه نه تنها قیمت افزاست که ما را از افتادن به ورطه "زندگی کردن به هر قیمت" بر حذر می دارد. کسانی که از دومی حذر کنند در اولی به توفیق خواهند رسید. عصای کوری هم کلمات روشنی است که نگاه را به حقیقت بینا می کند تا جز حق نبیند. نیکو می گوید "شمس مغربی" که؛

چشم حق بین بجز از حق نتواند دیدن

باطل اندر نظر مردمِ باطل بین است....

حقیقت گفته ای است این که در کلام فیض کاشانی هم بدان چنین تصریح می شود که؛

دیده حق بین نه بیند غیر حق در هر چه هست

لاجرم او را بهر جا سجده گاهی دیگر است

عصای کوری، پرده ها را کنار می زند تا انسان به بینایی کامل برسد و بداند که جز خدا نیست. خدای را هم مقام بلندی است که به سجده باید سپاس گذاشت. خاکیانی چنین، افلاک را هم به زیر پا خواهند گذاشت به لطف خداوندِ بزرگ.....

ب / شماره 5263 / چهارشنبه 16 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021216.pdf

+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:23  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بزرگترین سرمایه هر کشور، نیروی انسانی آن است. دیگر سرمایه ها که در قالب ظرفیت هستند توسط نیروی انسانیِ پویا، زایا شده و به سرمایه جاری تبدیل می شود. این که حضرت آیت الله جوادی آملی ، می گویند:" باید از سرمایه های کشور محافظت شود، جوانان و عزیزانی که به کشورهای دیگر می روند، به کشور برگردند و در سازندگی کشور مشارکت کنند." ناظر به همین نگاه عاقلانه و مومنانه است. ما با جوانان مان نه تنها از تنگناهای امروز عبور می کنیم که به روی فرداهای موفقیت هم نه پنجره که دروازه می گشاییم. تاکید بر تدبیر و قدردانی نیروهای انسانی و به ویژه، منابع انسانی به این خاطر است که قوه پیشران جامعه این هایند. البته با هدایتِ مدیران مجرب که دست بسته فردا را هم می خوانند. با هم افزایی "دانستنِ" مجربان و "توانستنِ" جوانان، می توانیم "خواستن" را در جامعه محقق کنیم. راه به آرامش رسیدن مردم هم از این رهگذار می گذرد همان که این مرجع قرآن پژوه در دیدار با عباسعلی نوبخت معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور و هیئت همراه بیان داشتند: "ما مردم ایران، مردمی بزرگ و بزرگ زاده هستیم، ما نه یعنی حوزوی ها و دانشگاهی ها، بلکه تمام مردم ایران، آقا و آقازاده هستند چون شناسنامه دارند، تاریخ دارند، جغرافیا دارند، و کشوری که دارای تاریخ و جغرافیا باشد، بزرگ است، شما در هر کجای ایران قدم بگذارید، اثری از آثار باستان این کشور می بینید بر خلاف کشوری مانند آمریکا که دارای جغرافیا و آثار باستانی کهن نیست، مردم ایران هزاران سال با شرف زندگی کرده اند، لذا شأن این مردم بزرگ، زندگی ناآرام نیست!" آرامش باید در نفس به نفس شان جریان داشته باشد. باید سفره شان پر ررونق و زندگی شان شکوفا گردد. این گونه می توان انقلاب را در قالب دستاورد های حقیقی شان فرادید جهان گذاشت. با شعار نمی شود کاری از پیش برد. پیش برنده همه برنامه ها کار است. بکوشیم با تولید و توسعه حالِ خوش برای مردم مان از هر ایرانی یک سفیر موفقیت برای انقلاب بسازیم. چنین باد، ان شاالله

ب / شماره 5263 / چهارشنبه 16 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021216.pdf

+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:22  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

برخی کلمات، تک ساحتی نیستند. ابعاد مختلف را هدف گذاری می کنند. مثل نیکوکاری که در رفتار اجتماعی ما تقویم هم شده است. نیکوکاری، صرفا یک فضیلتِ اخلاقی نیست که اگر همین هم بود می زیبد که انسان به آن خود را بیاراید. اما علاوه بر این باید آن را در قالبِ یک بایستگی اجتماعی هم دید و کوشید تا رفتار خود را در این قاب، کادر بندی کرد. این گونه می شود تمثالی از انسانیت را در حضور اجتماعی افراد، جانمایی کرد تا جهان جلوه هایی از بهشت را تجربه کند. نیکوکاری را در هیئتِ یک ضرورتِ زیستِ جمعی هم باید در نظر آورد. ما که در یک زمان و در یک زمین، حضور و سرنوشتِ ما چون قالی ایرانی به هم بافته شده است به همدیگر ربط داریم و نسبت به هم مسئولیم. باید کنار هم باشیم و دستگیر هم تا مشکلات کمتر بر ما فشار آورد. بکوشیم هر جا که هستیم به سنتِ امیر مومنان(ع) فراوان کار کنیم و کمتر برداریم تا لقمه هایی برای دیگران بیشتر بماند. سنت و آموزه دین این است نه مثل امروز و رفتار برخی ها که کار نکرده همه چیز را برای خود می خواهند. نه مثل آنان که به پیشانی خود- رندانه- مُهرِ اخلاص می زنند برای فریبِ خلق تا راحت تر اختلاس کنند. اینان نه مومن که ایمان ستیز اند. اهل ایمان اهل عمل به خیرند. اهل نیکوکاری نه نیکی نمایی!

خود را وقفِ خدمت به خلق خدا می کنند. سفره کوچک و خالیِ مردم با مهر پیشانی این و آن پر نمی شود با همت و تدبیر و تلاش رونق می گیرد هرچند "مُهر پیشانی ها" معمولا در این ساحت رفوزه می شوند. بگذریم، در آستانه رمضان و کمی آن سوتر نوروز قرار داریم. رسم تقویم شده ما در این ایام نیکوکاری و کمک به نیازمندان است. ما مردم عادی باید همیشه کنار هم باشیم. لازم نیست سیل و زلزله ای بیاید تا رگِ همنوعی و حسِ دیگر خواهی ما بجنبد و گُل بدهد. امروز به فکر هم باشیم تا فردا حال دل همه مان بهتر باشد.

مسئولان هم باید همه تلاش خود را بکنند برای خدمت بیشتر. برای این که سفره همه توسعه پیدا کند. حالا که انتخابات تمام شده است، نه تنها کار تمام نیست و حساب ها تسویه نشده است که لیستِ بدهی شان طولانی تر هم شده است. فقط با خدمت بی منت و تمام ساحتی می توانند این فهرست را کوتاه کنند. این قامت و جایگاه شان را در نگاهِ مردم بلندتر می کند. کوتاه سخن این که مردم، دعوت مسئولان را لبیک گفتند، نوبتِ لبیک مسئولان به" هل من ناصر" مردم است.

ب / شماره 5262 / سه شنبه 15 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021215.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:28  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

کیف کردم وقتی این حدیث زیبا را از رسول اعظم خدا(ص) خواندم. شما هم بخوانید تا کیف کنید:" کشاورزی و درختکاری کنید. به‌خدا قسم ‌آدمیزاد هیچ عملی حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن انجام نمی‌دهد. خداوند درخت را برای انسان آفرید، از این رو او باید درخت را بکارد، آن را آبیاری کند و در حفظ آن بکوشد. هر وقت عمر جهان به آخر رسیده، هرگاه قیامت بخواهد قیام کند و عالم بخواهد منقرض شود و در دست یکی از شما نهال درختی باشد چنانچه به قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید آن را بکارد و از فرصت باقیمانده استفاده نماید." روح ام تازه شد و در جان، جریان یافت به خوانشِ این کلام راهنما. راه همین است؛ درخت بکاریم. همان است که در دبستان می خواندیم؛ به دست خود درختی می نشانم / به پایش جوی آبی می کشانم / درخت کاری ادای دین ما به آب و زمین است. زیبا سازی محیط است برای زندگی، برای پاکیزه نفس کشیدن. برای یاری انسان و دیگر جان داران. همان که در همان شعر دبستانی مان به آن توجه می دادیم؛ به تابستان که گرما رو نماید / درختم چتر خود را می گشاید / خنک می سازد آنجا را ز سایه / دل هر رهگذر را می رباید... بله درخت، کارکرد چند وجهی و پیام های گوناگون دارد. سایه اش را چتر محبت می دانیم و میوه اش را حلاوت بخشِ جان ها. شاخه هایش را ریه های زمین می خوانیم و زبان ذکر خوان زمان. خشک هم که بشود باز به قلم و کاغذ تبدیل می شود که روشنایی کوچه های ذهن را رقم می زند. این فروان فواید است که درخت را عزیز می کند و درختکار را قدری می نویسد که باید او را در صدر نشاند. در این روزگار که آلودگی، نفس ها را می خراشد، درختان بسان سربازان سلامتی به جنگ آلودگی های هوا می روند. اگر ما آنان را در زمین می کاریم و آب می دهیم و به اصطلاح زمین شان را داریم، آن ها هم هوای مارا دارند تا سلامت نفس بکشیم. بکوشیم تا این رابطه حسنه میان انسان و درخت همیشه برقرار باشد. ما درخت بکاریم تا همه از نعمات آن استفاده کنند. این هم از کارویژه های مولا علی(ع) است که چاه حفر می کرد، قنات راه می انداخت و درخت می کاشت. درخت کاری را بزرگ بشماریم. این میراثِ علوی است برای کسنی که با طبیعت رابطه مومنانه دارند.

ب / شماره 5262 / سه شنبه 15 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021215.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:27  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

نیکوکاری، صرفا یک فضیلتِ اخلاقی نیست که اگر همین هم بود می زیبد که انسان به آن خود را بیاراید. اما علاوه بر این باید آن را در قالبِ یک بایستگی اجتماعی هم دید و کوشید تا رفتار خود را در این قاب، کادر بندی کرد. این گونه می شود تمثالی از انسانیت را در حضور اجتماعی افراد، جانمایی کرد تا جهان جلوه هایی از بهشت را تجربه کند.

نیکوکاری را در هیئتِ یک ضرورتِ زیستِ جمعی هم باید در نظر آورد. ما که در یک زمان و در یک زمین، حضور و سرنوشتِ ما چون قالی ایرانی به هم بافته شده است به همدیگر ربط داریم و نسبت به هم مسئولیم. باید کنار هم باشیم و دستگیر هم تا مشکلات کمتر بر ما فشار آورد. بکوشیم هر جا که هستیم به سنتِ امیر مومنان(ع) فراوان کار کنیم و کمتر برداریم تا لقمه هایی برای دیگران بیشتر بماند. سنت و آموزه دین این است نه مثل امروز و رفتار برخی ها که کار نکرده همه چیز را برای خود می خواهند. نه مثل آنان که به پیشانی خود مُهرِ اخلاص می زنند برای فریبِ خلق تا راحت تر اختلاس کنند. اینان اگر "صائم النهار و قائم اللیل" هم باشند، مومن نیستند که ایمان زندگی و حقیقتِ رفتاری انسان را تراز می کند.

خوارج در قدیم و داعش در زمان ما رکورددار عبادت جاهلانه بودند. مومن اما عبادت را جاده عبودیت می کند. باورمندان بندگی خدا خود را وقفِ خدمت به خلق خدا می کنند. سفره کوچک و خالیِ مردم با مهر پیشانی این و آن پر نمی شود با همت و تدبیر و تلاش رونق می گیرد هرچند "مُهر پیشانی ها" معمولا در این ساحت رفوزه می شوند مثل آن که علاوه بر جای مهر چفیه هم به گردن داشت اما چون به کانادا رسید هر دو را کنار گذاشت.

بگذریم، روز نیکو کاری است و نیک کرداری عملی ما را می طلبد. ما مردم عادی باید همیشه کنار هم باشیم. لازم نیست سیل و زلزله ای بیاید تا رگِ همنوعی و حسِ دیگر خواهی ما بجنبد و گُل بدهد. نوروز را در پیش داریم بکوشیم به وسع خودمان، حالِ دلِ همدیگر را خوب کنیم. همدلی که از همزبانی خوش تر است به دست یاری رقم می خورد پس بکوشیم دستی گره گشا داشته باشیم. مسئولان هم باید همه تلاش خود را بکنند برای خدمت بیشتر. برتی این که سفره همه توسعه پیدا کند. حالا که انتخابات تمام شده است، نه تنها کار تمام نیست و حساب ها تسویه نشده است که لیستِ بدهی شان طولانی تر هم شده است.

اتفاقا در جایگاه مسئول، تکلیف خدمت شان سنگین تر هم هست. اگر رای برای مردم تکلیف و واجب شرعی بود، این وجوب و تکلیف هزار برابر برای خدمت به مردم وجود دارد." نیکو کاری" برای ما مردم عادی در کمک به همدیگر معنا می یابد اما مسئولان باید خود را وقفِ خدمت کنند. بی منت. همین مزدی که می گیرند کافی است تا در جایگاه بدهکار بنشینند. مردم حق دارند زندگی بهتر را از آنان مطالبه کنند. حق دارند سفره پررونق تر را بخواهند. ان شاالله همان طور که از مردم توقع شنیدن داشته باشند فقط لب و دهان نباشند، گوشی هم برای شنیدن داشته باشند. بشنوند و با عمل لبیک گویند به هل من ناصر مردم.....

انتخاب / کد خبر: ۷۶۸۳۷۸ / دوشنبه - ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ / ساعت: ۵۹ : ۲۰

https://www.entekhab.ir/003DtC

https://www.entekhab.ir/fa/news/768378

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:24  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

مرداب فقط جایی نیست که آب از حرکت باز می ماند و در تنِ خاک فرو می رود؛ فقط جایی نیست که اگر پایت را بگذاری، فرو می روی. این هست، اما همه مرداب ها از ازدحام آب های ناروان شکل نمی گیرد. کلمات هم وقتی ناروان باشند، به مرداب تبدیل می شوند. مرداب هایی که اگر جان نستانند، حتما آبرو را که عزیز تر از جان است خواهند ستاند. فضای مجازی پُر است از مرداب هایی این گونه که ظاهری فریبا هم دارند، اما مثل همه فریب های عالم، آدم سوز می شوند. آگهی می دهند، اما آگاهی نه.

پشتِ آگهی های عاری از آگاهی دام هایی پهن است؛ عنکبوتی که دست و پای فریب خورده را چنان می بندد که مرگ را گاه به آرزو و دعا می خواهد، اما نصیبش نمی شود. مراقب باشیم کلمات به ویژه آن هایی که طعم کنایه و اشاره دارند، می خواهند فلش را به جاهای نا بجا بکشانند. اگر گذرتان به پاسگاه و دادگاه افتاده باشد، فراوان خواهید دید کسانی را که پشت دیوار کلمات فریبنده، قربانی فریب شده اند. باخت مالی سبک ترین نوع باخت است. برخی در این نوع باخت، صدایش را در نمی آورند و سر را پایین می اندازند تا صدای قضیه بالا نرود. فقط وقتی درحساب و کتاب وزن مال را سنگین تر بیابند، شاید راه به محکمه برند. حکمت انسانی و اخلاقی اما اقتضا می کند هوشیار باشیم. آنان که می خواهند شما برای تایمِ شبشان پیشنهاد بدهید، می خواهند کاری کنند که نه شب داشته باشید و نه روز. کسانی که آدرس خانه می دهند و می گیرند، می خواهند خانه خرابتان کنند، حتی اگر هیچ زلزله ای در زمین اتفاق نیفتاده باشد. اصلا مگر فقط زلزله آدم را خانه خراب می کند؟! آنچه زمین لرزه ویران می کند، خشت و گل است. دوباره ساخته می شود، اما آنچه اینان خراب می کنند خانه زندگی و چهاردیواری خانواده است که اگر فروریخت، دیگر سرپا نمی شود. کسانی که از شما راه حل بی خوابی می خواهند، خواب هایی دیده اند که تعبیرش می شود نابودی رؤیاهای شما.

نمی خواهم کلمات، لباس اخلاق از تن به در کنند و عریان بگویند خواسته آگهی دهنده را. همه عاقلیم و العاقل یکفیه الاشاره. اشارتی کافی است برای هوشیار کردن جامعه ای که می خواهد بیداری و سلامت را زندگی کند. قانون البته راه خود را می رود و مردان قانون هم کار خود را می کنند برای مهار ماجرا اما این خود ما هستیم که باید هوشیار و مراقب باشیم تا نوبت به قانون نرسد که گاه شاکی و متشاکی را «تازیانه نواز» می کند. مراقب باشیم، همین!

شهرآرا / شماره 4170 / دوشنبه 14 اسفند 1402 / صفحه 13 / جامعه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14938/397072

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/14/14938_139400.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:53  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

عالم بود، عاقل بود، معتدل بود. نگاه به اصلاح داشت. «آیت ا... محمد امامی» را می گویم که مثل دیگر علما با پسوند زادگاهش فامیل خود را کامل می کرد؛ «کاشانی». امامی کاشانی. این تعلق به وطن را هم در آموزه های نبوی تعلیم یافته اند که «حب الوطن من الایمان؛ وطن دوستی از ایمان است.» آیت ا... که زندگی اش شرح ایمان بود، به این صفت نیز باوری آراسته داشت. قصد زندگی نامه نویسی ندارم، طالبان آن با جست وجویی کوتاه به زندگی این مرد که قامت کشیده به علم و معرفت بود می رسند. من دریافت خود از او را به قلم می سپارم تا با شما به اشتراک بگذارد. او را در قیاس با برخی دیگر از خطبه خوانانِ جمعه به این تعریف می کردند که «او می داند چه می گوید شاید برخی ها متوجه نشوند!» یعنی سطح ارائه او از سواد برخی ها بالاتر است. این وجه ممیزه او بود از کسانی که برخی به طنز می گفتند که فلانی هم خود می فهمد چه می گوید و هم مخاطب فهم می کند. فلانی هم نه خودش می فهمد چه می گوید نه مردم! البته طنز بود اما در خود کنایه ای داشت که ضرورت مطالعه و به روزرسانی ادبیات و معلومات برای حضرت خطبا را الزامی می شمرد.

امامی کاشانی اما به واقع خود می فهمید چه می گفت. تلاش هم می کرد که مخاطب عادی هم به قدر وسع خویش از مطالی که مطالعه کرده ارائه می کند، بهره کافی ببرد. آیت ا... خطبه خوانِ جمعه بود اما همه اش این نبود. او همه ای بود که امامت جمعه یکی از شأن های جلوه گری اش بود. او را بیش از این باید در هیئت «تربیت انسان» صاحب نفس و صاحب سبک دانست. اما پیش از آن باید خط های روشن از نگاه روشن و انقلابی او را خواند. او از همان اوایل دهه 40، ایستادن در برابر ظلم و استبداد را به عنوان یک وظیفه برگزید.

سنگ هایی که از سوی دستگاه جبار و ساواکش به سویش پرتاب می شد هم او را از پا نمی انداخت. او زبانِ بخردِ انقلاب بود. بر فراز منبر راه های متعالی را نشان می داد که توسط دستگاه، بن بست شده بود. او در کنار رجال انقلابی و حواریون امام خمینی(ره) بود که برای شکستن این بن بست ها قصد قربت کرده بودند. به غربت می رفتند. کارشان به حبس و تبعید می کشید اما از راه خود دور نمی شدند. آیت ا... در همین صراطِ مستقیم بود تا فصل پیروزی. اینجا هم نقطه پایان نگذاشت بر فعالیت و تکاپو که خود را در آغازی تازه با تکلیفی حیاتی یافت. او که عضو جامع روحانیت مبارز بود، به حکم امام خمینی(ره) به عنوان تولیت مدرسه عالی شهید مطهری منصوب شد. چنان که خود مرحوم آیت ا... امامی کاشانی در رادیو می گفت، او پیشنهاد شهید مطهری برای این امر مهم و جایگاه رفیع بوده است. مدرسه ای که پیش تر سپهسالار خوانده می شد و بعد اسم شهید مطهری گرفت و در نوع خود متمایز بود و در تربیت نسل خدمتگزار، سعی تمام داشت. حضور او در شورای نگهبان قانون اساسی از سوی امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، نشانگر شأن والای او بود.

نمایندگی در مجلس خبرگان رهبری هم جایگاهش را در نظام مردم سالاری دینی و نگاه مردم بیان می کرد. آراستگی به صفات اخلاقی و صداقت رفتاری، از او چهره ای ساخته بود که در میان سلایق مختلف سیاسی، مرضی الطرفین دانسته می شد. باری، آیت ا... امامی کاشانی را باید در کلیدواژه های علم، عمل، اعتدال و مصلحت، شاخصه یابی کرد که بجمله این ها نیز متشخص بود. خدایش بیامرزد.

شهرآرا / شماره 4170 / دوشنبه 14 اسفند 1402 / صفحه آخر / اول شخص

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14938/397092

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/14/14938_139403.pdf

خبرگزاری دفاع مقدس / کد خبر: ۶۵۶۲۶۰ / دوشنبه 21 اسفند / ساعت: ۰۹:۲۲( مردی با ماموریت انسان سازی)

https://dnws.ir/002kiq

https://defapress.ir/fa/news/656260/

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:50  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

انتخابات – به حمدلله- با خیری و خوشی به پایان رسید. مبارک باد بر اصحاب تکلیف و کسانی که نام شان بر برگه های رای نشست تا فردا به خدمت برخیزند. چنین نیز انتظار است که وعده ها را قولِ صادق بدانند حضرات و آن را به برنامه تبدیل کنند تا نامه موفقیت حوزه انتخابیه به قلم تصمیمِ آنان تحریر شود. باز هم مبارک باشد انتخاباتی که گذشت اما نکاتی باقی مانده است خواندنی. یکی همین قصه تبلیغات و رابطه آن با تصمیماتِ گذشته و پیش روست. مشخصا تبلیغات در فضایِ مجازی. همه دیدیم که فضای مجازی، پُر بود از تبلیغات نامزد های محترم. حتی کسانی که چند دوره است در مجلس حضور دارند. فضای مجازی که می گوئیم، منظور ایتا و بله و.... دیگر پلتفرم ها- ببخشید- سکوهای وطنی نیست. در همان پلتفرم هایی تبلیغات می کردند که پیشتر ها اسمش هم در شمار کلمات ممنوعه بود در رسانه ها. سکوهایِ اسمش را نبر که فقط وقتی دیده می شود که آن کلیدِ معروف گوشه سمت راستِ بالای صفحه گوشی نمایان شود. همان کلیدی که نمادِ فیلتر شکن است! بزرگواران، فیلتر می کنند. از فیلترینگ هم حمایت می کنند باز سفره تبلیغات خود را در فضایی می گسترانند که برای محدود سازی آن به هر کاری متوسل شده اند و سر انجام به فلیترینگ رسیده اند. یعنی پشت دری تبلیغ می کنند که خود در بستن و قفل زدن به آن سعی تمام و نقشِ برجسته داشته اند. حالا این که ملت می رود و کلید می خرد و در را باز می کند، با حضور پرشور حضرات مواجه می شود. با تبلیغات متنوع و متعدد! مردم اما رندانه از خود می پرسند که اگر قرار است در باز نشود پس چرا بساط تبلیغات را آن جا پهن کرده اند. اگر قرار است باز شود پس چرا فیلتر کرده اند؟ راستی پاسخ این قبیل پرسش ها که به ذهن می رسد چیست؟ الحمد لله انتخابات هم با سلامتی برگزار شد، نامزد های راه یافته به مجلس هم یا تا کنون نام محترم شان اعلام شده و یا – در شهرهای بزرگ- به زودی اعلام خواهد شد. ما هم تبریک می گوئیم به آنان. امید واریم برای این وضعیت تدبیر کنند. اگر پلتفرم های متنوع، خوب است چرا فضا برای مردم بسته است و اگر خوب نیست چرا عالی جنابان برای تبلیغات، مقیم شبانه روزی آن بودند؟ شاید ماجرا آن کلید طلایی است که باید خلایق بخرند تا حساب برخی ها اساسی پُر شود؟ به هر حال برای ملت و رای دهندگان این موضوع را روشن کنند. اگر این فضا در دوران تبلیغاتِ حضرات خوب است در دیگر ایام هم ملت را از این فرصتِ خوب، محروم نکنند. اگر هم بد می دانند اول پاسخ دهند که چرا در فضایی چنین کارزار تبلیغاتی داشتند. به هر حال شفافیت را از همین نقطه آغاز کنند. خدا آینه دل شان را شفاف فرماید!

ب / شماره 5261 / دوشنبه 14 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021214.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:45  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

نیکو کاری، یک کلمه ترکیبی است. متشکل از" نیکو" به اضافه" کاری". تامل برانگیز این که نیکو به اضافه" گفتاری" نیست. این را هم در خود دارد اما آنچه مهم است و اهتمام در آن باعث رونق زندگی می شود، کار است. انجام فعالیتی که ما به ازای بیرونی دارد. نیک گفتاری می تواند نقش پیشنیاز را داشته باشد برای پیشباز از نیکوکاری. همان که در کلام خداوندی در کنارِ عدالت قرار می گیرد؛" إنَّ اللَّهَ یأمُرُ بِالعَدلِ و الإحسانِ؛ خداوند به عدل و احسان فرمان می‌‏دهد." عدل پایه های جامعه و زندگی را استوار می کند و احسان، نیکی و فضیلت بخشیدن را بسان روح در زندگی مردم جاری می کند. این هم ترویج کننده کرامت جمعی است و استمرار حیات چه در کلام هدایتگرِ امام صادق عليه السلام ، می خوانیم:" يَعيشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَعيشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ يَموتون بِذُنوبِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَموتونَ بِآجالِهِمْ؛ مردم، بيشتر از آن كه با عمر خود زندگى كنند، با احسان و نيكوكارى خود زندگى مى كنند و بيشتر از آن كه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مى ميرند." این هم سنت الهی است که در کلامِ نورانیِ پيامبر اکرم، صلى لله عليه و آله؛ چنین می توان سراغ گرفت که " اِنَّ اَسْرَعَ الْخَيْرِ ثَوابا البِرُّ وَ اِنَّ اَسْرَعَ الشَّرِّ عِقابا البَغْىُ؛ پاداش نيكوكارى زودتر از هر كار خوب ديگرى مى رسد و كيفر ستم و تجاوز زودتر از هر كار بد ديگرى گريبان مى گيرد." در حقیقت ما از همان دستی که می دهیم می گیریم. درست به همان رفتاری که داریم، سزا می گیریم. آنان که اهل خیراند به خیر و نیکی می رسند و کسانی که-خدای نکرده- به شر تمایل دارند از همان جنس دریافت می کنند. به واقع هرکس از سفره خود نان می خورد پس حواس مان باشد چه در سفره می گذاریم. عقل اما حکم می کند با نیکوکاری امروز و فردای خود را آباد کنیم. از مسیر خیر، به مسئلت نیکی از خدا بپردازیم که امام صادق،‏ علیه السلام، چنین بشارت می دهند که" اَیُّما مُؤمِنٍ نَفَّسَ عَن مُؤمِنٍ کُربَهً ، نَفَّسَ اللَّهُ عَنهُ سَبعینَ کُربَهً مِن کُرَبِ الدُّنیا و کُرَبِ یَومِ القیامَهِ؛ هر مؤمنی که گرفتاری مؤمنی را بر طرف کند، خداوند هفتاد گرفتاری دنیا و آخرت را از وی دور می‏سازد." همت خدا هم که در رفع گرفتاری ما باشد، نتیجه اش رفع آن ها خواهد بود. زندگی بی گرفتاری هم به عاقبت نیکو در سرای باقی و بهشت الهی می انجامد. به نیکو کاری همت کنیم تا همت خدا در ابدیت نیک ما تقدیر شود. ان شاالله

ب / شماره 5261 / دوشنبه 14 اسفند 1402 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021214.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:43  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

انتخابات نکات فراوانی داشت. یکی قصه چنار و پاجوش‌ها بود که انگار پاجوش‌ها، از چنار رد شدند و خود را به سبزه زار صندلی های مجلس رساندند. به خودشان مربوط است این قصه چنار و پاجوش و پاچنار و هر چیز دیگر. نکته ای که برایم بسیار تامل آمیز آمد، حکایتِ رای های باطله بود که انگار دارد در نظام انتخاباتی ما هر روز بیشتر خود را نشان می دهد.

شاید برای برخی، معنای همراهی داشته باشد و آن را به سبدِ خود واریز شده بدانند. من اما فکر می کنم، معنای دیگری دارد این آرای باطله و سفید. کسی را روسفید نمی کند. فقط ممکن است مسئولان را به اشتباه بیندازد. اشتباه از این منظر که حضرات آن را در حساب خود می پندارند اما به واقع در حساب شان نیست.

از واژه اعتراضی، استفاده نمی کنم اما فکر می کنم رای های سفید یا خط خطی شده یا هر اسم دیگر بسان کارمندانی هستند که هیچ کار نمی کنند اما حقوق تمام می گیرند. به کارگرانی می مانند که فقط بیل به دست گرفتن را نشان می دهند اما تکانی نمی خورند فقط سر سفره می نشینند و غذای کامل می خورند درست بسان کسانی که لحظه ای از عرق ریختن نیاسوده اند.

می خواهند هم باشند و هم نباشند. باشند هنگام سفره اما نباشند هنگام کار. به طنز شاید شبیه باشد تصور ماجرا اما وقعیتی است که در سازمان های غیر خصوصی زیاد می بینیم از این قماش. شاید هم گاهی بتوان حق را به آنان داد. زندگی خرج دارد. آزمون های متعدد در پیش است با ثبت نام کنندگان میلیونی. خب اگر فردا، جایی، کسی شماره ملی شان را چک کند، چه بگویند؟ می خواهند در رابطه استخدامی تبدیل وضعیت بشوند. خب، باید وضعیت خود را تنظیم کنند. چنین می شود که آرایی از این دست رو به فراوانی می گذارد.

می شود حدیثِ حاضر و غایب. هستند و رای می دهند اما رای شان و نظر شان جای دیگر است. فکر می کنم در فرداهای مبادا- که هرگز مباد- روی رای ندهندگان بیشتر می شود حساب کرد تا این گونه رای دهندگان. بگذریم حتما حواس کسانی که باید جمع این ظرافت ها باشد، متوجه است و حساب و کتاب می کند اما دیگر نکته ای که باید گفت، این است که برخی بزرگواران به فردای بعد از انتخابات توجه نداشتند که حرف هاشان می تواند ما به ازاهای هولناک داشته باشد.

وقتی رای دادن را در عداد واجبات و اوجب واجبات می شماریم، حالا که طبق آمار اعلام شده حدود ۶۰ درصد رای نداده اند چه می توانیم بگوئیم؟ قطعا مردم نه بی دین اند و نه بی توجه به واجبات شرعی و نه حتی بی توجه به انقلاب و نظام. فقط حرف هایی دارند که در سکوت، پُر صداتر بیان می شود.

بزرگان حتما توجه خواهند کرد. آنان را بی دین و ضد انقلاب هم نخواهند پنداشت چه اکثریت دارند و هیچ نظامی نمی تواند با اکثریت قهر کند. حرف هم را باید بشنوند و ان‌شاءالله چنین هم خواهد شد. ایران برای همه ایرانیان است. کافر و مسلمان ندارد چه رسد به رای دهنده و رای ندهنده. همین امروز باید کنار هم برای بهتر شدن روزگارمان تلاش کنیم. فردا هم حتما به توان همه ایرانیان نیاز داریم….

انصاف نیوز / یکشنبه 13 اسفند 1402

https://ensafnews.com/495462/

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:41  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

«خشونت» از جمله کلماتی است که بار منفی را همیشه با خود دارد. اولین ما به ازای ذهنی با شنیدن این کلمه، سر و صورت خونی است، اما همیشه این گونه نیست؛ چه خشونت، صرفا جنبه فیزیکی ندارد. قرار نیست فقط دست های مشت شده و مشت های گره خورده را نماد تندرفتاری بدانیم و بر لگد زدن بخروشیم. گاه خشونت در کلام، از خشونت در رفتار هم مؤثرتر و ویران کننده تر است. گاه حتی زبان هم به خود زحمت حرکت نمی دهد، اما نوع نگاه، بار خشونت را بر دوش می کشد. زمانی هم زبان و نگاه کاری نمی کنند و سکوت می شود نماد خشونت.  این را در بیان دکتر غلامرضا خادمی، مدرس دانشگاه و زبان شناس، چنین می خوانیم: «رابطه یا رفتاری که به قصد ضربه زدن روحی روانی به طرف مقابل باشد، ممکن است فعال یا غیرفعال باشد. اظهارات تند و زننده می تواند خشونت فعال و کلامی باشد. محکم بستن در یا شکستن وسایل نیز در اوضاعی می تواند فعال و غیرکلامی باشد و همین طور سکوت بیجا و سرد و اخم کردن می تواند غیرفعال و غیرکلامی باشد. گاهی خشونت کلامی را به صورت خشونت کلامی مستقیم و خشونت کلامی غیرمستقیم تقسیم می کنند. فحش، ناسزاگفتن، جملات تحقیرآمیز، فریادزدن و مسخره کردن ازجمله خشونت های کلامی غیرمستقیم هستند. طردکردن، ردکردن، غیبت کردن و جملات تحقیرآمیز در باره فرد غایب نیز ازجمله خشونت های غیرمستقیم کلامی است.» هرکدام هم در جای خود نقش باروت را ایفا می کنند که چون از سوی طرف دیگر دیده شود، به انفجار می انجامد. گاه حتی می توان این رفتار را صاحب سهمی افزون تر در جنایات دید. کلید واژه حقوقی «سبب اقوا از مباشر» در چنین جایگاه هایی قابل تعریف می تواند باشد. نمی زند، اما چنان طرف را به مرز جنون می رساند که نتیجه می شود جنایت. زخم چاقو را مرهم می توان گذاشت، اما زخمی که زبان با بی رحمی تمام ایجاد می کند گاه هرگز التیام نمی یابد. بسیار دیده ایم افرادی را که پس از دعوا و کتک کاری به آشتی رسیده و سر یک سفره نشسته اند، اما کم سراغ داریم آدم هایی را که داغ درفش کلمات را از یاد برده باشند. قصه زبان و دعوای فیزیکی قصه زخم بر جان و بر جسم است. زخم بر جسم را به مرهمی می شود التیام داد. عمیق باشد، با بخیه آن را می شود هم آورد؛ اما زخمی که بر دل و جان می نشیند، اگر هم به قهر و کینه ابدی نینجامد، باز هم از یاد نخواهد رفت. مگر چه فرد بزرگوار و متخلق به وصف «کریم الصفح» باشد که زخم زبان را از یاد ببرد. مراقب باشیم کلماتمان از جنس آب باشد؛ زلال و آرامش بخش؛ نه از جنس زخم زننده و ناسور کننده.

شهرآرا / شماره 4169 / یکشنبه 13 اسفند 1402 / صفحه 13 / جامعه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14934/396997

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1402/12/13/14934_139365.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:15  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

به ثانیه شمار ساعت تان دقت کنید! ده ثانیه ، فقط ده ثانیه تصور کنید دارید لیموترش می‌خورید ، ببینید دهان شما بزاق ترشح می‌کنه .... به هرکه گفتم امتحان کرد و همین ماجرا اتفاق افتاد. شما هم امتحان کنید لطفا! بنده خدایی که این پیشنهاد را مکتوب کرده بود در سطور بعدی دلیل آن را چنین توضیح داده بود که؛ این مثال را زدم که بگوم چطور با ده ثانیه فکر کردن به لیموترش اینقدر بدن ما واکنش نشان می‌دهد ، آن وقت ببینید که شما ده دقیقه ؛ ده ساعت یا ده سال به اتفاقات و مسائل منفی تمرکز می‌کنید یا ساعت‌ها عصبانی هستید یا استرس و اضطراب یا کینه در ذهن‌تان دارید چه تأثیرات ویرانگری روی سیستم جسمی و روحی شما می‌گذارد ؟! واقعا حرف دقیقی است. وقتی 10 ثانیه به لیمو ترش فکر کردن بزاق دهان را جمع می کند، این همه زمانی که می گذاریم برای مسائل منفی، برای تلخ کامی ها، برای شکست ها و... معلوم است که زمین ذهن ما را برای شکوفایی نابارور می کند. معلوم است که زمان از دست ما در می رود. ما نسبت به خود و سلامت جسمی و روحی خود مسئولیم. حق نداریم خود را در معرض خطرات قرار دهیم. چه خطری بالاتر از منفی انگاری؟ تامل کنیم، از راه غلط برگردیم. به همان قاعده 10 ثانیه وفادار بمانیم منتها با نگاهی متفاوت چه و برعکس هم همین‌طوراست. شما اگر ده ثانیه و ده دقیقه ؛ ده روز ، ده سال به مسائل مثبت و خوب فکر کنید جسم و روح شما واکنش‌های مثبتی نشان می‌دهند و سرشار از انرژی می‌شوید . اولین بهره بردار این نگاه و انرژی خود شمایید. بعد هم از برکت وجود شما، دیگران هم بهرمند می شوند. پس حواسمان همواره به مثال لیموترش باشد. هرگاه افکار منفی آمد سراغ مان، نگذاریم چند ثانیه بیشتر بماند چون اگر با آن همراهی و یا در مقابله با آن تعلل کنیم، صاحب خانه خواهد شد و نخواهد گذاشت، افکار مثبت و انرژی های سازنده و بالنده در وجود ما تولید شود. به منفی اندیشی نه بگوییم، کلاف رشته شده اش را پنبه کنیم. مثبت بیندیشیم، مثبت فکر و کار کنیم تا تقویم زندگی ما چهار فصل رویشی داشته باشد.

ب / شماره 5260 / یکشنبه 13 اسفند 1402 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14021213.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:9  توسط غلامرضا بنی اسدی  |