واقعیت ها را باید درست فهم کرد تا «غیرواقعی» را برای ما به عنوانِ واقعیتی انکارناپذیر، جا نزنند. جنگ امروز بسیار بیشتر از اینکه نظامی باشد، ادراکی است. بیش و حتی پیش از آنکه زمین هدف باشد، ذهن و ضمیر، سیبل قرار می گیرد، حتی می توان گفت بخش نظامی جنگ هم در خدمت بخش ادراکی است؛ چون خوب می دانند که اگر بنیاد این بخش رفیع و مصون بماند، بخش سخت جنگ، تحملش آسان خواهد شد. ما جنگ ندیده نیستیم. در جنگ هشت ساله، شهرهای ما نه توسط ریزپرنده که به وسیله بمب افکن ها و موشک ها هدف قرار می گرفت اما مردم ما از میان خاکستر و آتش، ققنوس وار قد می کشیدند. جنگ شهرها را البته در جبهه و خط مقدم جبران می کردیم، تسویه حساب را نقدانقد انجام می دادیم. همین نمی گذاشت که در مرگباران های خود هم، دشمن دستش جلو باشد. آن روز البته رسانه ها معدود و محدود بودند. میان لحظات مردم و رسانه، این همانی نبود. مردم به کلمات و تصاویر سوشیال مدیا، نفس نمی کشیدند؛ به همین خاطر بود که در ادراک جامعه، تغییر چندانی رخ نمی داد. امروز اما همه چیز متفاوت است. فقط زمین است که ثابت مانده اما زمینه ها بسیار و بازهم بسیار تغییر کرده است. آدم های یک خانه که باید خانواده خوانده شوند، با وجود اینکه درکنار هم هستند و بر یک سفره می نشینند، نظام ادراکی شان گاه بسیار با هم فاصله دارد. این است که کار امروز خیلی تر از خیلی مشکل می شود. اما ما مردمان دوران سخت هستیم. قطعا بلای «ریزپرنده ها» را هم «ریزپردازی» خواهیم کرد و با تحلیل درست به جایی خواهیم رسید که گونه گونی نظرات، وحدت در هدف را تحت تأثیر قرار ندهد. متفاوتیم اما وطن واحد است؛ واحد همسان سازی که با وجود تفاوت، می تواند اختلاف ها و حتی تضاد دیدگاه ها را کنار هم قرار دهد. اگر رسانه های گوناگون را رصد کنیم، به عینه می بینیم بسیاری از کسانی که تا دیروز، در جایگاه منتقد، محکم می ایستادند و حتی به عنوان مخالف، راهشان به زندان ختم می شد، امروز به نام وطن و هموطنان، سینه سپر می کنند. این تجربه دیرین ایرانی دوباره دارد تکرار می شود و می بینیم که افراد با فراموشی گذشته یا لااقل کنار گذاشتن موقت تفاوت ها، دارند یکپارچگی ایران را نماد و نشان می شوند؛ تهدیدی که دشمن ساخت، دارد به فرصتی قیمتی تبدیل می شود. همه می دانیم که دشمن هرگز دوست نمی شود. دوستی نمایی او پوستی است. چون دریده شود، خواهیم دید زیر پوست آهو، گرگ و کفتار دندان می ساید. آنان که به آهوپنداری، محو چشمانش شوند، خود اولین کسانی خواهند بود که دریده می شوند. کسانی که ذهنشان تصرف شود، خانه شان هم به تصرف کسانی درخواهد آمد که ذاتا اشغالگر به دنیا می آیند. ما اما همه این ها را می دانیم. غافلانمان را هم بیدار می کنیم. نمی گذاریم دشمن در جنگ ادراکی، اقدامی موفق داشته باشد. نظامیان ما بلدند نظام های صهیون ساخته را چنان برهم زنند که نسیم به عزت در پرچم همیشه دراهتزاز ایران بوزد.
شهرآرا / شماره 4511 / دوشنبه 26 خرداد 1404 / صفحه 13 / گزارش
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16333/428246
https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/26/16333_151476.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:38  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

سوای برخی که فارسی حرف می‌زنند، اما کارکرد زبان و قلم و رفتارشان، ضد دیار پارس و ایران بزرگ است، همه ایرانی هستیم به هر دین و آیین که باشیم، در سرزمین ما، سکوت در برابر ظلم، هیچ‌گاه فضیلت نبوده که فضیلت سوز و کرامت ستیز است. مسلمانیم و حکم شرع هم بر ایستادن تمام قد در برابر قوم ظلمه است. ایران، از کهن‌ترین دوران، زیستگاهی برای مردان غیرت و زنان حماسه بوده است. در هر زمان هم این خوی انسانی در آنان افزایش یافته است. دشمن اگر پایش به این خاک برسد، ترَک در همه پایش خواهد دید. هرچند هیچ‌گاه جنگ را انتخاب نکرده‌ایم. اگر بر ما تحمیل شد، به دفاع چنان همت کردیم که انتخاب‌کنندگانِ جنگ، زیرپوش‌های سفید خود را بر چوب کردند. دفاع مقدس هشت‌ساله ما آخرین گونه از این نوع حماسه بود که در ساحت‌های دیگر تکرار می‌شود. امروز هم باز جنگ را ما نه به انتخاب که به تحمیل صهیونیست دیوانه باید به پیش بریم. قطعا هم چنان خواهیم کرد که دنیا بداند ما اگرچه‌ جنگ طلب‌ نیستیم اما بسیار‌ جنک بلد‌ هستیم. وعده صادق‌3 این را به قومِ جنگ زیست صهیونیست هم ثابت کرد که عزرائیل با پرونده‌های زیادی زیر بغل، در کوچه‌های تل‌آویو و حیفا و..... می‌گردد. اگر زدند، به فردا واگذار نشد، نقدانقد هم تسویه کردیم. ملت حوصله ‌نسیه حساب کردن را ندارد. هرچند قرار بر چند برابر باشد.‌ سرکه نقد به از حلوای نسیه‌ ضرب‌المثلی است که باور ایرانیان را برای عملِ بهنگام و ‌اقدامِ بموقع‌ نشان می‌دهد. بموقع اقدام کردن هم فقط در سرزمین دشمن نیست که به پشتِ دیوار خانه هم باید توجه داشت. حتی به دیوارهای داخل خانه نیز هم. پشه‌ها و مگس‌ها شعاع پروازی‌شان کوتاه است، بسیار کوتاه. حتی زنبورها هم با لانه‌شان فاصله‌ای ندارند. وقتی دیدیمشان بدانیم لانه‌شان همان حوالی است. بگردیم و با چشم‌های باز اطراف را رصد کنیم و بیابیم. قبل از اینکه بخواهند دوباره نیش بزنند آن‌هان را نابود کنیم. حکایت ریزپرنده ها همین است. لانه در درون دارند. یا از خانه کناری یا از خودرو کناری. فرق نمی‌کند، همین جا هستند. همین هم اقتضا می‌کند تا به موازات پنجه اقتدار ما که در سرزمین‌های اشغالی، یقه آدم‌کش‌های جانی را می‌گیرد، دست دیگرمان، به مدد دیده‌های بینا و هوشیار و حساس، باید سرپنجه‌های خائنان نوکرصفت صهیونیست را بند به بند بشکند. ملتی که 85 میلیون جفت چشم بینا دارد نباید اجازه دهد لانه‌های ثابت و حتی سیار صهیونیست‌ها مخفی بماند. حتی نباید اجازه دهد که سربازان بی‌یونیفرم دشمن چون زنبورهای سمی در سوشیال مدیا و شبکه‌های اجتماعی، آرامش و ذهنیت مردم را نیش بزنند. همه‌چیز را باید مراقبت کنیم. مسئولان امر همه چیز را به جد هزاربرابر باید مواظبت کنند. غفلت از این، دست و دامن عمل دشمن را باز می‌کند. مارهای رها شده در خاکمان را لگدکوب می‌کنیم و اژدهای صهیون را در خانه غصبی موشک‌کوب خواهیم کرد.
شهرآرا / شماره 4511 / دوشنبه 26 خرداد 1404 / صفحه آخر / کوچه
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16333/428256
https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/26/16333_151479.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:37  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

ایرانی هستیم به هر دین و آئین که باشیم، در سرزمین ما، سکوت در برابر ظلم، هیچ‌گاه فضیلت نبوده که فضیلت سوز و کرامت ستیز است.مسلمانیم و حکمِ شرع هم بر ایستادن تمام قد در برابر قوم ظلمه است. ایران، از کهن‌ترین دوران، زیستگاهی برای مردان غیرت و زنان حماسه بوده است. از آرش که جان در چله کمان گذاشت تا رستم که برای دفاع از ایران‌زمین، جان‌فشانی کرد، همواره روح ایستادگی در این ملت زنده بوده است. ایرانی چنین پر دامنه در حرمت، به اسلام هم عزتی مضاعف یافته است. روح توامان دین و ملیت، پشتوانه‌ای استوار برای تصمیم‌سازی‌های راهبردی جمهوری اسلامی ایران است. همین هم حکم می کند به حکمیتِ این نگاهِ قرآنی که:"فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم؛ پس هر كس بر شما تعدى كرد همان گونه كه بر شما تعدى كرده بر او تعدى كنيد." این آموزه قرآنی، پشتوانه مشروعیت هر پاسخی است که در برابر تجاوزگری داده می‌شود. زدند به ناجولنمردی ما اما زدیم آشکار و جوانمردانه. نقدانقد هم تسویه کردیم. باید بدانند دشمنان که دوران بزن دررو واقعا تمام شده است. ملت حوصله ندارد نسیه حساب کردن را ندارد هرچند قرار بر چند برابر باشد." سرکه نقد به از حلوای نسیه" ضرب المثلی است که باور ایرانیان را برای عملِ به هنگام و "اقدامِ به موقع" نشان می دهد. باری ما انتخاب کرده ایم دفاع را. جنگ انتخاب ما نبود چنان که پیبش از این هم نبوده است اما دفاع، راز زیستن یک ملت است. سرالاسرارِ سرفرازی. دفاع مقتدارنه ما در عملیات وعده صادق 3، بالاتر از انتخاب ، یک ضرورتِ راهبردی است. نه از سر هیجان و حتی انتقام خواهی، بلکه با محاسبه‌ای دقیق، با تکیه بر تجربه‌. تجربه ای که می گوید نادیده گرفتن جسارت دشمن، او را جسورتر می کند. تجربه ای که می گوید گاه باید جوانمردی و بزرگواری را در پیچاندن گوش فرزند نامشروع ابلیس نشان داد. توان و اراده‌ای این بایستی هم با پشتوانه‌اش ملت بزرگ و شایسته ایران محقق شده است. ملتی که هیچ‌گاه اجازه نداده غباری از خاک آن بر چکمه سرباز دشمن برود چه رسد که خونی هم واقع شده باشد. تاریخ خط به خط برای بدخواهان تدریس می کند که ایران، خون فرزندانش را بی‌پاسخ نمی گذارد. یک را اگر ده محاسبه نکند، یک به یک را حتما می ستاند. آژیری که صهیونیست ها را آواز عزرائیل می شود، گواه این واقعیت است.
ب/ شماره 5595 / دوشنبه 26 خرداد 1404 / صفحه 3
http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040326.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:37  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بد شخصی است آن که دارای دو چهره و دو زبان می باشد که در پیش رو چیزی گوید و در پشت سر چیز دیگر. این سخنی است ظریف از امام کاظم علیه السلام که باید در ظرف همه زمان ها خواند. به ویژه امروز باید خوانشی ملی از این کلام راهنما داشت. بدند آنان که چهره ای و زبانی و حتی شناسنامه ای ایرانی دارند اما امروزه جمله این ها را در خدمت دشمن می گذارند. دشمنی که اگر- خدای نکرده- دستش باز شود جنایت را به آنجا می رساند که همین نوکر های بی جیره و مواجب، اولین قربانیان آن خواهند بود. دریغا که اینان از تاریخ نمی آموزند. یاد نمی گیرند که دشمن هرگز به کسانی اعتماد نمی کند که به کشور خود خیانت کرده اند. آنان که به اسم ایرانی اند اما رسم صهیونی دارند را باید در شمار این بد ها دانست که در بدی هم بد عمل می کنند. باید از کلام امام راه را پیدا کرد و صلوات فرستاد به قامت بلند کسانی که یک رو و یک زبان و یک دل پای وطن می مانند. دو صلوات باید فرستاد برای سلامتی کسانی که همه دلخوری های خود را از یاد می برند و امروز یک دله می شوند پای وطن. کسانی که نه تنها دلخوری ها را فراموش کرده اند که واقعیت هم وطنی و حقیقت وطن دوستی را به دیگران هم یادآوری می کنند. امروز در فرخنده روز زادن امام کاظم باید درس آموخته از مکتب و مرام ایشان به امروز نگاه و گام های خود را به سوی فردا تنظیم کرد. یک دل و یک زبان پای انقلاب و ایران می مانیم. بدگویان و عمله های مجازی جحود صهیونی را کلمه در دهان می شکنیم. فرقی نمی کند که باشد و چه بگوید. همین که کلامش بوی تخریب و تضعیف و تحریف داشته باشد کافی است تا بفهمیم سرباز دشمن است. هرکس می خواهد باشد. از ما نیست. ایرانی نیست حتی اگر در شناسنامه نام پدرمان با او مشترک باشد. دوچهره های امروز، اسب تراوای دشمن اند. مراقب شان باشیم. ان شاالله این روز ها هم به لطف باب الحوائج موسی بن جعفر(ع) به فردای سلامت خواهد رسید اما دوچهرگان باید سیاهی تمام را در روی خویش تا ابد داشته باشند....
ب/ شماره 5595 / دوشنبه 26 خرداد 1404 / صفحه 4
http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040326.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:36  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

دشمن، جنگ را انتخاب کرد. انتخاب ما نبود اما ناگزير بايد راه گريزهاي وحشيانه او را بگيريم. بحث فردي و اخلاقي نيست که ضربه بخوري و با کرامت بگذري، حکايت هويت و غيرت يک ملت بزرگ به نام ايران است. سيلي را نقد بايد تسويه کرد حتي به لگد فردا هم نبايد حواله داد. تعلل، متجاسر را جسورتر مي‌کند. زخم نشسته در غرور ملي، يک ملت را از پا مي‌اندازد. اين اقتضايش فوريت در جواب استـ. همان که ساعاتي بعد از تجاوز، با انفجار موشک‌ها در سرزمين اشغالي اتفاق افتاد. واجبي بود که نمي‌شد به روز ديگر واگذاشت.
ما ملتي هستيم که به احترام، سفره کرم مان براي همه گشوده است. خود گرسنه مي‌مانيم تا ميهمان يک لقمه بيشتر بردارد. به قلدري و بي‌احترامي باشد، دستي را که براي جا به جا کردن يک بوته خس و خاشاک در دورافتاده‌ترين مرتع متروک، دراز شود، مچ مي‌شکنيم. چه رسد به اين که به خاک و خانه ما تعدي شود. خشتي که از ديوارمان فروبريزد را بي‌درنگ به شيشه خانه دشمن مي‌کوبيم. خوني که از ما بريزد را مگر جز با خون دشمن مي‌شود شست؟ زدند، زديم به نام ايران عزيز. بايد غرور اين ملت حراست شود. پيشران حفاظت از ايران و انقلاب همين همبستگي ملي و غيرت ديني و انقلابي است. همين هم همه ايرانيان را، به‌رغم تفاوت در مشرب و مرام و حتي دين و مذهب، کنار هم جمع مي‌کند. به حاشيه رانده شده‌هاي پيشين، سينه سپر مي‌کنند و به متن ميدان مي‌آيند. با همه اختلاف سلايق و حتي دلخوري‌هاي طولاني، به عشق وطن، دوباره همدل و همراه و همراي مي‌شويم. اين اعجاز خاکِ خدا باور ايران است که صداي ان ايراني را از قلب آمريکا بلند مي‌کند و قلم افرادمنتقد را به غيرت بر صفحه کاغذ به حرکت درمي آورد. اين حرمت ايران و ايرانيان است که سيد منتقدان حاکميت را قلم به دست مي‌دهد و احزاب مخالف را به ميدان دفاع مي‌آورد تا همه را به دفاع ازوطن دعوت کنند. حرف همه يکي است؛ پاي وطن و براي هموطنان مان مي‌ايستيم. کورخوانده‌اند آناني که مي‌پندارند، ايران را بشکنند و ايرانيان را تحقير کنند. وقتي دشمن طمع کند، دست همه ما – به هر گرايش و سليقه و جناح و دين و مذهب- با هم گره مي‌شود براي در هم شکستن دندان‌هايي که باز شده است. اين گوهري گرانسنگ و قيمتي است که همواره بايد ارج نهاده شود. در فرداي ماجرا هم خط سازندگي و اعتلاي وطن را با هم افزايي توان همه فرزندان وطن بايد نوشت.
دشمن، جنگ را انتخاب کرد. انتخاب ما نبود اما اين ناگزير مي‌تواند همان معجزه‌اي باشد که تهديد‌هاي گوناگون را به فرصتي موفقيت آفرين تبديل کند. چنين باد ان‌شاالله.
جمهوری اسلامی / شماره 13113 / یکشنبه 25 خرداد 1404 / صفحه 3 / خبر

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:35  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 


جنایت را، تجاوز را، تعدی را، جز به اقدامی متقابل نمی‌توان پاسخ داد که کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است. حادثه تلخ و جنایت‌کارانه بیست‌وسوم خرداد۱۴۰۴ که درپی تجاوز آشکار رژیم صهیونی به جمهوری اسلامی ایران، چندتن از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای و جمعی از کودکان، زنان و مردان ایران اسلامی به شهادت رسیدند، از این جمله است. پاسخ ندهی، با پررویی تمام دایره تعدی را گسترش می‌دهد. درازدستی رژیم جعلی، بار دیگر ماهیت تجاوزگر و کودک‌کش این رژیم را بر همگان آشکار ساخت. این حمله، نه در میدان جنگ، که در بستر صریح نقض قوانین بین‌المللی، حاکمیت کشورها و اصول بنیادین حقوق بشر صورت گرفت.
رژیم جانی صهیونیستی، یکی از مصادیق صریح «حمله مسلحانه» به معنای مقرر در ماده۵۱ منشور ملل متحد را رقم زد؛ ماده‌ای که بر «حق ذاتی دفاع مشروع» کشورها در صورت حمله مسلحانه نیز تأکید دارد. فرماندهان شهیدشده در این حمله تجاوزکارانه و ناجوانمردانه، بخشی از ساختار رسمی نظامی جمهوری اسلامی ایران بودند و دانشمندان ترورشده، در مسیر علمی صلح‌آمیز کشور فعالیت می‌کردند؛ موضوعی که حتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارش‌های متعدد خود بر آن صحه گذاشته است. بنابراین، این حمله نه‌فقط اقدامی نظامی، بلکه ترور هدفمند نخبگان علمی و نقض آشکار اصل مصونیت اشخاص غیرنظامی به شمار می‌رود. مطابق قطعنامه3314 مجمع عمومی سازمان ملل، حمله به اعضای نیروهای مسلح کشورها در خارج از مرزها نیز می‌تواند تجاوز بین‌المللی تلقی شود. همچنین ترور دانشمندان علمی، بدون اعلام جنگ، نقض اصل بنیادین حقوق بشر و قواعد منع توسل به زور در حقوق بین‌الملل است. این اقدام، ترکیبی از جنایت، تجاوز، نقض حق حاکمیت ملی، و تروریسم دولتی محسوب می‌شود. در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی ایران، طبق موازین تثبیت‌شده بین‌المللی، حق کامل، مشروع و شناخته‌شده‌ای برای پاسخ قاطع، متناسب و بازدارنده دارد. این پاسخ، نه‌تنها در چارچوب حق دفاع مشروع قرار دارد، بلکه شرط لازم برای احیای بازدارندگی و جلوگیری از تکرار چنین جنایت‌های بی‌شرمانه است. از سوی دیگر، سکوت یا انفعال جامعه جهانی در برابر این حمله، نه‌تنها نقض آشکار اصل بی‌طرفی سازمان‌های بین‌المللی را نشان می‌دهد، بلکه به مشروعیت‌زدایی از نهادهایی می‌انجامد که باید حافظ صلح و امنیت جهانی باشند. شورای امنیت، به‌عنوان ناظر عالی بر حفظ صلح، تاکنون در برابر بسیاری از اقدامات رژیم جعلی اسرائیل جنایت‌کار سکوت کرده، یا به‌واسطه وتوی قدرت‌های استکباری به سردمداری آمریکای جنایت‌کار، از عمل بازمانده است.
این روند، اگر ادامه یابد، خود نقض روح منشور ملل متحد خواهد بود. آنچه در «وعده صادق3» انجام شد، پاسخ به تجاوز بود، نه آغاز جنگ؛ پاسخی برای حفاظت از جان نخبگان، فرماندهان و شهروندان خود؛ پاسخی برای حراست از حرمت خاک واجب‌الحرمه ایران بزرگ اسلامی؛ حقی که در قلب هر نظام حقوقی و اخلاقی جهان پذیرفته شده است. هر نگاه منصفی در هر جای جهان می‌تواند بفهمد که پاسخ ایران، نه‌فقط واکنشی به یک حمله، بلکه دفاع از اصل بقا، کرامت ملی و عدالت بین‌المللی است. البته نظام مقتدر جمهوری اسلامی ایران به فرماندهی رهبر حکیم انقلاب اسلامی، همه ظرفیت‌ها را در حراست از عظمت ایران و ایرانیان، فعال کرده است. تدابیر بهنگام و اقدامات بموقع انجام می‌شود. آنچه می‌ماند، این است که ما به‌عنوان شهروندان ایرانی باید با هوشیاری، همراهی، همدلی و فرهنگ مواسات به خود و هم‌وطنان و ایران عزیز کمک کنیم. مشهدالرضا(ع)، جهان‌شهر برکت و کرامت، به‌عنوان قلب ایران و ملجأ و پناه همگان در سپهر این همدلی باید نقش ممتاز خود را ایفا کند. شهرداری و شورای اسلامی شهر مشهدمقدس، در کنار نهادها و سازمان‌ها و مردم بزرگوار مشهد، بی‌شک در این زمینه رسالت تاریخی خود را به انجام خواهند رساند. توجه داریم که شاید میهمانان مشهدالرضا(ع) در روزهای پیش‌رو بیش از دیگرزمان‌ها افزایش یابد. با آمادگی مدیریت‌شهری و همدلی متولیان امر، همچون همیشه، این امتحان را هم با سربلندی به انجام خواهیم رساند، ان‌شاء‌ا... .
شهرآرا / شماره 4510 / یکشنبه 25 خرداد 1404 / صفحه اول و 9 / شهر
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16329/428111
https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/25/16329_151436.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:34  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 


دفاع فطری‌ترین، اخلاقی‌ترین، حقوقی‌ترین، با فضیلت‌ترین رفتاری است که از انسان سرمی زند و سرفرازی به بار می‌آورد. در این رفتار طبیعی و مطابق با خِلقت، دیگر جانداران هم با انسان شریک اند. دفاع نشانه سلامت عقلانی و اخلاقی است. اگر کسی از این رفتار واکنشی محروم باشد باید در سلامتش شک و در ناسلامتی اش یقین کرد. آن چه در وعده صادق ۳ اتفاق افتاد، عالی‌ترین رفتاری بود که از کشوری زنده و ملتی سرزنده توقع بوده و هست. نمی‌شود بیایند بزنند و نرفته باز برگردند و بزنند و جواب نگرفته، سر به سلامت برند. نه، این را هیچ صاحب عقلی با هیچ منطق درستی نمی‌پذیرد. حتی اگر خون هم از دماغ کسی نمی‌آمد، اگر حتی یک آجر هم فرو نمی‌ریخت، همین که به خاک و خانه ما تعدی کردند می‌طلبید تا دستِ به تعدی دراز شده را" آرنج شکن " کنیم. حالا هم که خانه‌هایی در این خاک، آوار شده و هم خون‌های مطهری بر زمین ریخته که انتقامش تا قیامت بر دوش ما سنگینی می‌کرد اگر با عملیاتی درخور، بار را سبک نمی‌کردیم، مدیون وجدان خویش می‌شدیم اگر این بی وجدانی جنایت پیشگان را بی پاسخ می‌گذاشتیم. ما طبق فطرت انسانی به قاطع‌ترین روش و اخلاقی‌ترین شیوه رفتار کردیم. آن چه باید توجه داشت این است که ما هرگز شروع کننده نبودیم. پیشتر هم کم به حلم و بزرگواری رفتار نکردیم اما گویا به گوش قصاب‌های قاتل نرسیده بود این ضرب المثل که باید " از خشم حلیم باید ترسید". خشم بگیرد خاکِ دشمن را با خاشاکش به آتش می‌کشد. امروز اما تجربه می‌کنند که تجربه کردن ملتی مجرب در جنگ و کشوری شجاع چون ایران، چقدر پشیمانی آفرین است. ما ایرانیان همه با هم، در کنار هم، در سپهر سیاست گذاری رهبر انقلاب، از خاک مان دفاع می‌کنیم. خون داده و خون ریز را پشیمان خواهیم کرد اما به این هم حتما باید توجهات مان را صدچندان کنیم که منفذی باز نماند که دشمن بخواهد از آن سوء استفاده کند. در همه پهنه ایران بزرگ، حتی در دشت‌ها و بیابان‌های دور باید این هوشیاری در چشم‌های رصد گرد چند برابر شود تا حتی مارمولکی در غفلت ما، دُم نجنباند. کم آسیب ندیده ایم از ساده گرفتن ها، این بار به حرمت خون‌های پاک، سخت بگیریم. سخت تر از سخت. هیچ کس حق ندارد پلک روی پلک بگذارد. حق ندارد" آسوده خیالی" در پیش بگیرد به امید دیگری که خیلی برای ما خیال‌های خام در سر دارند. باید هوشیار باشیم. در نظم تعریف شده نظام رفتارها را تنظیم کنیم. نه از برنامه‌های رهبری عقب بمانیم ونه قدمی جلو بگذاریم. ما به ترمیم غرور ملی مان در ۲۲ خرداد نیاز داشتیم که همان شبش بر آن مرهم گذاشتیم. سیلی شان را با کشیده‌ای پرصدا پاسخ گفتیم. از این به بعد به تدبیر دولتمردان مان توجه داریم. با هوشیاری حداکثری از سرمایه‌های انسانی و منابع گوناگون مان حراست می‌کنیم. با اقتدار، پرچم پرافتخارمان را به اهتزاز نگه می‌داریم. با اعتماد به تدبیر نظام، به افق‌های روشن پیش رو نگاه می‌کنیم. دوباره دست از پا خطا کند، دست و پا و سرش را می‌شکنیم. همین!
خراسان / شماره 21792 / یکشنبه 25 خرداد 1404 / صفحه 12
https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/item/122236
https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/PagePDF/38500

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:33  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

زندگی مثل طبیعت است. این باوری است که بارها به زبان و قلم آورده ام. کلی پستی و بلندی دارد طبیعت. بالا و پایین آن گاهی فاصله ای دارد که فکر کردن به آن هم صدای سوت را در سر آدمی ممتد می کند. یک سویش دریاست و کنار دستش جنگل. انگار آدم اگر بایستد یک دستش به آب خواهد رسید و دیگر دستش نسیم گذشته از لابه لای شاخه درختان را حس خواهد کرد. چند قدم آن سوتر هم گرمای کویر، عرق را به چهره اش خواهد نشاند. آمد و شد میان این همه تفاوت بسیاری را لا به لای گونه گونگی طبیعت گُم می کند. فقط آدم های متفاوت را درس می دهد و دست می گیرد. آدم هایی که به شرافتِ مقام انسانی رسیده اند. اینان در برابر چالش ها راه را بین چاله و چاه نمی پیمایند. از میان کوه های آسمان خراش، راه باز می کنند. رنج را سنگ راه نمی دانند. عبوس نمی شوند. خودخوری نمی کنند. سوهان کشان روح خود را فرو نمی ریزند. به‌ رنج‌های‌شان لبخند، می‌زنند و می‌دانند که، زندگی در گذر است. گذری که خود بخشی از راه سفر سازندگی است. البته انسان به کم طاقتی خو دارد چنان که در قرآن هم می خوانیم:"اِنَّ الْاِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا اِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعً؛ به یقین انسان، حریص و کم طاقت آفریده شده است، هنگامی که بدی به او رسد بی‌تابی می‌کند." اما ادامه همین آیات راه فراتر رفتن از این خُلق را نشان می دهد. اهل معرفت مصائب را مواهب می بینند. شهید مطهری زیبا نگاه را به ادامه راه باز می کند که:" از این نکته نباید غفلت ورزید که مصائب، وقتی نعمت هستند که انسان از آنها بهره‌برداری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواری‌هایی که مصائب تولید می‌کنند، روح خود را کمال بخشد؛ اما اگر انسان در برابر سختی‌ها، فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد، در این صورت بلا برای او واقعاً بلاست. حقیقت این است که نعمت‌های دنیا نیز مانند مصائب، ممکن است مایه رقاء و سعادت باشد، و ممکن است مایه بدبختی و بیچارگی گردد. نه فقر، بدبختی مطلق است و نه ثروت خوشبختی مطلق." این خود ما هستیم که از آن بستری برای هر دو می سازیم. شریفان اما از امواج هر دو به شرافت و کرامت می رسند و با مهر در برابر خَلقِ خدا، بلوغِ خویش را کامل می کنند.....
ب / شماره 5594 / یکشنبه 25 خرداد 1404 / صفحه 4
http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040325.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:32  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

ما قانومندترینیم حتی در برابر قانون شکن ترین رژیم عالم. آنان به تعدی و تجاوز خاک و جان و مال هموطنان ما را مورد تعدی قرار دادند. ما هم به حکم واجب شرعی، اخلاقی، فطری و حقوقی دفاع، پاسخ شان را دادیم. این هم مسئله ای است که همه دنیا می پذیرد. یکی از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل، نیز حق کشورها در دفاع مشروع از خود است. ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد به‌صراحت اعلام می‌کند:"در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک کشور عضو، هیچ چیز در این منشور مانع از حق ذاتی آن کشور در دفاع مشروع از خود نخواهد بود." همچنین، مطابق قطعنامه 3314 مجمع عمومی سازمان ملل، حمله به اعضای نیروهای مسلح کشورها در خارج از مرزها نیز می‌تواند تجاوز بین‌المللی تلقی شود. همچنین ترور دانشمندان علمی، بدون اعلام جنگ، نقض اصل بنیادین حقوق بشر و قواعد منع توسل به زور در حقوق بین‌الملل است. این اقدام، عملاً ترکیبی از جنایت تجاوز، نقض حق حاکمیت ملی، و تروریسم دولتی محسوب می‌شود. آنچه در 23 خرداد 1404 از سوی رژیم جعلی و موقت صهیونیستی اتفاق افتاد، از جمله جنایت هایی است که ذیل قوانین مصرح بین المللی باید پاسخ می گرفت. حقوق بین‌الملل نه تنها حق دفاع ما را را به رسمیت شناخته، بلکه بر تناسب، ضرورت و فوری بودن پاسخ نیز تأکید دارد. از این منظر، جمهوری اسلامی ایران، در پاسخ به جنایت های چند لایه رژیم صهیونیستی ، مشروع‌ترین حقوق بنیادین خود را احقاق کرده است. آنان به خانه ما هجوم آورده اند. خاکِ ما را هدف گرفته اند پس باید خشت در برابر خشت از خانه شان برداریم. از ما خون ریخته اند. باید به ازای خون های مطهر شهیدان مان، زمین اشغالی و غصبی را به خون نجس شان رنگین کنیم. دلیل اقدامی چنین تجربه طولانی مدت به عمر این رژیم است؛ تجربه ثابت کرده است اگر جواب نگیرد، جسورتر می شود. بی پاسخ گذاشتن جسارت با غرور ملی ما در تضادی آشکار است. ملتی که از دیر باز می خواند:" چو ایران نباشد تنِ من مباد/ براین بوم و بر، زنده یک تن مباد" نمی تواند تاب بیاورد که دشمن، در بیابان این خاک، بوته ای خاشاک را جا به جا کند چه رسد به این که شریف ترین و بزرگترین سرمایه های انسانی ما را هدف بگیرد. به این مهم توجه باید داشت که اگر کم می گذاشتیم، اگر وعده صادق 3 را در سرزمین اشغالی، مشق نمی کردیم، مفهوم بازدارندگی را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی نه تضعیف که بی معنا می شد. دفاع مشروع، در این معنا، نه فقط یک واکنش، بلکه ابزاری برای پیشگیری از تکرار تجاوز و تضمین صلح پایدار در منطقه است.
ب / شماره 5594 / یکشنبه 25 خرداد 1404 / صفحه 3
http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040325.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 19:31  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

خیلی سخت است در جهانی که به منطقِ «الحق لمن غلب» حرکت می‌کند، به قانون روم گپای فشردن. ما، اما این سختی را بر بال حماسه تحمل کردیم. دنیا اگر به انصاف نگاه کند گواهی خواهد داد که ما قانومندترینیم حتی در برابر قانون‌شکن‌ترین رژیم عالم. آنان به تعدی و تجاوز خاک و جان و مال هموطنان ما را مورد تعدی قرار دادند. ما -اما- به حکم واجب شرعی، اخلاقی، فطری و حقوقی دفاع، پاسخ‌شان را دادیم. این هم مسئله‌ای است که همه عقلای عالم می‌پذیرند.

یکی از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل، نیز حق کشور‌ها در دفاع مشروع از خود است. ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد به‌صراحت اعلام می‌کند: «در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک کشور عضو، هیچ چیز در این منشور مانع از حق ذاتی آن کشور در دفاع مشروع از خود نخواهد بود.» همچنین، مطابق قطعنامه ۳۳۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل، حمله به اعضای نیرو‌های مسلح کشور‌ها در خارج از مرز‌ها نیز می‌تواند تجاوز بین‌المللی تلقی شود. همچنین ترور دانشمندان علمی، بدون اعلام جنگ، نقض اصل بنیادین حقوق بشر و قواعد منع توسل به زور در حقوق بین‌الملل است. این اقدام، عملاً ترکیبی از جنایت تجاوز، نقض حق حاکمیت ملی، و تروریسم دولتی محسوب می‌شود.

آنچه در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ از سوی رژیم جعلی و موقت صهیونیستی اتفاق افتاد، از جمله جنایت‌هایی است که ذیل قوانین مصرح بین‌المللی باید پاسخ می‌گرفت. حقوق بین‌الملل نه تنها حق دفاع ما را را به رسمیت شناخته، بلکه بر تناسب، ضرورت و فوری بودن پاسخ نیز تأکید دارد. از این منظر، جمهوری اسلامی ایران، در پاسخ به جنایت‌های چندلایه رژیم صهیونیستی، مشروع‌ترین حقوق بنیادین خود را احقاق کرده است.

آنان به خانه ما هجوم آورده‌اند. خاکِ ما را هدف گرفته‌اند پس باید خشت در برابر خشت از خانه‌شان برداریم. از ما خون ریخته‌اند. باید به ازای خون‌های مطهر شهیدان‌مان، زمین اشغالی و غصبی را به خون نجس‌شان رنگین کنیم. دلیل اقدامی چنین تجربه طولانی مدت به عمر این رژیم است؛ تجربه ثابت کرده است اگر جواب نگیرد، جسورتر می‌شود. بی‌پاسخ گذاشتن جسارت با غرور ملی ما در تضادی آشکار است. ملتی که از دیر باز می‌خواند: «چو ایران نباشد تنِ من مباد/ براین بوم و بر، زنده یک تن مباد» نمی‌تواند تاب بیاورد که دشمن، در بیابان این خاک، بوته‌ای خاشاک را جابه‌جا کند چه رسد به این که شریف‌ترین و بزرگترین سرمایه‌های انسانی ما را هدف بگیرد.

به این مهم توجه باید داشت که اگر کم می‌گذاشتیم، اگر وعده صادق ۳ را در سرزمین اشغالی، مشق نمی‌کردیم، مفهوم بازدارندگی را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی نه تضعیف که بی‌معنا می‌شد. دفاع مشروع، در این معنا، نه فقط یک واکنش، بلکه ابزاری برای پیشگیری از تکرار تجاوز و تضمین صلح پایدار در منطقه است. در شرایطی که رژیم صهیونیستی، به‌رغم محکومیت‌های بین‌المللی، همچنان به اقدامات غیرقانونی خود ادامه می‌دهد، آنچه ایران انجام داد و می‌دهد، متناسب و کاملاً منطبق با موازین حقوق بین‌الملل است.

خبرگزاری دفاع مقدس / کد نوشته 754611 / شنبه 24 خرداد 1404 / ساعت: 14:16

https://dnws.ir/003AJ9

https://defapress.ir/fa/news/754611/

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ساعت 18:3  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

ولايت على علیه‌السلام، نه على را دوست داشتن كه فقط على را دوست داشتن است. این تعبری است همه‌جانبه از حضرت آیت‌الله صفائی حائری که تکلیف انسان را تا همیشه مشخص می‌کند. ولایت را نباید فقط به معنای دوستی و دوست داشتن گرفت. این اولین قدم است. باید به قله رسید و در قله هم “فقط علی را دوست داشتن” شکوه خویش را معنا شده می‌یابد.” ولایت على، على(ع) را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف‏ها و جلوه‏ها بریدن است. و این ولایت، ادامه‏ى ولایت حق است و دنباله‏ توحید، آن‌هم توحیدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرف‏ها و جلوه‏ها را مى‏شکند؛ هواهاى دل و حرف‏هاى خلق و جلوه‏هاى دنیا را. {توحید} در جامعه طاغوت‏ها را کنار مى‏ریزد و در هستى خدایان و بت‏ها را.” پس امروز هم اگر می‌خواهیم غدیر را درک کنیم و به ولایت مولا برسیم باید به توحید در درون خود برسیم. به هواها و هوس‌ها فرصتِ اشغالگری جان ندهیم. هیچ‌چیز جای خدا را برای ما نگیرد. چون ” موحد، جز خدا کسى را حاکم نمى‏گیرد. جز وظیفه چیزى او را حرکت نمى‏دهد. هیچ قدرت و ثروت و جلوه‏اى در روح او موجى نمى‏آورد و هیچ دستورى او را از جا نمى‏کَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانى که این دستور برخیزد و از هر راهى که این امر برسد. هنگامی‌که روحى به آزادى رسید و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، این روح به ولایت مى‏رسد و به سرپرستى مى‏رسد و دستور او و حتى نگاه او در دل‏هاى موحد عاشق، حرکت مى‏آفریند.” غدیر نماد زیستی چنین است. ولایت حق معنایی این‌گونه دارد. تراز باور به غدیر این است. حال باید خود را بدان سنجید و کارنامه نوشت. آن کارنامه را هم به داوری وجدان سپرد تا بگوید ما چقدر اهل ولایت هستیم. شعار نیست، تعارف نیست، معرفتی می‌خواهد که به عمل تبدیل شود. نگوییم دیگران در 1436 سال پیش چنین و چنان کردند. ببینیم خود ما در زیست امروزین خود چه نسبتی با سلوک علوی داریم. نهج‌البلاغه هست و سیره علوی کتابت شده و احادیث او چون رشحات آفتاب می‌درخشد. خود را و کردار خود را آزمون کنیم تا ببینیم در غدیر خم همیشه ما کجای ماجرا قرار داریم. همین!

نخست نیوز / کد نوشته 129450 / جمعه 23 خرداد 1404

https://nakhostnews.com/?p=129450

نخست / شماره 1055 / پنجشنبه 22 خرداد 1404 / صفحه 3 / جامعه

https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2025/06/10551-8S.pdf

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:13  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

تبريک گوي عيد غديرم اما بر خود مي‌لرزم اگر از من بپرسند تو را با حقيقت متعالي غدير چه نسبت است؟ همه ما بايد در تعريف نسبت خود با ولايت غديري، براي اين پرسش به جوابي متقن برسيم. شادماني و شيريني گرداني و حتي غديرخواني شرط لازم است اما براي رسيدن به شرطِ کافي بايد غديرخواهي کرد. به منهج روشنِ علوي زيست. همه ساحت‌هاي زندگي را به گونه‌اي سامان داد که شايسته ولايتِ علوي است. اين که ما امام علي را به محبت ياد کنيم کافي نيست. حتي اين که بخواهيم براي بزرگداشت غدير و شکوه ولايت کار کنيم هم کفايت نمي‌کند. بايد کارهايي که امام علي(ع) فرموده‌اند را به زندگي درآوريم تا ولايت ما در امتداد رسالت معنا يابد. اين گونه است که مي‌شود ولايت و محبت توامان رسالت و امامت را به دست آورد. جز اين نمي‌شود حتي اگر هزار ادعا داشته باشيم. وقتي متر و معيار به تصريح درآمده در کلام رسالت و ولايت را کنار مي‌گذاريم و منافع ما معيار مي‌شود، با مردمان 1436 سال پيش تفاوتي نداريم. آنان هم پي منافع و دلخواسته‌هاي کوتاه مدت خود رفتند. اگر بلند نظر و کلان نگر بودند سعادت را در پيوست ولايي نبوت مي‌يافتند اما پرداختن به لحظه، آنان را و جهان را از اين فرصت سعادت ساز محروم کرد. همين حکايت براي ما هم خط به خط نوشته مي‌شود با اعمالي که در رفتار ما نهادينه مي‌شود. کجا پاي عدالت مي‌ايستيم؟ شانه کداممان از به دوش کشيدن کيسه نان نيازمندان، زخم برداشته است؟ کداممان در جايگاه قدرت، دستِ برادرِ فزونخواه و يا فرزندان زياده طلب مان را به هرم آتش مي‌گيريم تا بيشتر از حق خود نخواهد؟

اين روزها که پرونده فساد اين و آن آشکار مي‌شود اين پرسش‌ها بسيار تامل برانگيز مي‌شود. من قلم را به اسم‌ها خسته نمي‌کنم. منتقد رسمي هستم که براي برخي‌ها پرده مي‌گيرد و از برخي‌ها پرده مي‌درد. خطاي برخي‌ها را در "برخوردِ مؤمنانه" کادوپيچ مي‌کند و احتمال خطاي ديگران را بي‌پرده بر بام جار مي‌زند. استاندارد دوگانه را بايد نقد کرد و نقدا هم برخورد قاطع با بدکاران را بايد ستود. اين در منهج علوي درسي است که به روز بايد تکرار کرد. باري مسئولان ما هم بايد از خود بپرسند در ساحتِ حکمراني و سامان دادن امور کار موفق است؟ آيا توانسته‌ايم بر فقر در گونه‌هاي متفاوت آن چيره شويم تا جامعه چهره زيباي عدالت و شکوهِ ولايت را ببيند؟ مگر نه اين که در همان چهار سال و اندي که حکومت برمدار ولايت بود، فقر از دايره حکومتي علي(ع)، بيرون شد؟ اين گزارش خود مولاست که "در کوفه همه زندگي مناسب دارند: صاحبان پايين‌ترين شغل‌ها هم نان گندم مي‌خورند، خانه و سرپناه دارند، و از آب گوارا مي‌نوشند." يعني به‌رغم سه جنگِ سخت و پرهزينه، سازندگي عدالت محور به حاشيه نرفته است. حالا بايد گفت پهنه کشور کارنامه عملي ماست که آيا فقط دوستدار امام هستيم يا مي‌توانيم به عنوان ولايتمدار هم نمره قبولي بگيريم.

باري، غدير را بايد امروزي خواند و علوي عمل کرد. در قاب تاريخ ديدن، تاريخ سازي نمي‌کند. ما امروز به غدير و فرهنگِ غديري نياز داريم. بايد جوري کار کنيم که شايسته ولايت باشد....

جمهوری اسلامی شماره 13111/ چهارشنبه 21 خرداد 1404 / صفحه 3 / خبر

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:13  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

غدیر را نباید نقطه‌‌ای جغرافیایی دید که در وادی خم محصور مانده است. واقعه غدیر هم نه برای خلق یک رویداد تاریخی که برای تاریخ‌سازی باید دید. تاریخ‌سازی و انسان‌سازی. ارائه مدلی از حکمرانی که دست انسان را می‌گیرد و به جایگاه بایسته می‌رساند. ما زمانی خواهیم توانست نسبت خود را با غدیر، به معنای درستی برسانیم که درست زندگی کنیم. در همه پهنه زندگی نظر به عدالت داشته باشیم. در جایگاه حکمرانی، بی‌تعارف عدالت ورزیم. بی‌تعلل فساد را ریشه بیابیم و برکنیم. من منطق غدیر را در برخورد فسادستیزانه دستگاه قضا می‌بینم خیلی فراتر از آنکه در جشن‌ها به دنبال خط‌خوانی از این مکتب بزرگ باشم. شادمانی و جشن و تکریم زمانی رنگ و بوی علوی می‌‌گیرد که با وجین علف‌های هرز از مزرعه جامعه، عدالت را محقق کنیم. در نبود عدالت اگر همه خیابان‌های شهر و کوچه‌های روستا، سفره پذیرایی و شربت و شیرینی باشد، شهدی غدیری در کام نخواهد شد. کام باورمندان عدالت و مومنان به غدیر امروز با اقدام قاطع نهاد قضا و دستگاه‌های امنیتی شیرین می‌شود. همین که با رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با استانداران، فسادزدایی را از بالادستی‌ها شروع کرده‌اند. دستگیری پسران امام جمعه‌ موقت‌ تهران، نشان از مبارزه قاطع و ‌دائم‌ نظام با دست‌های آلوده دارد. این را باید عیدی ‌غدیری حجت الاسلام‌والمسلمین محسنی اژه‌ای دانست و از سربازان گمنام امام زمان(عج) ویژه قدردانی کرد. پایین آوردن آقازاده‌های گرفتار فساد از برج عاج امنیت می‌تواند فساد را زمین‌گیر کند. با گسترش فاسدستیزی و فسادزدایی زمین را هم طهارت دهد. آن‌ها‌ که در بیانیه گام دوم انقلاب، فردا را روشن می‌بینند به کلیدواژه ‌طهارت اقتصادی‌ حتما توجه دارند. ‌امید‌ از بستری پاک و طاهر برمی‌خیزد. وقتی که مفسدان و فزون‌خواهان در خاکستر بدعملی خود بنشینند. وقتی سیاهه مفسدان به دست مقتدر قانون کوتاه و کوتاه‌تر شود. وقتی که دست‌های آلوده اما پرقدرت یا با وابسته‌نمایی به قدرت، به اقتدار عدالت بشکند. وقتی که.... آن وقت جانی تازه در کالبد ملک و ملت خواهد دمید تا روح غدیر را در خویش احساس کند. قطعا پسران جناب صدیقی نه اولین‌اند اما باید کاری کرد که آخرین باشند. این نقطه پایانی را باید در پرونده همه کسانی که دست و دامن آلوده دارند بنشانیم. این انقلابی‌ترین کار است که برای حراست از انقلاب باید انجام شود. آقایان هم به سهمی که در فساد و افساد آقازاده‌ها دارند باید پاسخ‌گو باشند. هیچ شخص و جریانی بزرگ‌تر از انقلاب نیست. بزرگی انقلاب و عظمت ایران دریایی است طهارت‌آفرین که دامن خویش را از این غبارهای موقت خواهد شست. خواست جامعه هم همین است. سفیدسازی جامعه حکمرانی از هر نقطه سیاه و حتی خاکستری. کنار گذاشتن هرکس که در ایجاد این قبیل ماجراها نقشی دارد. مردم حرفشان روشن است. امیدواریم شنیده شود. این می‌تواند نخل امید را شکوهی تازه بخشد. ان‌شاءا...

شهرآرا / شماره 4509 / چهارشنبه 21 خرداد 1404 / صفحه آخر / کوچه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16323/428064

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/21/16323_151395.pdf

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:12  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

کتاب جهاد را به خط خون باید نوشت. حکم غیرت است این. چشمی که زخم می زند را کور باید کرد. این منطق ماندگاری است. ما قطعا می مانیم. دشمن است که باید به پایان سلام کند.

این که در آستانه عید غدیر، باورمندان ولایت علی را، به سوگ نشاندند ، خود را در معرض نابودی قرار دادند. این را به فریاد بلند می گوئیم تا بداند دشمن که این خاک حرمت دارد. خاکِ خداست. خاکِ محمد مصطفی است. خاکِ غنی شده به خون مطهرِ شهداست. کشور علی مرتضی است. غدیر در این خاک تاویل و معنا می یابد. ذوالفقار حضرت حیدر در دست مردمان این سرزمین است.

اینجا ایران است سرزمین رستم و آرش و سیاوش و کاوه و اسفندیار. خاک جان یافته به قاسم سلیمانی است. ایران را مردمی که حتی کودکانش، جگری با جگرِ شیر برابر دارند. این را جنایتکاران صهیونیست و اربابان و حامیان شان از این پس به چشم خواهند دید. ما از امروز در برابر مُشت، آهن می شویم. فولاد می شویم و نه فقط دست، که دست و پا و کمر وسر می شکنیم.

جنگ را آنان شروع کردند اما ما به پایان می رسانیم. مردم ما قطعا با همه توان در میدان خواهند بود. شانه به شانه هم خواهند فشرد. بنیان مرصوص خواهند ساخت. دنیا از این پس ۸۵ میلیون غیرت در افزایش را خواهد دید که هر کدام با ده مرد جنگی برابری می کنند. دنیا خواهد دید که دوران بزن دررو گذشته است.

آتش را با آتشی ده چندان جواب می دهیم. خونِ قهرمانان ملی ایران، سپهبد شهید محمد باقری، سپهبد شهید حسین سلامی، سپهبد شهید غلامعلی رشید، غیرت را در قطره قطره خون ملت ایران غنی خواهد ساخت. ما به ازای دانشمندانِ شهیدمان، عبدالحمید مینوچهر، احمدرضا ذوالفقاری، سید امیرحسین فقهی، مطلبی‌زاده، محمدمهدی طهرانچی و فریدون عباسی ، قطعا از آنان تلفات خواهیم گرفت هرچند همه صهیونیست ها به اندازه بند کفش شهیدان ما هم ارزش ندارند.

از این پس هم همه در کنار هم، پشت سر رهبرفرزانه انقلاب می ایستیم و راه حراست از عظمت ایران را به جان می پیماییم. بگو آماده مرگ باشند. حضرت عزرائیل از این لحظه در سرزمین های اشغالی پرونده فراوان دارد. خواهند دید که این جسارت را چه طوفانی فرو می کوبد.

وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

شهرآرا نیوز / کد مطلب 338371 / جمعه 23 خرداد 1404 / ساعت: 13:18

https://shrr.ir/001Q1b

https://shahraranews.ir/fa/news/338371/

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:11  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

واقعه غدیر خم فقط یک رویداد تاریخی نیست که آن را در همان جغرافیا و تاریخ قاب کنیم و به دیوارِ عصر های دیگر بکوبیم. این واقع را باید بسان حدیث خواند تا تازه به تازه امروز مان را سامان دهد.آن گونه که اگر شاهدان غدیر پای دیده و شنیده خود می ایستادند، آن روزشان را می ساخت و بستر را برای شکوفایی روزهای دیگر هم فراهم می کرد. آنان حقِ شهادت را ادا نکردند. ماهم با تاریخی دیدن ماجرا داریم همان خط را البته به شکلی دیگر می پیماییم. تازه حق به جانب حرف می زنیم و مردمان آن دیار را به حق پوشی می نوازیم. از خود نمی پرسیم که نسبت خود ما با غدیر چیست. این که سربرگ یک روز تقویم باشد و به شیرینی خوران هم برگزار شود کافی است؟ نه، معلوم است که کافی نیست. شرطِ لازم- البته- غدیرخوانی است اما برای رسیدن به شرطِ کافی باید غدیرخواهی کرد. به منهج روشنِ علوی زیست. همه ساحت های زندگی را به گونه ای سامان داد که شایسته ولایتِ علوی است. این که ما امام علی را به محبت یاد کنیم کافی نیست. حتی این که بخواهیم برای بزرگداشت غدیر و شکوه ولایت کار کنیم هم کفایت نمی کند. باید کارهایی که امام علی(ع) فرموده اند را به زندگی درآوریم تا ولایت ما در امتداد رسالت معنا یابد. وقتی خود ما به رغم محبت و احساس قلبی، متر و معیار به تصریح درآمده در کلام رسالت و ولایت را کنار می گذاریم و منافع ما معیار می شود، با مردمان 1436 سال پیش تفاوتی نداریم. آنان هم پی منافع و دلخواسته های کوتاه مدت خود رفتند. اگر بلند نظر و کلان نگر بودند سعادت را در پیوست ولایی نبوت می یافتند اما پرداختن به لحظه آنان را و جهان را از این فرصت سعادت ساز محروم کرد. همین حکایت برای ما هم خط به خط نوشته می شود با اعمالی که در رفتار ما نهادینه می شود. کجا پای عدالت می ایستیم؟ شانه کداممان از به دوش کشیدن کیشه نان نیازمندان، زخم برداشته است؟ کداممان در جایگاه قدرت، دستِ برادرمان را به هرم آتش می گیریم تا بیشتر از حق خود نخواهد؟ در حکمرانی کار کداممان در سامانمند کردن امور موفق است؟ آیا توانسته ایم بر فقر در گونه های متفاوت آن چیره شویم تا جامعه چهره زیبای عدالت و شکوهِ ولایت را ببیند؟ مگر نه این که در همان چهار سال و اندی که حکومت برمدار ولایت بود، فقر از دایره حکومتی علی(ع)، بیرون شد؟ این گزارش خود مولاست که؛" در کوفه همه زندگی مناسب دارند: صاحبان پایین ترین شغل ها هم نان گندم می خورند، خانه و سرپناه دارند، و از آب گوارا می نوشند." یعنی به رغم سه جنگِ سخت و پرهزینه، سازندگی عدالت محور به حاشیه نرفته است. حالا باید گفت پهنه کشور کارنامه عملی ماست که آیا فقط دوستدار امام هستیم یا می توانیم به عنوان ولایتمدار هم نمره قبولی بگیریم. باری، غدیر را باید امروزی خواند و علوی عمل کرد. در قاب تاریخ دیدن، تاریخ سازی نمی کند.....

ب / شماره 5593 / چهارشنبه 21 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040321.pdf

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:11  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

عنوان برای افراد خلق می کنیم. در خرجِ درجات گشاده دستانه سخن می گوئیم. زبان مان به تملق، کارگاه بت تراشی می شود. دیده و دست مان در بزرگداشت بیش از حد روسا، در خانه فرعون را به روی شان می گشاید. برای خودما هم در جهنم را باز می کند. نه فقط جهنم قیامت که جهنمِ همین دنیا مگر می شود با فرعون زندگی کرد؟ باید پرهیز کرد از این خوی ناپسند که عرصه را بر پسندیده های زندگی هم تنگ می کند. باید خود را در سپهر تربیتی امام هادی، علیه السلام، قرار دهیم که زندگی را با پرهیز از خُلقی چنین نظام سازی می کنند. ایشان در برابر تملق به صراحت موضع می گیرند و این موضوع را هم شفاف اعلام می کنند. ماجرا چنین است؛ "قال ابوالحسن الثالثُ(ع) لِرَجُلٍ و قَدْ اَکْثَرَ مِنْ اِفْراطِ الثَّناءِ علیه اَقْبِلْ علی شَأنِکَ، فَاِنَّ کَثْرَهَ المَلَقِ یهْجُمُ علی الظِّنَّهِ و اذا حَلَلْتَ مِنْ اَخِیکَ فی مَحَلِّ الثَّقَهِ، فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ الی حُسْنِ النِّیهِ؛ امام هادی(ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار می‌آورد هنگامی که در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده." اگر می خواهیم جامعه به صلاح برسد و فرصت زندگی مصلحانه برای همه فراهم باشد، باید تملق را از ادبیات گفتاری و رفتاری مان قلم بگیریم. قلم ها باید صادق و صریح شایستگی ها را صحه بگذارند و نابایستگی ها را به تیغ نقد کشند. رسم جامعه ایمانی و مومنان چنین است. تملق، اگر چه فرعون ساز و تولید کننده غرور و تکبر برای فرد تملق شده است اما هیچگاه او را بزرگ نمی کند اما قطعا تملق کننده را کوچک و خار می سازد. جامعه را هم به چالشی مواجه می کند که برای برون رفت از آن باید هزینه های سنگین بپردازد. خویی چنین ناپسند را برای همه مردمان و جوامع ناپسند می دانیم اما بر جامعه و مردمانی که خود را پیرو امامت و در سپهر ولایت می خوانند هرگز نمی پسندیم. این خروج از منطق تربیتی اهل بیت عصمت است. ما در منطق و منهج عصمت می توانیم راه به رستگاری بریم. پس با تقوای زبان از تملق باید گام های عملی را برداریم.

ب / شماره 5593 / چهارشنبه 21 خرداد 1404 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040321.pdf

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:10  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

اگر آموزش‌و‌پرورش در جایگاه بایسته خود باشد، شاهد ظهور شایستگان در جامعه خواهیم بود. دانش‌‌آموزان خوب خواهند آموخت و خوبی‌ها را با رفتار پرورش‌یافته به منصه‌ظهور خواهند رساند. ما اگر بتوانیم این دوگانه انسان‌ساز را اولویت دهیم، می‌توانیم به فردای بهتر امید داشته باشیم؛ اما این «اگر» در دوره فعلی به میزان زیادی به «واقعیت» تبدیل شده است. ناظر به همین واقعیت است که وزیر آموزش و پرورش می‌گوید «اگر از من بپرسند طی این مدت دستاوردت چه بوده، خواهم گفت اینکه آموزش‌و‌پرورش را برای اولین‌بار به اولویت اول کشور تبدیل کرده‌ام»؛ او این گزاره خبری- انشایی خود را چنین توضیح می‌دهد که پیش‌ازاین، رؤسای‌جمهور در طول دوره‌ای هشت‌ساله، فقط یک‌ یا دو بار در شورای آموزش‌و‌پرورش حضور می‌یافتند؛ اما دکتر پزشکیان، با درنظرداشتن اولویتِ آموزش‌و‌پرورش برای ارتقای امروز و تعالی فردای جامعه، فقط طی هشت ماه، ۳۲ بار در این شورا شرکت کرده است. فقط هم نشست و حضور در جلسه نیست که در عمل هم این اولویت‌بخشی تجلی یافته است. ما امروز شاهدِ پرداختِ بموقع اضافه‌کارها و پاداش پایان خدمت و همچنین تسویه بدهی‌های سال گذشته هستیم. این کنش‌مندی سازنده، ازجمله‌نشانه‌هایی است که نگاه متعالی به جایگاه نهاد تعلیم و تربیت در دولتِ وفاق را آشکار می‌کند. ما امروز می‌توانیم به صراحت بگوییم آموزش‌و‌پرورش از حاشیه به متن تصمیم‌گیری‌های ملی رسیده است. وزیر جایگاهی چنین را بایسته نظامی می‌داند که در سپهر سیاست‌گذاری‌های خود برای توسعه‌ فردی و توانمندسازی آینده‌سازان این مرز‌و‌بوم‌، می‌کوشد. دولت چهاردهم هم برای این نگاه و برنامه و رفتار، توقع تقدیر ندارد؛ بلکه آن را وظیفه خود می‌داند، وظیفه‌ای که اگر در انجام آن کم بگذارد، چه بسیار سزاوارِ بازخواست خواهد بود. آقای وزیر نه به گذشته که به امروز هم نگاهی منتقدانه دارد و برنامه‌های درسی کنونی را فاقد جذابیت و خلاقیت لازم می‌داند. همین امر نشانگر اشراف او بر این حوزه بسیار گسترده است و این امید را ایجاد می‌کند که عناصر برنامه درسی شامل هدف، محتوا، راهبردهای یاددهی یادگیری‌، تجهیزات‌، مکان، زمان، اجرا و ارزشیابی، متحول شوند و در مسیری مطلوب قرار گیرند؛ به‌گونه‌ای که در کمترین زمان با ارتقای کیفیت آموزش، بهبود روش‌های تدریس و بازگرداندن انگیزه به دانش‌آموزان، بتوانیم با افت تحصیلی مقابله کنیم. برای این مهم هم یک روز را نباید فروگذاشت و از اکنون باید امر «کیفیت‌بخشی» را آغاز کرد. تابستانِ پیش‌رو می‌تواند و حتما باید به عنوانِ فرصتی مغتنم برای این تحول حرفه‌ای در برنامه‌ریزی‌ها لحاظ شود. لازم است ما فعالانِ حوزه آموزش‌وپرورش، همواره در حال آموختن، گفت‌وگو، جست‌وجوی راه‌های نو و خلق تجربه‌های تازه باشیم. معلمی که در آموزش متوقف شود، نمی‌تواند دانش‌آموزی پیشرو تربیت کند. امید است با تغییررویکرد در آموزش‌های ضمن‌خدمت و با همراهی همکاران فرهنگی، در تابستان۱۴۰۴ شاهد شکل‌گیری موجی نو برای کیفیت‌بخشی در آموزش و صدالبته پرورش باشیم. معلمان که به نوخواهی برخیزند، جامعه هم به رفتار نو برخواهد خاست.

شهرآرا / شماره 4508 / سه شنبه 20 خرداد 1404 / صفحه اول و 4 / آپ

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16319/427903

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/20/16319_151352.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه بیستم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:29  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

ولایت مداری در آستان علوی فهمِ به کمال یافته پیام غدیر است. بارها فراتر از دوست داشتن علی و حتی عشق ورزیدن به حضرت ابوالحسن علیه السلام. به تعبیر دقیق حضرت آیت الله صفائی حائری(ر)،" ولايت يعنى تنها على را حاكم گرفتن و تنها او را دوست داشتن." گرانیگاهِ غیریت سازی با دیگران در همین "تنها" نهفته است چه دیگرانی هستند که علی را هم دوست دارند دیگران را نیز. برای علی می گریند و بر علیه او می جنگند. مگر معاویه نگریست در سوگ علی علیه السلام؟ دیگرانی هم که با او شمشیر در شمشیر بودند نمی توانستند به اندازه سر مویی نازیبایی در او بیابند اما چون قدرت و ثروت و قوم و قبیله و... را می خواستند همین ها آنان را اگر هم در برابر مولا قرار نمی داد، قطعا از ولایت او هم خارج می کرد. استاد ناظر به همین است که می گوید " اين ولايت و سرپرستى است كه معاويه و ... و جرج جرداق و و و از آن بهره‏اى ندارند." با این که از محبت او بهرمنداند. دلیلش هم این است" كه حاكم در درون آنها و محرك در وجود آنها امر على و دستور على نيست؛ كه هواها و حرف‏ها و جلوه‏ها در آنها حكومت دارند. معاويه گر چه على را دوست دارد، ولى سلطنت را بيشتر از على خواهان است و دوستدار آن است." پس صرف دوست داشتن راه را به سوی رستگاری باز نمی کند. از علی گفتن و برای او نگفتن هم چاره کار نیست." جرج جرداق گر چه از على مى‏نويسد، اما براى على نمى‏نويسد؛ كه محركى ديگر دارد و عاطفه‏اى فقط او را به چرخ انداخته است." برای علی نوشتن است که انسان را به اعلامرتبه زیستی می رساند. زندگی را با اوتراز کردن است که کفه ترازو را به نفعِ انسانیت ما سنگین می کند. چنان که برای مالک اشتر نخعی چنین کرد و او را به جاودانگی رساند. مالک خود را درولایت علی(ع) تعریف کرده و در این ساحت به چنان معرفتی رسیده بود که از چند قدمی پیروزی بر معاویه هم به خاطر علی(ع) برگشت. سخت تر از این مگر برای مرد جنگی ممکن است؟ اما مالک برای خود نمی جنگد که در دایره تصمیم ولایت است که تیغ می کشد. همین هم رفتار او را نظم می دهد. او امروز هم معلم ولایتمداری است. ما باید از او بیاموزیم رفتار در قاعده ولایت را. نه این که هرجا به مذاق مان خوش آمد، باشیم و هرجه چنین نشد روی برگردانیم. غدیر را و ولایت را مالک وار باید فهم کرد.....

ب / شماره 5592 / سه شنبه 20 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040320.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه بیستم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:24  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

شرافت، در حق تجلی می یابد لذا انسان های شرافتمند، از چسبیدن به این فرد و آن شخص، این جریان و آن گروه امتناع می کنند. اهل حق اند و هرجا حقیقت را بیابند می پذیرند. سیستم‌های فکری و رفتاری شان بر همین اساس بنا شده است لذا از افتادن به چاه و چاله افکار خطا، مصون می مانند. شرافتمردمان در نظام این کلامِ خداوندی پرورش یافته اند که می فرماید:" فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛ پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرامى‏دهند و بهترين آن را پيروى مى‏كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان." پس اقتضای رسیدن به مقام خردمندی خواندن و شنیدن و دقت کردن و تامل ورزیدن است. لذا اهل شرافت همواره مطالعه می‌کنند و با دقت، به‌ نظر دیگران توجه‌ می‌کنند، امّا عمله یک شخص یا یک جریان، نمی‌شوند و از کسی بت نمی‌سازند. در تاریخ خوانده اند که هم ابراهیم نبی(ع) بت ها را شکست و هم رسول اعظم الهی(ص) مولا علی را به شانه گرفت برای شکستن بت ها و پیراستنِ کعبه از این رجس و پلیدی ها. لذا خود را به رفتاری چنین ملتزم می دانند. آنان از اهل جهل و جدل و لجاجت همواره دوری می کنند چون نزدیکی به این ها دوری از حق را به دنبال می آورد. با این نگاه است که از ژرفای وجودشان، بایستگی آشکار می‌شود که همان وارستگی، است. انسان های شرافتمند، هم در زندگی هستند، هم جدا از زندگی، و به افکار و اشیا و اشخاص نمی‌چسبند. ایمان خود را در رهگذار خواست دیگران قرار نمی دهند. دیگران را در سنجه کردن با باید های ایمانی به دوستی برمی گزینند. افراد را با حق می سنجند نه این که حق را بخواهند با آدم ها بیابند. از امام علی، علیه السلام، درس گرفته اند که: إنّ الحقَّ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ، اعْرِفِ الحقَّ تَعرِفْ أهلَهُ ؛حقّ به شخصيتها شناخته نمى شود ؛ خودِ حقّ را بشناس تا پيروان آن را بشناسى ." انسان های باشرف، شرافت خویش را در حق می جویند لذا همیشه این صراط مستقیم را می پویند. رستگاری هم همین است؛ طی طریق در صراط مستقیم.....

ب / شماره 5592 / سه شنبه 20 خرداد 1404 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040320.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه بیستم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:23  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

فيش حقوقيش را باز کرد و دنبال حقِ اولاد مي‌گشت. گفتم: نگرد خانمِ محترم! نگرد، نيست! تعجب کرد و گفت چرا؟ بنده خدا تا به حال به اين موضوع فکر نکرده بود. گمانش اين بوده که حتما حق اولاد را به او مي‌دهند. اما نمي‌دهند. فيش‌هاي سال قبل را نگاه کرد با اين اميد که شايد فيش آخريش اشتباه شده باشد اما درست بود فيش. حق اولاد به مادر تعلق نمي‌گيرد. حتي به مادراني که تنها بيمه شده خانواده‌اند و پدر، تحت پوشش هيچ بيمه‌اي نيست. يک «حتي‌تر» هم وجود دارد؛ زنان خود سرپرست که براي فرزندان خود توامان هم مادرند و هم پدر نيز از اين حق محرومند. دوران اشتغال با کمک‌هاي جانبي مي‌گذرد اما فصل بازنشستگي که مي‌رسد، حساب کار دست اين قبيل مادران مي‌آيد. مي‌بينند که مثل مردها حق بيمه پرداخته‌اند نه حتي يک ريال کمتر اما موقع بازنشستگي، حال کسي را دارند که زمين را شخم زده و بذر افشانده‌اند اما هيچ سبزه‌اي در مزرعه ندارند! اينجا عدالت بيمه‌اي کجا مي‌رود و چرا ساکت است نمي‌دانم! اين تبعيض را چگونه بايد هضم کرد؟ بازهم نمي‌دانم اما يک خبر رسيده است که انگار قرار است اتفاقي بيفتد. همکارِ نجيب و خبرنگار ما به نقل از نماينده مردم مشهد وکلات در مجلس شوراي اسلامي، از پيگيري جدي براي رفع تبعيض در پرداخت حق اولاد به زنان سرپرست خانوار خبر داد. رئيس کميسيون اصل نود مجلس شوراي اسلامي، با بيان اينکه پرداخت حقوق و مزايا نبايد با تبعيض جنسيتي همراه باشد، تأکيد کرد: موضوع سرپرستي خانوار نبايد وابسته به جنسيت باشد. هر فردي که مسئوليت اقتصادي خانواده را به دوش مي‌کشد، بايد از مزايايي چون حق عائله‌مندي و حق اولاد برخوردار باشد. پژمانفر با اشاره به پيگيري اين موضوع از سوي کميسيون اصل نود مجلس گفت: اين ازجمله مصاديق تبعيض آشکار است و اين قول را به همه بانواني که سرپرست خانوار يا تنها بيمه پرداز در زندگي مشترک خود به شمار مي‌روند، مي‌دهم که پيگير نهايي شدن و اجراي اين حق خواهم بود. بايد هم باشند همه مسئولان محترم. افراد همان‌طور که فارغ از جنسيت، بيمه‌پردازي دارند، بايد بدون نظر به اين موضوع هم از مواهب بيمه که در حقيقت سرمايه‌گذاري خودشان است بهره‌مند شوند. عدالت، جنسيت نمي‌شناسد، حق مي‌شناسد. سازمان‌هاي بيمه‌گر هم موقع گرفتن، بيمه‌پرداز را مي‌شناسد و به زن و مرد بودن کار ندارد پس حق است که در زمان پرداخت حقوق و مستمري هم با همين نگاه همه را يکسان بنگرد. اين‌گونه همه به حق‌شان مي‌رسند.

جمهوری اسلامی / شماره 13109 / دوشنبه 19 خرداد 1404 / صفحه 3 / خبر

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:11  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

به کجا می‌رویم؟ آی مردم داریم به کجا می‌رویم، حواس‌مان هست؟ مسئولان به کجا می‌برید ما را حواس‌تان هست؟ آن از قصه الهه و این هم از دخترهای نوجوان چاقوکِش و آدم‌کُش!

خبر اولی جامعه را به زلزله دچار کرد. حق هم همین است. باید نگرانِ امنیت سفر فرزندان مان باشیم. خبر دوم اما باید ریشتر این زلزله را چند برابر کند. واقعا به کجا رسیده‌ایم که دختران نوجوان قرار دعوا می‌گذارند؟ چاقو به دست می‌گیرند و نه فقط در جسمِ یک پدر که در جانِ جامعه فرو می‌کنند!

واقعا چه به روز ما آمده است که امروزمان این است. فردای‌مان را خدا بخیر کند. خیلی هم بخیر کند و الا باید در دامنِ شر، مدام دست بشوییم. ماجرا را از زبان دختر مقتول بخوانید: “مدتی بود بین من و چند نفر از دوستانم بر سر مسائل شخصی اختلافاتی به وجود آمده بود که به تدریج شدت گرفت تا آنجا که قرار درگیری گذاشته شد. روز حادثه، شش دختر به همراه دو پسر نوجوان مقابل خانه ما آمدند و با داد و فریاد فضا را ملتهب کردند.”

ادامه ماجرا را هم چنین نقل می کند: “پدرم که صدای هیاهو را شنید نگران شد و برای فهمیدن ماجرا از خانه بیرون آمد. اما وقتی پایین آمد، ناگهان درگیری آغاز شد. یکی از دخترها با چاقو به پای پدرم ضربه زد. پدرم روی زمین افتاد و سپس دختر دیگری دو ضربه چاقو به کمر او زد. همه چیز به سرعت اتفاق افتاد و بعد از آن، آن‌ها از محل فرار کردند.” و تمام. نه ماجرا که عمرِ یک انسان تمام شد. به همین سادگی، به همین آسانی یک نفر جان خود را سر بی تربیتی و فقرِ اخلاقی گذاشت. ادامه خبر هم می‌گوید، چندین نفر از مرتبطان با این پرونده شناسایی و دستگیر شدند. که به دلیل سن پایین متهمان، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران پس از صدور قرار عدم صلاحیت، پرونده را به دادسرای ویژه اطفال ارجاع داده و متهمان برای ادامه روند رسیدگی به آن مرجع قضایی تحویل شدند.

حالا باید در دادگاه اطفال، از طفل‌هایی بازجویی شود که برای بزرگ شدن چاقو را حَکَم قرار داده اند! قدیم‌ها لات و الوات جماعت چاقو در جیب داشت حالا دختران نوجوان، چاقو در دست می‌گیرند و در جان یک مرد می‌گذارند. واقعا جز تاسف چه می‌توان گفت و جز فریاد چه می‌توان نوشت؟ این ماجراها را نباید یک پرونده دید و به صفحه‌ی آخر رساند. صدها صفحه باید افزود بر آن و پی چرایی و درمان آن باید رفت.

انصاف نیوز / یکشنبه 18 خرداد 1404

https://ensafnews.com/595994

ب / شماره 5591 / دوشنبه 19 خرداد 1404 / صفحه 2

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:8  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بهشت، جای دوری نیست. می شود جلوه هایی از آن را در سیمای مردمان نشان داد و در رفتار شان نشان کرد. اصلا بعضی آدم ها نشانه های بهشت را لبخند می زنند. کرامت بهشت را در میان دو دست خویش دارند. جای دوری هم نیستند. در میان من و تو در کنار ما و شما و ایشان کم نیستند افرادی که بهشت تقسیم می کنند. من و شما هم کم ندیده ایم از این قبیل. آدم هایی که هر روز حال خوب خیرات می کنند. لبخند آنقدر روی لبان شان نقش بسته است که نمی توان آنان را بدون این قاب زیبا تصور کرد. نه این که غم نداشته باشند. نه این که گرفتار مصائب نباشند نه، اما از امام علی علیه السلام خوانده و به رفتار در آورده اند که :" المؤمنُ بِشْرُهُ في وجهِهِ ، و حُزنُهُ في قلبِهِ؛ مؤمن شادى اش در چهره اش مى باشد و اندوهش در دلش." پس همین را به سلوک اجتماعی خود تبدیل می کند که غصه هایشان را برای خودشان نگه می دارند و شادی هایشان را تقسیم می کنند. به واقع اینان شادی های خود را به اشتراک می گذارند. برای شادی های خود شریک پیدا می کنند اما فصل غم، بار غم را به تنهایی به دوش می گیرند مبادا حال مردم خرا ب شود. آنان ترجیح می دهند هر روز صبح انرژی های مثبتشان را زودتر از خود بیدار کنند و انرژی های منفی شان را رها کنند تا بخوابند. در فراوانی انرژی مثبت و سازنده است که می توان ساخت و پرداخت. می توان چنین لطیف آدرس شان را نوشت که مومنان از قلب مهربانشان، پرنده ها کنارپنجره شان لانه می کنند و هر روز صبح برایشان از عشق می خوانند. اینان هم مراغب اند که حتی اندک بادی هم پر و بال آنان را به غبار نگیرد. همانهایی که لبخندشان را از دختر بچه ی ماشین کناری دریغ نمی کنند. با تکان دادن دستی برای او هم خاطره ای خوش می سازند. از کنار پیرزن عابر بی تفاوت نمی گذرند. که بارش را هم به مقصد می رسانند. حتی مورچه ها و کبوتر ها و گربه های کوچه شان هر روز از مهربانیشان سهم دارند. بشکوه اند و بهشتی خصال. گمان کنم فرشتگان ِخدا هرشب بالای سرشان اسپند دود می کند و صبح ها با نوازش پروانه ها بیدار می شوند تا خلقی را به خوش اخلاقی خود میهمان بهشت

ب / شماره 5591 / دوشنبه 19 خرداد 1404 / صفحه 4

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:5  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

فیش های حقوقی خردادماه در 17خرداد هنوز بارگذاری نشده است. این یعنی معلوم نیست این ماه هم حقوق و مستمری بازنشستگان تأمین اجتماعی کی واریز خواهد شد. این در حالی است که پیش ترها، واریز حقوق براساس حرف الفبا از بیستم هر ماه آغاز و تا آخر هر ماه خاتمه می یافت. فیش ها زودتر بارگذاری می شد. امسال اما فروردین ماه را گفتند می خواهیم اول معوقات متناسب سازی سال پیش را پرداخت کنیم، ازاین رو پرداخت حقوق به سه روز آخر ماه می افتد. اردیبهشت هم فرمودند می خواهیم متناسب سازی1404 و افزایش حقوق را محاسبه کنیم پس باز هم در 29 و 30 و 31 ماه حقوق ها پرداخت خواهد شد. خرداد اما بازنشستگان منتظرند که مسئولان محترم به سیاق سابق، پرداخت ها را از بیستم ماه شروع کنند. این امر اما نیازمند صدور و بارگذاری فیش است که هنوز اتفاق نیفتاده است. هیچ مقام رسمی نیز اطلاع رسانی نکرده که این ماه قرار است چه اتفاقی بیفتد و صاحبان حقوق کی می توانند مستمری خود را دریافت کنند. فقط خبرگزاری ایلنا در 13خرداد، شنیده های خود را در خبری با کدِ 1646389 روی خروجی فرستاد به این شرح که «شنیده ها حاکی از آن است که حقوق خرداد بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تأمین اجتماعی سه روز آخر ماه یعنی در روزهای ۲۹ تا ۳۱ام ماه پرداخت می شود.» این تلخ خبر را هم لابد براساس همین شنیده ها داده است که «ظاهرا حقوق بیش از پنج میلیون بازنشسته و مستمری بگیر تأمین اجتماعی، از این پس تنها در سه روز پایانی هر ماه پرداخت می شود.» ادامه خبر هم به سابقه ماجرا پرداخته است که؛ در گذشته با توجه به فرایندهای نهایی شدن فهرست حقوق ها و تمرکز پرداخت های مالی و ظرفیت های شبکه بانکی کشور، پرداخت حقوق به ترتیب حروف الفبا و به تدریج طی ۱۰روز پایانی هر ماه انجام می شد که ظاهرا بناست این زمان به سه روز پایانی ماه کاهش یابد. اگر این «ظاهرا» تصمیم واقعی مسئولان محترم است، ادب حکمرانی اقتضا می کند به جامعه مخاطب خود اطلاع رسانی کنند. بی خبرگذاشتن مردم جز بی احترامی چه معنایی می تواند داشته باشد. کاش به اندازه یک خط «خبر» به پیشکسوتان عرصه سازندگی احترام بگذاریم.

شهرآرا / شماره 4506 / یکشنبه 18 خرداد 1404 / صفحه 9 / اقتصاد

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16312/427767

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/17/16312_151305.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:17  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بی خبر گذاشتن مردم جز بی احترامی چه معنایی می تواند داشته باشد. کاش به اندازه یک خط" خبر" به پیشکسوتان عرصه سازندگی احترام بگذاریم. کاش بگوییم تا بدانند که زندگی خود را چگونه باید تدبیر کنند. من مردم و زنده شدم وقتی ماه پیش در گروه بازنشستگان خواندم که فردی نوشته بود دیگر خجالت می کشم از پسرم پول قرض بگیرم! من هم خجالت کشیدم البته به جای کسانی که هر روز یک برنامه دارند برای بازنشستگان. آن از فروردین و اردیبهشت و این هم از خرداد که به روز هفدهم رسیده اما از بارگزاری فیش ها خبری نیست. این یعنی کسی نمی داند این ماه هم حقوق و مستمری بازنشستگانِ تامین اجتماعی کی واریز خواهد شد. این در حالی است که پیشترها، واریز حقوق براساس حرف الفبا از 20 هر ماه آغاز و تا آخر هر ماه خاتمه می یافت. فیش ها زودتر بارگزاری می شد. امسال اما فروردین ماه را گفتند می خواهیم اول معوقات متناسب سازی سال پیش را پرداخت کنیم لذا پرداخت حقوق به سه روز آخر ماه می افتد. اردیبهشت هم فرمودند می خواهیم متناسب سازی 1404 و افزایش حقوق را محاسبه کنیم پس باز هم در 29 و 30 و 31 ماه حقوق ها پرداخت خواهد شد. خرداد اما بازنشستگان منتظراند که مسئولان محترم، به سیاق سابق، پرداخت ها را از 20 ماه شروع کنند. این امر اما نیازمند صدور و بارگزاری فیش است که هنوز اتفاق نیفتاده است. هیچ مقامِ رسمی نیز اطلاع رسانی نکرده است که این ماه قرار است چه اتفاقی بیفتد و صاحبان حقوق کی می توانند مستمری خود را دریافت کنند. فقط خبرگزاری ایلنا در 13 خرداد، شنیده های خود را در خبری با کدِ 1646389 روی خروجی فرستاد به این شرح که" شنیده‌ها حاکی از آن است که حقوق خرداد بازنشستگان و مستمری‌بگیران سازمان تأمین اجتماعی سه روز آخر ماه یعنی در روزهای ۲۹ تا ۳۱ام ماه پرداخت می‌شود. " این تلخ خبر را هم لابد براساس همین شنیده ها داده است که" ظاهراً حقوق بیش از پنج میلیون بازنشسته و مستمری‌بگیر تامین اجتماعی، از این پس تنها در سه روز پایانی هر ماه پرداخت می‌شود. " ادامه خبر هم به سابقه ماجرا پرداخته است که؛ در گذشته با توجه به فرایندهای نهایی شدن لیست حقوق‌ها و تمرکز پرداخت‌های مالی و ظرفیت‌های شبکه بانکی کشور، پرداخت حقوق به ترتیب حروف الفبا و به تدریج طی ۱۰ روز پایانی هر ماه انجام می‌شد که ظاهراً بناست این زمان به ۳ روز پایانی ماه کاهش یابد. اگر این "ظاهرا" تصمیم واقعی مسئولان محترم است، ادب حکمرانی اقتضا می کند به جامعه مخاطبِ خود اطلاع رسانی کنند. خبر بدهند تا مردم بدانند چه باید بکنند. دوست ندارم و درشان بازنشستگان و مسئولان محترم نمی دانم که از جمله معروفِ" چه خاکی به سر کنند" استفاده کنم. شما هم این را ناخوانده بگذارید اما حداقل توقع اطلاع رسانی به موقع است اگر اقدام شان به موقع نیست.

ب / شماره 5590 / یکشنبه 18 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040318.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:14  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

امام یک نام نیست، حتی از یک نماد هم فراتر است. یک مکتب تمام است که باید زندگی را به قواعد آن تنظیم کرد. یک الگوی حسنه است. مکتبی که با زیستن به قاعده آن زندگی را چنان ساز می آورد که با هرچه نازیبایی است ناسازگاری می کند. این همان چیزی است که در رابطه امامت- امت باید فراگرفت. با این نگاه است که در کلام امام باقر علیه السلام، به دنبال آموختنِ راه و رسم درست زیستن ایم. از جمله بایستگی های زیست مومنانه و سالم، پرهیز از کبر و غرور و خود برتر بینی است. فهم این نکته ظریف که تکبر، کسی را بزرگ نمی کند. کبیر از قضا شان کسانی است که از مرزهای کبر هزار فرسنگ فاصله گرفته اند. اما در تحقیر انسان نقشی به سزا دارد این تکبر. رویه قیامتی آن را در کلام هشدار دهنده امام باقر علیه السلام چنین می خوانیم:" الکبرُ مَطَایا النَّارِ؛ کبر و بزرگی نمودن(به منزله ی) مرکبی است که سوار خود را به سوی آتش می برد." رویه های اجتماعی آن را هم هر کدام از ما فراوان دیده ایم. متکبر را هیچ کس دوستد ندارد. اصلا نقمت آور است این خوی بر خلاف تواضع که خویی پسندیده، دوستی آور است. آن را به نعمتی بی حسد تشبیه کرده اند. شاید دلیلش این باشد که قدر این گوهری رفتار را نمی فهمند طایفه حسودان. اگر فهم می کردند که تواضع راه عزت است. می فهمیدند غنیمتی پرقیمت است حتما بدان حسد می بردند. اما چون نمی دانند در همین نادانستگی مقیم می مانند و بزرگواران متواضع از گزند شان ایمنی می یابند. باید مردم را به فرهنگ تواضع، توجه داد. روی دیگر سکه ای که بر آن تکبر نوشته اند. تواضع سفید است در مسیر بهشت و تکبر سیاه است که راه به جنت ندارد چه وقتی خداوند علی اعلا، ابلیس را با هزاران سال عبادت، به خاطر تکبر از بهشت راند، هیچ متکبری که جان را با خوی شیطان فربه کرده است، به رضوان خویش راه نخواهد داد. با تواضع است که راه باز می شود. این خوی هم از همه مطلوب است به ویژه از برخورداران و مسئولان بزرگوار. همان که در ضرب المثل معروف با حذف یک بخشش می خوانیم: تواضع زِ گردن فرازان نکوست. این نیکویی رفتاری، به توسعه فضیلت های اخلاقی در جامعه می انجامد.

ب / شماره 5590 / یکشنبه 18 خرداد 1404 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040318.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:13  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بين مَحرم و مُجرِم فقط يک نقطه فرق است. اما به قولي، جهاني در همان يک نقطه است که اگر بخوانيم هزاران نکته در خويش دارد. قاتلِ الهه حسين‌نژاد تا پيش از اين در شمار افراد محرم جامعه بود. مسافربر بود. شايد روزانه ده‌ها نفر را جا به جا مي‌کرد اما امروز او را به عنوانِ مجرمي مي‌شناسيم ديده و دلش شکار شيطان شد و دستش نه فقط به خون الهه، که به خون همه انسان‌ها آلوده شد. اين منطق مصرحِ قرآن است که: "مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَيرِ نَفْسٍ أوفَسادٍ فِي الأَرضِ فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جميعاً؛ هر کس، انساني را بدون ارتکاب قتل يافساد درروي زمين بکشد،چنان است که گويي همه انسان‌ها را کشته است." اين همه سوز که از نهاد و زبان و قلم مردمان برمي‌خيزد در اين فاجعه نشان از سوگي همگاني دارد. شايد همذات پنداري با الهه مظلوم است که مردمان را چنين غمين کرده است. آنچه براي اين دخترِ مظلوم اتفاق افتاد مي‌تواند براي همه روي دهد به ويژه براي دختران و زنان وطنمان. بايد نگران باشيم. حق داريم در خويش زلزله را احساس کنيم. حق داريم به فغان آييم. حق داريم علامت سؤال بگذاريم جلوي کساني که تکليفشان، تدبير امور در همه حوزه‌هاست. از تربيت تا آموزش. از اخلاق آموزي تا پرورش. از تدبير امور اقتصادي تا التزام به بايستگي‌هاي فرهنگي. چرا بايد يک گوشي تلفن حالا هرچند هم برند باشد، چنان وسوسه در جان جواني اندازد که برندِ انسانيت را لگد کوب کند؟ آيا فقط فقر اقتصادي يا زياده‌خواهي مادي آدمي را به اين جا مي‌کشاند يا مهمتر از اين فقر فرهنگي و پرواز در آسمان آرزو‌هاي محال فردي را به اين جا مي‌کشاند؟ به هر حال بايد بپذيريم حالمان خوب نيست. گستره اين حالِ ناخوش از زشت رفتاري و پلشت کاري ورزشکاران ما در کره جنوبي تا قتل دختر 24 ساله هموطن‌مان ادامه دارد. دليلش را هم در سياست بازي متوليان اخلاق بايد ديد. کساني که بايد به رفتار درست، آموزگار درست رفتاري باشند، خود گرفتار مسائلي چون تاق و باغ و راغ مي‌شوند. برخي ديگر را فساد فلان کشور به فغان مي‌آورد تا به آدرس دهي به ديگران بپردازند. برخي‌ها هم سرگرم جهنم سازي هستند اما حواس شان نيست که جهنم واقعي در جان برخي‌ها شکل گرفته است که براي يک گوشي، گوش نمي‌برند، آدم مي‌کشند. برخي‌ها هم لکه سياه دامن مردمان سرزمين‌هاي دور را مي‌بينند اما از جامه دود اندود شده خودما غافلند. کاش اول دامن خويش از اين سياهي مي‌شستيم بعد ديگران را به سياهي بر دامن نشسته مذمت مي‌کرديم. بگذريم، در خانه چون فهيم مردماني داريم همين نکته بس است؛ طومار بدرفتاري‌ها را بايد با خودانتقادي کوتاه کنيم و الا آواز‌هاي ناخوش ديگر بلند خواهد شد...

جمهوری اسلامی / شماره 13107 / شنبه 17 خرداد 1404 / صفحه 2 / خبر

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:17  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بیماری عادی شدن جرم، از خود ارتکاب جرم خطرناک‌تر است. جرم ممکن است ناخواسته اتفاق افتد. با پشیمانی بعد از گناه بشود هنوز از انسانیت فرد مراقبت کرد. هنوز تتمه وجدان او را زنده نگه‌داشت، اما عادی شدن جرم احساس گناه را هم در فرد می‌کشد.‌ به یک نوع صهیونیسم درونی مبتلا می‌شود که از گناه حتی در اندازه قتل انسان هم احساس ناخوشایند ندارد. بماند که از آن لذت هم می‌برد. این را می‌شود در قتلِ مظلومانه الهه حسین‌نژاد دید. دختر جوان وطن را می‌کشد اما در بازه زمانی ارتکاب جرم تا دستگیری سطوری را زندگی می‌کند که از خطِ پشت گردنش پیداست! آدم کشته است. به مظلومیت هم کشته است. به گونه‌ای که به تعبیر دقیق قرآن انگار همه انسانیت را کشته است، اما در نهایت خون‌سردی به‌ خود‌ می‌رسد. موهایش را خط می‌گیرد. شانه به زلف می‌کشد. لابد جلوی آینه هم ایستاده و از دیدن خود هم کیف کرده است! به‌واقع او فقط خط مو نگرفته بلکه پیش‌تر بر انسانیت و وجدان خود خط زده است.

واقعا چه می‌شود و چه بلایی بر سر انسانیت می‌آید که به این رفتار عادی می‌رسد. بعد از اینکه جوانی را می‌کشد و جنازه‌اش را به بیابان می‌برد، رها می‌کند و برمی‌گردد. مثل یک خط نقطه‌ای که می‌گذارد و به اول سطر برمی‌گردد. رفتاری چنین،‌ عادی‌انگاری جرم خیلی خطرناک است. هم برای افراد و هم برای جامعه. این بیماری از طاعون و کرونا هم خطرناک‌تر است. آتش به آرامش جامعه می‌زند. راه تنفس جامعه را بسان فشردن گلو، می‌گیرد. این خیلی، خیلی و باز هم خیلی مهم‌تر از یک قتل ساده است. خیلی فراتر از این هم باید مورد واکاوی و مطالعه متخصصان جرم‌شناسی و روان‌شناسی و تخصص‌های مربوط قرار گیرد. اینکه جامعه این همه نسبت به ماجرا حساسیت می‌ورزد و اخبار آن را خط‌به‌خط پی می‌گیرد یا اینکه در فضای مجازی، شخص- رسانه‌ها آن را رصد می‌کنند، اینکه حتی افراد عادی هم در صفحات خود در نرم‌افزارهای مختلف حساسیت نشان می‌دهند، نشان از این دارد که جامعه از امروز می‌ترسد. برای فردای خود هم بسیار نگران است. اگر این بیماری به سرعت و قاطعیت و نگاه علمی درمان نشود، امان و آرامش را از مردم و جامعه خواهد ربود. حتی اگر امنیت حداکثری هم باشد، جا را برای آرامش و امان حداقلی هم باقی نخواهد گذاشت. این ماجرا با قصاصِ قاتل هم نباید تمام شده تلقی شود. پرونده‌هایی از این دست باید به عنوان سوژه مطالعاتی همواره پیش چشم اهل نظر باشد. به این نکته هم باید توجه داشت و توجه داد که این یک قتلِ ساده در رویارویی با دو نفر نیست که مردی زنی را کشته باشد که برای قصاص او به تفاضل دیه نیاز باشد. رامش جامعه آسیب‌ دیده است با چاقویی که در قفسه سینه الهه مظلوم نشسته است. شاید بتوان این چاقوکشی را ذیلِ عنوان اخافه‌الناس‌ هم دید که حکمش معلوم است. واقعا هم مردم ترسیده‌اند. هم برای جان دختران خویش و هم برای آرامش جامعه. امیدواریم با قاطعیت قضا، فضا آرامش را و امنیت را احساس کند. ان‌شاءا...

شهرآرا / شماره 4505 / شنبه 17 خرداد 1404 / صفحه آخر / کوچه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16310/427720

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/16/16310_151293.pdf

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:10  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

آنان که اسمی دارند و رسمی، آنان که به برخورداری و تمکن نام‌بردارند، آنان که جایگاهشان چنان است که مردم از روی دستشان می‌نویسند، باید دست جامعه را بگیرند. باید در سلامت‌سازی رسم‌ها، در اصلاح رفتارها، پیش‌قدم باشند؛ مثل همین ماجرای پذیرایی‌های آن‌چنانی در مراسم ختم درگذشتگان. بزرگان باید بشکنند این رسوم را. از مردم عادی برنمی‌آید. هزار حرف‌وحدیث پشت‌سرشان شکل می‌گیرد. هم مردم برایشان حرف درمی‌آورند و هم خودشان نزد خویش شرمنده می‌شوند که کم گذاشته‌اند. گرچه همین مقدار معمولی هم برای خیلی‌ها کمرشکن می‌شود. برگزاری یک مراسم ساده ختم بدون غذا هم سر به چندده‌میلیون می‌زند در مساجد شهر. این رقم‌ها برای کارگری که دستمزد1404 برای او می‌شود 10میلیون‌و399هزار تومان، خیلی پول است. برای کارمند هم هزینه سنگینی است، چه رسد به هزینه غذا. بیچاره می‌کند صاحب‌عزا را. در سنت‌های دینی هم خانواده ماتم‌زده را باید تیمار کرد، باید پذیرایی کرد اما دریغا که مسیر را برعکس پیموده‌ایم و صاحب عزا باید میزبان دیگران باشد! کار به جایی می‌رسد که خود و ماتم خویش را از یاد می‌برد تا برای میهمانان کم نگذاشته باشد. این خوب نیست، اصلا خوب نیست. نیازمند اصلاح روش هستیم در این زمینه. پیش‌قراولان اصلاح و الگوهای عبور از این رفتار ناصواب هم باید بزرگان باشند. من به همه درگذشتگان خانواده‌ای فاتحه فرستادم وقتی دیدم باوجود تمکن مالی، به تقوای پرهیز از مجلس‌آرایی، همت کرده‌اند. آنان هم توان مالی دارند و هم در خیراندیشی و خیررفتاری و دستگیری از نیازمندان، دستی گرم و سخاوتمندانه، اما در مجلس فاتحه به همان خرما و حلوا در اندازه محدود بسنده کرده بودند.

با آن بسته پذیرایی یا یک وعده غذا، کسی سیر و برخوردار نمی‌شود اما بسیاری از مردم عادی با تحمیل آن بر شانه خود فقیر می‌شوند. شوخی‌بردار نیست این؛ جدی‌جدی فقیر می‌شوند مردم عادی. وقتی به گفته یک برگزارکننده مراسم فقط قیمت بسته پذیرایی می‌شود 72هزارتومان -به قیمت سال پیش- معلوم است که طرف چقدر باید هزینه کند. این رقم را ضرب در تعداد افراد کنید، ببینید چه رقمی می‌شود. تازه به‌گفته او علاوه‌بر میهمانان خود باید حساب افرادِ اصطلاحا صوری را هم داشته باشید؛ 30درصد جمعیت هم آنان هستند که می‌آیند برای پذیرایی بدون اینکه مرده و صاحب‌عزا‌ را بشناسند. در پذیرایی غذایی هم همین قاعده حاکم است. بگذریم که با این گرانی‌ها، خیلی‌ها زیر بار قرض می‌روند. این مسئله را باید چاره کرد. پرچم اصلاح رفتار فرساینده را هم باید توانگران و آبروداران بردارند. مجالس ساده را کسی به حساب نداشتن و حتی نخواستن آنان نمی‌گذارد اما مردم عادی نمی‌توانند در این جبهه خط‌شکن باشند؛ چون به حساب نداشتن و نخواستنشان می‌گذارند. خدا رحمت کند زنده و مرده آبرودار مردمانی که از خویش برون آیند و در این زمینه کاری بکنند!

شهرآرا / شماره 4505 / شنبه 17 خرداد 1404 / صفحه 13 / گزارش

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16310/427711

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/16/16310_151290.pdf

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:8  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

خراسان جنوبی، خشک هست اما خسیس نیست. پهنه ای است کرامند با ظرفیت‌های کم‌نظیر در معدن، کشاورزی و گردشگری، اما تشنه‌ نیروی کار ماهر است. افراد کاردانی که کار را به سامان رسانند. اما آنچه امروز گرفتار غربت شده، نه فقط منابع، که فرصت‌های رشد و توسعه است. باید فکری کرد برای تربیتِ نسلِ مهارت محور برای ماندگاری نیروهای متخصص و تربیت شده. برای طرح های نو و نوجویی های جسورانه. اگر چنین شد خواهیم دید منطقه نه تنها "بایر" نیست که مهاجرفرست باشد بلکه به این نتیجه روشن خواهیم رسید که در خراسان جنوبی، کار هست؛ خاک هست، معدن هست، آفتاب هست، زعفران و زرشک و عناب و... هم هست. حتی بادهایی که می‌توانند برق بسازند، اینجا می‌وزند. اگر منطقه را چنین ندیده ایم به این خاطر است که "کاربلد " نبودیم. اگر این گوهری قیمت "کاربلدی" باشد همه چیز درست می شود. ما کاربلد که جلودار شود کم داریم، نه اینکه مردم این دیار اهل کار نباشند – اینجا همیشه آستین بالا زدن رسم بوده – اما وقتی مهارت نباشد، کار بر زمین می‌ماند.

ما سال‌هاست از «کمبود نیروی کار ماهر» گلایه می‌کنیم، اما کاری که باید، انجام نمی شود. اگر دقت کنیم خواهیم دید آموزش های فنی‌وحرفه‌ای هنوز متناسب با بازار کار منطقه نیست. چه فایده که کارگاه‌ها آموزش دهند و کارگر ها آموزش ببینند، اما به کارِ معدن‌کار کشاورز یا فعال گردشگری و... نیاید؟

باید آموزش‌های آکادمیک بومی شود. استان به تکنسین معدن، نیروی ماهر گلخانه، و راهنمای گردشگری آموزش‌دیده نیاز دارد. راه آن، ارتقای فنی‌وحرفه‌ای بر اساس مزیت‌های بومی‌ست، نه نسخه‌های تکراری در دیگر استان ها.

آموزش که تمام شد، تازه اول راه است. جوانی که مهارت دارد، اگر سقفی برای ماندن نبیند، می‌رود. باید مشوق گذاشت؛ وام مسکن، اولویت استخدام در نهادهای محلی، بیمه و آینده‌ای قابل پیش‌بینی. این‌ها نه تنها انگیزه می‌دهد، بلکه امید می‌آورد. گاه فکر می کنم باید دانشگاه‌ها را فراخواند که از برج‌عاج تئوری پایین بیایند و وارد میدان عمل شوند. همکاری صنایع با دانشگاه‌ها برای صنعت هم پشتوانه است و هم پیشران. برگزاری دوره‌های مهارت‌محور، راهی‌ست برای اینکه دانشجو بعد از چهار سال، فقط فارغ‌التحصیل نباشد، بلکه کارآماده باشد. دیگر نکته ای که حتما باید مورد توجه باشد این است که به رغم توسعه شهر ها و افزودن حاشیه و حاشیه نشین بر این متنِ فیزیکال، آینده از روستا می‌گذرد. راه‌اندازی مدارس کارآفرینی در روستاها برای جوانان می‌تواند همان نقطه‌ عطفی باشد که روستا و تولید را نجات می دهد. اگر جوان روستایی بیاموزد که چگونه ایده‌اش را به کسب‌وکار تبدیل کند، نه تنها می‌ماند، که دیگران را هم پای کار می‌آورد.

باری،خراسان جنوبی، تشنه‌ توسعه است، اما نه فقط با بودجه و پروژه. این خاک، اندیشه کار بلد می‌خواهد و دستِ ماهر. حالا وقت آن است که با هم، از حرف به عمل برسیم. ان شاالله

ب / شماره 5589 / شنبه 17 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040317.pdf

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:3  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

هنر نه فقط نقاشی و نگارگری و موسیقی و... است. بالاترین هنر، خوب زندگی کردن است. هنرهای هفت گانه به اضافه هنر هشتم که برای "روابط عمومی" می گویند، جمله باید در خدمت بهتر سازی زندگی به کار آید. برای رسیدن به زندگی بهتر که در شان انسان است به نکاتی چند چون درس باید نگریست. درس هایی که اگر رسم زندگی شوند سازندگی خواهند داشت. اگر در قاب مناسک بماند، همان نقش دیوار خواهد ماند. اولین آن این است که از سختی نهراسیم. بدانیم که گشایش ها و راحتی ها پشت دیوار سختی هاست. فتح دیوار است که راحتی می آفریند و آرامش را فراوانی می بخشد. از طبیعت بیاموزیم که باید بررای رسیدن به قله، زحمت پیمودن کوهپایه و عبور از دره را برجان هموار کرد. به این مفاهمه با خود برسیم که الماس از تراش و انسان از تلاش است که به درخشندگی می رسد. اگر تراشی نباشد جلایی نیست و اگر تلاشی نباشد جلال و شکوهی هم شکل نخواهد گرفت. دیگر نکته ای که باید بدان توجه داشت، امید است. تا باشد تلاش به تکاپو می انجامد و تکاپو به موفقیت. اگر از دست برود، تلاش بیهوده در زهن خواهد آمد و چون نهالی بی آب خواهد خشکید. از خشکیده هم نمی توان انتظار میوه ای داشت که کام را شیرین کند. سوین گفتنی ضرورت پای فشاری بر صداقت است. صادق باش هنگامي كه فقيري .صادق بمان وقتی برخورداری، لباس فقر را از تن ات به در می آورد. با راستی است که می توان به وادی درستی گام نهاد. بی راستی، درستی حاصل نمی شود که بر شاخه دروغ جز زشتی نمی روید. توجه بکن به این مهم و ساده باش وقتي كه ثروتمندي .سادگی در ثروتمندی می شود درس برای مردم. سادگی فقیر که نمی تواند کلاس بشود برای تعلیم مردم. هرچه فقیر کند زیبا به چشم نمی آید حتی اگر خیر مطلق باشد. وقتی برخورداران و صاحبان عناوین آن را به رفتار دربیاورند می شود آلبومی که هر صفحه اش دیدنی می شود. پنجمین نکته هم این که مودب باش وقتي در قدرتي .راز ماندگاری قدرتمندان در ادب است. نباشد ماندگاریی هم نیست مگر در گوشه بی احترامی. باشد حرمت می افزاید. آخرین بایستگی هم این که سكوت كن هنگامي كه عصباني هستي. هر گفتی آتش به پا می کند در این شرایط چه رسد به داد که بیداد را پیامد دارد. چه رسد به فریاد که فرد را از سکه می اندازد. سکوت بهترین رفتار و ناجی ترین روش است. تمرین کنیم این شیوه را....

ب / شماره 5589 / شنبه 17 خرداد 1404 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040317.pdf

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:2  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

جمهوری اسلامی خمینی، حکومت مهربانی با جمهور است. جمهوری که پدیدآورنده این مدل حاکمیتی نیز هستند. در این منطق، حکومت دینی، نه فقط بر سر‌ها که در دل‌ها هم حکومت می‌کند. قاعده‌ای که امام خمینی(ره) برای جمهوری اسلامی تحریر و تبیین کرد، از این قسم است.

رابطه وقتی به دل راه یافت ماندگارتر است. آن وقت از دیده مردم هم مهر می‌تراود. هم نسبت به همدیگر و هم در نسبتی تعریف شده با حاکمیت. محبت که افزون شد، ریشه‌ها عمیق تر می‌شود. محبت به مردم، ایمان به خدا را هم افزایش می‌دهد. این کلامِ درس آموزِ امام است؛ "آن روزی که شما احساس کردید مَحبّت و برادری بین شما و سایر قشرهای خدمتگزار زیادتر می‌شود، بدانید که ایمانتان زیادتر گردیده است.

" امام علاوه بر تاکید مکرر بر محبت، از تعریف رابطه مردم- حاکمیت بر اساس" ترس" پرهیز می‌دهند؛" شما کاری نکنید که مردم از شما بترسند. شما کاری بکنید که مردم به شما متوجه بشوند. شما کاری بکنید که مردم مَحبّت به شما بکنند؛ پشتیبان شما باشند. "

راه ماندگاری هم همین است. بدیل هم ندارد این راه؛" اگر مردم پشتیبان یک حکومتی باشند، این حکومت سقوط ندارد؛ اگر یک ملت پشتیان یک رژیمی باشند؛ آن رژیم از بین نخواهد رفت." تجربه زیست در دنیای سیاست هم همین را گواهی می‌دهد که بنیان‌گذار جمهوری اسلامی مستند به نظام حکمرانی نبوی بیان می‌کند؛" وقتی پایه حکومت بر دوش یک ملت نبود و بر قلب یک ملت نبود، این‌ها نمی‌توانند یک حکومتی باشند" که بماند.

حکومت‌ها با مردم می‌مانند و بی مردم فرو می‌ریزند. امام برای تعمیق باور به این گزاره، به آغازین سال‌های اسلام و رابطه راس هرم با مردم توجه می‌دهند؛ " در صدر اسلام هیچ کس از پیغمبر نمی‌ترسید. ترس نبود توی کار. مَحبّت توی کار بود. " این محبت کارکرد بازتولید محبت عمومی را هم به دنبال دارد. علاوه بر این به تولید آرامش برای خود دولتمردان هم می‌انجامد.

امام مسئولان را به تجربه کردن در این زمینه فرامی خوانند به این بیان که؛" تجربه کنید ببینید که آیا با مَحبّت با مردم رفتار کنید دلتان آرام تر است، یا خدای نخواسته با شدّت؟ " ایشان روایت بسیار تجربه شده را هم چنین بیان می‌کنند که" وقتی با مردم خوبی کردید، مَحبّت کردید، خدمتگزار مردم بودید، وقتی که بروید شب منزل، آرامش برای قلبتان هست؛ وجدانتان ناراحت نیست. "

وجدان راحت و قلب آرام، هم سلامت را برای کارگزار به ارمغان می‌آورد و هم بستر را برای سعادت مردم فراهم می‌کند. این نسخه برای دیروز نبود که امروز و فردا نیز شفابخشی خود دارد. با تنظیم رفتار به این تراز، عیار خدمت و اعتبار کار را بالا ببریم. از قضا مهرورزی امروز واجب تر از دیروز است. آن زمان مردم به فطرت دگرگون شده با انقلاب، زلال و مهربان بودند. امروز به رسم دور شدن از آن فطرت می‌بینیم که حال مان چندان خوب نیست.

باید به جلوه‌های جلالی و جمالی انقلاب نگاهی نو داشته باشیم. پیمودن نهج روح ا... است که عبادا... را به ایمانی افزون تر و شرایطی سازنده تر می‌رساند.

خراسان / شماره 21785 / سه شنبه 13 خرداد 1404 / صفحه اول و 2 / چ2ب

https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/item/121220

https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/PagePDF/38331

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:56  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

این انقلاب بی‌نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. این کلامِ معیارِ خلف صالح امام روح‌الله است. کلامی که به ما می‌گوید بین امام خمینی و انقلاب، این همانی است.

امام، روحِ انقلاب است و انقلاب رهاورد امام. از همان نخستین «بسم اللهِ» انقلاب که به «الرحمن الرحیم» رسید، سیادت امام موج می‌زد. ۱۵ خرداد نیز که خود به موقفی بزرگ در تاریخ انقلاب تبدیل شد هم به انفاس حضرت روح‌الله الموسوی الخمینی قداست یافت. حتی پیشتر از این؛ ماجرای فیضیه هم و دیگر وقایع همه برگ‌ها و سندهای معتبری هستند که در کتاب انقلابِ روح‌الله باید خواند.

۱۳ خرداد ۱۳۴۲ نیز یکی از همین فرازهاست که فرودِ طاغوت را آغازی محکم بود. آنجا که امام در مراسم عاشورای حسینی رسما شاه را مخاطب قرار داد؛ .. من به شما نصیحت می‌کنم آقای شاه، من به تو نصیحت می‌کنم دست از این اعمال بردار من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی مردم شکرگزاری کنند… من نمی‌خواهم تو اینطور باشی من میل ندارم تو مثل پدرت بشوی، نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می‌خواهند، اینها صلاح مملکت را می‌خواهند... جواب شاه اما مشتِ چدنی بود بدون دستکشِ مخملی. امام را و برخی دیگر از علما را دستگیر کردند.

خبر که به مردم رسید، خیابان‌ها به گام‌هاشان طهارت یافت. زمان و زمین شاهد اتفاقی بودند که مبدا یک تاریخ قرار گرفت. تاریخی که همواره باید خواند. باید درس گرفت. تاکید امام بر ۱۵ خرداد و اینکه این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کردند برای این بود که عموم به این واقعه توجه کنند و خواص، این روز خاص در تاریخ ایران را چنان تبیین کنند که از گزند تحریف مصون بماند.

در ۱۵ خرداد شهرهای مختلف ایران نقش خود را عاشورایی ایفا کردند. گواهش هم شهدای فراوانی است که پرچم در اهتزاز شهر و دیار خود شدند. شهدایی که خون مطهرشان، انقلاب را جانی جانانه بخشید تا با شکستن طاغوت در رزمی ۱۵ ساله، پیروزی را برای ملت به ارمغان آورد. این خون‌ها مکرر در مکرر تکثیر شد و دهه اول پیروزی را در جهاد اکبر جبهه ادامه داد. خون‌هایی که خط روح‌الله را تضمین می‌کردند.

تقویم در ۱۴ خرداد ما را به سوگی نشاند که جانمان را تا ابد می‌سوزاند اما در فردای خود، پرچم را در دست خلف صالح خمینی دید که هم در حروف با او مشترک بود و هم در کلمات. کلماتی که از لبان حضرت سید علی خامنه‌ای برمی‌خیزد همان عطری را دارد که از کلام حضرت روح‌الله برمی‌خواست.

به جرات می‌توان گفت انقلاب در زعامتِ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همان انقلاب امام است. با همان منهج آشکار که عاشورا را معنایی به‌روز می‌شود. آری «این انقلاب، بی‌نامِ خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست» اما امتداد و جهان شمولی خود را با خامنه‌ای می‌پیماید که خمینی دیگر است. پس امروز هم عصرِ انقلاب روح‌الهی و جمهوری اسلامیِ خمینی است در هیئت پر شکوه خامنه‌ای.

خبرگزاری دفاع مقدس / کد نوشته 751379 / پنجشنبه 15 خرداد 1404 / ساعت: 02:00

https://dnws.ir/0039T1

https://defapress.ir/fa/news/751379/

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:52  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

بعدازظهر ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ بود. کنگره سراسری شعر حوزه، در دانشگاه علوم اسلامی رضوی برگزار می‌شد. شاعران پشت تریبونی شعر می‌خواندند که بک‌گراند آن یک تابلوی ویژه بود؛ تابلویی با یک شعار که نه، یک دعا به دوزبان بود: «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار / الهی الهی حتی الظهور المهدی احفظ لناالخمینی». این هم آرزوی به دعا از خدا خواسته همه ما بود اما...، اما خدا را سنتی است در شکوهِ " یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؛ تو‌ای روح آرام‌یافته، به سوی پروردگار بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در‌آی، و در بهشتم وارد شو." و آن گاه در شباهنگامِ ۱۳ خرداد خبر آمد که خبری تلخ در راه است. حجت‌الاسلام سیدعبدالله حسینی که دبیر کنگره بود، خبر را داد تا غریو از زمین برخیزد و به آسمان رسد.

همه ناگاه به امن‌ترین جایی که می‌شناختیم، دویدیم. به حرم به حائرِ رضوی. آهنگران هم بر شانه امواج انسانی به پای ضریح رسید تا بخواند و آن لحظات دریای انسانی بود که از هر سوی مشهد به سمت اقیانوس حرم موج می‌گرفت. من آن شب دیدم افرادی که سینه‌خیز خود را به سمت حرم می‌کشیدند. کسانی که شاید ظاهرشان جور دیگری بود، اما دلشان از جنس این دیار پاک و مطهر بود.

چشم‌ها تا به صبح در اشک غوطه‌ور بودند. چشم‌هایی که به پلک‌ها پناه بردند هم همه آرزویی که به دعا از خدا می‌خواستند این بود که بامداد، خورشید به سلامتی امام طلوع کند اما... ما هم با همین آرزو راهی کلاس شدیم که در مسجد ملاحیدر برگزار می‌شد، اما آیت‌الله واعظی که ساعت را با لحظه ورودش به کلاس می‌شد تنظیم کرد، نیامد. گفتیم حتماً خبری است، اما دعا می‌کردیم خبر، آن خبر نباشد، اما دریغا که بود.

رادیوی مغازه‌های اطراف روشن بود و حیاتی که بغض در گلو می‌شکست: «روح بلند و ملکوتی پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست». کتاب و دفتر که نه، جان بر زمین می‌افتاد و ما باز به حرم پناه بردیم با چشم‌هایی که در خرداد به زمستان رسیده بود و پرباران‌تر می‌بارید. شهر یک‌دفعه سیاه پوشید. مغازه‌های اطراف حرم، پیراهن‌های سیاه خود را تمام کرده بودند. ولوله در جان‌ها افتاده بود.

جلوه‌هایی از وقوع قیامت در شهر به چشم می‌خورد و حرم بود و مردمی که آهوانه به دنبال ضامن می‌گشتند برای امروز و فردای ایران. بعدازظهر باز کنگره شعر بود که این بار «در سوگِ آفتاب» برگزار می‌شد تا شعر‌هایی بشنویم که حدیث هجران می‌خواندند. شاعران می‌سرودند و می‌خواندند. صادق آهنگران بود که سوزناک‌تر از همیشه می‌خواند و سیدحسام‌الدین سراج که آوازش حزین‌ترین ناله‌های پدر ازدست‌دادگان را به گوشه‌های موسیقی می‌کشاند.

شهرآرا نیوز / کد مطلب 336464 / سه شنبه 13 خرداد 1404 / ساعت: 10:48

https://shrr.ir/001PWq

https://shahraranews.ir/fa/news/336464/

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:48  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

در منظومه فکری حضرت امام خمینی (قدس‌سره)، «ایران» تنها یک واحد جغرافیایی نیست، بلکه تجلی‌گاه تمدنی ریشه‌دار، ملتی با عزت و مردمی با روحیه‌ای الهی و انقلابی است. نگاهی گذرا به بیانات و مواضع امام راحل در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی، به‌روشنی نشان می‌دهد که ایشان ایران و ایرانی را نه از منظر نژادی یا قومی، بلکه از منظر رسالت تاریخی و ظرفیت معنوی مورد ستایش قرار می‌دادند.

امام خمینی (ره) با باور عمیق به شایستگی‌های ملت ایران، بارها تاکید کردند که این مردم، با وجود قرن‌ها ظلم و تحقیر توسط سلطه‌گران داخلی و خارجی، همچنان جوهره‌ای زلال از ایمان، غیرت، فطرت الهی و مقاومت را در خود حفظ کرده‌اند. با همین نگاه بود که بارِ تمدن سازی نوین را با همراهی ملتی چنین نستوه بر شانه گرفت. ایشان در بیانی ماندگار فرمودند:"من به این ملت، به این جوان‌ها، به این بانوان، به این مردان، به این دهقان‌ها، به این کارگرها، به این بازاری‌ها، به این دانشجوها، به این معلم‌ها، امیدوارم." این امید هم برای برافراشتن پرچمی بود که امید را در لحظه به لحظه حیات، جاری می کرد. امیدی که تا باشد، پیشرفت هم هست.

از دیدگاه امام راحل، عظمت ملت ایران، در ایستادگی مقابل نظام سلطه و درک مسئولیت تاریخی نسبت به اسلام و مظلومان جهان معنا می‌یافت. او بارها اعلام کرد که انقلاب اسلامی ایران، ثمره آگاهی و قیام ملتی است که از بند وابستگی رها شد و بر سرنوشت خود حاکم گشت. امام خمینی در وصف ملت ایران، تعبیراتی بی‌سابقه به‌کار بردند. ایشان ملت ایران را «معجزه قرن» و «ملت الهی» خواندند و فرمودند: مردم ایران را من بهتر از مردم حجاز در عهد رسول‌الله می‌دانم. این بیان نه تنها نشانه احترام و عظمت‌بخشی به مردم ایران است، بلکه حاکی از جایگاه تاریخی ملت ایران در تداوم مسیر انبیای الهی و مجاهدان راه حق است. راهی که با شهادت پیمودیم. از همان نخستین روزهای انقلاب در سال 42 تا پیروزی انقلاب، تا دفاع مقدس، تا امروز ملت بر منهج خون گام نهاد و می نهد تا حقفیقت بماند.

در اندیشه امام، این مردم، شایسته تمدن‌سازی اسلامی و صدور پیام توحید، عدالت، عزت و بیداری به سراسر جهان هستند. همان‌گونه که تاکید می‌کردند که این نهضت باید زنده بماند، و ایران اسلامی باید الگوی تمام مستضعفان جهان باشد. شایستگی ملت در نگاه امام است که این برازندگی را در کلام ایشان جاری می کند تا ایرانیان را در عظمتی چنین ببیند. عظمتی که برخاسته از ایمان، هویت، فداکاری و روح بلند ملتی است که توانست در عصر سلطه ابرقدرت‌ها، فصلی نو از عزت و استقلال را برای جهان اسلام رقم بزند؛ فصلی که با خون شهیدان آغاز شد و با بیداری ملت‌ها ادامه دارد. قطعا فردای سربلندی هم با نگاه به دیروز و امروز انقلاب خمینی تحریر خواهد شد. و قطعا و قطعا ملت بزرگ ایران با رهبری خلف صالح روح الله، حضرت آیت الله خامنه ای در تمدن آینده جایگاهی فاخر خواهد داشت. ان شاالله

ب / شماره 5588 / سه شنبه 13 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040313.pdf

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:42  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

"آتش و باد" را که از شبکه آی‌فیلم پخش مي‌شود جسته - گريخته ديده‌ام. در اين ميان يک ماجرا برايم جالب‌تر از همه آمد. قوام در دشمني با مشروطه و مشروطه خواهان، همه رکورد‌ها را شکسته و نه فعاليت که زندگي آنان را هم دچار رکود کرده بود. زندان انباشته بود از طرفداران مشروطه. شبي حکم به دار زدن ده تن از اين بنديان کرد اما صبح، خبر آمد که شاه به مشروطه گردن نهاده و حکم صادر کرده است. يک دفعه اين آقاي قوام مشروطه‌ستيز شد طرفدار شش آتشه مشروطه! جشن برپا کرد و همه زندانيان را نیز به سفره دعوت کرد. چنان سخن مي کرد و از "ما مشروطه خواهان" مي‌گفت که اگر کسي ديروزش را نديده بود مي‌پنداشت او رهبر مشروطه است. اما او از کساني بود که شنبه، مجاهد شده بود و سر سفره هم چنان مي‌نشست که جا براي ديگري نباشد. بماند ادامه خط داستان که او چه کرد. من با ديدن همين حکايت ياد امروز افتادم. ياد کساني که در انقلاب، ناهمراه بودند با مکتب امام. سال‌هاي اول انقلاب، در سکوت خويش، کتاب مي‌خواندند و باز سر همراهي نداشتند اما بعدا شدند از مدعيان. سخنان‌شان "قوام نشان" است. جبهه نديده قهرمان شده‌اند. چنان هم به تأکيد و حرارت از انقلاب و دفاع مقدس مي‌گويند که انگار امام فرماندهي جنگ را نه به هاشمي رفسنجاني که به آنان داده بود. انگار اين حضرات بودند جبهه را خاکريز به خاکريز مي‌رفتند و قرارگاه‌هاي عملياتي با حضور آنان رسميت مي‌يافت. آنان بودند که خيبر و بدر و والفجر و کربلا را فرماندهي مي‌کردند. فقط هاشمي جام زهر را به امام داد با پذيرش قطعنامه 598 والا آنان فتح بغداد مي‌کردند! هرچه هم زمان گذشت اين خط را پررنگ‌تر ادامه دادند انگار "امر" بر خودشان هم "مشتبه" شده بود. اما نه، آنان که خود را مي‌شناختند و مي‌شناسند ولي "قوام‌آسا" ميدان را چنان مي‌گيرند که براي مجاهدان و رزمندگان قبل از شنبه جايي نماند. اين قضيه فقط درباره انقلاب و دفاع مقدس نيست که در تفسير آرا و نظرات حضرت امام خميني(رض) هم همين گونه پشت تريبون مي‌روند. کساني که اگر صحيفه امام را از اول تا آخر بخواني، نام ونشاني از آنان نمي‌بيني اما چنان خود را به رخ مي‌کشند که حواريون امام روح‌الله هم فرصت براي تبيين انديشه امام نمي‌يابند. مصداقِ ذات نايافته از هستي مکتب روح الله‌اند که دعوي هستي بخشي به فرزندان امام را دارند. معلوم است که آنچه مي‌گويند حتي به اسم امام، تفسير خودشان است. خواست خودشان است که مي‌خواهند به اسم امام به امتِ امام بفروشند. اين نوع تفسير‌ها با تحريف تفاوتي ندارد. بايد نگران بود براي فردا. فردا که نسل نو امام را در قاب قرائت اينان ببينند و باورشان شود امام همين بود که اينان مي‌گويند. خدا مي‌داند چه برداشت خواهند کرد و حضرت روح‌الله در نگاه شان چه تصوير خواهد شد. فکر مي‌کنم بايد نسل نو را به خوانش روح‌الله به قرائت صحيفه نور دعوت کرد. بايدشان گفت که درس و رسم خميني را با درنظرداشت ظرف زماني و مکاني از کلام و قلم او فراگيرند. از زبان ديگران هم اگر مي‌شنوند بررسي کنند که مدعيان تفسير، در سپهر انديشه و منطق روح‌الله و حضور در محضر او، کجاي کارند. طرفه اين که مراقب باشيم برخي‌ها با تفاسير خود، امام را تحريف نکنند. همين!

جمهوری اسلامی / شماره 13105 / دوشنبه 12 خرداد 1404 / صفحه اول و 3 / خبر

+ نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 13:2  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

انقلاب اسلامی، با تعارف به پیروزی نرسید. طاغوت با خواهش فرو نریخت. هزار توفان از سر گذراندیم تا خورشید پیروزی از فلق بردمید. شفق به خون کشیده شده بود پیش از این و ایران دریای خون. مواج و پر تلاطم. اما امام خمینی همچون ناخدایی خدامحور همه امور را در نظمی پیش می برد که سنتِ خدا بود. گویندگان لااله الاالله را فلاح و رستگاری روزی هر روز بود. جمع حق جو دست خدای حق را در میان می دیدند و انگشت اشاره رحمت خدا به سمت پیروزی بود. به سوی پرچمی که به اهتزاز در می آمد. ما مردم بودیم به قدرت ایمان برخاسته و جلوی روی مان امام بود به اقتدار قامت کشیده. اقتداری نه بر پایه نظامی گری و سرنیزه بلکه براساسِ آرامش برخاسته از ایمان نظام یافته بود. آرامشی که در دل بحران‌ها، ان مع العسرِ یسرا را نو به نو معنا می کرد. آیه ای که در هر روز ما تکرار می شد و معنایی تازه می بخشید. ترور شهید آیت‌الله مطهری در اردیبهشت ۱۳۵۸، نخستین آزمون جدی انقلاب نوپای اسلامی بود. دشمن می‌خواست با حذف مغزهای متفکر، نهال تازه‌ریسته انقلاب را بخشکاند. اما امام خمینی با همان آرامش الهی فرمود: «ملت ما باید این‌گونه اشخاصی را از دست بدهد تا اسلام زنده بماند.» این سخن نه از بی‌احساسی که از عمق تحلیل یک رهبر حکیم برمی‌خاست؛ کسی که می‌دانست انقلاب زنده می‌ماند اگر مردم بیدار بمانند. برای بیداری یک ملت چه بایستگیی چون شهادت می توانست شهود آفرین باشد؟

حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ نیز صحنه دیگری از اقتدار معنوی امام بود. انفجاری که ده‌ها تن از مسئولان نظام، از جمله شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی را به شهادت رساند. امام در واکنش به این فاجعه تاریخی گفت: "بهشتی یک ملت بود برای ملتِ ما." این عظمت را تصویر کرد تا سخن اش بر جان ها جهانی از غیرت و قدرت را معنا کند؛ بکشید ما را؛ ملتِ ما بیدارتر می‌شود. این کلمات، نه شعار، که برنامه بود. تفسیر صبر انقلابی بود، همان که قرآن فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوفِ وَ الجُوع... وَ بَشِّرِ الصَّابِرین." ما همه امتحان می شدیم و امتحان امام از همه سنگین تر بود. شهادت رجائی و باهنر، امتحانی دیگر و باز شکوهی افزونتر برای ایران و اقتداری قوام یافته تر برای انقلاب. فقط هم حوادث داخلی نبود که عظمت امام را معنا می کرد. جنگ که تحمیل شد. دشمن که با پشتونی شرق و غرب، با زبان مرگ سخن گفت. امام در برابر این جبهه باطل و مرگزا، جبهه حقیقت دفاع مقدس را گشود تا دنیا با نوع دیگری از زیست مجاهدانه آشنا شود. فقط دفاع مقدس نماد اقتدار فرماندهی و رهبری روح الله نبود که بزرگتر از جهاد اصغر، جهاد اکبر بود که باز امام فصلی نو رقم زد؛ اقتدارِ عظیم تر و عظمت آفرین تر او را در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ جست‌وجو کرد؛ جایی که با صداقت مثال‌زدنی گفت: «قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده‌تر است.» اما از موضعی سرشار از ایمان ادامه داد: «ما برای رضای خدا جنگیدیم و برای رضای او صلح می‌کنیم.» این تصمیم، نه از سر ضعف، که از درک دقیق شرایط جهانی و حفظ مصالح ملت بود. اقتدار یعنی همین؛ شجاعت در صلح و افق گشایی بعد از جنگ....

ب / شماره 5587 / دوشنبه 12 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040312.pdf

+ نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:56  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

اگر از من بپرسند راز ماندگاری امام خمینی چه بود، خواهم گفت: «مردم‌باوری.» امام، امامِ مردم بود نه فقط به‌خاطر اینکه مردم او را دوست داشتند، که از آن رو که او به مردم ایمان داشت؛ به صداقت‌شان، به ایثارشان، به فهم‌شان. امام آن عارفی بود که انقلاب را نه با سلاح، که به صلاح و اصلاح با همت مردم به پیروزی رساند. رسمِ مانایی انقلاب را هم در همیم بایستگی تعلیم کرد. انقلابی که مردمی ایجاد شده است با مردم هم حفظ می شود. امام بر " من و منیت" چنان پای کوفته بود که هرگز نتوانستند در او بازتولید شوند لذا نشنیدیم که بگوید"من"، گفت "ما". نگفت "قدرت"، گفت "امت". و اینجا همان نقطه تمایز است. او با مردم حرف می‌زد، نه برای مردم. چون معتقد بود: "همین مردم‌اند که جمهوری اسلامی را به پیروزی رساندند. همین مردم‌اند که جنگ را اداره کردند، و همین مردم‌اند که نظام را حفظ خواهند کرد." وقتی بر نظر و رای و خواست مردم تاکید کرد. به این امر قرآنی ایمانی وثیق داشت که " وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ" امام این آیه را نه فقط تفسیر کرد، که زیست. او رأی مردم را میزان دانست و گفت: "میزان رأی ملت است." جمله‌ای که از منطق انواع حکومت های سلسله‌وار هزارساله عبور کرد و به عقلانیت مردم‌سالاری دینی رسید. در نگاه امام، مردم نه ابزار حکومت، که صاحبان آن بودند. او با چنان خضوعی می‌فرمود: "من خادم مردم هستم." که مردم را به خشوع، در برابر این صداقت، وامی داشت. تجربه زیسته یک دهه ای بعد از انقلاب گواهی می دهد که امام، به مردم امید داشت؛ و مردم، به امام اطمینان. این همان اعتماد دو سویه‌ای است که هیچ طوفانی نمی‌تواند آن را بشکند. تا هست، هستیم. تا هستیم انقلاب هم هست. ما دیدیم که او مثل سرسلسله های حوکتی دیگر نیامد تا بشکند بلکه آمده بود که ستون شکسته مردم را علم کند، نه این‌که بر دوش‌شان نشیند. آمده بود چراغ باشد، نه بار. آمده بود راه را نشان دهد، نه اینکه مردم را به صف‌های طویل وعده و وعید بکشاند. و مردم، همین را می‌خواستند. لذا در سخت‌ترین لحظات، مردم پای امام ایستادند، چنان که امام هم در همه عمرش برای مردم بود. در خدمت خلق خدا برای خدا. سیادت امام برای مردم هم در هندسه کلام نبوی تعبیر می شد و تعمیم می یاففت که "سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم" امام، سید این امت شد، چون خادم‌شان ماند. و امروز، هر جا راه را گم کردیم، باید به همین نقطه برگردیم؛ خدمت به مردم که ستون انقلاب، روح آن، و حافظ آن هستند.....

ب / شماره 5586 / یکشنبه 11 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040311.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:3  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

ادب، ارزش افزوده ایجاد می کند. بی ادبی هم آدمی را در منحنی قرار می دهد که با کاهش ارزش از چشم همه می افتد. حتی از نگاه پدر و مادر. تعجب نکنید، همه فرزندان به یک اندازه عزیزند اما مدار افزایشی یا کاهشی در اختیار خودشان است. آنکه به خوبی مودب است، محبت اش در دل ها زیاد می شود و آن که از این سرمایه بی بهره است به فقر محبت خواهد افتاد. کاش حواس مان به این کلام هدایتگرِ امیرالمومنین امام على(عليه السلام) باشد که تصریح می فرمایند:" إنّك مُقوَّمٌ بأدبِكَ، فَزَيّنهُ بالحِلْمِ؛ تو، به ادب خود، ارزش مى يابى. پس، آن را با بردبارى زينت بخش." بردباری است که باعث شکوفایی ارزش های انسانی می شود. مثل صفری می ماند که چون در کنار ادب قرار گیرد، به آن ضریب ده می دهد. با این دوگانه می شود زیبا زیست با زیبایی در رفتار. وقتی این تراز زندگی آدم شود جز خوبی از او سر نمی زند. حتی در برابر بدی هم زشت رفتار نمی شود. با این منطق باید قلم کشید بر این که مي گويند با هر كس بايد مثل خودش رفتار كرد نباید جدی گرفت این را و حتی نباید شنیدزیرا اگر چنين بود از منش و شخصیت هیچكس، چيزى باقى نمي ماند !خط شر و بدی امتدادی می یافت که هرگز قطع نمی شد. باید نقطه پایان گذاشت بر این کلمات ناسپاس. مهم است که انسان به قوام شخصیتی برسد. به جایگاهی که دیگران با بدی های خود نتوانند او را مدیریت کنند و به راه بد بکشانند. به همین خاطر است که باید گفت دیگران هرچه کردند تو" فقط خودت باش." نگذار برخورد نادرست آدم ها ، اصالت و طبیعت تو را خدشه دار کند. به این تجربه زیستی انسانی توجه کنیم که اگر جواب هر جفايى، بدى بود که داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب می شد !

من این تذکر را کارآمد دیدم که بنده خدایی نوشته بود:اگر نمي توانى شخص مثبت زندگي كسى باشى. اگر براى ياد دادنِ همان خوبى هايى كه خودت بلدى ناتوان هستی، حتی اگر خوبى كردى و بدى ديدى فقط كنار بكش، اما هیچگاه بد نشو. بد نکن. حسابت را از بدرفتار ها و عیب جو ها جدا کن. تو شخص مثبت زندگی خودت باش. این جوری به توسعه خوبی کمک کن!

ب / شماره 5586 / یکشنبه 11 خرداد 1404 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040311.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:59  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

شده‌ايم گلستان سوژه. اين را پيشتر نوشتم. حالا هم که "تازه‌تر از تازه‌تري مي‌رسد" تَکرار مي‌کنم تا شايد به تامل برخيزند بزرگانِ جامعه. اين دسته گل‌ها را هم نشان پويا بودن باغ و زنده بودن جامعه نبايد شمرد. حاصلِ خبط و خطاهايي است که بايد براي کاهش آن کوشيد. از اين جمله است ماجراي استقبال چند نفره از شيخِ حاشيه ساز و هزينه آفرين. واقعا با خودشان چند چند هستند کساني که به استقبال افرادي چنين مي‌روند؟ چند- چند با خودشان مساوي مي‌شوند که مي‌نويسند "حجکُم مقبول"؟ کدام حج؟ اين جناب که با ماجرايي که آفريد با کلي ريش گرو گذاشتن، ديپورت شد.

از اين جالب‌تر بنده خدايي بود که جامه اين فرد را به چشم مي‌کشيد. اگر اثري مي‌خواست بگذارد خود او را به خردمندي و رفتار عاقلانه مي‌رساند تا هزينه نتراشد براي کشور. تا خراب نکند رابطه‌اي که اخيرا حسنه شده است و براي جهان اسلام و به ويژه ايران عزيز مي‌تواند حسنات به دنبال داشته باشد. البته قانون و متوليان آن بايد احوال بپرسند از کسي که براي کشور هزينه ايجاد مي‌کند. قهرمان سازي از ضدِ قهرمان، نتايج ناپسندي به دنبال مي‌آورد. در فضاي مجازي باشد هم حقيقت ستيز است و در عرصه فراتر از سکو‌ها هم واقعيت ستيز. حالا اگر همين جناب را با سلام و صلوات به رسانه ملي ببرند که هزار معنا مي‌توان يافت براي رفتارش. اولين آن مي‌شود اين که تندروهاي غوغازيست، تمام همت خود را براي تخريب ديپلماسي نظام به کار گرفته‌اند. دوم اين که اينان "مصونيتِ آهنين" دارند. و سوم اين که براي رفتار غلط و هزينه ساز هم تشويقي مي‌گيرند و... بگذريم، اين قصه را عاقلانه بايد به "نقطه" پايان رساند تا ديگري به خود اجازه ندهد به "سرِ خطِ" خطا برگردد و هزينه تراشي کند. از اين که بگذريم باز به ماجرايي مي‌رسيم که ياد آن سيلي نا به جا بر گونه سرباز راهور را تازه کرد. اين بار نه نماينده که "نماينده زاده" دسته گل به آب داد. اما "آبرو" از نمايندگي برد. واقعا چه مي‌شود که برخي‌ها فکر مي‌کنند چون مقام دارند و يا فرزند مقام‌دار هستند، حق دارند هر باطلي را مرتکب شوند؟ چرا کساني که وجودشان بار است بر شانه کشور و نظام نبايد زمين گذاشته شوند؟ فکر مي‌کنم "يک بار" اگر بشود ماجرا را تا احقاق حق ادامه داد، "براي هميشه" مي‌شود ضرب‌المثل براي همه تا حدِ خود را بفهمند و پا روي مرز قانون نگذارند.

خطِ ويژه براي کارهاي ويژه و ماموريت‌هاي حياتي است نه "ويژه خواري" در اشکال مختلف. اميدواريم قانون حرمت مردان خويش را پاس بدارد. اين جوري مي‌شود قدرت افراد را با اقتدار قانون چنان سامان داد که به اقتدار کشور بيانجامد.

جمهوری اسلامی / شماره 13103 / شنبه 10 خرداد 1404 / صفحه 3 / خبر

+ نوشته شده در  شنبه دهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:18  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

آدم‌ها گاه باید محافظ لباس خود باشند تا در حفاظ آن بتوانند صاحب حرمت شوند. این را به گروه‌های مختلف گفته‌ام و نوشته‌ام که اگر می‌خواهید مردم شما را در فلان قابِ محترم ببینند و احترام بگذارند، باید حرمت قاب را رعایت کنید. کسی که خود چهارچوبه قاب را می‌شکند، نمی‌تواند گلایه کند اگر دیگری با سنگ وسط شیشه‌اش بگذارد. قصه همان سخنِ نغز بایزید بسطامی است؛ یا چنان بنمای که هستی یا چنان باش که می‌نمایی. جز این باشد، نفاقی در جان می‌شود که جسم را هم نابود می‌کند. آدمی باید همانی باشد که هست. تکلیف مردم هم با آدمی چنین، روشن است؛ اما چراغ تکلیف زمانی خاموش و خلق گرفتار می‌شود که در ویترین چیزی بگذارند که در مغازه ضد آن وجود دارد. یعنی گندم نمایی و جو فروشی. چیزی که به کرات ما را از آن برحذر داشته‌اند؛ اما جوفروشان اولین خیانت را به خود می‌کنند، بعد به گندم و اعتبار بازار و اعتماد مردم. دیگر کسی به سراغشان نخواهد رفت. بایکوت و تحریم آنان را به دیواری خواهد کوبید که نتوانند سربلند کنند. کلی می‌نویسم به هشدار برای خودم و برای شما و ایشان و دیگران که مراقب موقعیت‌های اجتماعی خود باشیم. اگر ما خود نتوانیم از خویشتنِ خود مراقبت کنیم، همه بادیگارد‌های جهان نخواهند توانست جلوی گرد‌و‌غباری را بگیرند که می‌تواند ما را دفن کند. پوشیده می‌نویسم که عریان‌نویسی این عرصه را سزا نیست. صدا را در جان حروف پنهان می‌کنم تا پیغام برند به هر که باید. به آنان که جامه، فخر‌شان است و می‌خواهند در افتخار آن لباس به احترامی فاخر برسند. بدانید که کوتاه و بلندی قد افراد، مد‌نظر نیست در این لباس. تک‌سایز است و باید به قامتی بنشیند که در اندازه آن برخاسته باشد. به رعایت حرمت امام‌زاده، متولیان سزاوارترند و الا گاه برای فرو‌افتادن درخت نیاز به طوفان نیست که نسیمی ملایم هم آن را کفایت می‌کند. آدم‌‌ها باید مراقب و محافظ لباس خود باشند تا بتوانند در پناه آن حفظ شوند. این را به تکرار می‌گویم تا به یاد آورم آدمی که اندازه لباسی نیست، نباید آن را بپوشد. به تن کند هم مثل سارقی خواهد بود که آن را ربوده است. دزد هم نمی‌تواند از لباس مسروقه گرما و اعتبار بگیرد؛ البته آن را می‌تواند به لوث وجود خود لجن‌مال کند، اما بهره‌ای از آن نخواهد گرفت. فکر می‌کنم همین‌قدر کافی است در نقد رفتار‌هایی که باید پوشیده بماند...

شهرآرا / شماره 4501 / شنبه 10 خرداد 1404 / صفحه آخر / کوچه

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16290/427321

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/9/16290_151150.pdf

+ نوشته شده در  شنبه دهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:11  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

میان ادعا تا عمل برخی ها فاصله از زمین تا آسمان است. یک نمونه اش همان که در عربستان اتفاق افتاد. این کلامِ معیار رهبر فرزانه انقلاب است که:" در حج نباید کار خلاف قانون کشور میزبان انجام داد. رفتارهای ما باید دقیق، هوشمندانه و همراه با عزت باشد." حالا باید پرسید از مدعیان سوپر انقلابی که رفتارشان با این منهج روشن چه نسبتی دارد جز تباین؟ باز هم بخوانیم از کلام روشنِ حضرت آیت الله خامنه ای که تصریح می فرمایند:"حجاج باید از هر اقدام احساسی یا خودسرانه‌ای که موجب بهانه‌گیری می‌شود پرهیز کنند؛ چراکه این رفتارها در نهایت به ضرر زائران و نظام جمهوری اسلامی تمام می‌شود." و یک پرسش دیگر؛ رفتار فلان فرد کلیپ ساز خودسرانه بود یا ادامه یک پروژه از سوی تندروها. جماعتی اندک اما پر سر و صدا که خود را حق و رفتار خود را بری از هر خطا می دانند. همان ها که غیر خودشان را به انواع برچسب ها ملکوک می کنند؟ من نمی خواهم آنچه در باره این فرد گفته می شود را تکرار کنم. زبان این و آن نمی شوم اما این قلم وقف دفاع از ایرانِ شهیدان و حراست از منافع ملی ایرانیان است. به همان رسم الخطی که شهیدان در تحقق فروان ولی امر پیمودند. بر این اساس، رفتار او را و گفتار او را که برای کشور هزینه ساز شد، در تضاد آشکار با رفتار انقلابی می دانم. یک خودمحوری آشکار و رفتاری تندروانه در آن موج می زند. رفتاری که امضا می گذارد پای این گزاره تحلیلی و آن را به گزاره ای خبری تبدیل می کند که تندروها آرامش ملک و ملت را در تعارض با منافع خود می دانند. این که هر از گاهی شری به پا می کنند و آتشی می افروزند از همین روست. می دانند اگر کشور به آرامش برسد، اگر همه چیز سر جای خود قرار گیرد، خود به خود از صدر به ذیل خواهند افتاد. همین هم آنان را برآن می دارد که اگر بادی در دستمال شان افتاد، آتش را به قیصریه بیندازند. اینان را باید گفت که دست شان کوتاه خواهد ماند این بار. بدانند و بدانیم که خط دیپلماسی، صرفا مشق دولت نیست که برای عزیز شدن نزد بخش هایی از قدرت، آن را خط بزنیم. سرمشقِ نظام است که همه اجزای حاکمیت باید بدان التزام داشته باشند. باید حالی برخی ها شده باشد که خاطرات سفارت نوردی را باید به آرشیو و حتی بایگانی راکد فرستاد. امروز باید برمدار عقلانیت رفتار کرد تا" حکمت" راه را بگشاید. "مصلحت "جهان اسلام اقتضا می کند که تا می شود اختلاف ها را باید کوچک و همگرایی را بزرگ کرد تا" عزت" مسلمین، صهیون شکن گردد. بفهمند که امروز هر نوع تضعیف رابطه کشور با همسایه ها تقویت جنون صهیونیست هاست. با عقلانیت ایمانی باید راه را بر این گونه رفتار ها بست.

ب / شماره 5585 / شنبه 10 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040310.pdf

+ نوشته شده در  شنبه دهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:6  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

فیلم ها و سریال ها ساخته می شوند تا رسم درست زیستن را به جامعه آموزش دهند. هدف از این ساختن ها سازآوری مردمان با بهترین نوع سلوک است نه سوختنِ امروز و آتش کشیدن به فردای آدم ها. آرتیست کسی است که رفتارش چراغ بشود برای جامعه نه این که سنگ بشود بر چراغ. این کلمات را با دلخوری تمام کنار هم می چینم تا بگوید که روزگار ما خوب نیست. برخی از فیلم ها و سریال های ما به ویژه محصولات شبکه نمایش خانگی، پرورش دهنده آداب زیبای بهتر زیستن نیست. شده است کلاس سوختن بی ساختن. خط سیگار در مجموعه ها را ببینید. سیگار، آرتیست اول برخی از این فیلم ها و مجموعه هاست! هنرپیشه ها جا به جا می شوند اما سیگار هست. هست بیشتر از هر بازیگری. از لای دو انگشت این یکی، سُر می خورد به میان دو انگشت آن دیگری. به هر حال در بیشتر دقایق فلان مجموعه است. هیچی هم نباشد باز سیگار هست. مجموعه های شبکه خانگی هم با افراط در نمایش سیگار انگار می خواهند تفریط در هر چیز دیگر را جبران کنند! البته بدنمایی هم ندارند که مثلا سیگار در دست نقش منفی ها باشد نه، سیاه و سفید ماجرا چنان با حلاوت به سیگار پُک می زنند که تشنه لب به آب! این تصاویر هم از راه دیده، پا به دل بیننده می گذارد و نظام ادراکی او در باره دخانیات را تغیر می دهد. نگاهی در کوچه و خیابان و فراوانی پسران و به ویژه دختران جوان و نوجوان به ما می گوید که سیگار، این آرتیستِ کوتاه قامت، قدم های بلندی برداشته است در تغییر ذهنیت افراد. زشتی زدایی فیلم ها و سریال ها تا جایی دامن گسترانده است که اگر کسی اهل دود و دم نباشد باید احساس کمبود کند! عادی سازی ناپسند ها دارد پسندیدگی ایجاد می کند برای آن. با این وضعیت باید خود را برای روزهایی آماده کنیم که از هر دهان، دود برخیزد! حالا این که از قدیم تجربه زیسته به کلام می آمد که" سیگار دروازه اعتیاد است" را کجای دل مان باید بگذاریم از آن غصه هایی تلخ است. این را به هشدار باید گفت؛" پُکِ اول چون شود سیگار دود / می زند آتش به هر بود و نبود" باید گفت که این غصه از آن ماجراهایی است که اگر هزار قصه هم در باره اش بنویسیم باز نامکرر است. گذشت زمانی که فرزندان جلوی بزرگترهاشان، ادب می کردند و سیگار نمی کشیدند. اگر این خطا را در بیرون انجام داده بودند با هزار ترفند و زدن عطر و ادکلن و و.... می کوشیدند این خط را پاک کنند. اما امروز چه می بینیم در دست و لبِ نسلِ نو؟ برای فردا نمی ترسید از ادامه این خطِ خطا؟

ب / شماره 5585 / شنبه 10 خرداد 1404 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040310.pdf

+ نوشته شده در  شنبه دهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:5  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

انسان بذر ندارد که در زمین بکارند و چندی بعد، آن را خوشه‌خوشه به خرمن برند. با گرده‌افشانی هم نمی‌شود نسل آدمی‌ را ادامه داد. به قول امروزی‌ها از طریق دانلود و با کمک هوش مصنوعی هم نمی‌توان چرخه حیات آدمی‌ را به گردش درآورد؛ انسان است، زیست خود را دارد؛ زیست خود خود خودش را. زادآوری باید تا نسل انسان ادامه یابد. این هم نیازمندِ رویدادی زیستی است به اسم ازدواج؛ همان که پیش‌ترها با نام «پیوند مبارک» از آن یاد می‌شد و زندگی از آن برکت می‌یافت. آدم‌های تنها، چه دختر باشند و چه پسر، برکت ندارند؛ چون پیوند مبارک نداشته‌اند. زندگی‌شان به زمین‌های سنگلاخ و بایر می‌ماند که آبادی ندارد، چه رسد که بخواهد در آبادانی جامعه نقش داشته باشد. این گزاره‌هایی که به‌تصریح یا کنایه کنار هم قرار گرفت، به بلندترین صدا می‌گوید که وضع جامعه خوب نیست، ازدواج بر مدار برکت قرار ندارد، فرزندان امروز که فردا را تخیل می‌کنند، به خود جرئت سازندگی نمی‌دهند. به‌ گونه‌ای «هراس‌پنداری» از فردا گرفتارند و امروز را هم از دست می‌دهند. یادشان نیست که زندگی و موفقیت، ساختنی است نه‌فقط خواستنی. اگر به قالی هم تشبیه کنیم، بافتنی است نه یافتنی؛ یعنی باید به میدان زد، باید کار کرد، باید راه را باز کرد، باید امید را جایگزین هراس کرد. ترس را به جادوی ایمان و توکل سپرد و فردیت خویش را با فردیت دیگری از جنس مخالف به زوجیت تبدیل کرد. جنس مخالف، موافق زندگی و موفقیت‌ساز عرصه حیات است. نباشد، نه‌تنها که زندگی کامل نیست که خود آدمی‌ هم کامل نمی‌شود. دیده‌ایم اندیشمندانه که صیت و آوازه علمی‌شان، جهان را گرفته است، اما چون در کوره زندگی مشترک، پخته نشده‌اند، تا همیشه «خام» می‌مانند. این خامی‌ هم در رفتارشان خود را نشان می‌دهد. ازدواج است که در کمال‌یابی انسان، یک راه روشن است. حتی کسانی که کار زوجیتشان با متارکه، نیمه‌تمام مانده است، باز از کسانی که ازدواج نکرده‌اند، کامل‌تر و به اندازه یک تجربه، جلوترند. باری، برای جلوتر رفتن به همراه نیاز داریم؛ همراهی انس‌گیرنده و کامل‌کننده؛ همان که در قرآن می‌خوانیم: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّه وَرَحْمَه إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ: و باز یکی از آیات(لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که درکنار او آرامش یابید و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادله‌ای(از علم و حکمت حق) آشکار است». باید دید و خواند و زندگی را معنایی نو بخشید. نگاه ملی نیز اقتضا می‌کند که برای توسعه اقتدار ایران، ازدواج‌ها فراوان شود و به فرزندان برکت یابد؛ چه از مهم‌ترین مؤلفه‌های قدرت در جهان معاصر نیز جمعیت است. نمی‌شود با فالوور آن را جبران کرد؛ چنان‌که هیچ پلتفرمی‌ جای جغرافیا را نمی‌گیرد. برای ایران، برای زندگی، باید ازدواج را رونق داد.

شهرآرا / شماره 4500 / چهارشنبه 7 خرداد 1404 / صفحه گزارش / 13

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16285/427222

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/3/6/16285_151092.pdf

+ نوشته شده در  جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:33  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

احتیاط! تندروها مشغول خراب کاری‌اند! راه را به کنده‌کاری از دسترس خارج نمی‌کنند؛ روابط ایران با کشور های دیگر را هدف گرفته‌اند! دیوارنوردان پیشین که سفارتخانه دیگران را اشغال می‌کردند همچنان به راه خود ادامه می دهند.

دسته گلی که با سفارت نوردن به آب دادند آبرو از خیلی ها برد. فقط همین هم نبود که هزینه‌های بسیار به کشور تحمیل کردند. آن گِلی که به سر مالیدند تا با واسطه چین و آب عقلانیت و و همت دیپلماسی… که شستیم فکر می شد همه چیز تمام شده و آنان هم فهمیده اند که باید تغییر مسیر دهند اما….چنین نکردند. اما رفتند و همان خط تخریب را در خانه طرف، پی گرفتند. آن هم به گفتاری که جوابش رفتار تند است.

از آن جنس حرف هایی که هرگز نمی پسندیم کسی درباره ما و مسئولان ما و خاک و خانه ما بگوید. به قاعده نباید برای دیگران هم چنین بپسندیم اما آقایان حق به جانب هم این کار را می کنند. کار ندارم به گفته ها و هرگز کلمات را خسته نمی کنم به بازنشر و قلم را رنج مضاعف نمی دهم در تکرار آنچه بر زبان برخی رفته است. به این توجه می دهم که شرایط ما به گونه ای است که همه تلاش مان باید مصروف سربازگیری از دیگران باشد. هدف‌مان ازیاد بردن دشمنی های پیشین باشد برای ایجاد فرصت هایی که برای شکوفایی نیازمند همراهی همسایه هاست.

اگر می خواهیم که همسایه، سایه ما را به تیر نزند باید بچه های شلوغ‌مان را هشدار دهیم و سنگ کلمات را از زبان‌شان برداریم. بدانیم که خط دیپلماسی، مشق دولت نیست که برای عزیز شدن نزد بخش هایی از قدرت، آن را خط بزنیم. سرمشقِ نظام است که همه اجزای حاکمیت باید بدان التزام داشته باشند. باید حالی برخی‌ها شده باشد که خاطرات سفارت نوردی را باید به آرشیو و حتی بایگانی راکد فرستاد.

امروز باید بر مدار عقلانیت رفتار کرد تا” حکمت” راه را بگشاید. “مصلحت” جهان اسلام اقتضا می کند که تا می شود اختلاف ها را باید کوچک و همگرایی را بزرگ کرد تا “عزت” مسلمین صهیون شکن حفظ گردد. برای هیچ کس حبس و مشقت را نمی خواهیم. قطعا مسئولان امر برای آزادی شهروندان ایرانی در هر کجای جهان باید بکوشند اما به این هم باور داریم که بیل را باید از دست و سنگ را از کلمات برخی ها گرفت که تخریب را بیشتر از ساختن دوست دارند! امروز هر نوع تضعیف رابطه کشور با همسایه ها تقویت جنون صهیونیست هاست. با عقلانیت ایمانی باید راه را بر این گونه رفتارها بست.

انصاف نیوز / چهارشنبه 7 خرداد 1404

https://ensafnews.com/594374/

جمهوری اسلامی / شماره 13101 / چهارشنبه 7 حرداد 1404 / صفحه 3 / خبر

+ نوشته شده در  جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:27  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

مردم، برای امام خمینی عدد نبودند، آدم بودند همان که در ادبیات دینی به عنوان اشرفِ مخلوقات می شناسیم. همان که در کلام نبی اعظم الهی(ص) حرمتی افزون بر کعبه دارد. منطق زیستی و تربیتی حضرت روح الله چنین بود که مردم را چنان عزیز می داشت که به "خدمت گزاری" به آنان افتخار می کرد. این کلامِ ماندگار اوست که به من خدمتگزار بگویید بهتر است که رهبر بگویید. این اوج نگاه پر کرامت امام روح الله بود به آحاد جامعه که در شکوه ملت ایران متبلور می یافت.

امام مردم را، همه مردم را ولی‌نعمت می‌دانست و واجب الاحترام؛ از همان جنسی که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: "الناس صنفان، إمّا أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق." مردم به ویژه مستضعفان، در نگاه امام، شریف‌ترین تجلی اراده الهی بودند. قیامِ شان تحققِ عینی بود برای آیه شریفه و شرافت بخشِ "وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ؛ ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! همین بود که مردم را در نظام اندیشه ای امام به شانی می رساند که بایسته مردم ایران بود. این سکه گران قیمت البته روی دیگری هم داشت؛ مردم هم به امام اعتماد داشتند، نه از سر احساس، که از عمق ایمان. چون صداقت را در کلامش دیدند، بی‌ریایی را در زیستنش حس و عزم الهی را در گام‌هایش باور کردند. همین باور متقابل بود که انرژی متراکم یک ملت را چنان آزاد کرد که عظمت و استقلال خود را بازیافتند و از آن دفاع کردند. در نگاه ملت نیز امام، نه با زره قدرت، که با عبایِ رحمت و اعتماد به میان مردم آمد. نه از فراز برج عاج، که از دل کوچه‌های خاکی. مردم هم به رسم دل، به او دل دادند؛ چون دیده بودند که او دل در گرو خدا دارد. این- نیز- همان نقطه وصل است. نقطه‌ای که امت و امام را به هم گره زد. رابطه‌ای فراتر از سیاست؛ پیوندی که از جنس ولایت بود. نه حاکمیت به معنای مصطلح جهانی. امام به مردم باور داشت و مردم، به امام اعتماد. این سرمایه‌ای است که انقلاب را نگه داشت، جنگ را اداره کرد، سازندگی را ممکن ساخت و امروز نیز، می تواند هزاران بن بست ها را بشکند و راه به سوی قله موفقیت را هموار کند.

نخست / شماره 1054 / پنجشنبه 8 خرداد 1404 / صفحه 3 / جامعه

https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2025/05/10541-8s-1.pdf

+ نوشته شده در  جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:24  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

خراسان جنوبی را اگر خوب بشناسی، می‌فهمی خاکش همت دارد، هوایش غیرت دارد و مردمش نجیب‌ترین کارگران خدا روی زمین‌اند. اما همین مردم، همین خاک، همین فرصت‌های طلایی، سال‌هاست پشت درِ بسته حمایت مانده‌اند. در شهری که زرشک و عنابش طلاست، هنوز درد نداشتنِ زنجیره تولید تا بازار مصرف حتی یک کارخانه فرآوری ساده، مثل یک حسرتِ توان فرسا در دل مانده است.

چالش تولید و اشتغال در این خطه، نه نداشتن ظرفیت است، نه کم‌کاری مردم. بلکه چالش، همان دیر رسیدن متولیان است. دیر آمدنِ تدبیر. ما می‌توانیم قطب فرآوری زرشک، عناب و سنگ‌های معدنی باشیم؛ اما نه با خام‌فروشی. نه با وانت‌هایی که کیلومترها راه می‌روند تا بارشان را مفت بفروشند. ما نیازمند شهرک‌های تخصصی هستیم؛ جاهایی که عناب، دارو شود؛ زرشک، فرآورده صادراتی شود؛ سنگ، زیور بازار جهانی گردد. نه اینکه با فراوان ترین رنج، قیمت از دل کوه بیرون کشیده شود و با بیشترین سود از مرز رد شود تا با سودی چند برابر به بازار هدف برسد. باید با سیاستی پخته و طرحی کلان و آینده نگر، راه را بر خام فروشی بست. قطعا مردم هم همراهی خواهند کرد وقتی متوجه شوند که سود در این کار است.

خشکسالی که عمرش از سن جوانان ما بیشتر است کار را به جایی رسانده است که تسهیلات بشود تنفس مصنوعی برای کار اما دریغا که وام هم قصه خودش را دارد؛ قصه‌ای که همیشه با این جمله شروع می‌شود: «ضمانت بیار، سند بیار، خواب خوش رو فراموش کن!» تسهیلاتی که قرار بود امید باشد، برای تولیدکننده خرد، شده کابوس کاغذبازی. این مردم، نه وام کلان می‌خواهند، نه رانت. فقط راهی برای نفس کشیدن اقتصاد کوچک‌شان. تسهیل، یعنی ایجاد آسانی، یعنی بانکی که بفهمد چرخ خیاطی هم می‌تواند خانواده‌ای را بچرخاند، اگر پشتش بایستند. اگر دست های توانا اما خالی را بگیرند.

قصه فروشِ محصول خود کتاب غُصه ای است که دریا لازم است تا سرانگشت تر کنیم و صفحه بشماریم. چیزی که شده رویای شبانه کارآفرینان محلی. تولید می‌کنند، اما نمی‌توانند بفروشند. چون نه بازاری هست، نه پشتیبانی. ما به نمایشگاه‌های دائمی نیاز داریم، به بازارچه‌هایی که تولید محلی را به خانه مردم بیاورد. و البته به دنیای دیجیتال، که هنوز برای خیلی از تولیدکنندگان محلی، غریبه است. این فاصله را باید دولت پُر کند. " سرمایه گزاری برای تولید" برنامه می خواهد. حمایت می خواهد نه بنر حمایت! هر دستی که کار می کند، صاحب حرمت است. همه را باید دید و از همه مهم‌تر، کسب‌وکارهای خانگی. آن زن‌هایی که در روستا نخ می‌تابند، غذا می‌پزند، هنر را از دل سنت بیرون می‌کشند. آیا شایسته نیست این تلاش، زیر چتر بیمه آرام بگیرد؟ آیا این خانواده‌ها، سهمی از بسته‌های حمایتی ندارند؟

در خراسان جنوبی، زمین تشنه کار است و کارگر آماده. فقط کافی است اراده‌ها از پشت میزهای خنک، به دشت‌های گرم برسد. آن‌وقت، این خاک، به رغم خشکسالی طولانی دوباره نفس تازه می کند!

ب / شماره 5584 / چهارشنبه 7 خرداد 1404 / صفحه 3

+ نوشته شده در  جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:22  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

ازدواج را جور دیگر باید دید. سازنده و زندگی بخش. این می تواند درس گرفته از ازدواج مولا علی(ع) و بی بی فاطمه(س) باشد. نوع ازدواج، نهاد خانواده و نظام تربیتی آنان می تواند یک کلاس همیشه برای همه مردم باشد. به عنوان پیشنیاز برای خواندن اولین صفحه کتاب این کلاس باید به هشدار گفت، انسان بذر ندارد که در زمین بکارند و چندی بعد آن را خوشه، خوشه به خرمن برند. با گرده افشانی هم نمی شود نسل آدمی را ادامه داد. به قول امروزی ها از طریقِ دانلود و با کمک هوش مصنوعی هم نمی توان چرخه حیاط آدمی را در گردش داشت. انسان است، زیست خود را دارد. زیستِ خوِ خودِ خودش را. زادآوری باید تا نسل انسان ادامه یابد. این هم نیازمندِ رویدادی زیستی است به اسمِ ازدواج. همان که پیشتر ها با عنوانِ" پیوندِ مبارک" از آن یاد می شد و زندگی از آن برکت می یافت. آدم های تنها، چه دختر باشند و چه پسر، برکت ندارند چون پیوندِ مبارک نداشته اند. زندگی شان به زمین های سنگلاخ و بایر می ماند که آبادی ندارد چه رسد که بخواهد در آبادانیِ جامعه نقش داشته باشد. این گزاره های که به تصریح یا کنایه کنار هم قرار گرفت به بلند ترین صدا می گوید وضع جامعه خوب نیست. ازدواج برمدار برکت قرار ندارد. فرزندان امروز که فردا را تخیُل می کنند، به خود جرات سازندگی نمی دهند. به گونه ای"هراس پنداری" از فردا گرفتارند و امروز را هم از دست می دهند. یادشان نیست که زندگی و موفقیت ساختنی است نه فقط خواستنی. اگر به قالی هم تشبیه کنیم، بافتنی است نه یافتنی. یعنی باید به میدان زد. باید کار کرد. باید راه را باز کرد. باید امید را جایگزین هراس کرد. ترس را به جاروی ایمان و توکل سپرد و فردیتِ خویش را با فردیتِ دیگری از جنس مخالف به زوجیت تبدیل کرد. جنسِ مخالف، موافق زندگی و موفقیت ساز عرصه حیات است. نباشد نه که زندگی کامل نیست که خود آدمی هم کامل نمی شود. دیده ایم اندیشمندانه که سیط و آوازه علمی شان جهان را گرفته است اما چون در کوره زندگی مشترک، پخته نشده اند تا همیشه" خام" می مانند. این خامی هم در رفتارشان خود را نشان می دهد. ازدواج است که در کمال یابی انسان یک راه روشن است. حتی کسانی که در کار زوجیت شان با متارکه نیمه تمام مانده است باز از کسانی که ازدواج نکرده اند، کامل تر و به اندازه یک تجربه، جلوترند. باری، سالروز ازدواج مولا و بی بی، صلوات الله علیهم اجمعین را به تبریک نباید تمام شده پنداشت. با تقریر سبک زیستی آنان در زندگی خود باید به تحریر موفقیت ها رسید.....

ب / شماره 5584 / چهارشنبه 7 خرداد 1404 / صفحه 4

+ نوشته شده در  جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ساعت 11:21  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

در سوگِ امام جواد (ع) باید نشست. این رسمِ دیرینه اهل معرفت است. درس گرفته باید به عمل برخواست منهج و اندیشه امام را. این معنای دقیق ایمان است. در زمانه‌ای که فریاد، جای اندیشه را گرفته و غوغاسالاری، گاه بر منطق سایه انداخته است، درسِ امام ، علیه‌السلام، چراغی پیش پای روشن می کند؛" لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ؛ اگر جاهلان سکوت کنند، مردم دچار اختلاف نمی‌شوند." این جمله، فقط یک پند اخلاقی نیست؛ یک تحلیل اجتماعی دقیق و حتی یک تالیف جامعه ساز سیاسی است. وقتی دانایی سکوت کند و نادانی فریاد بزند، وقتی مرز تخصص و بی‌خبری برداشته شود، آن‌که نمی‌داند، سکان هدایت افکار را به‌دست می‌گیرد و آن‌که می‌داند، یا گوشه می گیرد و یا از میدان به در می‌رود.

امروز در بسیاری از عرصه‌ها، اختلافات بی‌ریشه‌ای که جامعه را فرسوده کرده، نه از تضاد اندیشه‌های ریشه‌دار، بلکه از صداهایی است که از جهل برمی‌خیزد و لباس علم بر تن دارد. جاهل اگر سکوت کند، آرامش بازمی‌گردد. اما وقتی نادان میدان‌داری کند، خردمندان ناچار می‌شوند یا به حاشیه بروند یا در هیاهو دفن شوند. در نبود گل و سبزه است که خار و خاشاک می روید و زمین را از نفس می اندازد. فکر می کنم چه ما مردم و چه اهالی سیاست باید این حدیث را نو به نو بخوانند و بدان عمل کنند. این می تواند حال جامعه را خوب کند تا مردم بتوانند با آرامش بیشتر، روزهای بهتر را بستر کنند برای فرداهای موفق تر. ما به این سکوت نیاز داریم و به این که هشدار بگیریم این کلام جوادالائمه(ع) را که : "مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبِيحاً كَانَ شَرِيكاً فِيهِ؛ هر کس کار زشتی را تحسین کند، در آن شریک است." این هم باید حساب کار را دست هواداران این و آن بدهد که عالم چه این دنیا و چه آن دنیا حساب و کتاب دارد. تحسین، تنها به به و چه چه نیست. وقتی دروغ، با زبان زرنگی توجیه می‌شود، وقتی رانت‌خواری با عنوان «بلد بودن راه و چاه» تبلیغ می‌شود، وقتی کجی را با نام انعطاف‌پذیری تئوریزه می‌کنند، ما اگر سکوت کنیم، اگر بخندیم، اگر تأییدی ناگفته کنیم، در آن فساد، در آن ظلم، شریک خواهیم بود. جامعه امروز بیش از هر زمان، نیازمند مرزبندی روشن میان زشتی و زیبایی، میان نادانی و دانایی است. و این مرزبندی، فقط از عهده عالمان، آگاهان و صادقان برمی‌آید. این قاعده نظام تربیتی امامت است که نادان باید سکوت کند تا اختلاف نیافریند، خردمند باید بیدار باشد تا زشتی را با تأییدش شریک نشود. این دو اصل، اگر در جامعه‌ای جاری شود، نه فتنه پا می‌گیرد، نه فساد قد می‌کشد.

ب / شماره 5583 / سه شنبه 6 خرداد 1404 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040306.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:53  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

هنر آن است که از دست دشمن چنان بگیری که انتظار داری، دوست به تو هدیه دهد. تبدیل تهدید به فرصت، بایستگی است که شایستگی تولید می کند اگر بتوانیم با افلاطونِ حکیم به مفاهمه ای چنین برسیم که؛" اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿ ﺪﻫﻨﺪ . ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ !" یعنی باید به مدد آرامش و فهم درست مخالفت ها، کاستی ها را به داشتگی ها برسانیم. چه" ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ." از نگاه افلاطون طر دو لازم است. هر دو کامل کننده همدیگر است. این را در زندگی فردی باید غنیمت شمرد و در ساحت اجتماعی و به ویژه حکمرانی به عنوان یک واجبِراهبردی بدان اهتمام ورزید. تجربه زیسته و اندوخته خوانشی ما گواهی می دهد افراد و کشور هایی موفق می شوند در مسیر خود که هم از هدیه دوست استفاده کرده اند و هم نقد مخالف را به جان خریده و خود را توانمند کرده اند. جوامعی که منتقد را دست و زبان و قلم نبسته اند، به گشایش در امور رسیده اند. آنان که نقد را حرمت نهاده اند و منتقد را محترم شمرده اند، خود به احترامی شوق انگیز رسیده اند. باید کوشید این دایره را فراخ گرفت. فضا را برای اهل نقد فراهم کرد. متملقان را راند تا جا برای اینان بازتر باشد آن وقت نتیجه گفت و گو با آنان را در ساحت عمل دید. تامل برانگیز و درست می نماید این که می گویند،" افکار هر انسانی میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آن ها می گذراند." پس حکم عقل این خواهد بود که تا می توانید متملقان و نابلد ها را از خود دور کنید تا فضا برای کسانی فراهم شود که کلام شان اگر چه تلخ است اما نتیجه شیرینی به بار می آورد؛" خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید." این می تواند حصارها و بن بست ها را بشکند و راه موفقیت را هموار کند.....

ب / شماره 5583 / سه شنبه 6 خرداد 1404 / صفحه 4

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040306.pdf

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:52  توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

گلستانِ سوژه است جامعه، لحظه به لحظه مي‌توان گل چيد. نه يک شاخه و دو شاخه، دسته، دسته مي‌شود چيد. برخي سوژه‌ها هم که باغ گلند به تنهايي. يک نمونه اش، جهنم سازي در فلان شهرستان است. انگار اگر بهشت مي‌ساختند مردم درس نمي‌گرفتند! يادشان نيست که رسول خدا(ص) رحمت للعالمين است چه رسدبه خدا که ارحم الراحمين است. همه خلقت در دايره رحمت و لطف اوست. چرا اين مهر فراگير را فرو نهاده و دوزخ را نمايش کرده اند؟ آتش که عموميت ندارد، نتيجه کبريت کشيدن يک گروه از مردم است در دامان خودشان. حالا بياييم اين را نشان بدهيم، چه لطفي دارد؟ نمي‌دانم بزرگواران خبر دارند يا نه اما بدانند که کم مشکل نداريم در جامعه، کم جهنمي نمي‌شود خُلقِ مردم. کم آتش به پا نمي‌شود در دل خلايق. ديگر جا براي جهنم مجازي ندارند. به آنان رحم کنيد لطفا.

نشر اين موضوع در رسانه‌ها اين پرسش را هم به ذهن مي‌آورد که حالا اگر- مثلا- بهشت را نماد سازي مي‌کردند بهتر نبود؟ البته سخت است بهشت ساختن. اول بايد در ذهن ما باشد تا بتوانيم در زمين پياده کنيم. يک البته ديگر سخت‌تر مي‌شود نقش کوثر و جويبار شرابِ طهورا زدن. دشوار است سرسبزي بهشت را تصوير کردن. هزار در هزار درخت مي‌خواهد اما با يک سيخِ کبريت مي‌شود جهنم آفريد! براي برخي‌ها سخت است خوشحالي را رسم کردن اما با يک اخم مي‌شود همه چيز را به هم ريختن.

راستي چه مي‌کنيم با جامعه؟ با مردمي که امام خميني(رض) به خدمت آنان افتخار مي‌کرد؟ باري، گلستان سوژه است جامعه و مردم ما هم که هم "بُل" مي‌گيرند و هم "گُل". کم هم خوانش نخوانده‌ايم از اين خواني‌هاي عرفاني. در عارفانه‌هاي فلان شخص که غبار برخاسته از حادثه تلخ ورزقان را در آسمان مشهد ديد. به اين هم بسنده نکرد و عدد خواني را هم وارد عرفان کرد تا تعداد شهداي پرواز سخت را هم با ثامن الائمه(ع) داراي وجه اشتراک بخواند، گفتاري که کسي جدي نگرفت و برخي‌ها اما به طنز گرفتند. حتي بالگرد را هم به اسم خارجيش خواندند تا در "هلي‌کوپتر" هم 8 حرف را به رخ بکشند!

واقعا برخي از ما يادمان مي‌رود که اگر بلد نيستيم حرف بزنيم ياد بگيريم سکوت را. بگذريم، ديگري هم اوج عرفان خود را به رخ کشيد در اين که فلان شخصيت به شهادت رسيده از او حديث مي‌خواسته و با روايت خواني او اشک مي‌ريخته است! و ديگري.... باز هم بگذريم اما انگار حضرات نسبت به خود، معناي «کريم الصفح» مي‌شوند. هم خود را مي‌بخشند و هم فراموش مي‌کنند. از ياد مي‌برند که نام بلند شان پاي چه اسنادي است. باز هم بگذريم که در گلستان سوژه تا چشم بچرخاني چيزهاي تازه مي‌بيني خواندني‌تر از ديگري. خدا عاقبت ما را و ايران ما را بخير فرمايد...

چمهوری اسلامی / شماره 13098 / دوشنبه 5 خرداد 1404 / صفحه 3 / خبر

انتخاب / https://www.entekhab.ir/fa/news/868118/

اعتمادآنلاین / https://www.etemadonline.com/tiny/news-715344

تدبیر شرق / https://tadbireshargh.ir/235018/

یاورمردم / https://baamardom.ir/307530/

تابناک / https://www.tabnak.ir/fa/news/1307782/

صاحب خبر / https://sahebkhabar.ir/news/73094245/

قطره / https://www.ghatreh.com/news/nn14040304386043328512/

خبرآنلاین / https://www.khabaronline.ir/news/2069216

بهارنیوز / https://www.baharnews.ir/news/531678

فرارو / https://www.baharnews.ir/news/531678

اطلاعات / https://www.ettelaat.com/news/95990/

سرپوش / https://www.sarpoosh.com/politics/domestic-policy/domestic-policy1404030183.html

شهرخبر / https://www.shahrekhabar.com/news/174823494082873

عصرایران / https://www.asriran.com/fa/news/1063197

مردمسالاری / https://www.mardomsalari.ir/news/237927/

خلیج فارس / https://www.pgnews.ir/?p=262842

شبکه شرق / https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1013531

نواندیش / https://noandish.com/fa/news/197928/

بیتوته / https://www.beytoote.com/news/politics-social/mbnews210585.html

عصرتبریز / https://asrtabriz.ir/news/179661

تیتربرتر / https://www.titrebartar.com/fa/news/330732/

نامه نیوز / https://www.namehnews.com/fa/tiny/news-756163

روزنو / https://roozno.com/fa/news/694093/

ایونا / https://negaheiraniannews.ir/4gos3R

رویداد24 / https://www.rouydad24.ir/fa/news/413470/

تجارت نیوز / ویستا / خبرفوری / برترین ها / رکنا / پلیکان / خبرپو / خبرفارسی / خبربان / و....

+ نوشته شده در  دوشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۴ساعت 12:54  توسط غلامرضا بنی اسدی  |