|
زندگی در منطق دینی، با الگوهایی چراغگذاری میشوند که راه را بر تاریکی میبندند. درک این واقعیت است که زندگی را با حقیقت، غنیسازی میکند. درک این واقعیات ما را به این فهم میرساند که زیست نبوی و مجتبوی خیلی فراتر از اینکه یک رویداد تاریخی و روایت تربیتی برای مردمان یک عصر باشد، یک منشور دائمی برای هدایت انسان از گذشته تا امروز و تا همیشه است. پیامبر اسلام(ص) بهعنوان بنیانگذار امت اسلامی، منهج رفتاری دارد که انسان را به فهم بالغ شده از حقیقت میرساند. فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی(ع) نیز بهعنوان دومین پیشوای معصوم، تصویری واقعی از تصور وجودی خود اوست. چنانکه میبینیم هر یک در زمانه خویش الگویی برای صبر راهبردی، هدایتگری اخلاقی و سبک زندگی انسانی ارائه دادهاند. امروز که بشر در میان بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی به سر میبرد، بازخوانی سلوک رفتاری و جغرافیای شخصیتی این دو چهره نورانی میتواند چراغ راه و رسمِ بهتر زیستن باشد. ما در صبر راهبردی حضرات، تدبیر برای آینده انسان را میبینیم. حضرت رسول(ص) در سالهای نخست بعثت، با وجود شکنجهها و تحریمها، با صبر و امید به آینده مسیر خود را ادامه داد. هجرت به مدینه نمونهای از صبر فعال و تصمیمگیری هوشمندانه بود که مسلمانان را در برابر افقهای تازه و روشن قرار داد. خوانش همین شاخصه در حیات سیاسی، راهبری امام حسن(ع) ما را با قهرمانانهترین نرمش تاریخ روبهرو میکند. جایی که ایشان در صلح با معاویه جان مسلمانان و سرمایه اجتماعی امتِ اسلام و ذخایر معرفتی دین را حفظ کردند. آن روز کسانی بودند که این تدبیر امام را برنمیتافتند اما صفحات بعد این کتاب نشان داد که تصمیم او دقیقترین، بهترین و پرثمرترین اتفاق برای حق بود. تا جایی که بعدا تاریخ گواهی داد که این اقدام نهتنها عقبنشینی نبود که در واقع راهبردی برای استمرار حقیقت بهشمار میرفت. درسی که در جهان پرآشوب معاصر میتوان خواند این است که صبر باید با عقلانیت و آیندهنگری همراه باشد. ایستادگی و مدارا، دو روی سکه تدبیرند که به بقای حقیقت کمک میکنند. در ساحتِ زیست فردی و اجتماعی نیز ما پیامبر اعظم الهی(ص) را در شکوه زیبایی و در اوج فضایل اخلاقی میبینیم. رسولی که رسالت خود را در تکمیل فضایل اخلاقی پی میگرفت و میفرمود: إِنَّما بُعِثتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق، با تربیت مردممحور و مبتنی بر صداقت و رحمت، درهای رحمت الهی را به روی مردمان گشود. او از دل شب، آفتاب بیرون کشید و از دل سنگ، شهاب تربیت کرد. اینجاست که میتوان بر این حقیقت تأکید کرد که اعجاز بزرگ در هیئت وجودی خود، محمد(ص) است که چشمها را بینا میکند. با اخلاق نیکو و چهره باز اوست که دیوارها هم کوچه باز میکنند. با لبخند اوست که قفل دلها هم گشوده میگردد تا حقیقت در نفس مردمان جاری شود. همین درس را هم امام حسن(ع) رسم رفتاری کردند. در شرایطی که فضای سیاسی آمیخته به تزویر بنبست ایجاد میکرد، امام با کرامت رفتاری، اخلاق والا و خوشخُلقی، خَلق را به سوی خالق هدایت میکردند. باری، پیامبر(ص) و امام حسن(ع)، هر دو با رفتار و گفتار خویش نشان دادند که جغرافیای ایمان تنها به عبادت فردی محدود نمیشود، بلکه ساختن جامعهای اخلاقی و انسانی است که در دین هدفگذاری شده است. انسان معاصر، در رویارویی با بحرانهای اخلاقی و اجتماعی، بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازخوانی این سیرههای نورانی است. شهرآرا / شماره 4559 / پنجشنبه 30 مرداد 1404 / صفحه آخر / کوچه https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16552/432911 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/29/16552_153220.pdf
+ نوشته شده در جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:47  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
اربعین، زیارت اربعین، راهپیمایی اربعین، درسی بود که هم به رفتار درآمد و هم به گفتار دارد گوش به گوش، هوش افزایی میکند. این درسِ در جان، کتاب شده از عراق به ایران میآید. مشخصتر به خراسان امام رضا و مشهد که حکم کربلا پیدا میکند در دهه آخر صفر. مسیرهای منتهی به مشهد دارد کمکم چون مسیرها و طریقهایی میشود که زائران را به کربلا میرساند. نه به آن فراگیری که ریشه چند صدساله دارد در فرهنگ عراقیها، اما قطعا خیلی زودتر ازآنچه فکر میکنیم، رونق گستر خواهد شد. همان جوشش معنوی و عمق معنایی که «مشایه» و راهپیمایی اربعین را به «ابررویداد» تبدیل کرده است، اینجا هم در آیندهای نهچنداندور، چنین خواهد کرد. در فردایی که نه دور است و نه دیر، به قول خبرنگارها شاهد «گیگاایونت»ها خواهیم بود. همان همزیستی انسانها و فرهنگها و ظهور مهربانی را اینجا هم در جلوههای مکرر خواهیم دید. چه ما باشیم و چه نباشیم، این حقیقت، واقعیت خواهد یافت؛ اما ماموریت و حتی کلانماموریت ما برای امروز است. امروز که هستیم، باید در این ساحت، هستیبخشی کنیم؛ بهویژه ماهایی که خداوند، «مشهدنشینی» را روزی ما فرموده است. شکرانه قرار گرفتن در شعاع حضرت شمسالشموس(ع) تجانس است. باید ترجمه مهربانی صاحبخانه باشیم؛ جوری که هرکسی آمدورفت، فردا زودتر میل برگشت کند. اینجا مرکز معنویت است و ما باید مغناطیس جذب به مرکز شویم. این هم صددرصد مردمی است. البته نه به آن معنا که نهادهای متولی و سازمانهای مسوول، خود را آسوده کنار بکشن، نه. آنان حتما مسوولیت دارند. باید تکالیف سازمانی خود را در بهترین تراز به انجام رسانند. اما همه کار با آنان نیست که همه کار را باید همگانی انجام داد. مردمی ماندن است که کار را ماندگار میکند. دولتی شدن شاید یکبار جلوه بلندی داشته باشد اما دیگر روز میتواند کمفروغ شود. این ملی شدن است که مانایی و روزافزونی را پیامد دارد. ما مردم هرکداممان باید برای خویش در کلان رویداد آخر صفر، تکلیفی تعیین و اجرا کنیم. آنوقت همه خادم خورشید خواهیم بود. آرزویی که در جان همهمان موج میزند. خبرها هم از این اتفاق مبارک و دامنگستری فرهنگ خدمت، حکایت دارد. ما هم بکوشیم هرکجای مشهد هستیم، هر کاری که از ما ساخته است، در این ساختار نو، بهخوبی انجام دهیم. سرانجام نیکو روزی کسانی است که روزگار خود را برمدار انس با انیسالنفوس(ع) تعریف و در خدمت به زائرانش تعبیر و تفسیر کنند. نخست نیوز / پنجشنبه 30 مرداد 1404 https://nakhostnews.com/?p=134358 نخست / شماره 1065 / پنجشنبه 30 مرداد 1404 / صفحه اول و 3 / جامعه https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2025/08/10651-8-S.pdf
+ نوشته شده در جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:45  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
خدا ما را به تکرار اسوه حسنه در خاندان رسول اعظم خويش تکريم فرموده است به گونهاي که در هر رويداد ميتوانيم کتابِ انسان 250 ساله را بگشاييم و درسِ بايسته را بخوانيم. ايام شهادت حضرات هم بايد به شهد نوشي از مکتب رفتاري شان، تعالي دهنده شود. اين مرحلهاي فراتر از احساس و شکوفندگي محبت به حضرات است. با اين نگاه است که ميبينيم و ميگوئيم ما را همواره حقيقت مجسم پيش روست تا واقعيتهاي زندگي را براي ما نظامي بايسته دهد. پيامبر اسلام (ص) بهعنوان بنيانگذار امت اسلامي و مبعوث شده به اخلاق، امام حسن مجتبي(ع) بهعنوان امام صلح و صبر، و امام رضا(ع) بهعنوان امام عقلانيت و مهرباني، هر يک با سبک خاص خويش الگويي براي صبر راهبردي، هدايتگري اخلاقي و سبک زندگي اجتماعي ارائه دادهاند. همين هم نظم دهنده زندگيهايي است که هم دنيا را بهشت ميکند و هم به بهشت ابدي پيوند ميزند. امروز، بازخواني اين سيره نوراني است که ميتواند الهامبخش اصلاح فردي و اجتماعي باشد. ما در سيره حضرات شاهد يک صبر راهبردي هستيم که به تدبير براي آينده امت و حتي همه انسانها ميانجامد. تاريخ در اين ساحت ما را در کلاس درسي مينشاند که معلمش، پيامبر خدا (ص) است که با صبر و آيندهنگري در برابر فشارهاي قريش و محاصره شعب ابيطالب، مسير رسالت را ادامه داد. هجرت به مدينه نمونهاي از صبر فعال بود. تکرار اين درس در رسم حکمراني امام حسن مجتبي(ع) به اينجا رسيد که با صلحي هوشمندانه، از انهدام جامعه اسلامي جلوگيري شود. صبر او به ظاهر عقبنشيني، اما در حقيقت راهبردي براي بقاي امت و حفظ و حتي توسعه سرمايه اجتماعي براي امامت حق بود. امام رضا(ع) نيز با پذيرش ولايتعهدي مأمون، جلوهاي از صبر تدبيرگرانه را تعليم فرمودند که به توليد و توسعه فرصت براي نشر معارف اهلبيت انجاميد و شيعيان را از تهديد نابودي در امان نگه داشت. آن روزها شايد درک اين تصميمها که با تدبير ملهم از وحي پشتوانه سازي ميشد براي بسياري قابل درک نبود اما امروز انديشههاي فهيم آن را ميستايند و هم درس ميگيرند. همه ميدانيم که صبر در مديريت بحرانها بايد همراه با تدبير و آيندهنگري باشد. اين گونه است که ميشود هم راه را بر انفعال بست و هم به "بيش فعالي" پرخطر برخيها ميدان بروز نداد، دوگانهاي که در ايجاد خسارت عظيم براي ما به يگانگي ميرسد. همين امروز، هر دو گروه با تابلو يا بيتابلو مشغول کارند. اين همه چاه و چاله که سرراه ملک و ملت ميبينيم نتيجه زيان نمايانِ همين کارهاي ناشايست و اقدامات نابايست است. ما بايد با تأسي به سيره معصومان راه به عصمت تصميمگيري بريم. پيامبر اسلام (ص)، امام حسن مجتبي(ع) و امام رضا(ع) سه چهره از يک حقيقت واحدند، حقيقتي که بر صبر راهبردي، هدايتگري اخلاقي و سبک زندگي انساني بنا شده است. انسان امروز، در جهاني پر از خشونت، فردگرايي و بحرانهاي اخلاقي، بيش از هر زمان به بازخواني اين سيرهها نياز دارد. آنان نه صرفاً شخصيتهاي تاريخي، بلکه الگوهاي معاصر براي زندگي فردي، اجتماعي و ملي ما هستند. فهم اين حقيقت، واقعيت زندگي ما را هم برمدار حق تحرير ميکند.... جمهوری اسلامی / شماره 13163 / چهارشنبه 29 مرداد 1404 / صفحه 3 / خبر blob:https://web.eitaa.com/c74f09e8-a6df-4060-8cf4-f72a0c7c8864
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:33  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
اگر گروههای بازنشستگان کارگری را رصد کنیم، خواهیم دید که موضوع «معوقه حقوق فروردینماه 1404» از جمله پرفراوانیترین مباحث است. سابقه نداشته است که تأخیری چنین طولانی در بازپرداخت آن داشته باشیم. امسال اما این تأخیر دارد ماه به ماه طولانیتر میشود. حالا که پنجمین ماه هم دارد به پایان میرسد باز هم خبری از پرداخت این حق نیست! کار به جایی رسیده که دبیر اجرایی خانه کارگر لرستان میگوید: بازنشستگان دیگر با سیلی هم نمیتوانند صورتشان را سرخ کنند! محمدحسن موسیوند میافزاید: انتظار داشتیم معوقات بازنشستگان در اردیبهشت یا درنهایت خرداد پرداخت شود، اما حالا ماه پنجم سال هم در آستانه پایان است و هنوز فیشهای واریزی صادر نشده است! البته معلوم هم نیست که کی این اتفاق خواهد افتاد. این هم اصلا خوب نیست، نه در شأن مویسفیدکردگان عرصه سازندگی است و نه در شأن سازمان معظم تأمین اجتماعی. برای مسئولان محترم، چه در دولت و چه در سازمان هم نمیپسندیم این شرایط را. شرایطی که باعث میشود کلمات تلخ دربارهشان از زبان بازنشستگان برخیزد. هرچند این تلخگفتهها را بتوان ذیل این آیه شریفه قابل تحلیل دانست که میفرماید: «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا؛ خدا دوست نمیدارد که کسی به گفتار زشت (به عیب خلق) صدا بلند کند، مگر آنکه ظلمی به او رسیده باشد، همانا که خدا شنوا و داناست.» حالا هم بازنشستگان احساس ستم میکنند. این را هم به کلام میآورند و در گفته و نوشته تأکید دارند، رفتاری چنین و ندادن حقشان مصداق ظلم است. چون خویش را مظلوم میدانند، صدایشان بلند است. خبرش هم از شهرهای مختلف میرسد که این صدای بلند در تجمعات هم توجهبرانگیز میشود. این اگر چه واقعیت است اما تلخیهای خاص خود را دارد. ما دوست نداریم که مطالبه حق به زبان بکشد، چه رسد به خیابان. حق این است که قبل از مطالبه مردم، حقوق و معوقه پرداخت شود، نه اینکه بگذاریم صدا طعم اعتراض بگیرد و اعتراض به خیابان کشیده شود. ما ملتی بزرگ و بزرگوار داریم. هیچ چیز نباید این واقعیت تاریخی را خدشهدار کند. مسئولان بهتر از ما میدانند که شرایط کشور و حواشی دشمنساخته چگونه است. نباید کاری کنند که حاشیهای تازه خلق شود یا ضریب بگیرد. اگر توان پرداخت هم نیست، زبان عذرخواه که باید باشد. از بزرگی حضرات کم نمیشود اگر توضیح دهند و زمان را برای ادای دین تعیین کنند. قطعا خانواده بزرگ بازنشستگان شرایط را درک و بزرگوارانه صبوری خواهند ورزید اما اینکه از یک خط خبر هم دریغ شود را بیاحترامی تلقی میکنند. همه آدمها در برابر بیاحترامی هم رفتاری سخت دارند. امیدواریم در همین روزهای پیش رو یا مشکل حل شود یا مسئله پاسخ روشنی بگیرد تا شاهد بیتوجهی مسئولان و تلخگویی بازنشستگان نباشیم. انشاءا.... شهرآرا / شماره 4558 / چهارشنبه 29 مرداد 1404 / صفحه 9 / اقتصاد https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16550/432812 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/29/16550_153194.pdf
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:29  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
برای زندگی باید حریم داشته باشیم؛ یک قاب بسته که نه راه را برای ورود بی اجازه دیگران باز کند و نه بی اجازه دیگران، خلوت آشوب زندگی شان شود. این فقط برای فضای حقیقی نیست که در فضای مجازی هم باید به این مهم توجه کنیم؛ فضای مجازی ای که فضای حقیقی زندگی ما را هم دارد هم راستا با خود مدیریت می کند. تعجب نکنید لطفا! بسیاری از ما فکر می کنیم خودمان همه کاره ایم. خیال می کنیم آنچه انجام می دهیم، انتخاب خودمان است. توجه نداریم که برای ما انتخاب سازی می شود. دنیای شما را اکسپلور(Explore) مدیریت می کند. ناخودآگاهِ ما را آگاهانه می خواند و با اشراف به سلیقه ما، نرم نرمک مسیرمان را تغییر می دهد. خودمان هم -بی آنکه حواسمان باشد- در خدمت این برنامه قرار می گیریم. بعد از مدتی اگر به تأمل برخیزیم، در این فکر خواهیم نشست که از کجا به کجا رسیده ایم. به عکس ها و فیلم هایی که خود بارگذاری می کنیم، دقت کنیم! ما داریم با صدای بلند زندگی می کنیم. اصلا هم حواسمان نیست که این صدای بلند می تواند آرامش دیگران را برهم زند. ما ظاهرا دربرابر صداهای ناخراش که سوهان به روح و روان ما می کشد، حساسیم. حتی میخ به دیوار کوبیدن همسایه در شب هم عاصی مان می کند، چه رسد به دریل کاری او. همین چند شب پیش بود که همسایه غربی ما به همسایه شرقی مان توپید که شب است آقا! دریل کاری ات را بگذار برای 8صبح تا 4بعدازظهر. درست هم می گفت؛ ساعت23 شب، وقت این کارها نیست. به گمانم یک نفر باید بر سر ما فریاد زند درباره زندگی با صدای بلند. به ما یادآوری کند که به دیگران ربطی ندارد شما دیشب شام را در کدام رستوران خورده اید. نوش جانتان، اما چرا باید جوری فریاد بزنید که پرده گوش دیگران آزرده شود؟ قدری عمیق تر فکر کنید. جشن و شادی و عاشقانه های حقیقی یا دروغی خود را به نمایش نگذارید. آخر خیلی ها جای خالی کسی را در زندگی شان حس می کنند؛ آن ها را غصه دار نکنید. داشته های خود را به رخ کسانی نکشید که ندارند. ما دربرابر دیگران هم مسئولیم. درک این مسئله، سخت نیست که وقتی در یک محل کار می کنیم، در یک مسجد نماز می خوانیم، در یک اتوبوس و مترو می نشینیم، کنارهم زندگی می کنیم، واقعا به هم ربط داریم، پس باید مراقب باشیم رفتار ما حال دیگران را بد نکند. این فقط برای موضوعات شاد نیست؛ مثلا اگر امروز دلتان گرفته است، نباید جلوی دوربین زار بزنید. به این نکته توجه داشته باشید که شاید همین امروز، کسی بعد از روزها غصه داشتن، دلش می خواهد شاد باشد؛ روزش را خراب نکنید. شهرآرا / شماره 4558 / چهارشنبه 29 مرداد 1404 / صفحه 13 / گزارش/ چ2ب https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16550/432825 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/29/16550_153198.pdf
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:27  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
او دقیقا 1460 سال پیش مبعوث شد اما امروز هم جان یافته از آن حقیقت متعالی است. معجزه ای که هر روز نو می شود. اولین خوانش شخصیت بزرگ اوست؛ رسول خدا! محمد مصطفی (ص) در تاریخ بشر، نه تنها به عنوان بنیانگذار امت اسلامی بلکه به عنوان الگوی جامع انسانیت مطرح است. زیست نبوی، سرشار از مؤلفههایی است که انسان امروز، در میان بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی، بیش از همیشه به آن نیاز دارد. از این جمله است " صبر راهبردی" که آن را باید ایستادگی همراه با تدبیر خواند. پیامبر اسلام (ص) در سختترین شرایط—از محاصره اقتصادی شعب ابیطالب تا هجرت به مدینه—صبر و شکیبایی را با تدبیر و برنامهریزی آیندهنگرانه درآمیخت. صبر او نه منفعل که فعال بود؛ راهی برای ساختن جامعهای نوین و آماده کردن دلها برای پذیرش حق بود. امروز نیز در برابر بحرانها و فشارهای اجتماعی، از او میآموزیم که صبر باید همراه با آیندهنگری و عقلانیت باشد. اخلاق در مرکز رسالت قرار داشت تا هدایتگری جان آدمیان را شکوفا کند. این کلام حضرت است که «إِنَّما بُعِثتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق»؛ یعنی مأموریت اصلی او، تکمیل فضایل اخلاقی بود. این حقیقت نشان میدهد که اساس هدایت نبوی بر اخلاق، صداقت و عدالت استوار است. در زمانه ما که بیاخلاقی سیاسی و اجتماعی در سطح جهانی رو به گسترش است، پیامبر الگوی آن است که رهبران حقیقی باید مردم را با اخلاق، رحمت و خیرخواهی جذب کنند. میدان مغناطیسی هدایت دقیقا همین است؛ اخلاق. همان که در ادبیات دینی، معنای دقیق دین تعریف می شود. اخلاق که اگر نباشد از دین جز پوستینی وارونه نخواهد ماند که حتی برتن بنی امیه هم می نشیند. اخلاق همان جانمایه ای که جهان امروز برای برون رفت از مشکلات بدان محتاج است. اخلاق همان که باید در مدل سازی پیامبر اعظم(ص) برای زندگی همیشه خواند و زیست کرد. بردباری و خویشتنداری نبوی، دوای درد زندگی های بی شکیب است. او بدی را با خوبی تمام پاسخ می گفت تا خط بدی را قطع و مسیر شر را به خیر اصلاح فرماید لذا در برابر رفتار بد مردمان دست به دعا برمی داشت که: "اللَّهُمَّ اغفِر لِقَومی فإنَّهُم لا یَعلَمون؛ خدایا قوم مرا بیامرز که آنان نادانند." او همواره نسبت به مردم، خیرخواهی و نصیحتگربود و می فرمود" الدّینُ النَّصیحة؛ دین خیرخواهی و نصیحت است." یعنی امروز هم باید رفتارها را این گونه سامان داد. مدیریت بحرانهای جهانی با صلح و اخلاق است. مبارزه با خشونت و نفرتپراکنی با رحمت و بردباری است. ساختن جامعهای همدل و عادل با انفاق و ایثار است. دنیای مدرن هم بدون تاسی به سنتِ پیامبر اکرم(ص) به مقصد نمی رسد. به واقع رحمت و خیرخواهی به مثابه راهبردی برای ساختن آیندهای انسانیتر. لذا زیست نبوی نه فقط تاریخ گذشته، بلکه راهنمایی برای انسان امروز است. ب / شماره 5640 / چهارشنبه 29 مرداد 1404 / صفحه 4
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:22  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
برخی روزها هیچ وقت از حافظه آدمی پاک نمیشود. میماند و حتی سنجه روزهای بعد میگردد. کودتای ۲۸ مرداد، از این جمله است. کودتای ۲۸ مرداد یک خاطره ناخوشآیند است در حافظه و تاریخ ایران که تا همیشه کام ایرانیان را تلخ میکند. نگاه تاملگر ایرانی هم میبیند که سرچشمه این تلخ کامی تاریخی، به آمریکا و انگلیس برمی گردد. ویکی پدیا، به عنوان دانشنامه آزاد، چنین روایت میکند: «کودتایی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با طرح و تحریک آمریکا و بریتانیا و رهبری ارتش شاهنشاهی ایران بود که در آن محمد مصدق نخستوزیر ایران که بهطور دموکراتیک انتخاب شده بود برای تحکیم حکمرانی سلطنتی پادشاه محمدرضا پهلوی سرنگون شد. آمریکا (تحت نام پروژه تی. پی. آژاکس یا عملیات آژاکس) و بریتانیا (تحت نام عملیات چکمه) به این کودتا کمک کردند.» آنان از ملی شدن صنعت نفت به شدت ناراضی بودند. با کودتا هم انتقام آن را از مصدق و ملت گرفتند و هم زخمی در شانه ملت کاشتند که با استخوان پهلوی تا سال ۱۳۵۷، درد را به تمام کالبد ایران سرازیر میکرد. با این همه، کودتای ۲۸ مرداد فقط یک برگ از دشمنی استکبار با ایران و ایرانیان بود. صفحات پرشمار دارد این دفتر لعنتی. کاش کسانی که به هر نسیمی به سوی غرب، غَش میکنند بخوانند تا بدانند که روی دیوار دیو نمیشود نقاشی کشید. این دیو است که مدام دیوار ما را سیاه میکند. دیوی که در هر روز و روزگار تنوره میکشد و خرمن داشتههای ما را هدف لهیب خویش قرار میدهد. ما اگر بر کودتای ننگین ۲۸ مرداد هم چشم ببندیم باز تا چشم باز کنیم خواهیم دید که آمریکاییها در همه روزها به سفره و روزی ما شلیک کردهاند. حمایت از استمرار حکومت به جنایت رنگ گرفته طاغوت به جای خود. بعد از انقلاب هم با همه توان کوشیدند که ایران به اهداف خویش در استقلال و آزادی و پیشرفت نرسد. اگر باز هم نقششان را در تحریک تجزیه طلبان با پلک بسته مرور کنیم بر این گزارش دکتر محمد جواد ظریف نمیتوانیم چشم و گوش ببندیم که در جنگ تحمیلی، باز پشت دشمن ما ایستادند. در اوایل جنگ که ماشین جنگی صدام میتاخت، برایش زمان میخریدند. در قطعنامهها و بیانیههای شورای امنیت و سازمان ملل، از خوزستان و مناطق اشغال شده ما با عنوانِ مناطق مورد اختلاف؟! نام میبردند. وقتی ایران در تیرماه ۱۳۶۷، قطعنامه را پذیرفت، طارق عزیز از طرف صدام گفت تا مذاکره صورت نگیرد ما آتش بس نخواهیم داشت. - یعنی ماشین کشتار بعثی همچنان بر تن ایران و ایرانی خواهد تاخت-. دبیر کل سازمان ملل زنگ زد به شولتز- وزیر خارجه وقت آمریکا- او هم گفت ما در مهرماه- درست سه ماه بعد- که به نیویورک خواهیم آمد، در این زمینه با شما گفتوگو خواهیم کرد. یعنی آمریکاییها همان کاری که در اول جنگ کردند، اینجا هم میخواستند بکنند. آن روز هم سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد گفت عراق، ایران را ضرف یک هفته خواهد برد. با همین نگاه نگذاشتند که در قطعنامه ۴۷۹ شورای امنیت موضوع سرزمینهای اشغال شده ایران در قطعنامه بیاید. گفتند این سرزمینها مورد اختلاف است. یعنی خوزستان عزیز مورد اختلاف است. در پایان جنگ هم که احساس کردند تیغ صدام میبرد باز برایش زمان، تقویم کردند تا شاخ و برگ درخت ایران را بچیند. تازه خودشان هم به کمکش آمدند در حمله به سکوی نفتی، ناوچه و -حتی- هواپیمای مسافربری ما. باری این خط رفتاری آمریکاست که در دشمنی با ما تا امروز ادامه دارد. در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه هم با همه وجود دیدیم وسعت و عمق این دشمنی را. حالا در برابر این دیو، دلبری چه معنایی میتواند داشته باشد؟ خود را در همه حوزهها قوی کنیم. سرمایه اجتماعی مان را با دل دادن به دل مردم خودمان تقویت کنیم. وحدت ملی را رسم الخط زیست مان کنیم. بازو به بازوی هم که دهیم، «دیوشکن» خواهیم شد و پیروز. ان شاالله شهرآرانیوز / کد مطلب 352817 / سه شنبه 28 مرداد 1404 / ساعت: 15:01 https://shahraranews.ir/fa/news/352817
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 15:19  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
امام مجتبی علیه السلام را باید نوخوانی و حق بینی کرد. این نیازی است برای رسیدن به معرفت. ایشان، در تاریخ اسلام چهرهای است که با وجود فشارهای سیاسی، تحریف رسانهای دستگاه اموی و تنگناهای اجتماعی زمان خود، توانست الگویی پایدار برای صبر راهبردی، هدایتگری و زیست مؤمنانه بهجای بگذارد؛ الگویی که در دنیای امروز نیز برای انسان معاصر کارآمد و راهگشاست. چه در ساحتِ تربیت فردی و چه در جایگاه حکمرانی. می دانیم که یکی از برجستهترین ویژگیهای امام مجتبی (ع) «صبر» اوست؛ اما این بردباری، نه صبری منفعلانه ، بلکه شکیباییراهبردی و هوشمندانه بود. صلح ایشان با معاویه نیزنه نشانه عقبنشینی، بلکه تصمیمی بود برای فتح فرداها که لزوما با حفظ جان مسلمانان، جلوگیری از انهدام کامل جبهه حق و ذخیرهسازی سرمایه انسانی برای آینده اسلام محقق می شد. به تعبیر دیگر، امام نشان داد که گاهی بردباری در برابر طوفانها، به رغم پندار برخی ها، زمینهساز پایداری در مسیر آرمانهاست. آنان که مسلمان تر از امام، ایشان را به نابایستگی ها می خواندند، بعدا دیدند که تصمیم امام، تدبیر برای آینده بود. ایشان نه فقط در عرصه سیاست، که در میدان اخلاق و فرهنگ نیز چراغ هدایت بود. او با رفتار و گفتار خویش، جامعه را به ارزشهای انسانی فرا میخواند و یادآور میشد که امام، «هادی» است نه حاکم قدرتطلب. هدایتگری او، درسی برای امروز ماست که رهبران فکری و اجتماعی باید با اخلاق، صداقت و خیرخواهی دلها را جذب کنند، نه با زور و هیاهو. ما در مطالعه حیات امام، شاهد مدل سازی های گوناگون برای اعتلای انسان در سحت های متفاوت هستیم. به واقع، زندگی امام حسن (ع) پر از آموزههایی است که میتواند زندگی انسان معاصر را سامان دهد. روشن است که امروز به بردباری و خویشتنداری به عنوان یک کلان رفتار نیاز داریم. حضرت مجتبی هم با این کلام ما را ره می نمایند: "العَفْوُ أفضَلُ مِنَ الجُود؛ بخشش برتر از بخشش مالی است، زیرا دلها را نرم میکند." امروز جامعه با انفاق و کمک به همنوع، جان می گیرد و ایشان با تقسیم سه بار دارایی خویش را میان خود و نیازمندان ، الگوی سخاوت اجتماعی و الهامبخش کنشهای خیرخواهانه برای همیشه اند. بخشندگی و گذشت، خیرخواهی و نصیحتگری نیز از مولفه های شخصیتی ایشان است که نیاز همه زمان هاست. به یقین می توان گفت که اگر از زاویهای معاصر به امام مجتبی (ع) بنگریم، او امام امروز است؛ یعنی راهنمایی برای انسان معاصر در مواجهه با بحرانها. در جامعهای پرتنش، او الگوی مدیریت اختلاف با صبر و تدبیر است. در فرهنگی که فردگرایی شدت یافته، او نماد ایثار و انفاق است. و در زمانی که نفرت و خشونت رسانهای گسترش دارد، او آموزگار بخشندگی و اخلاق اجتماعی است. درس او برای امروز، عقلانیت در برابر هیاهو، اخلاق در برابر خشونت و خیرخواهی در برابر خودخواهی، سخنان و سیرهاش چراغی برای زیست اخلاقی و اجتماعی ما است. ب / شماره 5639 / سه شنبه 28 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040528.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:47  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
کودتای ۲۸ مرداد، یک خاطره ناخوشآیند است در تاریخ ایران که تا همیشه کام ایرانیان را تلخ می کند. نگاه تامل گر ایرانی هم می بیند که سرچشمه این تلخ کامی تاریخی، به آمریکا و انگلیس برمی گردد. وی کی پدیا، به عنوان دانشنامه آزاد، چنین روایت می کند:" کودتایی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با طرح و تحریک آمریکا و بریتانیا و رهبری ارتش شاهنشاهی ایران بود که در آن محمد مصدق نخستوزیر ایران که بهطور دموکراتیک انتخاب شده بود برای تحکیم حکمرانی سلطنتی پادشاه محمدرضا پهلوی سرنگون شد. آمریکا (تحت نام پروژه تی.پی. آژاکس یا عملیات آژاکس) و بریتانیا (تحت نام عملیات چکمه) به این کودتا کمک کردند." آنان از ملی شدن صنعت نفت به شدت ناراضی بودند. با کودتا هم انتقام آن را از مصدق و ملت گرفتند و هم زخمی در شانه ملت کاشتند که با استخوان پهلوی تا سال 1357، درد را به تمام کالبد ایران سرازیر می کرد. با این همه، کودتای 28 مرداد فقط یک برگ از دشمنی استکبار با ایران و ایرانیان بود. صفحات پرشمار دارد این دفتر لعنتی. کاش کسانی که به هر نسیمی به سوی غرب، غش می کنند بخوانند تا بدانند که روی دیوار دیو نمی شود نقاشی کشید. دیوی که در هر روز و روزگار تنوره می کشد و خرمن داشته های ما را هدف لهیب خویش قرار می دهد. ما اگر بر کودتای ننگین 28 مرداد هم چشم ببندیم باز تا چشم باز کنیم خواهیم دید که آمریکایی ها در همه روزها به روزی ما شلیک کرده اند. حمایت از استمرار حکومت به جنایت رنگ گرفته طاغوت به جای خود. بعد از انقلاب هم با همه توان کوشیدند که ایران به اهداف خویش در استقلال و آزادی و پیشرفت نرسد. اگر باز هم نقش شان را در تحریک تجزیه طلبان را با پلک بسته مرور کنیم بر این گزارش دکتر محمد جواد ظریف نمی توانیم چشم و گوش ببندیم که در جنگ تحمیلی، باز پشت دشمن ما ایستادند. در اوایل جنگ که ماشین جنگی صدام می تاخت، برایش زمان می خریدند. در قطعنامه ها و بیانیه های شورای امنیت و سازمان ملل، از خوزستان و مناطق اشغال شده ما با عنوانِ مناطق مورد اختلاف؟! نام می بردند. وقتی ایران در تیرماه، قطعنامه را پذیرفت، طارق عزیز از طرف صدام گفت تا مذاکره صورت نگیرد ما آتش بس نخواهیم داشت...دبیر کل سازمان ملل زنگ زد به شولتز- وزیر خارجه وقت آمریکا- او هم گفت ما در مهرماه که به نیویورک خواهیم آمد، در این زمینه با شما گفت و گو خواهیم کرد. یعنی آمریکایی ها همان کاری که در اول جنگ کردند ، اینجا هم می خواستند بکنند. آن روز هم سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد گفت عراق، ایران را ضرف یک هفته خواهد برد. با همین نگاه نگذاشتند که در قطعنامه 479 شورای امنیت موضوع سرزمین های اشغال شده ایران در قطعنامه بیاید. گفتند این سرزمین ها مورد اختلاف است. یعنی خوزستان عزیز مورد اختلاف است. باری این خط رفتاری آمریکاست که در دشمنی با ما تا امروز هم ادامه دارد. در جنگ تحمیلی 12 روزه هم با همه وجود دیدیم وسعت و عمق این دشمنی را..... ب / شماره 5639 / سه شنبه 28 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040528.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:45  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
نوشتن از آزادگان را واجب ميدانم چنان که گفتن از شهيدان را. ما سرفرازي و عزت و تماميت ارضي خود را رهين منت اين از جان گذشتگان هستيم. اينان داوطلبِ شهادت شدند تا زندگي به سرفرازي در ايران جريان داشته باشد. بايد فراوان گفت از اينان تا غبار فراموشي لباس واقعيتهاي تاريخي نشود. بايد نوشت تا امروزيان و نسلهايي که در راهند بدانند وطن چگونه در مرگباران دشمنان جهاني، زندگي را تا امروز امتداد داده است. سالها پيش، جوانمرداني از اين سرزمين به ميدان نبرد رفتند تا شرف، امنيت و استقلال ايران اسلامي را پاس دارند. برخي از آنان، پس از ايثار در خط مقدم، به بند اسارت دشمن درآمدند و سالهاي طولاني را در اردوگاههاي بعثي سپري کردند. اما آنچه از آنان قهرماناني ماندگار ساخت، تنها مقاومت جسمي نبود بلکه قدرت روح، همدلي و خردورزي بود که در سختترين شرايط، به شکوفايي رسيد. آزادگان ما در روزگاري که از کمترين امکانات برخوردار بودند، با اشتراکگذاري دانش، سواد، تجربه و حتي اندک داشتههاي مادي خود، اردوگاه اسارت را به مدرسهاي براي رشد فکري و اخلاقي بدل کردند. آنان از تهديد، فرصتي براي خودسازي ساختند، از کمبودها انگيزهاي براي خلاقيت و از غربت پلي براي پيوند برادري. اين رسمِ پسنديده امروز بايد درس مکررِ ما باشد. به ويژه که سختتر از آن روزها مورد هجوم هستيم. هم تهديد قدرتهاي باطل فراوان تراست و هم با فشارها و ناترازيهاي گوناگون مواجهيم. لذا بازخواني سبک زندگي آنان بيش از هر زمان ديگري ضرورت دارد. ما نيز بايد بياموزيم که سختيها ميتوانند و بايد ما را قويتر کنند، اگر آنها را ميدان تمرين و تجربه بدانيم. آن تجربه زيسته را به کاربنديم و با بهرهگيري حداکثري از کمترين داشتهها، بر محدوديتها غلبه کنيم. بدانيم و بدانند آنان که کلامشان گاه تيغ ميشود که همبستگي ملي و دستگيري از يکديگر، بزرگترين سرمايه براي عبور از بحرانهاست. با نامهرباني، بحران افزايي نکنند. در آرامش و ديگرخواهي است که با انديشيدن به امروز و فرداي ايران و ايفاي نقش تاريخي خود، ميتوانيم آيندهاي درخورِ شانِ اين ملت بسازيم. تفرقه و بدگويي و بدخواهي، خواست کساني است که خوبي و وحدت ما را خاکريز مقابل ميدانند. به ياد داشته باشيم که آزادگان، درسآموز ماندگار اين حقيقت هستند که پيروزي، تنها در ميدان جنگ رقم نميخورد بلکه در ميدان ايمان، صبر، همدلي و خلاقيت نيز ميتوان فاتح بود. اتفاقا اين فتح نمايانتر و ماناتر است. از آنان بياموزيم که حتي در تنگنا، ميتوان مؤمنانهتر نگاه کرد، جهان را بزرگ ديد و آينده را ساخت. با هم ميتوانيم بسازيم. جدا، جدا فقط شکست روزي ملتها ميشود. مباد که با ندانم کاري برخيها، همه به اين تجربه سخت و تلخ برسيم. بيائيد از اسارت خود و نفس خويش و پندارهاي جناحي خويش را آزاد کنيم. آن وقت با تجربه زيسته آزادگان، به سرفرازي پاي پرچم دراهتزاز ميهن خواهيم رسيد. جمهوری اسلامی / شماره 13161 / دوشنبه 27 مرداد 1404 / صفحه 3 / خبر blob:https://web.eitaa.com/0b110a26-3e3b-4716-8567-6de7bf53044a
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:25  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
مثل مغناطیس است که همجنسها را جمع و وصل میکند به خود. مثل میدان مغناطیسی است دهه آخر «صفر» که به «سفر»ها جهت میدهد. قبله نگاه قبیله را به مشهد میکشاند. گریزازمرکز را به بازگشت به مرکز تبدیل میکند تا مشهدالرضا بشود کانون همافزایی اهالی عشق، تا همه از رهاشدگی تغزلوار خویش، به مقام عظمای زیارت برسند. دهه آخر صفر در مشهد و برای مشهدیها «اول عشق» است؛ حق همجواری با خورشید را با مهربانی در حق میهمانان آفتاب ادا میکنند. من مشهدیها را سعادتزیستترین مردم این حوالی میدانم. زندگی در ساحت خورشیدی که هرگز غروب نمیکند، غربت را هم معنایی قریب میبخشد؛ نزدیکتر از هر نزدیکی. مشهدیها میشوند خانهزاد امام رئوف(ع). پس باید از مهربانی سرشار باشند؛ چون تقرب به تجانس است. اگر این شکل نگیرد، آن تقرب معنایی جز غربت نخواهد داشت. ما هم نمیخواهیم غریب بمانیم. این نسبت با امامت، ما را از هدف دور میکند. هرکه گرفتار غربت شود، تنها در خویش خواهد شکست. اگر هم بسوزد، ساختی درپی نخواهد داشت. ما اما بهدنبال ساختنیم؛ بهدنبال اینکه راه به قربت بریم و این صراط مستقیم را برای همه «انعمتعلیهم» باز کنیم تا «مغضوبعلیهم» و «ضالین» نتوانند راهبندان ایجاد کنند در مسیری که با محوریت زیارت حجت خدا به حضرت خدا میرسد. دهه آخر صفر آن میدان گسترده مغناطیسی است که انسان را در سوگ عزای رسول رحمت(ص) و امام کرامت(ع) به آستان حضرت مهر، علیبنموسیالرضا، میرساند. در جذبهای چنین است که جغرافیای خراسان و تاریخ معرفت، کلاس تربیت انسان میشود. در این کلاس است که مشهدیها باید حاضر باشند؛ هم حاضر در کلاس آموختن و هم حاضر در ساحت خدمت به دیگر آموزندگان که همان زائران دیگردیار هستند. همه ما باید حاضر باشیم. بار خدمت فقط بر دوش نهادها و سازمانهای مسئول نیست. آنان همه توان خود را هم که به میدان آورند، باز بار زیادی بر زمین خواهد ماند. این ما مردم هستیم که باهم میتوانیم بار را بر دوش کشیم. هرکداممان هر شغل و حرفهای که داریم، بیحرف، به حدیث همدلی در خدمت اهتمام ورزیم. جوری با زائران آقا رفتار کنیم که آفرین و بارکا... امام در زندگی ما جاری شود. راننده ما میتواند آفرین امام را بشنود با حُسنِ خدمتی که در کار میکند. بازاری ما میتواند به بارکا... امام، برکت را به زندگی خود برد وقتی انصاف را به اخلاق زینت میدهد و برای میهمان آقا خاطرهای خوش میسازد. پاکبان ما میتواند لبخند ضامن آهو را ذخیره دو دنیای خویش کند وقتی به تن خیابان، جاروی پاکیزگی میکشد. همه ما هرجا که هستیم، میتوانیم یک آلبوم از آفرین و بارکا... و لبخند امام را برای خویش کامل کنیم وقتی به کمال مهر با مردم رفتار میکنیم. دهه آخر صفر، یک فرصت خاص است. میتوانیم با درک آن در شمار خدام مخصوص امام قرار بگیریم. قدر بدانیم این فرصت سعید را! شهرآرا / شماره 4556 / دوشنبه 27 مرداد 1404 / صفحه 13 / گزارش https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16538/432580 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/26/16538_153065.pdf
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:21  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
دهه آخر صفر، به نوعی فراخوان عزاست. از اربعین تا واپسین روز که شهادت امام رضا علیه السلام است، مومنان دگر باره سیاه می پوشند چنان که در دهه اول محرم. ما در این روزها و شب ها در مجالسی حاضر می شویم که از سید الشهدا(ع) سخن به میان می آید و به امام مجتبی(ع) می رسد و باز در ساحت نبی اعظم الهی(ص) کلام به حدیث می رسد و سرانجام در محضر رضوان رضوی، انسان به نوشوندگی ایمان می رسد. ما هم برآنیم تا در کوتاه سخنی که به قلم می آوریم، به رفعت کلام اهل بیت، تبرک جوییم که برکت زندگی و زندگان را تضمین است. فکر می کنم، تعظیم شعائر دینی، بازخوانی و عمل به کلام هدایتگر اهل عصمت است. روضه و اشک اگر چشم را بدین حقایق بینا و جان را بیدار نکند، به هدف خود نخواهد رسید. باید درس چگونه زیستن گرفت. نه فقط در ساحت مبارزه و جهاد بلکه در عرصه زندگی ومومنانه زیستن. این سخن امام مجتبی(ع) در پاسخ به حضرت پدر را از این منظر باید خواند تلا مناظر زندگی شکوهی چشم نواز و هدایتگر داشته باشد؛" لَمّا سَألَهُ أبوهُ عنِ الشُّحِّ : أن تَرى ما في يَدَيكَ شَرَفا وما أنفَقتَ تَلَفا؛ امام ـ در پاسخ به پرسش پدرش از او درباره تنگ چشمى ـ فرمود: تنگ چشمى آن است كه آنچه را دارى مايه شرافت پندارى و آنچه را انفاق كنى ، تلف شده و بر باد رفته انگارى ." حال آن که اگر مومنانه بنگریم، باید عکس ماجرا را بخوانیم همان که در آیه 96 سوره مبارکه نحل نیز می خوانیم:"مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ آنچه مربوط به شما مىشود، از بين رفتنى است و آنچه نزد خدا مىفرستيد ماندگار و باقى است و البته به اهل صبر، پاداشى خيلى بهتر از آنچه را كه انجام دادهاند خواهيم داد." امام مجتبی علیه السلام، "چشم تنگی" را تعریف می کند تا ما را به راه گشاده دستی هدایت فرماید. انفاق است که سعادت فرد و سلامت جامعه را تضمین می کند. کار خیر است که به تولید و تکثیر خیرات می انجامد.ما در زمانه حاضر به این سبک زیستی بسیار محتاجیم. باید با دست گیری از نیازمندان، هم به رونق زندگی انان کمک کنیم و هم توشه آخرت را فراهم آوریم. بدانیم بر خلاف پندار تنگ چشمان آنچه ذخیره می کنیم نابود می شود. باقی آن چیزی است که با انفاق نزد خداوند می فرستیم. توشه ابدیت ما این است.... ب / شماره 5638 / دوشنبه 27 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040527.pdf
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:17  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
خشکسالی پا بر گلوی استان مان می فشارد اما خراسان جنوبی، با ظرفیتهای معدنی کمنظیر، می تواند یک جهش اقتصادی بزرگ رقم زند. تنوع و گستره ذخایر معدنی، از زغالسنگ و طلا گرفته تا مس، سرب، بنتونیت و سنگهای تزئینی، موقعیتی فراهم کرده که کمتر نقطهای از کشور از آن برخوردار است. این گونه گونگی نهتنها می تواند زمینهساز اشتغال پایدار و درآمدزایی مستمر در منطقه باشد، حتی میتواند مزیت رقابتی استان را در عرصه ملی و بینالمللی تثبیت کند. این یک فرصت ممتاز است که اگر با برنامه ریزی عملیاتی شود، روزهای خوش، چهره خواهند نمود. با این گنج می توان استان را از رنج نجات داد. این هم نیازمندِ بهرهبرداری واقعی از این گنجینه، مستلزم گذر از خامفروشی و تمرکز بر سرمایهگذاری در فرآوری است. ایجاد واحدهای فرآوری مدرن برای تبدیل مواد خام به محصولات با ارزش افزوده بالا، علاوه بر افزایش سودآوری، از هدررفت منابع جلوگیری کرده و استان را به یکی از قطبهای صنایع معدنی کشور بدل میکند. رسیدن به جایگاهی چنین البته نیازمند تدبیر و تعریف و تحققِ پیش نیاز های از جمله ، توسعه زیرساختهای حملونقل است. تکمیل خطوط ریلی و جادهای، بهویژه در محورهای ارتباطی با بنادر جنوبی و مرزهای شرقی، صادرات محصولات معدنی را تسهیل و هزینههای لجستیک را کاهش میدهد. همچنین، اتصال زنجیره معدن به صنایع پاییندستی اهمیت ویژهای دارد. احداث واحدهای تولیدی مرتبط در داخل استان، از کارخانجات فولاد و سیمان تا صنایع شیمیایی و سرامیک، علاوه بر ایجاد ارزش افزوده، موجب تثبیت اشتغال و رونق مناطق کمتر توسعهیافته خواهد شد. توسعه هم می تواند به زندگی بهتر برای همه مردم بیانجامد. روشن است که تحقق این اهداف بدون جذب سرمایه داخلی و خارجی دشوار است. ایجاد بستههای مشوق سرمایهگذاری، تضمین امنیت حقوقی و اقتصادی سرمایهگذاران و تسهیل فرآیندهای اداری، میتواند راه را برای حضور شرکتهای بزرگ و فناور باز کند. باری،خراسان جنوبی اگر بتواند با برنامهریزی منسجم، این مؤلفه ها را در کنار هم پیش ببرد، نهتنها به الگوی توسعه معدنی کشور بدل خواهد شد، بلکه جایگاه خود را در بازارهای جهانی نیز تثبیت میکند؛ فرصتی که نباید از دست برود. این مهمترین نکته است. با درک فرصت هاست که می توان راه ها را به سوی افق های روشن بازکرد.... ب / شماره 5638 / دوشنبه 27 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040527.pdf
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:15  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
نفس روحا... که به این خاک خورد، زمین و زمان در فهمِ «مِنَالمُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوااللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند»، به بلوغ رسیدند و مردمان شدند شرح بهتبیینرسیده کلام خدا. جنگ شد، به جهاد برخاستند. از کوچه به کوچه شهر و روستا، مردانی سلاح بر دوش گرفتند و به سوی جبههها رفتند. خاکِ این دیار، رد پایشان را به یاد دارد و خاکریزها هنوز بوی نفسشان را میدهد. برخی در همان خاکریزها شکوفا شدند و به کاروان شهیدان پیوستند و برخی به جانبازی یا ایستادگی بر آرمانها، شهادتزیست شدند. گروهی هم به اسارتی رفتند که بهظاهر زندان بود، اما درحقیقت، دانشگاهی شد برای آزادگی. برای مدیریت شرایط فوقسخت. بگذارید مؤلفههای رفتاری را با تمثیلهای واقعی باز بخوانیم؛ یکی از آزادگان میگفت: «دفتر نداشتیم، کتاب نداشتیم، اما در دل همان قفسها، کلاس درس برپا کردیم. کسی که ریاضی میدانست، معلم شد. کسی که قرآن بلد بود، معلم شد؛ حتی اگر یک بیت شعر در خاطر داشتیم، آن را برای هم میخواندیم. اردوگاه ما مدرسهای شد که دیوارهایش سیمخاردار داشت، اما سقفش به آسمان ایمان میرسید.» آنان از کمترین امکانات، بیشترین بهره را بردند. یک لیوان چای، میان چند نفر تقسیم میشد، نه فقط برای رفع عطش، بلکه برای گرمکردن دلها. لباسهای کهنه، چند دست میان جمع میچرخید، اما گرمای برادری، سرمای زمستان را شکست میداد. آزادهای دیگر نقل میکرد: «شبها که چراغها خاموش میشد، ما تازه بیدار میشدیم. یکی با نوک میخ روی چوب تختها الفبا مینوشت، دیگری برایمان قصه میگفت. یاد گرفتیم که حتی یک میخ خمیده هم میتواند قلم باشد و چوب تخت هم میتواند دفتر شود. دشمن میخواست ما را بشکند، اما ما در همان لحظه، خودمان را میساختیم.» امروز، کشور عزیزمان ایران نیز در وضعیتی ایستاده که ازهرسو تهدیدها و تنگناها، قامتش را میآزمایند. ناترازیها، فشارها و مشکلات، بر شانهها سنگینی میکند؛ اما ما را آزادگان معلماند که توانستند از دل تهدیدِ اسارت، فرصتی برای رشد بسازند. ما نیز میتوانیم از دشواریهای امروز، پلی به سوی آینده بسازیم. به یاد داریم که یکی از آنان میگفت: «در اردوگاه، هر کس سهم خود را میداد تا دیگری سرپا بماند. نان را نصف میکردیم، حتی اگر گرسنگی استخوانمان را میسوزاند. فهمیدیم که زندگی، با خوردن بیشتر شیرین نمیشود با بخشیدن بیشتر شیرین میشود.» باری، ما از فرزندانِ سجاداندیشِ خویش آموختهایم سختیها، اگر با ایمان و همت روبهرو شوند، ما را قویتر میکنند. یاد گرفتهایم میتوان از کمترین داشتهها، بیشترین برداشت را کرد. با خود مدام زمزمه میکنیم این خط را که همبستگی و همدلی، نه یک انتخاب، بلکه شرط بقاست. در یاد نگه میداریم که امروزوفردای ایران، در گرو نقشآفرینی تکتک ماست؛ حتی اگر سهممان اندک باشد. بیایید امروز، در روزگار فشارها، آزادگان را آینه خود کنیم. از آنان بیاموزیم که ناامیدی، بدترین اسارت است و امید، آغاز آزادی. دست یکدیگر را بگیریم، نگاهمان را به فردا بدوزیم و نقش تاریخی خود را در ساختن ایرانی قوی و سرافراز ایفا کنیم. شهرآرا / شماره 4555 / یکشنبه 26 مرداد 1404 / صفحه اول و 4 https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16534/432466 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/25/16534_153025.pdf
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:13  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
سالها پیش، مردانی از این خاک، کولهباری از ایمان و غیرت برداشتند و به سمت جبههها رفتند. راهی که آغازش از کوچههای خاکی شهر و روستا بود و پایانش به خاکریزهای خداباوری میرسید که آسمان و زمین در آن به هم گره خورده بود. برخیشان سهمشان از این سفر، شکوفا شدن به شهادت بود و جمعی زخم و خون و درد فراق. برخی هم از این جامِ بلا، سهمی سنگینتر بردند: سالهای دراز اسارت در پشت میلههای سرد اردوگاههای دشمن. هم شهادت بود این و هم زخم و هم ایستادگی. و خدا می داند چه عظمتی بود در لحظه لحظه این حماسه. اسارت، به ظاهر قفس بود؛ جایی که حتی نفس کشیدن هم گاهی به اجازه دشمن وابسته میشد. اما در دل همین قفس، پروازهایی رخ داد که تنها با بال ایمان ممکن بود. آزادگان ما، به جای آنکه اسارت را نقطه پایان بدانند، آن را به آغازِ دیگرگونهای از زندگی بدل کردند. از کمترین داشتهها، بیشترین بهره را بردند؛ دفتر مشقشان شاید تکهای کاغذ پاره بود و گاه تکه ای چوب و قلمشان گاه میخِ خمیدهای، اما در همان شرایط، درسها نوشتند و علم آموختند. کتابخانهشان حافظه یکدیگر بود؛ هر کس دانشی داشت، در میان جمع جاری میکرد. هر تجربهای، سرمایهای برای همه میشد. آنان از تهدید، فرصت ساختند. اردوگاه را به مدرسه، آسایشگاه را به حلقه درس، و سلول را به کارگاه صبر و ایمان تبدیل کردند. با یکدیگر زیستند، همدردی کردند و بار هم را به دوش کشیدند. در تنگنای نان و آب، نان را قسمت کردند و آب را جرعهجرعه به هم رساندند. برادری را نه با شعار، که با نان نیمخورده و دل پارهپاره معنا کردند. امروز، ایران عزیزمان در میان گردنههای دشوار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایستاده است. تهدیدها از هر سو سر برمیآورند و ناترازیها آرامش را میآزمایند. اینجاست که باید از آزادگان بیاموزیم؛ باید سبک زندگی آنان را چراغ راه کنیم. آنان به ما یاد دادند که: در روزگار کمبود، توانگری در اندیشه و اراده است. آموختند که سختی، اگر به آن پشت نکنیم، ما را پولادینتر میسازد. تعلیم مان کردند که با همبستگی و همیاری میتوان از بلندترین دیوارهای دشواری عبور کرد. ما هم باور کنیم تجربه زیسته آنان را و بدانیم امروز و فردای میهن، با نقشآفرینی تکتک ما ساخته میشود، نه فقط با انتظار از دیگران. بیایید در این روزگار که هر کس به نوعی در اسارت فشارها و دغدغههاست، از همان درسها بهره بگیریم. از کمترین داشتهها، بیشترین ها را برداشت کنیم. یار هم باشیم، مددکار هم، و نگاهمان را به افقی بدوزیم که ایران در آن، سربلند و سرافراز ایستاده است. آزادگان، به ما آموختند که آزادی، پیش از آنکه رهایی از قفس باشد، رهایی از ناامیدی و سستیِ عبس است. و این رهایی، رسالتی است که امروز بر دوش همه ماست. ب / شماره 5637 / یکشنبه 26 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040526.pdf
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:10  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
دنیا عالمِ تاثیر و تاثر است. ما هر کداممان در گذر زندگی هم اثر می گذاریم و خط رفتارمان بر صحیفه زمان می ماند و هم اثر می پذیریم و خط گفتار و کنش دیگران در دفتر زیست ما رقم می خورد اما کسانی هم در زندگی ما هستند که- به هر دلیلی- تاثیر بیشتری از آنها می گیریم و تاثیر بیشتری روی آنها می گذاریم .برای این ها باید حساب جداگانه باز کرد. گاه خودمان را با آن ها مقایسه می کنیم و ممکن است در یک یا چند مورد خودمان را بهتر ببینیم ؛ مثلا من با گذشت هستم ، مهربان هستم ، دست خیر دارم و... ممکن هم هست حس کنیم گاهی در برابرشان کم می آوریم. آنان مدیر تر، مدبرتر و سازنده تر هستند اما بدانیم که ما می توانیم کامل کننده ای برای هم باشیم. ما اگر به هم رسیده ایم. اگر مواجهه هامان تکرار و فرایند تاثیر در افزایش است شاید یکی از دلایلش این باشد که خدا ما را سر راه هم قرار می دهد تا اتفاقی مبارک برای خود و دیگران رقم زنیم. شاید بتوان به قصه "کارما" هم پرداخت. به هر حال خواندن نگاه و تجربه زیسته دیگران هم می تواند تامل برانگیز باشد. در این پندار، اگر (من ) انسان خوبی هستم ،به این معنی است که ( او ) کارمای خوبی داشته که یک انسان خوب سر راهش قرار گرفته و اگر ( او ) خیلی خوب نیست یعنی ( من ) کارمای شایسته ای ندارم که او سر راه من است . این را در کلام حکیمانه مولوی بزرگ هم می شود در این حکایت سراغ گرفت که می گوید:" این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا" و توجه می دهد که ما بازخورد رفتار خویش را می بینیم. از سوی دیگر این هم می تواند بهرمند از حقیقت باشد که انسان های آیینه همدیگرند ؛ ظاهر خودت را در آیینه شیشه ای می بینی ، اما درونت را باید در آیینه دیگران ببینی . صفات آنکس که روبروی تو است انعکاس درون خودت است ! اگر ناخوش است و ناخوشایند رفتار می کند، خود را اصلاح کن. با شکستن آینه، هیچ کجیی راست نمی شود. همان که از قدیم به ما تعلیم کرده اند راه نجات است؛ آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن ،آیینه شکستن خطاست..... ب / شماره 5637 / یکشنبه 26 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040526.pdf
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:8  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
️ همه ايران غيرت دارد روي کلمه واجب الاحترامِ "شهيد". همانطور که شهيد غيرت داشت روي "همه ايران". کلمات از گلوي قلمم ميجوشند وقتي کسي اين نام متعالي را به حساب و کتابهاي جناحي و سياسي ميآورد. غيرت ميورزند کلمات وقتي کسي بخواهد از اين مفهوم متعالي، سنگ بسازد براي شکستن سر رقيب. اين موضوع براي من خيلي کلانتر از آن است که بخواهم در موضوع دعواي فلان استاندار و نماينده مجلس آن را محدود کنم. من با شهدا زيست کردهام. ميدانم نگاهشان چه بود. ميدانم بر احکام اسلام به تمامه غيرت داشتند نه اين که فقط به حجاب حساس باشند اما به اختلاس و رانت خواري و جناح بازي بيتوجه باشند. اگر در وصيت نامههاشان از اين مسائل کم پرداخت شده و يا اصلا نامي به ميان نيامده از سر بيتوجهي نبوده است بلکه چون در آن زمان اين پديدههاي شوم به اين فراواني وجود نداشت به حساب هم نميآمد. آن زمان حداقلهاي موجود ميان همه مردم تقسيم ميشدند. کسي سفرهاش از نان خالي نميماند تا هزينه بوقلمون سفره فلاني شود. 450 گرم روغن نباتي ماهيانه به همه ميرسيد. يک کيلو و 200 گرم قند و شکر هم نميگذاشت کسي چايش را تلخ بخورد. مردم از همين حداقل هم ميزدند و به جبهه هديه ميکردند. مثل حالا نبود که برخيها هزينه نگهداري حيوان خانگيشان، از خانه و زندگي چند نفر بيشتر باشد. اين گونه نبود که برخيها با اولين عطسه براي درمان راهي ينگه دنيا شوند و برخي در کمبود دارو به نبود زندگي برسند. مطمئن باشيم که اگر شهدا امروز برخيزند، اول يقه خود مارا خواهند گرفت که چرا عدالت به اين وضعيت افتاده است؟ چرا ارباب سياست براي رسيدن به قدرت مقدسات را حراج ميکنند؟ ما را به ديوار ميکوبيدند که چرا بلد نيستيد با هم حرف بزنيد؟ چرا نميتوانيد حرف هم را بشنويد؟ اصلا چرا از دعواهاي سياسيتان نميکاهيد تا وقت داشته باشيد براي معيشت مردم کار کنيد؟ درست که خودتان کيفتان کوک و سفره تان گسترده و آب تان سر و نانتان گرم است اما براي مردم چنين نيست. تا وقتي هشتِ جماعت گروي نه شان باشد، تازماني که سفرهشان آباد نشود، تا فقر در آرزوهاشان بدود، اگر کفر نورزند، بايد دست شان را هم بوسيد. مگر نه اين که رسول اکرم الهي(ص) ميفرمايند: "كادَ الفَقرُ أن يَكونَ كُفرا؛ فقر، انسان را در آستانه كفر قرار ميدهد." گرفتار کفر نسبت به احکام ايمان چه خواهد کرد؟ آقايان مدعي! معيشت مردم را درست تدبير و تامين کنيد، مردم بين مبدا و معاد، راه خود را به درستي خواهند پيمود. وقتي تندباد فقر و ناترازي در کوچهها ميپيچد، معلوم است چه خواهد شد. لطفا به احترام شهدا براي بهتر شدن زندگي مردم کار کنيد. شهدا فقط براي حفظ حجاب جان ندادند. قرار بود جهانمان از روح ايمان سرشار شود. کوچک نکنيد عظمت شهدا را.... جمهوری اسلامی / شماره 13159 / شنبه 25 مرداد 1404 / صفحه 3 blob:https://web.eitaa.com/20be5b6c-57d4-4e03-b1fc-1afa09c0286e
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:58  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
با دست خالی نمیشود از خانه خود دفاع کرد. آن هم در برابر دشمنی که با انواع سلاح، نه امروز که فردای شما را هم هدف گرفته است. این واقعیتی است که به صریحترین کلمات باید پیامسازی کرد و در پاکت احترام فرستاد برای کشورهای منطقه. حتی باید پشت بلندگو هم خواند تا بشنوند کسانی که غفلت و تنبلی آنها را از خواندن بازمیدارد. باید بیدار کرد کسانی که روی دست شیطان خوابیدهاند. باید هوشیار کرد کسانی که مرز توهم و تخیل را مسیر آمدوشد گرفتهاند. بنیامین نتانیاهو، صریحا پرده را کنار زد و عریان گفت آنچه را در سر دارد و در سرزمین دیگران میجوید. گفت که میخواهد نقشه پلاستیکی اسرائیل را آنقدر کش بدهد که لبنان و اردن و بخشهایی از مصر و عربستان و عراق را در بر گیرد. از نیل تا فرات، خواب اولشان است نه نهایت آرزویشان. بتوانند همان بلایی که سر فلسطینیها آوردند را سر مردم دیگر کشورها هم خواهند آورد. با ما هم قصد همسایگی ندارند بلکه میخواهند سایهای باشند که نگذارند خورشید بر این خاک بتابد تا خشک شود همه روئیدنیهای این سرزمین. صهیونیستها را ولعی در افزایش است که نه به فلسطین و همجوارهایش و نه حتی به اسرائیلِ بزرگ که حتی به خاورمیانه هم قانع نیستند. همه دنیا را میخواهند و حتی بالاتر همه کائنات را. این باطل را هم حق خود میدانند. برای آن هم تفنگ به دست گرفتهاند. ما با قومی روبهروییم که خود را برای کشتار مردمان نیازمند توجیه صوری هم نمیداند. علنی بر کلاه سرباز خود مینویسند که «زاده شدهام برای کشتن». کارنامه عملیشان هم نشان میدهد که این نه یک رجز و شعار که پندار به زیست درآمدهشان است. میکشند نه در میدان جنگ که در صف گرفتن غذا. نه مردان جنگی که کودکان گرسنه را. با این کارنامه سیاه جنایت، شعار ناجیگری هم میدهند. آبدزدکهای صهیونی، به ما وعده آب میدهند! آن هم دقیقا زمانی که چند هفته قبلش مردم اسرائیل در اعتراض به بحران آب تظاهرات کردند. دکتر مهدی عزیزی دستگردی، تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتوگو با «اقتصاد۱۲۰» با بیان این نکته این خبر را هم میدهد که در چند ماه اخیر حدود یکمیلیون اسرائیلی به دلیل بحران آب و مواد غذایی از اسرائیل مهاجرت کردهاند. آن وقت نتانیاهوی جانی میآید و در پوست ناجی فرو میرود و به مردم ایران وعده آب سالم میدهد! یادش رفته است که شبکه صهیونیستی اینترنشنال خودشان رتبه ایران را در تنشهای آبی 14 اعلام کرده است حال آنکه این رژیم جعلی خود با ارفاق، در رتبه9 تنش آبی قرار دارد. جواب او را باید به همان ضربالمثل کشاورزی ایرانی داد که «تو اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن!» باغ بزرگ ایران و گستره عظیم این خاک آنقدر ظرفیت دارد که برخلاف خشکسالی طولانی مدت، با همین کشاورزی سنتی و غرقابی، به کشورهای دیگر محصولات آببر صادر کند. با جیب خالی نمیشود پُزِ عالی داد. کسی با کوزه خشکیده نمیتواند حوض دیگران را پرآب کند. این را بچههای دبستانی ما هم میدانند. حتی پهلویستها هم اگر فقط یک لحظه ذهن خود را ازخواب و خیال پس بگیرند میفهمند که جانی نتانیاهو نمیتواند ناجی صهیون باشد چه رسد به جای دیگر. شهرآرا / شماره 4554 / شنبه 25 مرداد 1404 / صفحه آخر / کوچه https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16530/432434 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/24/16530_153012.pdf
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:53  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
ما هم زندگیمان را با امامرضا(ع) تعریف میکنیم و هم زیست حرفهایمان را متبرک به خدمت در آستان مولا میدانیم. این فالی فرخنده است که به لطف الهی و عنایت حضرت رئوف(ع)، روزی ما شده است. قدردان این سعادت هستیم و با همه توش و توان، به خدمت برمیخیزیم. با فرارسیدن دهه پایانی ماه صفر، بار دیگر مشهدالرضا(ع) مفتخر به میزبانی میلیونها عاشق و دلداده حضرت ثامنالحجج، علیبنموسیالرضا(ع) میشود. این رویداد عظیم، جلوهای بیبدیل از شور و ارادت مردم ایران عزیز و جهان اسلام به ساحت نورانی امام مهربانیهاست. جلوههایی که فرهنگ را روایت و تمدن را در ترازی نو ساز میکند. شأنی چنین برای مشهد است که مسئولیتی خطیر را بر دوش مدیریت شهری و تمامی نهادهای خدمترسان قرار میدهد. شهرداری مشهد با حمایت شورای اسلامی جهانشهر برکت و کرامت، برای انجام هرچهبهتر تکلیف خویش، با تشکیل و فعالسازی ستاد ویژه دهه آخر صفر، از ماهها پیش برنامهریزی جامع و منسجمی را با تعریف سیصد ردیف خدمتی برای خدمترسانی شایسته به زائران و مجاوران آغاز کرده است. دراینراستا، حفظ پاکیزگی و زیبایی شهر- که خود میتواند یک رسانه باشد- با بهکارگیری بیش از ۲هزار پاکبان در اطراف حرم مطهر رضوی و مسیرهای منتهی به آن و نیز در میادین، معابر اصلی و ایستگاههای حملونقل عمومی، بهصورت شبانهروزی دنبال خواهد شد. ما میکوشیم تمیزی و زیبایی، بهعنوان بخشی از خاطرهسازی برای میهمانان آقا، تعریف شود. میخواهیم مشهد را با شناسه زیبایی و تمیزی در خاطرهها ماندگار کنیم. در کنار این، تقویت زیرساختهای بهداشتی ثابت و سیار در نقاط پرتردد و ارتقای امکانات موجود، بهمنظور رفاه حال زائران پیشبینی شده است. افزایش ظرفیت حملونقل عمومی از طریق تمدید ساعات کاری و کاهش سرفاصلههای قطارشهری و ناوگان اتوبوسرانی، در کنار افزایش ناوگان فعال، برای تسهیل رفتوآمد زائران بهویژه در ساعات اوج زیارت، عملیاتی خواهد شد. تجهیز و آمادهسازی فضاهای عمومی برای اسکان موقت زائران در صورت نیاز، با همکاری دستگاههای مرتبط انجام گرفته است. ما همه توان مدیریت شهری را پایکار میآوریم تا کارنامهای قابلاحترام برای میزبانی خلق شود؛ بنابراین از همه نهادها، سازمانها و دستگاههای مسئول میخواهیم که همچون سالهای گذشته، با همافزایی، همدلی و حضور میدانی، ظرفیتهای خود را به خدمت این رویداد عظیم درآورند و با هماهنگی کامل، به تحقق شعار «خدمت بیمنت و در شأن زائر رضوی» کمک کنند. این بخش دولتی و عمومی کار است، اما میهمانی بزرگ آخر صفر جز با همراهی مجاوران حضرت به کمال نمیرسد لذا از مردم شریف و مهماننواز مشهد دعوت میکنم تا در طراحی و اجرای برنامههای میزبانی مردمی، جلوهای درخشان از فرهنگ رضوی و مهماندوستی ایرانی را همچون گذشته و بیش ازپیش به نمایش بگذارند؛ چراکه میزبانی از زائران امام مهربانیها، فقط وظیفه مدیریت شهری نیست، بلکه افتخار و رسالت همه شهروندان مشهدی است. بر این باورم که کارنامه خدمت به زائران باید هر سال بهتر و پربارتر از سال پیش باشد و مشهد به الگویی درخشان از مدیریت جهادی، اخلاقی و مردمی در عرصه میزبانی معنوی بدل شود. برای دستاوردی چنینارجمند، همه ما باید با همه توان در میدان باشیم. امیدوارم با عنایات حضرت شمسالشموس(ع) و تلاش خالصانه خادمان شهر، بتوانیم این مسئولیت سنگین و افتخارآمیز را به بهترین وجه به انجام برسانیم و خاطرهای خوش و ماندگار از این سفر معنوی در ذهن و دل زائران ثبت کنیم؛ جوری که هر زائر، به سفیر زیارت و شهر زیارت تبدیل شود. ما با هم و ذیل عنایتهای حضرت سلطان، علیبنموسیالرضا(ع)، میتوانیم به توفیق برسیم. انشاءا... . شهرآرا / شماره 4554 / شنبه 25 مرداد 1404 / صفحه اول و 4 / شهرد https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16530/432365 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/24/16530_152997.pdf
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:50  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
حتما باید برسرمان بمب ببارد که یاد خودمان بیفتیم؟ باید مرگ از زمین برخیزد که چشم مان به خاکِ وطن بیفتد؟ چرا از یاد برده ایم معجزه این خاک شهید پرور و حاصلخیز را؟ چرا دیگر "ای ایران" نمی خوانیم. نمی خوانیم بماند که در تلویزیون هم به آن طعنه می زنند! آن که به عنوان کارشناس دعوت شده می گوید در جبهه زیارت عاشورا می خواندند شب عملیات نه ای ایران. فکر نمی کند که زیارت عاشورا خواندن در شب عملیات هم برای دفاع از ایران بود. برای دفاع از خاکِ به خون شکوفا شده این مرز پر گهر. دیگر ای ایران نمی خوانند و شاهد بازگشت به همان سرخطی هستیم که بودیم. باز همان صحبت هایی بر زبان می رود که پیشتر به تکرار مکررات رسیده بود. انگار وحدت ملی و ایران خوانی و میهن دوستی فقط برای همان روزهای جنگ خوب است! دوباره همان افرادی که رکورد شکست پیشبینی هاشان هر جلسه جا به جا می شود به عنوان کارشناس به رسانه می آیند. باز آنان که به جان و آبرو، پای وطن ایستادند و ته مانده توان شان را به بازو دادند تا توی صورت دشمن بزنند، باید باسیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. باز کسانی که در جنگ تحمیلی 12 روزه حساب و کتاب می کردند که حرف بزنند یانه، دوباره صدای شان بلند است به همان سبکی که بود. دوباره حنجره می درند و کلمه خنجر می کنند. انگار آن 12 روز یک فصل جدا از تقویم بود. اما چنین نیست. باور کنید. همین دیروز بود که یکی از رزمندگان و فرماندهان همشهری دفاع مقدس 8 ساله را دیدم. کلی حرف داشت و همه حرف هایش هم درد دل بود. دردی که از زخم نشسته بر جان ایران و انقلاب برمی خواست. می گفت چرا ای ایران نمی خوانند؟ می گفت ما در همان عاشورای 8 ساله به ویژه در سال ها و ماه های آخرش، به اعجاز نام" ایران " در کنار" اسلام"، جبهه ها را پر کردیم. میان این دو هیچ فاصله ای نیست. درست می گفت آن رزمنده و کهنه سرباز که خطاست بین این دو حقیقت به یگانگی رسیده فاصله بگذاریم حتی به اندازه یک خط فاصله! این را باید صریح به کسانی که می خواهند به نام انقلابیگری و دین، پرچم ایران را پایین بیاورند. همان ها که "ای ایران" نمی خوانند، گفت و بلند هم فریاد زد که خطا می روید و خطا می کنید. اسلام در جهان امروز هیچ جغرافیایی باورمندتر از ایران ندارد. ایران هم جز اسلام روح و پیشرانی نمی شناسد. این را کسانی گوش بگیرند که هوش شان به صداهای ضد مذهبی است. ختم کلام این که اگر به اسلام باور دارید ای ایران بخوانید. اگر دیگران هم به ایران و سرفرازی این خاک ارجمند باوردارند زیارت عاشورا بخوانند. حرف ایرانی ترین مردِ امروز را گوش بگیریم و هوشمندانه "ای ایران" بخوانیم. این که رهبر فرزانه انقلاب به محمود کریمی حکم کردند، هزاران حکمت دارد..... ب / شماره 5636 / شنبه 25 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040525.pdf
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:42  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
طبیعت را معلم انسان باید دانست. کتاب تجسم یافته خداوندی که اهل خرد را در هر خوانش به فهمی بالاتر از حقیقت می رساند. این کلام حضرت علامه حسن زاده آملی(ره) از جمله به این درس ها توجه می دهد؛" وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است،همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند. باد باعث طراوتش می شود، آب باعث رشدش می شود و آفتاب پختگی و کمال می بخشد." یعنی ارتباط با منبع اصلی است که سلامت و کمال می آورد. همه عوامل محیطی در خدمت رشد و تکامل به خدمت می آیند." امّابه محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت، آب باعث گندیدگی، باد باعث پلاسیدگی و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش می شود." یعنی همان مولفه های کمال ساز و عوامل تکمیل کننده، باعث زوال و نابودی می شوند. آیت الله از این نمونه طبیعی مثال گرفته و درس می دهند:" بنده بودن یعنی همین،یعنی بند به خدا بودن " که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود." آن جا آب و باد و خاک بودند به عنوان عوامل محیطی این جا" پول،قدرت،شهرت،زیبایی،مدرک و ..." است که اگر در مسیر بندگی به کار گرفته شود بهشت آور و سعادت آفرین می شود اما در صورت جدا شدن از خداوند همین عوامل زندگی می تواند انسان را نابود کند. بدانیم" تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بندِ بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود." بکوشیم با حفظِ ارتباط با منبع فیض، از همه عوامل برای تعالی بهرمند شویم. بندگی است که راه سلطان شدن را باز می کند. عبودیت است که خلق را به مقام رفیع خلافتِ خالق می رساند. راه همین است. بنیاد بقا این گونه محکم می شود. چنین است که اگذ دنیا هزار بار هم بلرزد، بندگان به یقین رسیده از جا نمی جنبند. آرامش آنان از این روست که رو به خدا دارند. به جهان خرم از آنند که جهان خرم از اوست. به همه چیز نگاهی عاشقانه دارند چه همه عالم را هم از او می دانند. سعادتی است به جایگاهی چنین رسیدن. .... ب / شماره 5636 / شنبه 25 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040525.pdf
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:41  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
مناسک هم می توانند جان بگیرند. می توانند حیات زنده خود را در زندگی باورمندان خویش جاری کنند. اربعین حسینی نیز از این جمله است. دیگر آن را صرفاً یک مناسک مذهبی نباید دانست؛ بلکه یک پدیده ژئوفرهنگی و راهبردی است که در بستر آن، ملتها، فرهنگها و جریانهای فکری خود را با عاشورا بازتنظیم می کنند. به واقع اربعین، با ارجاع مردم به عاشورا و منطقِ امام حسین(ع)، روح مقاومت، ایثار، ظلمستیزی و حق باوری و حقیقت زیستی را در تودههای مردم زنده نگه میدارد. این پیوند عمیق با معارف اهل بیت(ع)، نه تنها معرفتِ فردی و معنویِ آحادِ جامعه را ارتقا میدهد، بلکه باور به عدالت و آمادگی برای فداکاری در راه حق را به عنوانِ یک کنش اجتماعی نهادینه میسازد. چنین جامعهای می تواند در برابرِ انواع دشمنی ها و حتی گونه های متعدد نفوذ، خود را واکسینه کند. بازخوانی مراسم اربعین در جای جای عالم نشان می دهد که رفتارهای اخلاقی، ایثار، خویشتنداری، نظم و انضباط در مراسم، تمرینی برای زیست جمعی مؤمنانه است. این رفتارها در عمل، «تربیت تمدنی» را به نمایش میگذارند. با ترویج این فرهنگ، میتوان جامعهای همدل، متعهد و آماده برای چالشهای بزرگ تمدنی و سیاسی تربیت کرد. در حقیقت، اربعین پشتوانه اجتماعی و اعتقادی جبهه حق است. گفتمان عاشورا، همان روحی است که در دفاع مقدسِ ۸ ساله و همین دفاع مقدس ۱۲ روزه، در کالبد رزمندگان ما معجزه می کرد. براساس آن تجربه زیسته است که عاشورا را و هرآنچه به آن برمی گردد از جمله اربعین را ایرانی ترین و ملی ترین شبکه رویدادی برای حفاظت از کیان وطن می دانم. این داد، البته با ستد کامل می شود. ایران هم عاشورایی ترین جغرافیای انسانی است در جهان امروز. این «داد و ستد» که در عمق و گستره وسیع در تکرار است، عامل تقویت «قدرت نامتقارن» ایران در برابر انواع دشمنی ها و همه دشمنان است. همین تجربه نیز تاکید می کند که قدرت نرم ایران نه تنها از منابع تاریخی، فرهنگی و مذهبی تغذیه میشود، بلکه در میادینی مانند اربعین به فعلیت میرسد. در مراسم اربعینی و در امتداد عاشوراست که چهرهای تمدنی، مردمی و اخلاقی ایران و انقلاب در افکار عمومی آزاداندیشان صاحب جایگاه احترام برانگیز می شود. اگر هوشیارانه برنامه ریزی کنیم، می توانیم از این ظرفیت کرامند برای افزایش سرمایهاجتماعی و حتی برای دیپلماسی عمومی و تقویت عمق راهبردی ایران بهره ببریم. نباید ساده گذشت از این ظرفیت و یا گذاشت که برخی ها با بدسلیقگی این فرصت را به ضد خود- بخوانید تهدید- تبدیل کنند. ما در ایران باشیم یا هرجای دیگر باید فضا را به سمت عاشورا برگردانیم. همه چیز با کربلا و همه روزها در تنظیم خود با عاشوراست که می توانند افق گشایی کنند. در این افق متعالی است که انسان می تواند از صراط مستقیم حجتِ شهید خدا، حسین علیه السلام، به مقام رفیع خلیفه الهی برسد و جامعه خود را هم به تراز جامعه حسینی برساند. با حسین علیه السلام است که می شود به سلام و اسلام و سلامت رسید. خراسان / شماره 21840 / چهارشنبه 22 مرداد 1404 / صفحه 2 https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/item/127804 https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/PagePDF/40328
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:24  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
قدرت شاید در شمشیر و تفنگ بیشتر متبلور باشد اما اقتدار را باید در مولفه های دیگر جست. حتی در حوزه قدرت هم سایع تیغ و تیر زیاد گسترده نیست. نه به لحاظ زمان و نه زمین. حتی سلاحهای دوربرد و دورزن هم گرفتار حصار محدودیت میشوند. آنچه از حصار بیرون است و حصر زمان را هم تحمل نمیکند، رویدادهای معرفتی است. حوادثی است که چون روی داد، تاریخ و جغرافیا را برای همیشه به استخدام درمیآورد. مثل عاشورا که تکلیف روزها و رویدادها و سرزمینها را تعیین و تصریح میکند. مثل اربعین که بازگشت به مرکز را تعریف میکند. مثل شبکه معنایی و گفتاری و رفتاری که این دو را به زیست امروزی میآورد و قدرت نو تولید میکند؛” یکی از مصادیق قوّت را امروز دنیای اسلام دارد مشاهده میکند و آن، راهپیمایی اربعین است.” این گزاره، جمله طلایی رهبر فرزانه انقلاب است که چنین کامل میشود؛” وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه. راهپیمایی اربعین قوّت اسلام است.” من توجه دادن حضرت آیت الله خامنهای به این آیه و تعریف نسبت بین آن و راهپیمایی اربعین را بسیار درسآموز میدانم. بسیارمان این آیه را فقط در ترجمه و خوانشی نظامی خلاصه میکردیم اما رهبر انقلاب، با این نگاه نو درآیه ما را به ظرفیتهای تازه از قدرت توجه دادند و درباره راهپیمایی اربعین تصریح کردند:{راهپیمایی اربعین} ، قوّت حقیقت است … که اینجور اجتماع عظیم میلیونی راه میافتند به سمت کربلا، به سمت حسین، به سمت قلّه و اوج افتخار فداکاری و شهادت که همه آزادگان عالم باید از او درس بگیرند.” بله، واقعیت توام با حقیقت همین است که عاشورا هم پشتیبان مقتدر ما و هم پیشران اقتدار ماست. نهفقط در حوزه اعتقادی و مذهبی که در عرصه ملی، عمق راهبردی ما را عاشورا تعریف میکند. ما با عاشورا از ایران دفاع کردیم. با مکتب اباعبدالله دکترین دفاع ملیمان را نظام میدهیم. دفاع مقدسِ 8 ساله گواه این حقیقت است که مرزهای ایران را از گزند انواع دشمنان بافرهنگ عاشورا مصونیت بخشیدیم. دفاع مقدسِ 12 روزه هم تکرار بهروز شده همین گواهی است. بازهم ما با عاشورا از ایران دفاع کردیم و با ایران برای عاشورا، وطن سازی کردیم. اربعین هم نقطهای است که ما را به سرِ خطِ عاشورا برمیگرداند. به نقطه آغاز تحریر خط قدرت ایران عزیز. نخست نیوز / کد نوشته 133646 / پنجشنبه 23 مرداد 1404 https://nakhostnews.com/?p=133646 نخست / شماره 1064 / چهارشنبه 22 مرداد 1404 / صفحه اول و 3 / جامعه https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2025/08/10641-8-S.pdf
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:20  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
آدم باید باید همیشه حواسش به زبانش باشد. این رسم مسلمانی است. مخصوصاً وقتی پشت تریبون ایستاده یا قلم دست گرفته یا میکروفون رسانه را در برابر خودش میبیند. این روزها، رسانه و خطابه کمتعداد نیست، اما وااسفا اگر تقوای کلام از آن گرفته شود. اگر هر که هر چه خواست بگوید، بیآنکه فکر کند چه آبی را گل میکند و چه دلهایی را بیجهت میلرزاند. این را به کارگزاران نظام باید یادآوری کرد که؛ مسئول که شدی، دیگر فقط نماینده سلیقه خودت نیستی. نماینده یک حزب یا جناح هم نیستی. از آن لحظه که بر صندلی مسئولیت تکیه زدی، دیگر کارگزار مملکتی، خدمتگزار مردمی. باید گفتارت بوی مردم بدهد، نه رنگ جناح. باید نفست به جای تسویهحساب سیاسی، خرج آرامش این مردم خوب شود. این مردم که نجیبانه، بیادعا، و در سکوت، بار سختیها را به دوش میکشند، حق دارند که در تریبونها، صداقت بشنوند، نه هیاهو؛ آرامش ببینند، نه التهاب. این روزها، ایران عزیزمان فقط زخمی کینِ دشمن نیست، از فقر اعتماد و میزان سرمایه اجتماعی بیشتر آسیب می بیند. چه میشود اگر همین امروز، تصمیم بگیریم آتش کلام و قلم را خاموش و کنیم و سخن به مهر برزبان جاری کنیم؟ نقد کنیم، اما با انصاف. بگوییم، اما با تقوا. حرف بزنیم، اما نیش نزنیم. خطابه کنیم، اما خطکشی نکنیم. برادر من! اگر مسئولیتی داری، زبانت را خرج منافع ملی کن، نه منافع جناحی. بگذار مردم وقتی حرفت را شنیدند، احساس امنیت کنند، نه اضطراب. الان وقت رجز نیست، وقت رفاقت است. وقت سهمخواهی نیست، وقت سهمسازی برای ایران است. ما امروز با کمبود آب و انرژی دست به گریبانیم. خط مقدم کشور اینجاست. نه در دعواهای سیاسی. دقیقا همینجا در خانههای مردم، پشت شیرهای کمآب، در کارخانههایی که برقشان میرود، و در سفرههایی که صبورانه کوچکتر شدهاند. حالا وقت آن است که همه، با هم باشیم. دل بدهیم به هم. فریاد نزنیم سرِهم. به جای آنکه افکار عمومی را گیج کنیم، بیاییم با صداقت روشنشان کنیم. اگر چیزی میگویی، طوری بگو که امید به دل مردم بیفتد. اگر نقدی داری، طوری بگو و بنویس که کسی نترسد، کسی تحقیر نشود. بگذار کلامت مثل یک نان تازه، ساده باشد، صادق باشد، پاک باشد. ما اگر با مردم صادق باشیم، مردم با ما خواهند بود. اگر زبانمان زبان همدلی باشد، گوشها هم مشتاقتر میشنوند. ایران، همین حالا به همین همدلی نیاز دارد. و ما، اگر بخواهیم، میتوانیم. کافی است از همین حالا، تقوای گفتار را نان حلال زبانمان کنیم. ب / شماره 5635 / چهارشنبه 22 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040522.pdf
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:16  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
عاشورا متمایز است و هرچه با آن ممتاز شود هم زیل آن هویت می یابد. از این جمله می شود و حتی باید بر اربعین حسینی تاکید کرد. این، تنها یک مراسم آیینی یا مناسک زیارتی نیست؛ بلکه نمادی از حیات مستمر نهضت عاشورا و احیای مکتب مقاومت در برابر ظلم است. این حرکت عظیم انسانی، که یک جلوه اش راهپیمایی میلیونی به سوی کربلا است، بُعدی تمدنی یافته و به یکی از بزرگترین پدیدههای اجتماعی و فرهنگی دنیای معاصرتبدیل شده است. زیارت اربعین نیز بهعنوان یکی از نشانههای مؤمن در روایات اهل بیت (ع) معرفی شده است. این زیارت نه تنها تجدید عهد با امام حسین (ع) و آرمانهای اوست، بلکه فرصتی برای تعمیق معرفت دینی و انس قلبی با آموزههای اهل بیت (ع) فراهم میکند. به جرات می توان اربعین و شبکه رفتاری مرتبط با آن را بستر تربیت معنوی و اخلاقی آحاد جامعه دانست. تجربه زیسته شاهد است که اربعین بهطرز شگفتانگیزی روحیه تعاون و انسجام اجتماعی را تقویت میکند. میلیونها نفر از ملیتها و مذاهب مختلف در کنار یکدیگر حرکت میکنند و موکبداران با خدمترسانی صادقانه، الگویی از اخلاق اسلامی، ایثار و کرامت انسانی را نمایش میدهند. این صحنههای باشکوه از همکاری و همدلی، موجب بازسازی سرمایه اجتماعی در جوامع اسلامی میشود. از سوی دیگر، اربعین به یک رخداد فرهنگی بینظیر بدل شده است. آداب و رسوم، شعر و مدیحهسرایی، هنرهای آیینی و رسانههای مذهبی در این مراسم شکوفا میشوند. از این رهگذر، اربعین نهتنها حافظ هویت شیعی بلکه موتور تولید فرهنگ مقاومت، عدالتطلبی و کرامت انسانی است که میتواند در شکلگیری تمدن نوین اسلامی نقش کلیدی ایفا کند. اربعین در بُعد سیاسی خود نیز، نمایش وحدت مسلمانان در برابر نظام سلطه جهانی است. شعارِ محوری و پر تکرارِ «حب الحسین یجمعنا» در حقیقت، نقطه تلاقی انسان و هدف است. هدفی متعالی که براندازی ستم را نظام سازی می کند. از همین رهگذار خود تبدیل به یک پشتوانه اجتماعی و اعتقادی برای جبهه حق میشود. ایران اسلامی نیز با حضور فعال در این مناسک، علاوه بر ابراز همبستگی اعتقادی با جهان تشیع، از ظرفیت اربعین برای ایجاد عمق راهبردی فرهنگی و سیاسی در منطقه بهره میگیرد. در واقع، اربعین بخشی از «جهاد تبیین» و «دیپلماسی مردمی مقاومت» به شمار میرود. از زیارت تا راهپیمایی، از معرفت تا حماسه، و از فرهنگ تا تمدن، اربعین ظرفیتی بینظیر برای تربیت جامعهای اخلاقمدار، مقاوم، و آگاه فراهم میسازد. این پدیده اگر بهدرستی شناخته و تقویت شود، میتواند بستر حرکت امت اسلامی به سوی تحقق عدالت جهانی و زمینهسازی ظهور موعود باشد. ب / شماره 5635 / چهارشنبه 22 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040522.pdf
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:15  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
آقای رئیس جمهور! قسمت دوم ماجرا را هم بگویید نمیدانم چه سری است در صندلی ریاست که هرکس بر آن مینشیند، نیمی از واقعیت را میبیند. همان نیم را هم بر زبان میآورد و نه نیم که تمامِ حق را هم به خود میدهد! آخرین نمونهاش همین که رئیسجمهور محترم، یکشنبه در نشست با مدیران اصحاب رسانه، بیان کرد: «من نمیخواهم بنزین را برای محرومان گران کنم، اما به کسی که چهار برابر بنزین مصرف میکند؛ چرا باید اینگونه یارانه بدهیم؟ اینها نیاز به کمک شما دارد. نیاز به همراهی و وحدت دارد. اکنون قرار است 4میلیارد دلار بنزین وارد کنند. برای چه؟ که من بدهم یک عده با نرخ 1500تومان مصرف کنند.» وقتی نیمی از ماجرا را روایت کنیم، همه حق را هم به خود خواهیم داد. به علاوه اینکه توقعمان هم این خواهد بود که همه نیز به ماحق دهند و با ما همراستا و همداستان شوند! این را هم نه از زبان دکتر پزشکیان که از زبان رؤسای جمهور پیشین هم شنیدهایم و از زبان دیگر مسئولان نیز هم. اما کسی نگفته است که شما اول مسئله خودرو را حل کنید، مشکل بنزین برطرف خواهد شد. اگر میتوانید بگذارید مردم با همین دلارِ آزاد- که هر لحظه هم در حال افزایش است- خودرو استاندارد خارجی بخرند، آن وقت قیمت بنزین را هم با شما همراه خواهند شد. وقتی خودرو داخلی را به قیمت فضایی میدهید، عملا قیمت بنزین را پیشپیش گرفتهاید. حرف شما نمیرسد که طلبکارانه صحبت کنید. من به عنوان یکی از 90میلیون ایرانی، بسیار دلخورم از «حیف»ی که درباره قیمت بنزین انجام میشود اما چون «میلِ» همه میشود نه یک گروه خاص، یک مقدار قابل تحمل میشود. میخواهید اصلاح قیمت کنید؟ بسما...! اول از قیمت خودرو شروع کنید. میخواهید میزان مصرف بنزین را کاهش دهید؟ الحمدا...! با خودرو کممصرف اینکار را بکنید. میخواهید به اختیار خود و با حساب و کتاب خویش قیمت بنزین را تغییر دهید؟ پس بگذارید مردم هم به اختیار خود حق خرید خودرو دلخواه را داشته باشند. خودرویی که هم ایمنی کافی داشته باشد و هم میزان مصرفش کم باشد. آقای رئیس جمهور! مسئله بنزین، علی حده نیست. با خودرو عجین است. باید پکیجی اصلاح شود نه اینکه قیمت بنزین تغییر کند اما موضوع خودرو همچنین که هست بماند. میگذریم از قیمت خدمات دولتی و وضعیت ناترازیها و... که خود بهتر از همه میدانید چه قصهای دارد. ما مردم عادی فقط غُصهاش را میخوریم. همین! شهرآرا / شماره 4552 / سه شنبه 21 مرداد 1404 / صفحه 9 / اقتصاد https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16522/432218 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/21/16522_152937.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:24  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
رشید. این دقیق ترین تعریفی است که می شود برای سپهبد شهید غلامعلی رشید به کار برد. به معنای دقیق کلمه رشید بود. با رشد یافتگی هایی که او را در جایگاه ارشد قرار می داد. اهل مطالعه می دانند که در منظومه فرماندهی جمهوری اسلامی ایران، شماری از چهرهها را نه در سطح تاکتیک و فرماندهی میدانی، بلکه در سطح طراحی، هدایت و پایداری راهبردی باید تحلیل کرد. شهید رشید از این جمله بود که در تراز «معمار امنیت منطقهای» قرار داشت. از دوران دفاع مقدس تا زمان شهادت، او نهتنها در سازماندهی عملیاتها، بلکه در هدایت ساختار فرماندهی و سیاستگذاریهای کلان دفاعی جمهوری اسلامی نقش ایفا کرد. او به همان اندازه ای که از دیده شدن گریزان بود، در سطح تصمیمسازیهای امنیتی نقشی مؤثر داشت. رشید را باید از جنس فرماندهان طراح دانست؛ مردانی که در سنگر تدبیر، شطرنجهای راهبردی را برای حفظ و گسترش بازدارندگی طراحی میکنند. سردار جنگ را زیست می کرد و در دوران دفاع مقدس، از نخستین چهرههایی بود که در ستاد عملیات قرارگاههای فرماندهی، نقش محوری داشت. در طراحی عملیاتهایی چون فتحالمبین، بیتالمقدس و کربلای ۵، تحلیلهای میدانی، آرایش قوای دشمن، و ظرفیت مانور آفندی نیروهای خودی، در میزهای تصمیمگیری او تجزیه و تدوین میشد. او مرد میدان بود. وقتی تفنگ ها خاموش شدند، او به گویاسازی تجربه و طراحی های پیچیده برای فرماندهی در سطح کلان راهبردی همت کرد. شهید رشید از عناصر هماهنگکننده «سیاست دفاع پیشدستانه» و «الگوی بازدارندگی فعال» در برابر تهدیدات منطقهای بود. تصمیمسازی درباره ماهیت تهدید، توازن قدرت، و همافزایی محور مقاومت، بدون تحلیلهای تخصصی او ناقص بود. سردار رشید برخلاف برخی چهرههای نظامی که درگیر وجهه رسانهای و شخصیتسازی بودند، بر اصالت عملکرد بیپیرایه تأکید داشت. اهل سخنرانی نبود، جز در جلسات تخصصی. بر این باور بود که فرماندهی، پیش از هر چیز «فهم عمیق از تهدید» و «تصمیم دقیق در لحظه بحران» است. وی از جمله فرماندهانی بود که در جلسات عالی راهبردی، سخنانش کوتاه اما مرجع بود. کمحرف، ولی پربازده. بر اساس گزارشها و مشاهدات متعدد، حتی برخی فرماندهان ارشد نیز برای تحلیل وضعیت میدان، به آرای او مراجعه میکردند. آنچه شهید سپهبد غلامعلی رشید را در تراز ملی قرار میدهد، نه صرفاً نقش نظامی، بلکه جایگاه او بهعنوان حافظ و تولیدکننده حافظه راهبردی کشور است. او بهعنوان یکی از مهمترین چهرههای متصل به تجربیات دوران دفاع مقدس، جنگهای نیابتی منطقه، و تهدیدات متغیر امنیتی، پلی بود بین گذشته و آینده. به جرات می توان گفت او خود یک مؤلفه بنیادین در معماری امنیت ملی ایران بود. باری، او از خود نگفت اما اکنون که در فهرست شهدای امنیت ملی قرار گرفته، زمان آن است که نقش واقعیاش بازخوانی شود؛ نه بهعنوان یک نام، بلکه بهعنوان سرمایهای برای سیاستگذاریهای آینده امنیتی ایران که در بیصدایی، بار تاریخ را بر دوش میکشید. ب / شماره 5634 / سه شنبه 21 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040521.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:13  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
نمی دانم چه باید گفت وقتی مردم تبریک می گویند روز خبرنگار را. لطف شان مغتنم و نشان لطف الهی است اما ما خبرنگارها دچار شرم می شویم وقتی این همه لطف را می بینیم. فکر می کنیم حرمت این مردم چنان است که در راه خدمت به آنان هم باید از جان گذشت و هم از آبرو. این دو زمانی قیمتی است که در راه خدمت به وطن غنیمت شمرده شود. ما زمانی می توانیم شنوا و حتی نیوشای تبریک نیک اندیشان باشیم که نقش خویش را به کمال ایفاکنیم. آن وقت دیگر آمد و شد خودروهای فرسود در خیابان های شهر بی علامت سئوال نخواهد بود. خاموشی کارخانه به سکوت برگزار نخواهد شد. نیروگاهی از مدار خارج نخواهد شد تا شوک به کارخانه و صنعت وارد شود. تا خانه ها در تاریکی فرو رود. ما اگر کار رسانه ای خود را "درست" انجام دهیم، منحنی رفتار های "نادرست" رو به کاهش خواهد نهاد. از افزایش طلاق تا نزاع های سخت خیابانی و حتی دعواهای حقوقی. آنچه برمدار افزایش حال جامعه را خوب خواهد کرد، ازدواج و زاد آوری و تاب آوری و آشتی و گفتگو و... خواهد بود که "بود" اش برکت است. ما رسانه نگاران اگر در جهادِ خویش جهد داشته باشیم قدرتمندان هم رسم خدمت در پیش خواهند گرفت. کسی حس طلبکاری نخواهد داشت که به وسعت اثرگذاری حوزه مسئولیت اش احساس بدهکاری خواهد کرد. مسئولان و نهاد ها برای تکریم مردم صف خواهند کشید نه این که مردم صف بکشند برای خدمتی که انجام شود یا نوبت به آنان نرسد. اگر قلم ها مان، طعم اگر نه ذوالفقار که نهج البلاغه بگیرد، آمار تصادف هم کاهشی خواهد شد. چه معنا دارد که خودروهایی با این درجه ایمنی پایین هر روز آمار قربانیان جاده را بالا ببرند و برای قیمت هم طاقچه بالا بگذارند؟ چه معنا دارد وضعیت جاده های ما این باشد که سفر همزاد خطر باشد؟ راستی باند دوم جادیه بیرجند به قاین کی تمام می شود؟ در منطقه بین خضری و بیدخت کی شاهد ریر باررفتن خط دوم خواهیم بود؟ دیگر جاده های استان چه حالی دارند و چه به روز مردم می آید؟ بگذریم، حال آب چطور است؟ آیا آبرو می برد یا می افزاید؟ فکر می کنم اگر تکلیف حرفه ای خود را مومنانه انجام دهیم، خیلی از نقایص رفع می شود. پس با اجازه تبریک ها را باید زمانی به جان خرید که برکتی چنین برای جامعه داشته باشیم اما امروز بیشتر شرمنده منطقه و ایران و ایرانیانیم. به ما تبریک نگوئید چون بیشتر خجالت می کشیم.... ب / شماره 5634 / سه شنبه 21 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040521.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:12  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
از بچه های جبهه بود. از همان ها که غیرت انقلابی شان بر ایران و غیرت ملی شان بر اسلام زبانزد است. همان ها که عاشوراخوانی شان به زیست عاشورایی مستظهر بود. می گفت چرا ای ایران نمی خوانند؟ چرا نام وطن چندان که باید پر تکرار نیست؟ استناد او به کلام معیار رهبر انقلاب بود که به محمود کریمی تاکید کردند «ای ایران» بخوان! می گفت انگار یادمان رفت اعجاز نام ایران! یادمان رفت معجزه این خاک شهید پرور و حاصلخیز! دیگر «ای ایران» نمی خوانیم. نمی خوانیم بماند که در تلویزیون هم به آن طعنه می زنند! آن که به عنوان کارشناس دعوت شده می گوید در جبهه زیارت عاشورا می خواندند شب عملیات نه ای ایران. فکر نمی کند که زیارت عاشورا خواندن در شب عملیات هم برای دفاع از ایران بود. برای دفاع از خاکِ به خون شکوفا شده این مرز پرگهر. دیگر ای ایران نمی خوانند و شاهد بازگشت به همان سرخطی هستیم که بودیم. باز همان آدم های تکراری اند با تکرار همان پنداشته های پیشین. نمی دانند انگار که تاریخ را باید بعد از جنگ ۱۲ روزه در پارادایم جدیدی زندگی کرد. برخی ها هم پیش هنگام به تنظیمات کارخانه برگشته اند. همین در جامعه، ذهن آشوبی می کند. برخی ها هم می گویند که «ای ایران...» به رغم اعتبار ابدی که برای ما دارد برای گروهی دارای تاریخ مصرف کوتاه مدت بود. می شنویم که انگار وحدت ملی و ایران خوانی و میهن دوستی فقط برای همان روزهای جنگ خوب است! دوباره همان افرادی که رکورد شکست پیش بینی هاشان هر جلسه جا به جا می شود به عنوان کارشناس به رسانه می آیند. باز آنان که به جان و آبرو، پای وطن ایستادند و ته مانده توان شان را به بازو دادند تا توی صورت دشمن بزنند، باید با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. برخی ها دوباره -به تندروی - حنجره می درند و کلمه، خنجر می کنند. حتی کسانی که در ۱۲ روز، کسی صدای شان را نمی شنید. دوست رزمنده ما خیلی حرف داشت و همه حرف هایش هم از دردی برمی خاست که به قلبش هجوم آورده بود. او حساسیتِ این روزهای پر التهاب را درک می کرد. میدان دیده و جنگ آزموده بود. می توانست صدای پای خطر را حتی هنگامِ «حرکت آهسته» هم بشنود. آن نسل به برکت اخلاص شان، به حرمت همنفسی با شهدا به جایگاهی رسیده اند که نانوشته ها را هم بخوانند. به همین دلیل است که نگران فرداهای نزدیک بود برای میهن. برای میهنی که عدلِ جغرافیایی اسلام است. برای اسلامی که چون جغرافیایی خوانده شود همه ، ایران را در ذهن تصور خواهند کرد. می گفت باید وحدت ملی و غرور ملی را در کنار عظمت دینی قرار داد. این بنیان که مرصوص شود، نه تنها وطن را مرزبانی خواهد کرد که از دشمن هم صف خواهد شکست. حرف او و بسیاری دیگر این بود و است که اسلام حقیقی در جهان امروز هیچ جغرافیایی باورمندتر از ایران ندارد. ایران هم جز اسلام روح و پیشرانی نمی شناسد. اگر به اسلام باور دارید ای ایران بخوانید. اگر دیگران هم به ایران و سرفرازی این خاک ارجمند باوردارند، زیارت عاشورا بخوانند. هر دو اعتباری همیشگی دارند. به قدرت هم ضریب می دهند و اقتدار تولید می کنند. خراسان / شماره 21838 / دوشنبه 20 مرداد 1404 / صفحه اول و 2 https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/item/127629 https://sarasari.khorasanonlin.ir/Newspaper/PagePDF/40292
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:1  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
این روز ها فراوان تبریک می شنویم ما خبرنگارها. از دوست و خویش و رفیق تا مسئولان محترمی که به مبارک باد می آیند. گل هم می آورند بعضی ها و بعضی ها هم به گُلِ لبخند برگزارمی کنند که هر دو عزیز است. شاید هم برخی ها شیرینی هم بیاورند تا به شیرین کامی هم بیانجامد. به هر روی محترم و دل نشین و انگیزه بخش است این دیدار ها. گاهی هم مردم عادی می آیند که آدم حسِ عبادت می گیرد برای کارش. با این همه من ذهنم درگیر می شود. حس می کنم قلم و لشکر کلماتش یقه ما را خواهند گرفت. خواهند پرسید چه برکتی ایجاد کرده اید که با شنیدن تبریک، گُل از گُلِ تان می شکفد؟ خبر نوشتن و روایتِ روزمرگی که اگر کسالت افزا نشود، برکتی هم به همراه نخواهد آورد. ما زمانی می توانیم شنوا و حتی نیوشای تبریک نیک اندیشان باشیم که نقش خویش را به کمال ایفاکنیم. آن وقت دیگر آمد و شد خودروهای فرسود در خیابان های شهر بی علامت سئوال نخواهد بود. خاموشی کارخانه به سکوت برگزار نخواهد شد. نیروگاهی از مدار خارج نخواهد شد تا شوک به کارخانه و صنعت وارد شود. تا خانه ها در تاریکی فرو رود. ما اگر کار رسانه ای خود را "درست" انجام دهیم، منحنی رفتار های "نادرست" رو به کاهش خواهد نهاد. از افزایش طلاق تا نزاع های سخت خیابانی و حتی دعواهای حقوقی. آنچه برمدار افزایش حال جامعه را خوب خواهد کرد، ازدواج و زاد آوری و تاب آوری و آشتی و گفتگو و... خواهد بود که "بود" اش برکت است. ما رسانه نگاران اگر در جهادِ خویش جهد داشته باشیم قدرتمندان هم رسم خدمت در پیش خواهند گرفت. کسی حس طلبکاری نخواهد داشت که به وسعت اثرگذاری حوزه مسئولیت اش احساس بدهکاری خواهد کرد. مسئولان و نهاد ها برای تکریم مردم صف خواهند کشید نه این که مردم صف بکشند برای خدمتی که انجام شود یا نوبت به آنان نرسد. اگر قلم ها مان، طعم اگر نه ذوالفقار که نهج البلاغه بگیرد، آمار تصادف هم کاهشی خواهد شد. چه معنا دارد که خودروهایی با این درجه ایمنی پایین هر روز آمار قربانیان جاده را بالا ببرند و برای قیمت هم طاقچه بالا بگذارند؟ چه معنا دارد وضعیت جاده های ما این باشد که سفر همزاد خطر باشد؟ اگر ما درست میدان ها را حد کذاری می کردیم برخی ها به خود اجازه نمی دادند چنین مرز ها را بی حفاظ بگذارند که شاهد سیل اتباع غیر مجاز باشیم. اگر تکلیف حرفه ای خود را مومنانه انجام دهیم برای خیلی ها حرفی نمی ماند که تریبون ها را میان خودی هاشان دست به دست کنند و چیزهایی را بگویند که نگفته بماند بهتر است. من شرمنده این "اگر" هستم که مدام باید تکرار کنیم اگر آزادانه می نوشتیم برخی ها به اندازه خلاف و اختلاس و اختلاف افکنی خود باید در بند می شدند. خیلی از گفتارها و رفتارها و کردارها نباید وجود می یافت. باری، زمانی تبریک ها را باید به جان خرید که برکتی چنین برای جامعه داشت اما امروز بیشتر شرمنده ایران و انقلاب و شهدائیم. به ما تبریک نگوئید چون بیشتر خجالت می کشیم.... جمهوری اسلامی / شماره 13156 / دوشنبه 20 مرداد 1404 / صفحه 3 / خبر blob:https://web.eitaa.com/2254f2b3-306c-48ab-8219-f16a35ebe774
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:49  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
در تاریخ فرماندهی نظامی جمهوری اسلامی ایران، برخی نامها نه با صدا، بلکه با اندیشه و طراحی ماندگار شدهاند. سپهبد شهید محمد باقری از این تبار است. مردی که اگرچه در اوج بود، اما غریب ماند؛ اگرچه نابغه بود، اما بیادعا؛ و اگرچه در مسئولیتی بلندمرتبه ایستاده بود، اما زخمی شد از بیانصافی برخی نگاهها. او «فرزند رشید ایران» بود؛ از همان نسل که جنگ را نه فقط تجربه، بلکه زیسته بودند. نه فقط آموخته که تئوریزه کردند. صلح را نیز نه در شعار، که مصلحانه در قدرت ملی معنا کردند. شهید باقری از چهرههایی بود که با «نگاه راهبردی» از دل عملیاتها بیرون آمد. از دوران دفاع مقدس تا سالهای مسئولیت در ستاد کل نیروهای مسلح، همواره بهدنبال تبدیل تجربه میدان به ساختار، دکترین و الگوی دفاع ملی مدرن بود. بر خلاف بسیاری، به جنگ نمیاندیشید، بلکه به جلوگیری از جنگ فکر میکرد. به همین دلیل، همواره بر ارتقاء قدرت ملی، بازدارندگی هوشمند، پیشرفت فناورانه در صنایع دفاعی، و وحدت بین ارکان امنیتی کشور تأکید داشت. او را باید در زمره معدود فرماندهانی دانست که قدرت را برای صلح میخواست، نه برای قدرتنمایی. شهید باقری نابغهای نظامی بود با قدرت تحلیل چندلایه و توان تصمیمسازی دقیق در شرایط پیچیده. او را «فرماندهی طراح» میخواندند؛ کسی که توانست سازوکار هماهنگ بین نهادهای نظامی، امنیتی، فناوری و سیاسی را در سطح عالی هدایت و تثبیت کند. هوشیاری او در قبال تهدیدات ترکیبی، شناخت دقیق از الگوهای نبرد آینده، و توان تحلیل مسائل منطقهای و جهانی، همواره زبانزد بود. باقری، بهواقع سند زنده عقلانیت نظامی جمهوری اسلامی بود. در روزی که به احترام تاریخ ایران در تخت جمشید سخن گفت، از صلح، حکمت، تمدن و قدرت هوشمند سخن به میان آورد. حرفهایی که از جنس شعور ملی بود؛ اما برخی، بدون درک عمق سخنان او، از سر نادانی یا اغراض، زبان به طعن و تخریب گشودند. در تلویزیون نشستند و به از تن بدرآوردن لباس نظامی را خواستار شدند. نفهمیدند که او در آن روز، نه از ضعف، که از عزت در سایه عقلانیت سخن گفت. نه از انفعال، که از توازن و ثبات منطقهای با تکیه بر توان داخلی. اما در عصر هیاهو، گاهی صدای خرد شنیده نمی شود. شهید باقری، فقط «فرمانده امروز» نبود؛ او چون معمارامنیت به فردای ایران می اندیشید. از توسعه هوش مصنوعی در دفاع، تا نوسازی ساختار آموزش نظامی، از اصلاح نگاه منطقهای، تا ارتقاء دیپلماسی دفاعی، و از بازخوانی الگوهای نبرد، تا تربیت نسل جدید فرماندهان. او به ایران قوی در فردا فکر میکرد؛ نه ایران متوقف در دیروز، و نه ایران مغرور در امروز. برای همین هم، حرفهایش گاهی بزرگتر از فهم مخاطبان سطحی بود. او، ترکیب نادری بود از خرد و شجاعت، از سکوت و عمل، از علم و تجربه. او را باید «سپهبد در سپهرِ اندیشه» نامید؛ کسی که هم در میدان جنگ ایستاد، هم در میدان استراتژی. کسی که برای سربلندی ایران، سکوت کرد، تلاش کرد، و حتی در مظلومیت، طعنه شنید و زخم خورد اما به روی خود هم نیاورد. اکنون، او دیگر سرلشکر محمد باقری نیست، شهید محمد باقری است. میراثش را و نامش نه باید فقط تجلیل کرد، بلکه باید فهمید. ب / شماره 5633 / دوشنبه 20 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040520.pdf
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:39  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
خاکِ حاصلخیز. این ترکیب دو کلمه ای را بسیار خوانده و شنیده ایم. وی کی پدیا هم تعریفی چنین در برابر آن قرار می دهد:" حاصلخیزی خاک یا باروری خاک به معنای توانایی خاک در رشد پایدار محصولات کشاورزی است. " بعد هم این توضیح را اضافه می کند که خاک حاصلخیز دارای ویژگیهای از این دست است؛ "توانایی فراهمکردن مواد مغذی مورد نیاز گیاه و مقدار کافی آب متناسب با رشد گیاه و بازتولید آن." و البته" نبود مواد سمی که باعث اختلال در رشد گیاه میشود." این را کشاورزان و کسانی که با زبان آب و زمین آشنایند خوب می فهمند. ما غریبه ها با این منطق هم حداقل می فهمیم زمین خوب و متناسب با تولید، حاصلخیز است و بهره و محصول خوب می دهد. قیمتی است و ارزش افزوده مدام دارد. این مولفه طبیعی را باید جور دیگر هم خواند چه ما باور داریم طبیعت کتاب آیات خداست. درس می دهد. رسم طراحی می کند و انسان را به فهمی کمال یافته می رساند. با همین نگاه و خط سیر باید " قلب" را هم خواند. قلبِ انسان را. تجربه هم ثابت کرده است که خاکِ خوبی دارد. ازاین نظر که هرچه در آن بکاری چند برابر می توانی برداشت کنی. حالا چه بکاری تا برداشتت چه باشد، مسئله ای است که باید به آن فکر کرد. فردا و حتی ابدیت ما رهین همین کاشته های قلبی است. در برابر هر دانه که در آن بنشاني هزار دانه پس مي دهد. این جاست که باید ببینی چه بذری در دست داری! اگر ذره اي نفرت کاشتي خروارها نفرت درو خواهي کرد. خرمنت از محصولی پُر خواهد شد که دنیایت را و صد البته آخرت و ابدیتت را پر آتش خواهد کرد. اگر هم دانه اي از محبت نشاندي خرمن ها بر خواهي داشت از مهر و دوست داری. هم زندگی امروزت شیرین و سلامت خواهد بود و هم توشه راه فرداهایت از بهترین ها فراهم خواهد شد. آخرت که ادامه همین دنیاست هم ما را بر سفره ای می نشانند که خود بذرش را کاشته ایم. پس تامل باید و دقت تا خوبی بکاریم. ب / شماره 5633 / دوشنبه 20 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040520.pdf
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:38  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
امروز خط مقدمِ جبهه انقلاب، رسانه است. جنگِ تحمیلی ۱۲ روزه جبهه باطل علیه ایران، علیه حق پیشرفت ایرانیان، علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران، به" ترک آتش" رسید اما آتش رسانه ای دشمن همچنان در جریان است. بنگاه های خبرپراکنی، کار را به دروغ پراکنی و حتی لجن پراکنی رسانده اند. در برابر این سیل سیاه که می خواهد بنیان برافکنی کند، جهاد رسانه ای یک واجب راهبردی است. در جهاد هم جهد لازم است و هم توان. هم نیت لازم است و هم ظرفیت. همه را باید هم افزا کرد در خدمت هدف متعالی. تریبون همه رسانه های جبهه انقلاب باید در خدمت روایت درست، هدف گذاری دقیق، تولید سرمایه اجتماعی و تبیین واقعیت ها و شفاف سازی حقیقت ها باشد. اما شاهدیم که گاه متأسفانه در فضای رسانهای امروز، برخی افراد و چهرهها با ارائه اطلاعات ناقص یا نادرست، به انحراف افکار عمومی دامن میزنند و با ایجاد فضای بیاعتمادی، مسیر تصمیمگیری عقلانی را تضعیف میکنند. نباید اجازه داد چنین روایتهایی جای حقیقت را بگیرند. رسانهها و تریبونهای رسمی کشور باید با اتکا به دانش و تحلیل نخبگان علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، تصویر دقیقی از واقعیتهای کشور ترسیم کنند؛ تصویری که نه در پی توجیه است و نه در پی سیاهنمایی، بلکه مسئولانه و راهگشا باشد. ما همان طور که در جنگ ۸ ساله، هم کربلای ۴ را داشتیم و روایت کردیم و هم کربلای ۵ را، امروز هم باید با روایت درست نگذاریم واقعیت، قلب و حقیقت، مغشوش شود. ما مسئولیم. همه ما که قلم در دست داریم، همه ما که دوربین و تریبون داریم. همه ما در در ذهن جامعه تصویر می رسازیم. ما نسبت به تصوراتی که شکل می گیرد تکلیف داریم. از واژه "تکلیف" استفاده کردم تا بگویم مسئولیت ما خیلی فراتر از "دَین" است که به یک بار و دوبار انجام، از ذمه ما ساقط شود. تکلیف است و همیشگی. تکلیف است وتمام ساحتی. همه ساحت های زندگی. زمان آن است که همه، از مسئولان تا رسانهها و نخبگان، در کنار مردم بایستند و با پرهیز از روایتهای انحرافی و غیرمستند، مسیر عبور از بحران های دشمن ساخته و متعدد را با دقت و صداقت هموار کنند. قطعا روح بلند شهدا راهنما و حامی ما خواهد بود. از جمله بایستگی های این دوره، پرداختن دقیق و الگو سازی از شهدای جنگ با صهیونیسم است. هر شهید باید بعد از این در هیئت یک لشکر از نسل نو در برابر دشمن بایستد. این را باید در عمل دشمن ببیند و زخم هایش را به جان بخرد که شهید باقری برایش به مراتب خطرناکتر از سردار باقری است. باید ببیند که رشدِ رشادت ملی با شهید رشید خیلی بیشتر ازسردار رشید است. باید هیمنه شهید سلامی را پررنگ تر از سردار سلامی برسر خود حس کند. باید اکران متعدد غزه را در تلاویو ببیند تا اقتدار شهید حاجی زاده را بسیار بیشتر از سردار حاجی زاده را درک کند. ما در حوزه روایت و فرهنگ سازی باید این را به دشمن دیکته کنیم. این راهی است که خبرنگار بسیجی باید با گام های محکم و مستظهر به یقین بردارد. الف / کد نوشته 4040519056 / یکشنبه 19 مرداد 1404 / ساعت: 12:00 https://www.alef.ir/news/4040519056.html
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 16:5  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
"وی گفت و وی افزود" قبل از آنکه از قلم خبرنگار بر صفحه کاغذ بنشیند، به گوش هوش و چشمِ بینا و پرسشگر مخاطب رسیده است. نوشتن ندارد. بنویسد هم می شود همان "خبرِ سوخته" که عین بی خبری و فقاد ارزش است. واقعیت دنیای رسانه خوانی امروز این است که مخاطب امروز، فقط دانستنِ «چه شد؟» را نمیخواهد؛ او حتی فراتر از چرا چنین شد، میپرسد: «چه خواهد شد؟» و از رسانه میطلبد که چشمانداز بدهد، آگاهی راهبردی تولید کند، و نقش فعال در تصمیمسازی عمومی ایفا نماید. اینجاست که روزنامهنگاری باید به خود تکانی بدهد و از روزمرّگی خارج و وارد عرصه تحلیل ساختاری و آیندهنگرانه شود. آیندهپژوهی رسانهای، یکی از اضلاع مهم تعهد حرفهای است. رسانه نباید صرفاً بازتاب لحظهها باشد؛ باید راداری باشد که روندها را شناسایی و رویداد ها را همراستا با آن تحلیل کند. چشم بینا داشته باشد با نقد مشفقانه و شجاعت اخلاقی، صراحت مومنانه، واقعیت های اجتماعی را درست موشکافی و صادقانه روایت کند. در برابر فقر و فساد و انواعِ ناکارآمدی، زبانی صریح و منطقی صحیح داشته باشد. بی تعارف، نقد کند. با معرفت دست بگیرد و اگر لازم شد قلندروار یقه بگیرد اما در عین حال مراقب امید عمومی باشد. چون امید جانمایه حرکت و حرکت از بایستگی های شکوفایی است. زدن امید مردم خطرناکترین گونه تروریسم است که زیان آن هم نه به یک فرد و در یک زمان که به همه جامعه در همیشه زمان ها می رسد. منفی بافی و نفرتپراکنی هم شکل به روز شده ترور است که اگر چاره نشود می تواند کشوری را بیچاره کند. رسانه و رسانه نگار متعهد نه به انفعال می رود و نه در سکوتی محافظه کارانه می نشیند. با همه توان و دانش نقد میکند، اما تخریب هرگز در نیت و کلامش جایی ندارد. امید میدهد، اما توهم نمیفروشد. تقویت میکند، اما کلمات را به خوشایند یا بدآیند این و آن بر کاغذ نمی نشاند. گاه تلخِ تلخ می نویسد چون واقعیت تلخ است اما نگاه به آینده ای شیرین دارد چون نتیجه شربت تلخ هم سلامت آفرینی است. باید دانست که تعیین مسیر فردا از کوچه روایتِ امروز می گذرد. درست روایت کنیم، راه را درست خواهیم رفت. نادرست روایت شکل بگیرد- حالا به هر نیت و دلیلی- کج راهه جای راه را خواهد گرفت. پس باید بهجای روایت گلخانهای و دستکاریشده، روایت منصفانه و عمیق ارائه داد تا مسیر به سمت بهتر شدن امتداد یابد. این گونه است که می توان افق گشود. می شود فردای بهتر را پیش روی همه باز کرد. می شود از راه وحدت ملی به اقتدار ملی رسید. مولفه ای که از هم افزایی دیانت و ملیت رقم می خورد. فکر می کنم امروز، در فصلِ پسا جنگ، باید چنگ به ریسمان وحدت زد و برای خدا، خلق را کنار هم نشاند. ب / شماره 5632 / یکشنبه 19 مرداد 1404 / صفحه 3
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:11  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
روضه خوان سید الشهدا بود استاد فرشچیان. استاد محمود فرشچیان. نه از آن نوع که بر منبر شود و بخواند و بگریاند. آن هم به زبانی که برای هر قوم نیاز به مترجم باشد. نه، هنر او یک روضه ماندگار را بر بوم نقاشی خلق کرد که تا قیامت می گریاند در "تابلوی عصر عاشورا". حماسه مظلومیت را، تراژدی غربت را چنان باز می خواند که همه مردم عالم تا قیام قیامت، پای منبرش بنشینند و به معرفت برخیزند. اگر از استاد محمود فرشچیان هیچ اثری نمی بود الا همین تابلوی عصر عاشورا، کافی بوذ تا خلقی به احترام هنرش برخیزند و به پاس وجودش سر به سجده شکر بر آستان حضرت خالق سایند. همان مانا اثری که خود در باره اش چنین گفت:" سه سال پیش از انقلاب روز عاشورا مادرم مرا نصیحت کرد و گفت: به روضه گوش کن تا چند کلمه حرف حساب بشنوی؛ و من با ایشان گفتم: من اول در اتاقم کاری دارم بعد خواهم رفت. حال عجیبی به من دست داد. وارد اتاق شدم، قلم را برداشتم و تابلوی عصر عاشورا را شروع کردم. قلم را که برداشتم تابلویی شد که الآن هست بدون هیچ تغییری." اما تغییر را در حال مردمان ایجاد می کند این "مانا نقاشی". تغییری به سوی احسن الحال. ولی فرشچیان را هنری معجزه گونه بود که مدام به خلق آیات مشغول بود. از تابلوی ضامن آهو که حکایت عشق و التجا و مهر را روایتی نو بود تا تابلوی "ستایش": که باز به گفته خود او برداشتی از مفهوم آیه 'یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ' بود. طراحی ضریح سید الشهدا و امام رضا علیهم السلام از دیگر یادگارهای ماندگار استاد بود که او را تا همیشه ماندگار می کند. باری،. استاد فرشچیان روضه را با تابلوی شام غریبان تمام کرد. همان اثری متمایز و ممتازی که در کلام او چنین تعریف می شود؛ "کشیدن تابلوی «شام غریبان» از نظر رنگبندی بسیار مشکل بود، صورتی در تابلو نیست. دستها، حرکت و پاها نشان دهنده فاجعهای است که بر خاندان عصمت و طهارت گذشته است. سعی کردهام که با حرکتهای دست، فاجعه را نشان دهم بدون اینکه صورتی در آن باشد."او همه آنچه باید را تصویر کرد. اعجاز هنر را به خدمت معرفت، ماندگاری بخشید و جاودانگی خود را با نام حسین علیه السلام ماندگار کرد. ب / شماره 5632 / یکشنبه 19 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040519.pdf
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:10  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
میخواهم درباره «خبرنگار» بنویسم. بههرحال یک روز هم به خودمان میرسد که قلم زنیم درباره کارمان. اما نه به تعریف و تمجید، که به نقد. ما به نقد خویش محتاجیم. آینهای که قرار است دربرابر جامعه قرار دهیم، نباید در غبار نشسته باشد؛ بلکه باید و هزار باید، به شفافیت قامت رشید کرده باشد. بگذارید ابتدای سخن این باشد که «وی گفت و وی افزود» قبل از آنکه از قلم خبرنگار بر صفحه کاغذ بنشیند، به گوش هوش و چشمِ بینا و پرسشگر مخاطب رسیده است. نوشتن ندارد. بنویسد هم میشود همان «خبرِ سوخته» که عین بیخبری و فاقد ارزش است. واقعیت دنیای رسانهخوانی امروز این است که مخاطب امروز، فقط دانستن «چه شد؟» را نمیخواهد؛ او حتی فراتر از چرا چنین شد، میپرسد: «چه خواهد شد؟» و از رسانه میطلبد که چشمانداز بدهد، آگاهی راهبردی تولید کند، و نقش فعال در تصمیمسازی عمومی ایفا نماید. اینجاست که روزنامهنگاری باید به خود تکانی بدهد و از روزمرگی خارج و وارد عرصه تحلیل ساختاری و آیندهنگرانه شود. آیندهپژوهی رسانهای، یکی از اضلاع مهم تعهد حرفهای است. رسانه نباید صرفا بازتاب لحظهها باشد؛ باید راداری باشد که روندها را شناسایی و رویدادها را همراستا با آن تحلیل کند. چشم بینا داشته باشد با نقد مشفقانه و شجاعت اخلاقی، صراحت مؤمنانه، واقعیتهای اجتماعی را درست موشکافی و صادقانه روایت کند. دربرابر فقر در انواع آن و فساد در گونههای هزاررنگ آن و انواع ناکارآمدی، زبانی صریح و منطقی صحیح داشته باشد. بیتعارف نقد کند. با معرفت دست بگیرد و اگر لازم شد، مقتدرانه یقه بگیرد و قلندروار بدراند اما درعینحال مراقب امید عمومی باشد. چون امید جانمایه حرکت و حرکت از بایستگیهای شکوفایی است. زدن امید مردم، خطرناکترین گونه تروریسم است که زیان آن، نه به یک فرد و در یک زمان، که به همه جامعه در همیشه زمانها میرسد. منفیبافی و نفرتپراکنی هم شکل بهروزشده ترور است که اگر چاره نشود، میتواند کشوری را بیچاره کند. رسانه و رسانهنگار متعهد، نه به انفعال میرود و دیدن نابایستگیها را نادیده میگیرد و نه در سکوتی محافظهکارانه به معامله باید این و آن مینشیند. به حکم تکلیف حرفهای و رسالت ملی و ایمانی با همه توان و دانش نقد میکند، اما تخریب هرگز در نیت و کلامش جایی ندارد. امید میدهد، اما توهم نمیفروشد. تقویت میکند، اما کلمات را به خوشایند یا بدآیند این و آن بر کاغذ نمینشاند. گاه تلخِ تلخ مینویسد، چون واقعیت تلخ است، چون حرکت خودروهای فرسوده در خیابان تلخ است، چون زبالهگردی تلخ است، چون دیدن بیکارهای کنارخیاباننشسته تلخ است، چون اختلاس تلخ است، چون رانتخواری تلخ است. اما نگاه به آیندهای شیرین دارد، چون نتیجه شربت تلخ هم سلامتآفرینی است. باید دانست که تعیین مسیر فردا از کوچه روایتِ امروز میگذرد. درست روایت کنیم، راه را درست خواهیم رفت. نادرست روایت شکل بگیرد- حالا به هر نیت و دلیلی- کجراهه جای راه را خواهد گرفت. پس باید بهجای روایت گلخانهای و دستکاریشده، روایت منصفانه و عمیق ارائه داد تا مسیر بهسمت بهترشدن امتداد یابد. اینگونه است که میتوان افق گشود. میشود فردای بهتر را پیش روی همه باز کرد. بدانیم که ما نسبتبه ایران مردم و ایمان مردم مسئولیم. باید مردم، خطهای روشن فردای بهتر را در سطوری که امروز مینویسیم، ببینند. به رسالت خود عمل نکنیم، دو دنیا را باختهایم. خبر واقعی این است که باید نسبتبه آن حساس باشیم. شهرآرا / شماره 4549 / شنبه 18 مرداد 1404 / صفحه آخر / کوچه https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16509/431956 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/18/16509_152852.pdf
+ نوشته شده در شنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:22  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
با مقدسات علناً بازي ميکنند تا به مقدس سازي ياران خود بپردازند. با اين کار معلوم نيست حرمتي بر يار خود بيافزايند اما حتما اعتبار از مقدسات ميبرند. مشابهت سازي هاشان با شخصيتها و رويدادهاي تاريخي و ديني هم فقط ذمه خودشان را زير بار ميبرد. توامان مديون حقيقت و واقعيت ميشوند. حقيقت و واقعيتي را که به تيغ رفتارشان قرباني ميشود. ادعاهاشان بلند است ولي اعتقادشان.... نيت خواني نميکنم اما ميدانم که آدم معتقد، جان خود را فداي مقدسات ميکند چنان که شهدا به انجام رساندند و به توفيق سعادت رسيدند. اما برخيها با شعار اعتقاد، مقدسات را قرباني خود ميکنند و به موفقيت هم نميرسند. برخيها هم به همين کلمه مقدس شهيد هم رحم نميکنند. فلان فرد را "شهيدِ آبرو" ميخوانند آيا اين براي شهيد آبرو ميافزايد؟ آيا اين مفهوم متعالي و سازنده را در نگاه نسل پرسشگر و مشرف به رويدادها نميشکند؟ تشابه افراد يک جريان به مالک و عمار و شعيب بن صالح و... آيا براي آنان حرمتي در خور آورد يا حرمتي در خور را از شخصيتهاي ديني و تاريخي برداشت؟ تجربه همه ما ميگويد هزينهاي که داشت و برداشتي که از ذخيره اعتباري آن بزرگان داشت صدچندان آورده احتمالي بود که شايد براي اينان داشته باشد. آيا نبايد اينان را هشدار داد و هوشيار کرد که مقدسات را چنين زيرپاي ياران خود نريزند؟ راستي اسم کار و بازي که حاصل جمع آن جز صفر نميتواند باشد و اين افرادِ بازيگر را چه بايد گذاشت؟ بگذريم، کلمات معناي خود را دارند. ولو گوينده حواسش نباشد. آن که ذهنيتش از وطن، شکل "آغل" ميشود و اين را به زبان ميآورد، ضربه خود را زده است حتي اگر قصدي نداشته باشد. فصدِ رگهاي تعلق ملي کرده است هرچند نخواسته باشد. کلمات مثل تيرند چون از زبان رها شوند، کار خود را ميکنند و به هدف ميخورند. حالا فرد بعد از فشردن ماشه پشيمان شود هم فايدهاي ندارد. مراقب زبان خود باشيم. مراقب زبان خود باشند آنان که صداي بلندتري دارند. امروز بايد سنجيدهتر از هميشه سخن گفت. بيشتر مراقب باشيم. جمهوری اسلامی / شماره 13154 / شنبه 18 مرداد 1404 / صفحه 3 / خبر blob:https://web.eitaa.com/c117140f-907d-4ee2-a1ee-22279a806adc انتخاب / https://www.entekhab.ir/fa/news/879167 عصرایران / https://www.asriran.com/fa/news/1083699/ اعتمادآنلاین / https://www.etemadonline.com/tiny/news-728651 صراط نیوز / https://www.seratnews.com/fa/news/708314/ رویداد24 / https://www.rouydad24.ir/fa/news/423552/ اطلاعات / https://www.ettelaat.com/news/106782/ شبکه شرق / https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1038963 ویستا / https://vista.ir/n/aftabnews-66xod آفتاب نیوز / https://aftabnews.ir/fa/news/1006508/ خبرآنلاین / https://www.khabaronline.ir/news/2099969/ فراز / https://www.faraz.ir/fa/news/99202/ بهارنیوز / https://www.baharnews.ir/news/540780 دنیای اقتصاد / https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4203286 سرپوش / https://www.sarpoosh.com/politics/domestic-policy/domestic-policy1404050982.html اقتصاد نیوز / https://www.eghtesadnews.com/fa/tiny/news-735715 عصرتبریز / https://asrtabriz.ir/news/181309 شهرخبر / https://www.shahrekhabar.com/news/175471710013129 هفت صبح / https://7sobh.com/fa/tiny/news-616022 اصلاحات نیوز / https://eslahatnews.com/fa/news/105032/ بیتوته / https://www.beytoote.com/news/politics-social/mbnews214583.html نواندیش / https://noandish.com/fa/news/201379 نمابان / https://namaban.ir/politics/20179/ اقتصاد 24 / https://eghtesaad24.ir/fa/news/319065 سی اچ ان / https://www.chn.ir/political-cultural-social/112696/ اندیشه قرن / https://andishehqarn.ir/?p=2243434 سرپوش / https://sahebkhabar.ir/news/74281769/ اکونیوز / https://econews.ir/fa/content/4085992 برترین ها / تجارت نیوز / ای تیتر / پلیکان مدیا / هم میهن / خبرفوری / قطره / خبرپو / خبرفارسی / و....
+ نوشته شده در شنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:16  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
نسنجیده گویی رسم خیلی ها شده است. تازه می کوشند برایش لباس ارزش هم بدوزند! تعلیم نظام تربیت دینی بر این نظم استوار است که آدم، وقتی هنوز همه واقعیت را نمیداند، باید دهان نگه دارد، نه دهان بگشاید. وقتی هنوز خبر کامل نیست، تحلیل کردن نه فقط خطاست، بلکه بعضی وقتها ظلم است. ظلم به آدمها، به آبروها، به آرامش جامعه. این روزها، بعضیها همینطور راحت، راحتتر از سلامدادن، حکم صادر میکنند! همینطور بیپایهتر از باد، برچسب میزنند. هنوز یک لایه از واقعیت را ندیدهاند، ولی چنان میتازند که انگار حکمت را یکجا بلعیدهاند! اینجور شد که جامعهمان پر شد از صداهایی که صداقت ندارند، سخنهایی که ازسنجیدگی بی بهره اند. قضاوتهایی که از عدالت بویی نبردهاند. برادرِ من! خواهرِ من! عزیزِ صاحبمقام! مردم دارند نگاه میکنند. رفتار ما، گفتار ما، طرز انتقاد و حتی نوع عصبانیتمان، دارد میشود الگوی جامعه. ما اگر پشت تریبون بیمحابا بتازیم، اگر دهانمان از کلمههای ناپاک پُر شود، اگر رسانههای رسمی ما، میدان رقابت در توهین و تحقیر شوند، دیگر چه انتظاری داریم از کوچه و بازار؟ از جوان و نوجوان؟ دیگر چگونه میخواهیم بگوییم اخلاق، ادب، حرمت؟ راستش را بخواهی، مردم دیگر گوش نمیسپارند به "نصیحتهای تکراری"، اگر در رفتار ما ردّی از آن نبینند. آنها خوب بلدند گفتارِ بیرفتار را از هم تمیز دهند. اگر ما که مسئولیم، اهل تقوا در زبان نباشیم، اهل درنگ در داوری نباشیم، چرا باید از مردم توقع آرامش، انصاف، ادب و گذشت داشته باشیم؟ مردم از رفتار ما مینویسند، نه از شعارهایمان. اگر در میدان سیاست و رسانه، خویشتنداری، انصاف، و ادب جاری باشد، آنگاه میتوانیم امید داشته باشیم که جامعه هم آرام بماند. وگرنه، وقتی ما آتش بیار معرکه شویم، چطور می توانیم انتظار داشته باشیم مردم آتشنشان باشند؟ اگر آب به دست گرفتیم مردم هم شعله های رقصان را فرو خواهند نشاند. بیایید تا ندیدهایم، نگوییم. تا ندانستهایم، داوری نکنیم. تا مطمئن نشدهایم، زبان به گفتن نگشائیم چه رسد به تخریب هر سخنی، یک آتش است اگر نسنجیده باشد. و آتش، فقط خرمن طرف مقابل را نمیسوزاند؛ دامن خود ما را هم میگیرد، و بعد، همه را. تمرین کنیم این را که اگر نمیتوانیم مرهم باشیم، لااقل زخم تازه نکنیم. ب / شماره 5631 / شنبه 18 مرداد 1404 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040518.pdf
+ نوشته شده در شنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:10  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
شما چه کاره اید؟ وقتی بگویی خبرنگار، برخی ها می گویند چه خبری؟ چه نگاری؟ برخی ها هم می گویند در روزهایی که زندگی اقتصادی مردم با فشارهای سنگین و بیوقفه روبهروست، رسانه چه میتواند بکند؟ خبرنگار چه نقشی دارد در وضعیتی که نان سختتر از دیروز و امروز با ده ها علامت سئوال به فردا نگاه می کند؟! وقتی فکر می کنیم می بینیم اقتصاد ایران، و بهویژه استانهایی مانند خراسان جنوبی که همواره در خط مقدم محرومیت، خشکسالی و مهاجرت قرار دارند، با خود می گوئیم چه باید کرد؟ من خبرنگار می بینم که دیارم از فشارهای ملی و منطقهای در امان نماندهاند. تورم بالا، کاهش درآمدهای واقعی، بیکاری گسترده در روستاها، مهاجرت نیروی جوان، کمآبی و کمتوجهی به زیرساختهای توسعهای، دارد گرفتار بدحالی می شود در نگاه اول من هم فرومی ریزم اما برمی خیزم به رسالت حرفه ای ام. می دانم خراسان جنوبی را در وضعیتی قرار داده که صدای آن باید بیشتر از همیشه شنیده شود پس" بلند تر می نویسم". تا صدای کلمات برسد به جایی که باید. در این میان، جنگ ۱۲ روزه اخیر در منطقه نیز نااطمینانی را در اقتصاد ملی و معیشت مردم بیشتر کرده است. نوسانات قیمت کالاهای اساسی، افزایش هزینههای امنیتی و نگرانیهای روانی جامعه، همگی در زندگی روزمره مردم استان هم قابل لمساند. در چنین شرایطی، رسانه محلی دیگر تنها روایتگر اتفاقات نیست؛ بلکه باید به چشم یک پل نگریسته شود: پلی میان مردم و مسئولان، میان رنجها و راهحلها. خبرنگار محلی، باید نهتنها از قیمت گوجه و دام زنده گزارش بنویسد، بلکه ریشههای مشکلات اقتصادی را در تصمیمگیریهای ناکارآمد، تبعیضهای منطقهای و بیتوجهی به ظرفیتهای بومی شناسایی و برجسته کند. مردم خراسان جنوبی صبورند، اما این صبوری نباید با سکوت رسانه همراه شود. رسانه باید مطالبهگر، شفاف و صادق باشد؛ باید همزمان واقعیت را آنگونه که هست بازگو کند و نیز چشماندازی از راهحلها، امیدها و تجارب موفق ارائه دهد. مسئولان نیز باید رسانهها را نه مزاحم، بلکه بازوی اصلاح بدانند. مادامیکه نقد آزاد و پاسخگویی واقعی در کار نباشد، اعتماد عمومی باز نخواهد گشت. اگر قرار است استان ما از حاشیه به متن توسعه بیاید، اگر میخواهیم جوانان ما در زادگاه خود بمانند، اگر دنبال اصلاح هستیم، رسانه باید به وظیفهاش درست عمل کند: تریبون مردم باشد، نه تکرار کننده سخنان مدیران. امروز، خبرنگار و رسانه محلی، فانوسهایی در دل مهاند؛ و اگر بدرخشند، عبور از بحران ممکن میشود. بکوشیم برای درخشش. برای تحرک. برای توسعه امید. ما خبرنگاران خراسان جنوبی باید جنب و جوشی به قلم بدهیم که مسئولان را هم به جنب و جوش وادارد. تکلیف ملی و انقلابی ما امروز این است. درست دیدن و درست نوشتن. پس بنویسیم..... ب / شماره 5631 / شنبه 18 مرداد 1404 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14040518.pdf
+ نوشته شده در شنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:9  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
امروز با دیروز متفاوت است. نقشها هم باید متفاوت بازتعریف شود. با این نگاه، نقش خبرنگار، امروز دیگر فقط روایتگر بودن نیست. دیگر نمیشود صرفاً به بازتاب رویدادها بسنده کرد. در جامعهای که هر لحظه، تکهای از واقعیت زیر خروارها غبار جعل و تحریف دفن میشود، خبرنگار باید مجاهدانه، قلم را چراغ کند و به دل تاریکی بزند. رسالت او روایتِ درستِ واقعیت است؛ نه آنطور که این گروه و آن جناح میپسندند، نه آنگونه که عوام خوششان میآید، بلکه آنگونه که حقیقت هست. ایرانِ ما، ایرانِ عزیز ما، امروز در پیچی تاریخی ایستاده است. سخت و پر هزینه هم ایستاده است. زخم جنگ ۱۲ روزه هنوز تازه است. بوی دود هنوز در جان کوچهها مانده. نگاه کودکان هنوز پر از پرسشهایی بیپاسخ است. زن و مرد جامعه هم با علامت سئوال به فردا نگاه میکنند. ما باید این پیچ را با موفقیت پشت سر بگذاریم. عبور موفق از این پیچ ما را به ساحت رستگاری میرساند. در همین گذر هم باید حماسه دفاع مقدس ۱۲ روزه را خط به خط بخوانیم. شهدایش را دلیل راه و هدایتگر بدانیم. نگذاریم متجاوزان در ذهن مردم «جانی» را «ناجی» جا بزنند. جای «شهید» باید چنان حریم بانی شود که هیچ کس در شناخت «جلاد» جز به یقین و نفرت کلمهای بر زبان نیاورد. این را ما خبرنگاران، چون تکلیفی دینی و ملی بر شانه داریم. جنگ را نظامیان در میدان انجام میدهند، اما روایت جنگ با ماست. غفلت کنیم، غافلگیرمان میکنند. ذهنها را اگر – خدای نکرده- تصرف کنند، زمین را هم از زیر پای ما خواهند کشید. نباید بگذاریم فاجعهای چنین اتفاق افتد. نباید دشمن میدان پیدا کند بین مردم، بین ملیت و اسلامیت غیریتسازی کند. این پیشدرآمد تجزیه ایران است. باید غیرت بورزیم بر یگانگی ایران و اسلام. باید در میدان بمانیم. نه فقط در ساحت روایت جنگ که در حوزه روایت زندگی. زندگی تمام ساحتی از اجتماع و فرهنگ و اقتصاد تا سیاست و امنیت. در سپهری چنین گسترده نیز روزنامهنگاری متعهد، فقط گزارش نمیدهد؛ نقد میکند. اما نه نقد کینهتوزانه، که نقدِ دلسوزانه. خبرنگار، اگر تازیانه نقد را بهدست میگیرد، باید دلش از مهرپدری و مادرانه لبریز باشد. نه تخریبگر باشد، نه بیتفاوت و تسلیم خواست دیگران. نه زبانبسته بماند، نه بیپروا و بیسند حرف ببافد. باید بتواند «نه» بگوید، بیآنکه در مرز نفرت بایستد. باید حقیقت را بگوید، بیآنکه امید را بسوزاند. باید مثل یک مجاهد، جهدش را حرفهای و علمی انجام دهد. بداند و و مسئولان هم بدانند و راه را باز کنند برای او چه در روزگارِ ما، اگر خبرنگار حقیقت را نگوید، اگر از بیان واقعیتها سر باز زند، اگر از ترس یا مصلحت، صدا را در گلو خفه کند، جامعه در تاریکی باقی خواهد ماند. اما اگر صادقانه، روشن، بیلکنت و بیلکّه، آنچه هست را روایت کند، آنوقت میشود به آیندهای بهتر اندیشید. حتی اگر تلخ باشد، گفتنِ حقیقت، آغاز درمان است. ما، در این خاک زخمخورده، اما زنده، بیش از هر وقت، نیاز به خبرنگارانی داریم که قلمشان نه شمشیر که مشعل است؛ که دلشان با مردم است، و چشمشان به افق. خبرنگارانی که در راه حقیقت، هم ایستادگی کنند، هم انصاف بورزند. هم فریاد بزنند، هم گوش بدهند. به رسانه نگارانی که شهادت را فهم کنند و مثل شهید در انجام تکلیف ملی، انقلابی و دینی خود اهتمام داشته باشند. خبرگزاری دفاع مقدس / کد نوشته 768197 / جمعه 17 مرداد 1404 / ساعت: 04:30 https://defapress.ir/fa/news/768197/
+ نوشته شده در جمعه هفدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:28  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
جهانِ آشوبزده امروز که همه ساحتهای زندگی را دارد به تصرف درمیآورد، هماوردی میخواهد به نام آگاهی .میدانی میخواهد به نام رسانه که با تولید آگاهی و امید، آرامش را جایگزین آشوب کند . اینیک بایستگی راهبردی است که سرعت و البته دقت و صداقت در آنهم حرف اول را میزند چه در جهانی که اطلاعات با سرعتی سرسامآور تولید و مصرف میشود، نیاز به روایت درست ، صادقانه و دقیق بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. در ایرانِ امروز ، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزهای که زخمهای آن بر جان و روان جامعه هنوز تازه است، خبرنگار فقط روایتگرِ دردهانست ، بلکه باید کاشف امیدها نیز باشد. باید بتواند از دل دود و آوار، نشانههای حیات و ایستادگی را بیرون بکشد و به جامعه منتقل کند. این مسوولیتی بزرگ است؛ چراکه در چنین شرایطی ، روایت غیردقیق و یاس آلود نهتنها باعث گمراهی میشود، بلکه میتواند بر عمق زخمها بیفزاید . فقط هم جنگ آمریکا و رژیم جعلی صهیونیسم نیست که در کنار بحرانهای امنیتی و نظامی، درگیر چالشهای بنیادین نیز هستیم: ناترازی مزمن در برق ، فقر روزافزون منابع آبی، و پیامدهای زیستمحیطی گسترده . این بحرانها ، چهرهای جدید به زندگی روزمره بخشیدهاند و تابآوری اجتماعی را در معرض آزمون قرار دادهاند. اینجاست که خبرنگار باید پا را فراتر از بازتاب سطحی مسایل بگذارد. او باید به عمق برود، دلایل را واکاوی کند، و چرایی و چگونگی روندهای نادرست را برای افکار عمومی شفافسازی کند. خبرنگارِ متعهد، نه در جایگاه مچگیر، بلکه در قامت اصلاحگر وارد میدان میشود؛ از تصمیمگیریان مطالبه پاسخگویی میکند و درعینحال ، راهحلها را نیز مطرح میسازد. رسانه و خبرنگار میتوانند با ترویج گفتوگوی عمومی ، آگاهیبخشی درباره بحران آب و انرژی، و بازتاب تجربههای موفق در مدیریت منابع ، نقش فعالی در شکلدهی به اصلاح روندها ایفا کنند. صداقت، دقت، شجاعت و مسوولیتپذیری ، چهارستون اصلی حرفه خبرنگاری در این مسیر دشوار اما حیاتیاند. باری، خبرنگار در جامعه که سیاهه کاستیها طولانی و چالشها در افزایش است، خبرنگار تنها راوی وقایع نیست، بلکه رسالت ملی و انقلابی و حرفهای او نگهبانی از حقیقت و پاسدار امید است. ایران عزیز ، امروز بیش از هر زمان، به چنین نگهبانانی نیاز دارد. نخست نیوز / کد نوشته 133186 / جمعه 17 مرداد 1404 https://nakhostnews.com/?p=133186 نخست / شماره 1063 / پنجشنبه 16 مرداد 1404 / صفحه اول و 3 / جامعه https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2025/08/10631-8-s.pdf
+ نوشته شده در جمعه هفدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:20  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
فهم درست زمانه، شرط لازم براي روايت مسئولانه است. خبرنگاري که از متن جامعه جداست، نبض تحولات از دستش بيرون ميماند و واقعيت را نميفهمد، چنين فردي تنها بازنشرکننده بولتنها يا روايتهاي مصنوعي، فرمايشي يا وارداتي است. نه تنها خدمتي به جامعه نميکند، بلکه در عين خبرنمايي، به بازتوليد بيخبري و بياعتمادي دامن ميزند. فهم زمانه يعني تشخيص پيچيدگيها، شنيدن صداهاي مختلف، درک موقعيت ملت در مشکلات سخت داخلي و برابر ساختار جهاني، و شناخت روندهايي که رويدادهاي آينده را شکل خواهند داد. فهم زمانه يعني اين که کلامت ارزش افزوده براي ايران و انقلاب توليد کند نه اين که به هر کلام، به نفرت ضريب دهد. ادراک موقعيت يعني اين که رسانه توپخانه نيست، مدرسه است و بايد سازندگي به دنبال داشته باشد نه سوزندگي. روايت امروز، تعيينکننده نگاه فرداست. اگر امروز را از منظر عدالت، پيشرفت، ناکاميها، امکانها و تهديدها به درستي روايت نکنيم، فردا در ذهن مردم، تصويري تحريفشده، اغراقشده يا ناقص از امروز نقش خواهد بست. روزنامهنگار متعهد، ميداند که حتي يک تيتر، ميتواند آينده را جهتدهي کند، اميد را بسازد يا نابود کند، اعتماد را تقويت کند يا فرو بريزد. پس او بايد بهجاي روايت گلخانهاي و دستکاريشده، روايت منصفانه و عميق ارائه دهد تا مسير به سمت بهتر شدن امتداد يابد. اگر قلم را تفنگ و کلنگ بپنداريم، نتيجهاي جز کشتار ذهن و تخريب روان نخواهد داشت. حالا با هر نيتي که باشد و با هر پندار و شعاري فرق نميکند. وضعيت رسانههاي خود انقلابي پندار و کارکرد سوزنده و فرساينده آنان خود گواهي است بر اين که اگر به فهم درست نرسيم با نيت درست به نتيجه درست نخواهيم رسيد. آيندهپژوهي رسانهاي، يکي از اضلاع مهم تعهد حرفهاي است. رسانه نبايد صرفاً بازتاب لحظهها باشد، بايد راداري باشد که روندها را شناسايي کند. مخاطب امروز، فقط دانستنِ «چه شد؟» را نميخواهد. او حتي فراتر از چرا چنين شد، ميپرسد: «چه خواهد شد؟» و از رسانه ميطلبد که چشمانداز بدهد، آگاهي راهبردي توليد کند و نقش فعال در تصميمسازي عمومي ايفا کند. اينجاست که روزنامهنگاري بايد از روزمرّگي خارج شود و وارد عرصه تحليل ساختاري و آيندهنگرانه شود. در اين شرايط، روزنامهنگار متعهد بايد با نقد مشفقانه و شجاعت اخلاقي، در عين مراقبت از اميد عمومي، زبان مردم باشد نه تريبون جناح و جريان يا پژواک هياهوي بيگانگان. او در برابر فقر و فساد و ناکارآمدي، نه ساکت است، نه منفعل بلکه فعال و مسئول است. اما خوب ميداند که راه عبور از اين وضعيت نفي و نفرتپراکني نيست، اصلاح و شفافسازي است. نقد ميکند اما تخريب نميکند. اميد ميدهد اما توهم نميفروشد. تقويت ميکند، اما کلمات را به چاپلوسي بر کاغذ نمينشاند. کلماتش شايد گاهي به تلخي بزند اما قطعا شهد کامي ملي در پي خواهد داشت. در اين ميان، نبايد فراموش کرد که ما علاوه بر مشکلات، با افراط و تفريط و مقابله با "نادانستگي" در جامعه، با نظام رسانهاي سلطه روبهرو هستيم که با شبکهاي پيچيده، حرفهاي، پرهزينه و بيرحم، ميکوشد «واقعيت» ايران را جوري بازتعريف کند که نتيجه عکس بدهد. در برابر اين جنگ رواني، تنها ابزار ما "حقيقت" است و تنها مسيرمان، تعهد به روايت صادقانه. رسانه داخلي، اگر نتواند به زبان مردم سخن بگويد و درست دردهاي واقعي را بازتاب دهد، ميدان را به رسانههاي معارضي ميسپارد که بهرغم دلسوزيهاي ظاهري، در عمل، طرحي براي بيريشهسازي جامعه ايراني را دنبال ميکنند. اين جاست که بايد بدانيم روزنامهنگاري متعهد، تنها شغلي حرفهاي براي خبرنويسي و مصاحبه نيست، بلکه موضعي اخلاقي، رسالتي اجتماعي و حضوري آگاهانه در ميدان پيچيده جنگ روايتهاست. در جهاني که قدرت، نه فقط با سلاح و سياست، بلکه با تصوير و کلمه، ساخته و اعمال ميشود، روزنامهنگار متعهد کسي است که فهم درستي از زمانه دارد، چشم به واقعيت باز نگهميدارد، و صداقت را فداي مصلحتهاي مقطعي نميکند. جمهوری اسلامی / شماره 13152 / چهارشنبه 15 مرداد 1404 / صفحه 3 blob:https://web.eitaa.com/205c68db-4df6-40ed-bf72-627e9b696c4c
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:20  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
در جهانی که اخبار جهانی با سرعت نور مخابره میشوند، گاهی صدای همسایهی دیواربهدیوار شنیده نمیشود. در چنین فضایی، خبرنگار محلی نقشی حیاتی دارد؛ نه فقط بهعنوان راوی خبرهای کوچک و محلی، بلکه بهعنوان دیدهبان بومی، آگاه به زیستجهان مردم، و مسئول روایت درست آنچه در لایههای پنهان یک جامعه محلی میگذرد. روزنامهنگاری محلی متعهد، یک ضرورت توسعهمحور، و سنگ بنای شفافیت و مطالبهگری است. برخلاف تصور رایج، خبرهای محلی نه تنها کوچک نیستند، بلکه زیربنای فهم جامعه و بستر واقعی تصمیمگیریاند. کدام بحران ملی است که از یک مسئله محلی آغاز نشده باشد؟ از کمبود آب در یک روستا، از خاموشیهای بیبرنامه در یک شهرک، از مهاجرت جوانان از یک منطقه محروم؟ همه مسائل از یک محله از یک جایی شروع شده اند. جایی که خبرنگار محلی باید درست ببیند و درست روایت کند. آن هم درست در وقت خودش. فهم درست زمانه برای خبرنگار محلی یعنی فهم عمیق درد مردم، در عمقِ رویدادها. یعنی درک تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیستمحیطی در منطقهای که در آن زندگی میکند. خبرنگار محلی اگر «زبان منطقه» را نداند، اگر گرههای تاریخی و بافت فرهنگی مردم را نشناسد، نهتنها خبری واقعی تولید نمیکند، بلکه به تحریف روایت نیز دامن میزند. این زبان منطقه را با منطق زبان رسانه باید درآمیزد تا به نتیجه بایسته برسد. روایت صادقانه و دقیق، سرمایه اصلی رسانه محلی است. جامعه محلی، مخاطبی نزدیک و آگاه است. کوچکترین انحراف از حقیقت، اعتماد عمومی را از بین میبرد. خبرنگار محلی باید مثل آیینهای شفاف عمل کند؛ هم خطاهای مسئولان را به روشنی نشان دهد، هم دستاوردها و تلاشها را منصفانه فرادید آورد. نقد محلی باید مشفقانه باشد. خبرنگار محلی نباید زبانبهکام بکشد از ترس روابط نزدیک و رودربایستیهای محلی، و نه باید تریبون نفرت یا تسویهحساب شخصی شود. نقد باید اصلاحگر باشد. باید درد را نشان دهد، اما امید را هم زنده نگه دارد. آیندهپژوهی رسانهای در سطح محلی یعنی شناسایی روندهای زیرپوستی که آینده منطقه را میسازند. از تغییرات اقلیمی گرفته تا بحران مهاجرت جوانان، از بیکاری رو به افزایش تا ضعف زیرساختها. خبرنگار محلی باید فراتر از اخبار روز، تحولات بلندمدت را رصد کند و جامعه را نسبت به آینده آماده کند. جنگ رسانهای امروز فقط در سطح کلان جریان ندارد؛ در سطوح محلی هم جریان دارد. رسانههای بیرونی میکوشند حتی نارضایتیهای ساده محلی را به نماد ناکارآمدی کلی نظام تبدیل کنند. در این شرایط، خبرنگار محلی وظیفه دارد حقیقت را چنان صادقانه، دقیق و شفاف روایت کند که جایی برای سوءاستفاده باقی نماند. روزنامهنگار محلی، اگر متعهد باشد، میتواند مرجع اعتماد عمومی شود. میتواند واسطهای میان مردم و مسئولان باشد، حلقهای از زنجیره توسعه پایدار در منطقهاش شود، و صدایی برای آنان باشد که صدایی ندارند. در روزگاری که رسانهها در گرداب بزرگنمایی و تقلیل گرفتار شدهاند، روزنامهنگاری محلی میتواند به رسانهای برای واقعیتِ زیسته مردم تبدیل شود؛ واقعیتی که اگر صادقانه، دقیق و آیندهنگرانه روایت شود، خود میتواند نیرویی برای تغییر و اصلاح باشد. ب / شماره 5630 / چهارشنبه 15 مرداد 1404 / صفحه 3
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:13  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
همین اول عرض کنم، خجالت می کشم از نامِ بلند ایران. شرمنده شهدا می شوم به ویژه شهدای جنگ تحمیلی 12 روزه صهیونیسم و امپریالیسم. حتی خجالت زده حروف که باید برکاغذ از قاچاق بنویسند. از 20 میلیون لیتر بنزینی که روزانه بین پالایشگاه ها و مراکز توزیع گُم؟! می شود. از صد ها هزار ماینری برق خواری که پیدا می شود. از خط لوله 2 کیلومتری قاچاق، ببخشید سرقتِ سوخت هواپیما. از.... وا قعا چه باید گفت؟ چه باید نوشت؟ فکر می کنم باید یک کفِ بلند برای قاچاق چیان زد، شاید صدایش مسئولان محترم را هم بیدار کند! ماشاالله وضع جوری است که اسم هر محصولی را به اضافه قاچاق سرچ کنیم در اینترنت کلی خبر می بینیم در این باره. دوباره یک حساب سرانگشتی داشته باشیم؛ 20 میلیون لیتر سوخت، خط 2 کیلومتری قاچاق سوخت هواپیما، کشف 248 هزار مایننر، قاچاق گندم، قاچاق مواد مخدر، قاچاق کالا و.... آیا نباید نوشت ایران بهشت قاچاقچیان شده است. بهشت مختلسان بودیم. بهشتِ کاسبان تحریم بودیم. حالا هم باید بپذیریم که بهشتِ قاچاقچیان هم هستیم. معلوم است که آنان برای مردم جهنم خواهند ساخت. معلوم است که حرمت ما را خواهند شکست. معلوم است که به ریش اول تا آخر مان خواهند خندید و سودها به جیب خواهند زد. مگر آن مختلس به کانادا گریخته با شلوارک عکس نمی گذاشت؟ مگر این مختلس دیگر از زندان کارها را به نفع خود سامان نمی داد؟ واقعا چه خبر است در کشور؟ ما باور داریم به لطف خدا و حرمت خون شهدا و ظرفیت های کلان وطن است که با این همه دزدی- در اسامی گوناگون قاچاق و اختلاس و کاسبی....و- هنوز دیوارهایش محکم و مستحکم است. واقعا دست قدرت اعجاز در کار است و الا در یک ماه عاجز می شد هر کشوری که بود. امید واریم جناب آقای محسنی اژه ای با قاطعیت قابل انتظار دست ملک و ملت را بگیرد. این سخنانش- که پیشتر گفته بود- امید برخورد با طراران را بیشتر می کند که" به هیچوجه قابل قبول نیست که کشور نیاز مبرم به سوخت داشته باشد، آنگاه اعلام شود که ۱۵ میلیارد دلار و حتی بیشتر، قاچاق بنزین و گازوئیل در کشور اتفاق میافتد!" او یک قول نوید بخش هم همان زمان داد؛" ما در قوه قضاییه به این موضوع ورود کردهایم." امید واریم این ورود به خروجِ انواع دزدان از صحنه عمل منجر شود. ما به این سخنانش هم امید بسته ایم که تصریح کرد:" چنانچه عواملی از کارگزاران نظام در پروندههای قاچاق سوخت، شریک جرم و کمککار قاچاقچیان باشند، وفق موازین قانونی، مورد برخورد شدید قرار خواهند گرفت و به هیچوجه اینگونه نخواهد بود که به سبب فیالمثل خدماتی که پیشتر داشتهاند، مورد اغماض و ارفاق قرار گیرند." امید واریم هرچه زودتر از این برخورد، خبر بخوانیم. قاطعیت در اعمال عدالت است که می تواند سرمایه آسیب دیده اجتماعی ما را ترمیم کند. ب / شماره 5630 / چهارشنبه 15 مرداد 1404 / صفحه 4
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:12  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
واقعیت را باید پذیرفت. این اولین قدم است برای حل مشکلات. خبرنگار هم باید همه توان خود را در جان کلمات بریزد تا همه را به این مفاهمه برساند. چه در میانه بحران های اقتصادی پی در پی و التهاب های سیاسی و اجتماعی، رسانه دیگر تنها ابزار اطلاع رسانی نیست؛ بلکه به بخشی از سازوکار عبور از بحران تبدیل شده است. خبرنگار امروز، نه فقط راوی رویداد، بلکه تحلیلگری است که باید میان صداقت حرفه ای و امید اجتماعی، توازن برقرار کند. رسالت او، نه در بزک کردن واقعیت که در تبیین شفاف آن، نقد روندهای معیوب و توسعه نگاه امیدوارانه و عمل گرایانه است. اقتصاد ایران سال هاست با مسائل ریشه داری چون تورم مزمن، رشد پایین، بیکاری پنهان، ناکارآمدی مدیریتی و وابستگی به درآمدهای نفتی دست به گریبان است. تصمیم گیری های کوتاه مدت، سیاست های ارزی ناپایدار، فساد گوناگون و تحریم های خارجی، همگی زنجیره ای از اختلال ها را پدید آورده اند که نتیجه آن، کاهش قدرت خرید مردم است که می تواند به افزایش نارضایتی اجتماعی تبدیل شود. شرایط بعد از جنگ دوازده روزه نیز مزید بر علت شده است تا حال اقتصادی جامعه ناخوش تر شود. به نظر رسانه ها در این شرایط دو وظیفه کلیدی دارند: تبیین دقیق واقعیت: باید بدون سانسور و بزک، واقعیت های اقتصادی را به زبان ساده برای مردم شرح دهند. پنهان کاری، سیاست زدگی و یک سویه نگری به شدت اعتماد عمومی به رسانه را فرسوده میکند و آن را از جایگاه «رکن چهارم دموکراسی» به بلندگوی خبرهای بی خاصیت تقلیل می دهد. نقد روندها، نه صرفا رویدادها: خبرنگار نباید تنها به پوشش رخدادهای سطحی بسنده کند. باید روندهای ناکارآمد را شناسایی و تحلیل کند. به طور مثال، نباید فقط از افزایش قیمت دلار گزارش نوشت، بلکه باید چرایی عدم استقلال بانک مرکزی، ناکارآمدی سیاست ارزی و وابستگی بودجه به درآمدهای ناپایدار را موشکافی کرد. امیدسازی واقعی، نه توهم آفرینی: رسانه می تواند ضمن تشریح مشکلات، تجارب موفق داخلی و خارجی، ظرفیت های بالقوه کشور و الگوهای حل مسئله را معرفی کند. امید، نه در وعده های توخالی بلکه در نمایش راه حل های ممکن و واقع گرایانه نهفته است. مسئولان باید به رسانه ها اجازه نقد مسئولانه و آزادانه بدهند. انکار بحران، همان پاک کردن صورت مسئله است که نه تنها مشکلی را حل نمی کند، بلکه بر ابعاد آن می افزاید. شفاف سازی و پاسخ گویی باید اصل باشد. مردم نیز نباید منفعل بمانند. افکار عمومی آگاه و مطالبه گر، مسئولیت پذیری را در حاکمیت تقویت می کند. رسانه ها می توانند نقش واسطه این آگاهی و مطالبه را ایفا کنند. عبور از وضعیت موجود به توسعه پایدار اقتصادی و اجتماعی ممکن است، اما نیازمند یک مثلث قدرتمند است: دولت شفاف و پاسخ گو، مردم آگاه و فعال و رسانه های مستقل و مسئول. در این مسیر، خبرنگار اتوبان ساز نیست؛ بلکه فانوسی در دل تاریکی است که هم روشنایی می بخشد و هم هشدار می دهد. نه آن قدر مأیوس است که به خاموشی تن دهد و نه آن قدر خوش خیال که نور مصنوعی بتراشد. امیدوار است و همین باعث می شود دیگران را هم به حرکت درآورد. شهرآرا / شماره 4546 / سه شنبه 14 مرداد 1404 / صفحه 9 / اقتصاد https://shahraranews.ir/fa/publication/content/16493/431648 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1404/5/13/16493_152718.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:27  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
آدم تعجب می کند از" برداشت "برخی ها که به" داشتِ کاشتِ" دشمن اهتمام می ورزند. تعجب هم دارد این که کسی" جانی" را" ناجی" بخواند و باورش کند. آن هم جانیی که جان می ستاند به فاجعه بار ترین شکل. باید بر سرشان فریاد زد که هدف شان "ایران" است نه فقط جمهوری اسلامی ایران. هوشیار باشیم و بیدار شوند آنان که" دروغ "های صهیونیسم را "راست" پنداشته اند. هدف شان ایران است و پاره پاره کردن وطن اساطیری ما. جغرافیای ما را، تاریخ ما را، هویت ما را، نشانه گرفته اند. این توئیتِ "یائیر نتانیاهو" است. پسر تحلیلگر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر جانی رژیم صهیونی که دندان در کردستان ما زده است. کردستان، پاره وطن نیست، اصل وطن است. اصل ایران است کردستان. نوشته است:" کوردها، بزرگترین ملتِ بی دولت در جهان هستند. با جمعیتی در حدود 45 میلیون نفر. آن ها سکولارند و متحد غرب به شمار می روند. سرزمین آن ها توسط ترکیه، ایران، عراق و سوریه تقسیم و اشغال شده است. چرا فرانسه، اسپانیا، ایرلند، بریتانیا، نروژ، پرتقال، کانادا، آلمان، مالت، و اسلونی کوردستان را به رسمیت نشناختند؟" البته این توئیت در ظاهر کشور هایی را هدف گرفته است که گفته اند کشور فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت تا رژیم صهیونیستی را وادار کنند با پذیرش دو کشوری در اراضی اشغالی، مرز های فلسطین را محترم بشمارد. اما این صفحه نخست است که چون به صفحه دوم برسد، کلمات برای جداسازی کردستان پر رنگ خواهد شد. این صفحه هم برای ایران است. صهیونیسم با ترکیه و عراق و سوریه کاری ندارد البته فعلا کاری ندارد. هدف آنان ایران است. کشور بزرگی که قصد بزرگی کردن هم دارد. تنها کشوری که نماهایی از غزه را در حیفا و تلاویو، به ضرب موشک نقطه زن، اکران کرده است. آشکار هم می کنند این نیت شوم را. این که برخی ها چطور این همه آشکاری را نمی بینند هم مسئله ای است که معلوم نیست جوابش را از چه کسی باید پرسید. هرکس واقعا دلش با ایران است، همتش باید هم افزا شود با جمهوری اسلامی. هرکس دلش با اسلام است باید همه توانش را بگذارد پای ایران. دشمن اگر بتواند خواب خود را تعبیر کند- که هرگز چنین مباد- نه از ایران چیزی می ماند و نه از اسلام. همه باید تلاش کنیم. این خواب چون خیال خام بی تعبیر بماند. ماندگاری ایران پر عظمت، این گونه محقق می شود. ب / شماره 5629 / سه شنبه 14 مرداد 1404 / صفحه 3
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:23  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
تاب آوری یک نیاز راهبردی است برای امروز. وقتی چالش های جامعه را سیاهه می کنیم، می بینیم برای روسفید بیرون آمدن از آن نیازمند ظرفیت پیشبرنده ای چون بردباری هستیم.بلاهای طبیعی و بشرساخته و غیرطبیعی، فشارهای اقتصادی و روانی، گونه های متفاوت جنگ روان فرسایی را به نهایت می رساند. این جاست که تابآوری اجتماعی، بهعنوان توان جمعی یک جامعه در مقابله با سختیها، بازسازی پس از بحران، و حرکت در مسیر رشد، امروز به یک نیاز راهبردی بدل شده است. این مفهوم نه امری وارداتی یا صرفاً آکادمیک، بلکه ریشهدار در آموزههای قرآنی و سیره اهلبیت (ع) است. در متون دینی ما، تابآوری اجتماعی تحت عناوینی چون صبر، حلم، پایداری، حسن خلق، توکل، مدارا و رضایت به قضای الهی مورد توجه قرار گرفته است. خداوند متعال قرآن کریم، بارها و بارها از مؤمنان میخواهد که در برابر مشکلات، صبر پیشه کنند. از جمله درآیه 200 سوره آل عمرانتصریح می فرماید: " ای کسانی که ایمان آوردهاید، صبر پیشه کنید، یکدیگر را به پایداری فراخوانید، و آماده باشید." در این آیه، «صبر» تنها یک فضیلت فردی نیست، بلکه بهعنوان یک رفتار جمعی و راهبرد اجتماعی مطرح شده که انسجام جامعه مؤمن را در برابر تهدیدها تقویت میکند. تابآوری، یعنی تحمل هوشمندانهی سختیها برای رسیدن به هدفی بزرگتر؛ و قرآن کریم در آیه 10 سوره زمر،پاداشی والا برای صابران قائل شده است: " به راستی که شکیبایان پاداش خود را بیحساب دریافت میکنند." در سیره امام رضا (علیهالسلام)، تابآوری نه فقط یک توصیه اخلاقی، بلکه یک راهبرد اجتماعی برای حفظ کرامت جامعه مومنان در دل حکومت عباسی بود. آن حضرت، با موقعیتشناسی، صبر بر سختیهای دوران، مدارا با مخالفان، و ارتباط گسترده با مردم، الگویی عینی از تابآوری اجتماعی ارائه کرد. در روایت نورانیِ" لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ، وَسُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ، وَسُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ..." سنتی که باید از ولی آموخت را صبر بر سختیها عنوان می کنند. این بیان، صبر و پایداری را نهتنها نشانهی ایمان، بلکه بخشی از شخصیت یک فرد مؤمن در نسبت با امام و ولایت معرفی میکند. امام رضا (ع) در پاسخ به فشارهای سیاسی، با حکمت و صبوری عمل کرد و در رفتار با مردم، همواره رأفت، بردباری، و آرامش را اصل قرار داد؛ چیزی که امروز از مولفههای کلیدی تابآوری اجتماعی محسوب میشود. امام رضا علیه السلام صرفا مردمان را به این فضیلت راهبردی اخلاقی توصیه نمی کردند بلکه خود شخصاً سختترین رنجها را تجربه کرده و به صبر و حلم معلم و تعلیم دهنده انسان ها شدند. در شرایط کنونی، که جامعه با فشارهای گوناگونِ نظامی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانی مواجه است، بازگشت به این سیره نورانی میتواند راهگشا باشد. تابآوری اجتماعی، تنها با توصیه حاصل نمیشود؛ بلکه نیازمند سیاستگذاری دقیق، تقویت سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی، همبستگی، عدالت، و بهویژه آموزش فضیلتهایی مانند صبر، مدارا، و امید در میان نسل جوان است. فرهنگ رضوی، با تکیه بر عقلانیت، مدارا، و صبوری در سختترین شرایط، میتواند الگوی بومی و اصیلی برای ارتقای تابآوری اجتماعی در جهان امروز باشد. ب / شماره 5629 / سه شنبه 14 مرداد 1404 / صفحه 4
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:22  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
از این سوی سیم خاردار تا آن سویش یک جهان فاصله است؛ فرق می کند این سوی سیم خاردار زاده شده باشی یا آن سوی سیم خاردار. این را امروز باید بیش از همیشه فهمیده باشیم و فهمیده باشند آنان که باید. حتی آنانی که مدام می کوشیدند این خط را کمرنگ کنند. دیدیم که زاده شدگانِ این سوی سیم های خاردار، سیم خاردار شدند در برابر اجانب. اختلاف نظر ها را از یاد بردند تا به یاد دشمن آورند که ایرانی، به هر سلیقه و حتی عقیده، ایرانی است. اما از آن سوی سیم های خاردار که جز خار در دست و حتی چشمِ ما فرو نرفت. کاش چشم باز کنند آنانی که تا کنون پلک بر هم نهاده بودند در برابر واقعیت و پنبه در گوش نهاده بودند در برابر صداهای مشفقانی که به هشدار بلند بود که مراقب مرزها باشید. می گفتند مراقب باشید که چه کسانی این خط را رد می کنند. می گفتند و می نوشتند برخی هایی که می آیند، نه مهاجر که مهاجم اند. آموزش دیده اند و می آیند تا در سرزمین ما آن آموخته ها را در خدمت دشمن محقق کنند. چنین هم کردند. جنگ 12 روزه گواه زخم هایی است که از این غفلت خوردیم. اگر کلمه ای را جای غفلت نگذاریم! کاش آنانی که دفاع از وطن را تا دفاع حیوانات از خانه و کاشانه خود پایین می آوردند می دانستند که دفاع از وطن در فهم دینی تا اوج شهادت بالا می رود. کاش یک مقدار فکر کنند جماعتی که توئیت می زدند و می نوشتند"مرگ بر آن مرز و معیاری که مرا به خاطر به دنیا آمدن در سرزمینی که..." کاش تامل کنند کسانی که "چند کیلومتر آنطرفتر به دنیا آمده اند" واقعا با ایران" غریبه" اند. و نشان دادند این را. البته شاید با این جماعت نه غریبه که آشنا و برادر باشند اما ایران زخم برداشت از این افراد و این نگاه. از این نابردارهایی که با بی تدبیری بعضی ها جای برادران را هم گرفته بودند. مردم ایران اما ثابت کردند که پای کار وطن هستند. میان وطن و دین و ایرانو اسلام، این همانی و بی فاصلگی می فهمند. پای این فهم به ایمان غنی شده خود هم تا پای جان می ایستند. شهدای این جنگ 12 روزه، خون شان پای اهتزاز پرچمی جاری شد که در دل خویش نام مبارک الله را حک کرده است. این گونه است که سبز و سفید و سرخ این پرچم معنایی دقیق پیدا می کند. کسانی که پای پرچم دیگر دست به احترام بلند می کنند برای سربلندی پرچم ما همتی در بازو ندارند. بدانند کسانی که باید.ملت ایران انند که برای ما در این حماسه "ستون دین" شدند همان که حضرت آیت الله جوادی آملی با توجه دادن به نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر از آن می گوید: «و إنّما عِمادُ الدِّينِ و جِماعُ المسلمينَ و العُدَّةُ للأعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّةِ ، فليَكُن صَغْوُكَ لَهُم و مَيلُكَ مَعَهُم؛ مردم ستون دین هستند، همین مردم هستند که دین را در روز خطر حفظ می کنند، رضایت مردم باید تأمین شود، اینها را نرنجانید و خوب اداره کنید." امروز روز خدمت به مردم است. همه مسئولان جز این تکلیفی ندارند. تکلیفی شرافت بخش تر از این هم وجود ندارد. با خدمت به این مردم است که می توان خداباوری را عملی کرد..... انتخاب / کد مطلب 874807 / یکشنبه 22 تیر 1404 / ساعت: 11:19 https://www.entekhab.ir/003fZn https://www.entekhab.ir/fa/news/874807/
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:16  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
یادداشتی در مورد اظهارات ضد ایرانی رادیکالها از نفس افتادیم انگار! فراموش کردیم انگار! از یاد مان رفت معجزه این خاک شهید پرور و حاصلخیز! دیگر "ای ایران" نمی خوانیم. نمی خوانیم بماند که در تلویزیون هم به آن طعنه می زنند! آن که به عنوان کارشناس دعوت شده می گوید در جبهه زیارت عاشورا می خواندند شب عملیات نه ای ایران. فکر نمی کند که زیارت عاشورا خواندن در شب عملیات هم برای دفاع از ایران بود. برای دفاع از خاکِ به خون شکوفا شده این مرز پر گهر. دیگر ای ایران نمی خوانند و شاهد بازگشت به همان سرخطی هستیم که بودیم. باز همان که خطبه می خواند، جمعه جلو می ایستد. باز همان صحبت هایی بر زبان شان می رود که پیشتر به تکرار مکررات رسیده بود. انگار وحدت ملی و ایران خوانی و میهن دوستی فقط برای همان روزهای جنگ خوب است! دوباره همان افرادی که رکورد شکست پیشبینی هاشان هر جلسه جا به جا می شود به عنوان کارشناس به رسانه می آیند. باز آنان که به جان و آبرو، پای وطن ایستادند و ته مانده توان شان را به بازو دادند تا توی صورت دشمن بزنند، باید باسیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. باز کسانی که در جنگ تحمیلی 12 روزه حساب و کتاب می کردند که حرف بزنند یانه، دوباره صدای شان بلند است به همان سبکی که بود. دوباره حنجره می درند و کلمه خنجر می کنند. انگار آن 12 روز یک فصل جدا از تقویم بود. اما چنین نیست. باور کنید. همین دیروز بود که یکی از رزمندگان دفاع مقدس 8 ساله را دیدم. کلی حرف داشت و همه حرف هایش هم درد دل بود. دردی که از زخم نشسته بر جان ایران و انقلاب برمی خواست. می گفت چرا ای ایران نمی خوانند؟ می گفت ما در همان عاشورای 8 ساله به ویژه در سال ها و ماه های آخرش، به اعجاز نام" ایران " در کنار" اسلام"، جبهه ها را پر کردیم. میان این دو الف، هیچ فاصله ای نیست. درست می گفت آن رزمنده و کهنه سرباز که خطاست بین این دو الفت فاصله بگذاریم حتی به اندازه یک خط فاصله! این را باید صریح به کسانی که می خواهند به نام انقلابیگری و دین، پرچم ایران را پایین بیاورند. همان ها که "ای ایران" نمی خوانند، گفت و بلند هم فریاد زد که خطا می روید و خطا می کنید. اسلام در جهان امروز هیچ جغرافیایی باورمندتر از ایران ندارد. ایران هم جز اسلام روح و پیشرانی نمی شناسد. اگر به اسلام باور دارید ای ایران بخوانید. اگر دیگران هم به ایران و سرفرازی این خاک ارجمند باوردارند زیارت عاشورا بخوانند. جدایی نیندازید که این تیغ دشمن را تیز می کند. صدای تان را برای همدیگر کلفت نکنید که این فقط گردن دشمن را کلفت تر می کند. این را بشنوند کسانی که تریبون های رسمی را با بلندگوی جناحی اشتباه می گیرند و کلمات شان زهر تیغ را دارد. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. افهمت؟ انتخاب / کد خبر 878362 / یکشنبه 12 مرداد 1404 / ساعت: 21:28 https://www.entekhab.ir/003gV8 https://www.entekhab.ir/fa/news/878362/ انصاف نیوز / دوشنبه 13 مرداد 1404 ( چرا ای ایران نمی خوانید؟!)
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:11  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
خط هایی هست در تاریخ که اگر درست خوانده شود ضریب خطا در جامعه و نظام حکمرانی پایین می آید. از آن جمله است این که «رپایتدکروسینسکی»، راهب لهستانی، می نویسد:"شاه عباس، بزرگان را با جان و مردم را با مال مجازات میکرد." که روزگاری به ایران سفر و دربار شاه عباس صفوی را مطالعه کرد، این جمله به یادگار گذاشت که امروز هم خواندن شنیدنش بیداربخش است. یعنی در آن روزگار، حاکم اگر خطا میکرد، جانش در کف بود و رعیت، اگر لغزشی داشت، نهایتش جریمه می شد و اندک مالی از کف می داد. اما امروز چطور؟ عدالت، به کدام سو ایستاده است؟ آیا همچنان نگاه قانون، یکسان است؟ یا چشمان عدالت، فقط وقتی باز میشود که پای یک فرد عادی در میان باشد؟ ما در سالهایی زندگی میکنیم که گاه میبینیم فلان مقام سیاسی، برای جوان معترض – ولو خطاکار – تقاضای اشد مجازات میکند، اما وقتی فرزند خود یا نزدیکانش در مظان اتهام باشند، زبانش لطیف میشود و چهرهاش رئوف. حتی وقتی جرم فرزندش به نفاق رسمی هم ثابت می شود باز دلش نرم و زبانش گرم و طلبکار است. این ها خوب نیست که بسیار هم بد است. هم خلاف مروت و انصاف است و هم خلاف سیاست و اخلاق حکمرانی. این قبیل افراد باید بر خویش و فرزندان و نزدیکان خویش بسیار سخت بگیرند تا مردم از نظام دور نشوند. ترازو را به عدالت برپای دارند حتی اگر به دار نزدیکان حکم کند. این که فلان نامدار اقتصادی یا وابسته سیاسی و یا همراه و.... به رغم خلاف سنگین، حکمی سبک بگیرد و از افکار عمومی دور شود. اما جوانی که در فضای مجازی چیزی نوشت که نباید، مجازاتی می بیند که نشاید، حال جامعه را بد می کند. نمی خواهم نام ببرم و از پروندهها را فهرست کنم. نمی خواهم گستره نقد و هشدار را به دایره مثال ها محدود شود. خود مسئولان محترم لیست دارند از این موارد. فقط به حرمت انقلاب و شهدایی که این روزها سوگوارشان هستیم، یه یاد می آوریم که باید در مواجهه با زورداران از زور بیشتر استفاده کرد. رحم و شفقتی که باید در کار شود سهم افراد ضعیف است که خطای شان هم از سر ضعف است. یادمان نرود، اسلام عزیز ما، پیش از هر چیز، پیامآور عدالت است.امام علی (ع) میفرماید: " العدلُ یضعُ الأمورَ مواضعَها؛ عدالت، یعنی هر چیز در جای خودش" یعنی مسئول خطاکار، باید زودتر و جدیتر بازخواست شود تا مردم باور کنند قانون، فقط برای افرادعادی نیست. اگر میخواهیم اعتماد عمومی ارتقا یابد، اگر قرار است دل ها همراه ترشود، باید عدالت را به جایگاه اصلیاش بازگردانیم؛ عدالتی که گردن زر و زور را هم میزند. پیشنهاد میکنم، گاهی آن جمله کهنه راهب لهستانی را با صدای بلند بخوانیم؛ شاید بیداری از همین بازخوانی آغاز شود؛" شاه عباس، بزرگان را با جان و مردم را با مال مجازات میکرد." ب / شماره 5628 / دوشنبه 13 مرداد 1404 / صفحه 3
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:6  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
|