تبرک جستن از میلاد امام حسین، علیه السلام، برای روز پاسدار، یک خوانش تقویمی صرف نیست. تقویم هم می خواهد ما را به یک حقیقت توجه دهد. به این که زندگی باید به ترازی نظم یابد که ابتدا و انتهایش حسینی باشد. عاقبت بخیری که دعای زلال پیران است برای جوانان گستره ای چنین را اقتضا می کند. بچه های انقلاب، که به فهم روز آمد از مکتب حسینی، زیر پرچم حضرت روح الله خمینی، جامه پاسداری به تن کردند، جان خود را رهین این کردند که جهان، به حقیقت حسین(ع) ایمان بیاورد. حق هم همین است. همه زندگی باید حسینی باشد و پاسدار- که می خواهد خود را با اباعبدالله تعریف کند- باید شرحِ آشکارِ این معرفی باشد. ما اگر چه عاشورا را، قله جهاد را در چشم داریم اما می دانیم که حضرت حسین، علیه السلام، 57 سال قبل از آن را زیست کرده است. او فقط سید الشهدا نیست که نمادِ تمام نمای زیست مومنانه نیز هست. پاسدار هم فقط در شهادت نباید نگاه به حضرت داشته باشد بلکه در همه فراز و فرود های زندگی، باید حسین(ع) قبله نگاه رفتاری اش باشد. اصلا شهادت حسینی ادامه زندگانی حسینی است. نمی شود جور دیگری زیست اما به قاعده سید الشهدا، کربلایی رفت. همه ما و به ویژه پاسداران ما باید به همه این حیات نورانی و طیبه نگاه داشته باشند. از جمله تصاویر های روشن زیستی چنین، مردم یاری است. به ویژه تقارن شمسی تقویم که این روز را در سومین روز از دهه فجر، تحریر کرده است، فجر انقلابی که با هدف تعالی همه جانبه انسان رخ داد. این کلام روشن و راهنمای امام حسین(ع) است که:"مَنْ نَفّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرّجَ اللّهُ عَنْهُ كُرَبَ الدّنيَا وَ الاخِرَةِ؛ هركه گرفتارى مؤمنى را برطرف كند، خداوند گرفتاريهاى دنيا و آخرتش را برطرف مىكند." اما خود در این راه نمونه بود. انقلاب با این هدف محقق شد. پاسدارانِ نسل اول هم در این صراط مستقیم تا سرخ شدن پیراهن سبزشان پیش رفتند. پاسداران امروز هم بر همین منطق و در همین منهج باید گام ها را محکم بردارند. این برطرف کردن مشکلات مردم هم متناسب با شرایط روز معنا می یابد. دیروز جنگ بود و پاسدار در خط مقدم نبرد. امروز جهاد اقتصادی است و پاسدار باز باید در خط اول باشد. کسی که خود را با امام حسین تعریف می کند باید شرح عملی کلام امام هم باشد. چنین باد که پاسداران ما در این مسیر" فاستبقواالخیرات" را معنایی تمام داشته باشند.
ب / شماره 5504 / یکشنبه / 14 بهمن 1403 / صفحه 4
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 13:36  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
عنصر زمان و مکان فقط یک بایستگی حیاتی برای اجتهاد نیست. یک انقلابی هم حتما باید زمان و زمینهها را خوب بشناسد و زبان مفاهمه را هم بلد باشد. انقلابی فقط برای مبارزه نیست. برای حراست از دستاوردهای مبارزه هم باید برنامه و طرحهای نوبهنو داشته باشد. موضوع اگر عوض شد، ایستادن در موضعِ قبلی نهتنها انقلابیگری نیست که شاید گاه به ایجاد مانع بر سر راه انقلاب هم ختم شود. اینکه فرد نیت خیر دارد در ایجاد شرور و شدائد پیامد فرقی ایجاد نمیکند. خوانش فصل انقلاب به ما میگوید همان زمان به موازات جریانات اصیل انقلابی که هدف را درست انتخاب و گامها را تنظیم شده برمیداشتند. برخیها، هم هدفگذاریشان خطا بود و هم مسیرشان. برخیها هم در مسیر، راه را به خطا میرفتند. گروه اول را میشود در هیئتِ حجتیهایها نماسازی کرد که به جای حکومت طاغوت و علتالعلل مصائب، سرگرم معلولهای دیگر بودند. گروه دیگر را هم کسانی نمایندگی میکردند که در انقلاب، ماکیاولی را زندگی میکردند. برخورد هوشیار کننده شهید آیتا... بهشتی با آنها معروف است. هم آن زمان که گفتند برای زدن بیشتر رژیم، تعداد شهدا را بیشتر اعلام کنیم و هم زمانی که با شعارهای نابجا و حرام میخواستند در کلام مردم بنشینند. هر دوجا شهید بهشتی راه را بست و در برابر اولی گفت: با دروغ میخواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد میکنه نه دروغ! دومی را هم چنین پاسخ داد که: از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید. منطق انقلاب این بود. انقلابیِ همتراز بهشتی. بهشتی نیست امروز اما منطق انقلاب همان است که بود؛ صداقت و پرهیز از هرگونه شائبهسازی حتی در حقِ دشمن. صراحت و حلالاندیشی تمام ساحتی درزندگی فردی و سیاسی و اجتماعی. در یک کلام همان که در بیانیه گام دوم انقلاب، به بیان معیار رهبر فرزانه انقلاب، طهارت عنوان گرفته است. انقلابی امروز دل و دیده و دستش باید طاهر و کلامش باید پاک و منزه باشد. با دستمال آلوده نمیشود شیشه را پاک کرد چه رسد آینه را. کسی که با دستمال آلوده به جان آینه میافتد، رفتارش دشمنی است حتی اگر قصد دوستیاش هزار در هزار باشد. انقلابی از همان روز اول درست در جایی بود که باید باشد. با دقت پرهیز داشت از اینکه یک لحظه در قابی ظاهر شود که نباید. امروز هم همان معیار، به رفتارها عیار میبخشد. انقلابی کسی است که بموقع و درست تصمیم بگیرد و ایفای نقش کند به گونهای که با کمترین هزینه بیشترین آورده را داشته باشد. وقتی قرار بر مقابله است هیج دستی به غیرت و قدرت، مشت شدهتر از دست او یافت نمیشود. هنگامی که حُکم در سپهر حکمت و عزت و مصلحت در برداشتن موانع باشد باز دستی بازتر و عملگراتر از او نمیتوان یافت. انقلابی، فرزند زمان خود است. بر ابنالوقتها میشورد چنانکه بهغفلتنشستگان را هم تاب نمیآورد. او فرزند صادق و صریح و طهارتاندیش و عملگرای امروز وطن است. شهرآرا / شماره 4422 / شنبه 13 بهمن 1403 / صفحه آخر / کوچه https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15964/420147 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/11/12/15964_148265.pdf
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:48  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
آب است که آبادانی می آورد. به همین خاطر حتی در جدول کلمات متقاطع هم وقتی می نویسند "الفبای آبادانی" دو خانه خالی می ماند تا بنویسیم آب. این اگر نباشد همه امکانات مدرن ترین زیست شهری هم برای زندگی جواب نمی دهد. تلفن و گاز و برق و.... زمانی ارزش افزوده تولید می کند که آب باشد. نباشد زندگی نیست. به ویژه که خشکسالی بیست و چند ساله رمق زمین و مردمانش را هم گرفته است. آب اگر نرسد، کوچ اجباری همین میزان مردم روستا هم رقم خواهد خورد. این چند گزاره را – که همه بدان آگاهیم- پیش سخن کردم تا از عطش رو به افزایشی بگویم که قرار بود به آب، جواب شود. بخوانید لطفا و بخوانند و مسئولان محترم که علاج واقع را قبل از وقوع نکردند، لااقل بعد از وقوع، چاره ای بیاندیشند. بخوانند آنان که دست شان می تواند گرهی باز کند؛ شب عاشورا بود که بعد از روضه، گفت: ان شاالله پروژه آبرسانی روستا، دهه فجر امسال، به برکت انقلاب، به بهره برداری می رسد. سید که رئیس شورای اسلامی روستا و جانباز دفاع مقدس است. با خوشحالی و بعد از تدوین دستاورد های نظام و با اعتماد به مسئولان پروژه این وعده را داد اما برآن وعده سالی گذشت و نشد. وعده دهه فجر سال 1402 به دهه فجر 1403 رسید اما آب به روستاهای نوغاب و افضل آباد نرسید. این دو روستای بخش مرکزی بیرجند، به رغم این که کارها انجام و لوله گذاری هم به مراحل پایانی رسیده همچنان در عطش می سوزد. چندبار اعضای محترم شورای اسلامی دو روستا از شرایطِ سخت روستا می گفتند. من خود هم در سفر های گاه به گاه به این دو روستا، عمق فاجعه را لمس کرده ام. سخت تر از سخت است که شیر را باز کنی و آب نیاید. مگر زندگی بدون آب میسر است؟ خود مسئولان محترم حاضرند چنین شرایطی را برای چند روز تحمل کنند که مردم این روستاها چند سال تحمل کرده و دچار فرسایش جسمی و روحی شده اند؟ من تجمع جلوی نهاد ها را جز برای تشکر از کار انجام شده، دوست نمی دارم اما وقتی مردم روستا صدایشان بلند می شود به اعتراض و می روند به تجمع، باید ذیل آیه شریفه 148 سوره شریفه نساء دید که می فرماید:" لا یُحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّا مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللهُ سَمیعاً عَلیماً؛ خدا دوست نمىدارد كه كسى با گفتار زشت و صداى بلند شعار دهد مگر آنكه ظلمى به او شده باشد همانا خداوند شنوا و داناست." این که آب به روستا نرسد، نوعی از ظلم است. این که پروژه هر روز به بهانه ای متوقف شود، ظلم است. نه در شان مردم شریف و شهید داده این دو روستاست و نه در شان کارگزاران نظام برآمده از خون شهدا. یک یا علی می خواهد تا گام آخر برداشته شود. منتظر اقدامات سریع و موثر و مانع زدای متولیان امر و مسئولان پروژه ایم. تا نوروز راهی نیست. عیدی دهه فجر را تا آن زمان هم بدهید قبول است!
ب / شماره 5503 / شنبه / 13 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/1403113.pdf
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:20  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
از سرمایه های بی مثال فرهنگ ایرانی، خواجه عبدالله انصاری است. کلامش گوهر است و اشارت هایش زندگی را چنان سامان می دهد که به بهشت پیوند می خورد. حروفش چراغ راه است و چاره اندیشی هایش آدمی را از چاه به در آورده و بر بلندی جایگاه می نشاند. زیبا هشدار می دهد که؛" ای عزیز دنیا، سرای ترک است وآدمی برای مرگست. دنیا چاهی است تاریک و راهیست باریک. وای برآنکس که چراغ ایمان را بکشت و بار مظالم را گرفت به پشت." دریغا که سرای تَرک را خانه ابدی پنداشته و همه چیز مان را خشت کرده ایم در این بنا حال آن که در حکمت 127 نهج البلاغه نیز می خوانیم:" إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ؛ خدا را فرشته اى است كه هر روز بانگ بر مى دارد: بزاييد براى مردن و فراهم كنيد براى نابود گشتن و بسازيد براى ويران شدن." سرای ترک است اما همه چیزمان را برای آن هزینه می کنیم. هرچه فراهم می کنیم، نابود می شود اما ما "بودِ" خود را در این راه نابود می کنیم. آدمی برای رفتن آمده است و چنان که پیشینیان ما می گویند،" علفِ مرگ" است اما دریغا زندگی می بازد برای این چند روزه. از این راه باریک به چاه تاریک می افتد و حواسش نیست که با چراغ ایمان می شود بیرون آمد. با هزار تاسف گاه شاهد خاموش کردن چراغ هستیم تا کسی در برابر ظلم نایستد اما نمی دانیم انگار که به گفته خواجه اهل معرفت،" ظلم، اگر چه بسیار است اما به سرآید و ظالم اگرچه جبار است آخر در سر آید زنهار کس را میازار تا درنمانی آخر کارکه (الظلم ظلمات یوم القیمة) سعی کن تا نیفتی در هنگامه." اما هنگامه بر پا می کنیم. ظلمِ خویش را عدل پنداشته و دیگران را تابع می خواهیم. همه مان هم به این ناشایسته رفتار آلوده ایم. به فرموده حضرت استاد صفائی حائری(ره) ما همه فرعونیم، مصر ها مان کوچک و بزرگ می شود. این واقعیت است حال آن که حقیقت نیست. حقیقت این است که ما همه یوسف باشیم و برای بزرگتر شدن مصر هامان تلاش کنیم. باری، خواجه عبد الله انصاری راه را نشان می دهد. اگر پی نشانه ها را بگیریم به خداوند گار صاحب نشانه می رسیم. این بهترین روزی است اگر درست فهم کنیم.... ب / شماره 5503 / شنبه / 13 بهمن 1403 / صفحه 4
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:17  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
استمرار حیات بشر، یک پیشنیاز حیاتی دارد به نام ازدواج؛ بایسته مهمی که باید با شایستگی غنیسازی شود تا «زندگی مشترک» متولد شود. نگاهی به پشتسر و خوانش برگهای پیشین تقویم به ما میگوید که در فرایند ازدواج ایرانی، پیشترها افراد در شناسایی و بههمرسانی منطقی و مشروع جوانان، ایفای نقش میکردند، زندگی مثل امروز گسترده و پیچیده نبود؛ مثل خطی مستقیم بود که خوانش سختی نداشت، لذا در شکلگیری زندگیهای مشترک هم، شاهد همین خط بودیم که برخی بانوان محترم با قرائت درست، بانی امر خیر میشدند؛ خیری که در هیئت یک خانواده تازه ظهور مییافت. این کار، در نگاه مردم پسندیده بود. این پسندیدگی رفتار، به روایات معصومین(ع) هم غنیسازی شده بود؛ چنانکه در کلام امیرمؤمنان علی(ع) میخوانیم: «بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر در ازدواج، میانجیگری کنی تا خدا آن دو را گردهم آورد». افرادی چنین، همان «قسمتجنبان»ها هستند که در ضربالمثل ایرانی، درباره ازدواج بر زبانها جاری میشود که: «قسمت را قسمتجنبانی باید»؛ یعنی درست که ازدواج را پایه قسمت و تقدیر است، اما کسی باید باشد که با تمهید، کار را موفق تدبیر کند. امامصادق(ع) نیز به این مهم چنین نگاه دارند که: «هرکه زمینه ازدواج مجردی را فراهم کند، از کسانی است که خدا در روز قیامت به او نگاه لطفآمیز میکند». رسول اعظم الهی هم حق مطلب را درباره این اقدام شایسته چنین تمام کردهاند که: «هرکه در ازدواج حلالی بین دو نفر اقدام کند...، خداوند در برابر هر قدمی که وی در این راه برداشته و هر سخن ثوابی که گفته است، ثواب یک سال عبادت را به او میدهد». این روایات، شأن واسطه را لطیف و صاحب فیض معرفی میکند. پیشترها افراد دانا و آگاه این نقش را انفرادی ایفا میکردند اما پیچیدگی اوضاع زندگی و چندوجهی شدن عرصه زندگی و غریبهتر شدن آدمها، میطلبد که ساختارهای نظامیافته و قانونی نیز پای این امر خیر بیایند. دیگر چون گذشته نمیتوان بهسادگی، مسیر را هموار کرد. نظامسازی لازم است و نهادهایی شناختهشده که بتوان این «امر خیر» را از چالشهای مختلف رهانید. تجربه کانالهای مجهولالهویه فضای مجازی، را داریم؛ جایگاههای ناشناختهای که نهتنها گرهی باز نمیکردند که مشکلات را به تعداد فراوان هم آفریدند. یادمان هست چندی پیش که پلیس فتا پیگیر ماجرا شد، به این نتیجه رسید که یک فریب بزرگ شکل گرفته است. کسانی که میخواستند از این فضا به نتیجه برسند، گرفتار سرابی میشدند که هرگز به آب نمیرسید. پیگیر هم که میشدند، آب به آبروی خودشان میافتاد. ازدواجی هم -چندان که باید- شکل نمیگرفت. مراکز همسانگزینی قانونی و صاحب شناسنامه میتوانند دو شناسنامه را به نام یکدیگر کامل کنند؛ البته در این ساحت نیز فقط تیک زدن و ارائه تصویرهای روتوششده از شخصیت رفتاری افراد، کار را تمام نمیکند؛ باید امکان آشنایی با اطلاع والدین تعریف شود تا فراتر از آنچه بر کاغذ مینشیند، رفتارخوانی هم بشود تا «شناخت» کامل شود. به تشخیص «همکفو» بودن که برسند، راه برای همسفری و «همسر»ی آغاز میشود. انشاءا... این آغاز مبارک، امتدادی بابرکت هم داشته باشد! شهرآرا / شماره 4421 / پنجشنبه 11 بهمن 1403 / صفحه 13 / گزارش https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15957/420029 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/11/10/15957_148202.pdf
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:38  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
نگاه تان به خودتان باشد! خود را بسازید. در افق حق ظاهر شوید اگر به واقع منتظر ظهورید. ذاتِ نایافته از هستی بخش، در ادعای هستی بخشی هم راه به بیراهه می برد. تا خود را با منطقِ ظهور و تراز دولت یار، ساز نیاوریم، به هر جا که رویم و به هر سو که نگاه کنیم، با حقیقت متجلی در ظهور "ناسازگار" خواهیم بود. منتظران مصلح باید صالح باشند. این را از قدیم گفته اند و امروز هم قاعده همین است. با اصلاح خود می توانیم به راهی گام نهیم که پرچم حضرت مصلح در اهتزاز است. خلق گزاره های خبری از جنس توقیت و تطبیق جز به تکذیب جواب نمی گیرد. آنچه از سویِ" مرکز تنظیم ونشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت" در جوابِ جمعی از دانشجویانِ لبنانی،" انجام شد یک خوانشِ خبری است. یک تکذیبه ای که باید مورد توجه قرار گیرد؛" یکی از خطبای مشهور ایران نقل نموده، که برای ظهور حضرت (عج) نگاههای خود را متوجه اتفاقات یمن بکنید. آیا این نقل و انتسابش به معظم له صحیح است؟ پاسخ اما تامل برانگیز است؛" خیر، معظم له هرگز چنین مطلبی را نفرمودهاند." توضیح هم زوایای تازه ای را فرادید می گذارد؛" با توجه به اینکه اخیرا مطالب این چنینی بسیار منتشر میشود، و به خصوص بعد از وفات حضرت آیت الله العظمی بهجت (قده) عدهای فرصت را مغتنم شمرده و برای رسیدن به اهداف خاص خود، ابایی از سوء استفاده از عناوین مقدسی همچون ظهور و انتساب مطالب دروغ به این عالم بزرگوار ربانی را ندارند، لذا جای دارد که مراکز رسمی بیش از پیش همت بگمارند، تا امکان سوء استفاده از نام و محبوبیت ویژهی معظم له در اقشار مختلف جامعه، از دروغ پردازان و سوء استفاده کنندگان سلب شود!" با این جواب، به تکرار سطرِ اول این نوشته با تاکید موکد باید پرداخت؛" نگاه تان به خودتان باشد! خود را بسازید. در افق حق ظاهر شوید اگر به واقع منتظر ظهورید." حرف هایی از "آن" دست که برخی افراد می گویند، اگر ذهن را منحرف نکند، هدایت هم نخواهد کرد. شاید گویندگان به هدف این دنیایی خود برسند اما به جایی که ادعایش را دارند نخواهند رسید. البته از کسانی که مرحوم طیب حاج رضایی، شهیدِ 11 آبان 1402 را برای برگزاری سالگردِ 15 خرداد، با دستور امام به خیابان آوردند این گفته ها عجیب نیست هرچند آن گفته هم توسط "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" رسما به این شرح تکذیب شد:..." طبق اسناد و شواهد تاریخی طیب بلافاصله بعد از خرداد 42 دستگیر می شود و آبان ماه همان سال اعدام می گردد. بنابراین ادعای مطرح شده توسط آن سخنران محترم درست نیست و انتظار این است که سخنوران در بیان تاریخ انقلاب دقت بیشتری داشته باشند که دچار زیادهگویی و یا کمگویی در بیان حقایق تاریخ انقلاب نگردند." با سخنِ غیر مستند نمی شود یک واقعه را مستند سازی کرد لذا دوباره سطر اول همین نوشته را با تاکید چند باره تکرار می کنم؛ نگاه تان به خودتان باشد! خود را بسازید. در افق حق ظاهر شوید اگر به واقع منتظر ظهورید.....
ب / شماره 5502 / پنجشنبه / 11 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/1403111.pdf
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:33  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
ما به شناختِ همدیگر محتاجیم. این دومین نیاز راهبردی ماست بعد از شناختِ تمام ساحتی خودمان. شناخت همدیگر به ما این فرصت را می دهد که بر اساس مفاهمه رفتار ها مان را نظم دهیم. این مسئولیت دو سویه ما نسبت به خود و دیگری را با موفقیت به انجام می رساند. ما نه تنها باید حواس مان به گفتار همدیگر باشد که نسبت به سکوت هم نیز باید با حواس جمع و شناخت عملی مواجه شویم. جایی خواندم که سکوت آدما رو جدی بگیرید. چند مثل هم زده بود به این بیان که دوستی که دیگه ازتون ناراحت نمیشه، همیشه از سرِ گذشت و بزرگواری نیست بلکه گاه هم می توان این معنا را داشته باشد که دارد از شما می گذرد. یعنی دارد شما را از زندگی خود حذف می کند. قوم و خویشی، رفیقی، آدمی، که دیگه نگرانتون نمیشه خیلی وقت است که نام شما را از فهرست کسانی که با دغدغه مراقب و نگران شان است خط زده است. از همه این ها خطرناکتر، فرزندی که دیگه با خانواده حرف نمیزنه! او حرف های خود را جای دیگر می برد. حرف هایش که برود، خودش هم می رود. حتی اگر در خانه هم باشد او را رفته باید حساب کرد. دلش رفته است، فکرش هم. حالا بود و نبود جسمش چندان تفاوتی ندارد. این موضوع را از نگاه کلان و ملی هم باید مورد توجه قرار داد. ما علاوه بر پدیده مهاجرت به معنای مصطلح، با پدیده نه چندان پنهانِ مهاجرت عاطفی و ذهنی هم مواجهیم. این که دانش آموزان ما هم با این مقوله لینک شده اند چیزی فراتر از فاجعه است. کسی که در فرایند رسمی، مهاجرت کند، امید بازگشت هم دارد و هم می شود به او و بازگشتش امید داشت اما آنان که به مهاجرت ذهنی رسیده اند، نرفته شان را هم باید رفته حساب کرد. رفتن هایی که باز گشت ندارد. همان طور که ما مردم عادی در نهاد خانواده و شبکه دوستان باید مراقب اوضاع باشیم، متولیان امر حکومت هم در فرایند حکمرانی خود باید به این مهم توجه مضاعف داشته باشند. غفلت از این باعث پشیمانی است. از آن پشیمانی هایی که فایده ای هم ندارد..... ب / شماره 5502 / پنجشنبه / 11 بهمن 1403 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/1403111.pdf
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:32  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
سخت است برای من نوشتن. سخت است حروف را به تحریر کلماتی بسیج کنم که برای من و نسل من اضهر من الشمس است. یک جایی را اشتباه کردیم. حتما یک مسیری را به غلط، طی کردیم و الا نباید به اینجا میرسیدیم که جای حق و باطل، مظلوم و ظالم، شهید و جلاد عوض شود. نباید سکههای از رواج افتاده دوباره ترویج شوند و رواج یابند. ما راه را درست نیامدیم. این را راست و حسینی باید بگوییم و از نیمهراه برگردیم. اگر درست میآمدیم، کسی که مردم دیوش میدانستند دررفتنش جشن گرفته، میخواندند: ” دیو چو بیرون رود، فرشته درآید” نباید امروز نامش به حسرت بر زبان برخیها بیاید. برخیهایی که اصلا روزگار او را تجربه نکردهاند. شاید حتی پدرانشان هم به درک آن روزگار سنشان قد ندهد. امروز اما علامت سوال جلوی یک انقلاب بگذارند. جلوی رهبران انقلاب بگذارند. فرشتهای که با رفتنِ دیو آمده بود را به اماواگر بخوانند. ما یکجاهایی اشتباه کردهایم که علفهای هرز در نگاه برخیها “گُل” انگاشته میشود. علفهایی که روزگاری با خون وجین کردیم، دوباره پشت دیوار غفلت، دارد با سراب ، آب میخورد و سراب را آب مینماید. کم نیستند کسانی که امروز گرفتار سراب ، راه به مرداب میبرند. باید اشتباهات ما را از حساب امام و انقلاب جدا کرد. امام با انقلاب ، به دنبال مجد و عظمت تاریخی ملت بود. سر درراه داشت تا ملت سربلند باشد. جان سپر میکرد تا جهان مردم رنگ بهشت داشته باشد اما برخی از ماها که باید در این هندسه گام برمیداشتیم ، راه به خطا بردیم. حاصل رفتار ما این شده است که جابهجایی حق و باطل اتفاق افتد. چنان کردیم -این برخی از ماها- که ارزشها چنان عوض شود که عوضیهای پیشینهدار هم امروز نماد ارزش شوند. تازه توهم فردا هم بزنند. باید تغییر کنیم. باید اصلاح مسیر کنیم- این برخی از ماها- تا با رفع ظلم از ملت ، از امام و انقلاب هم رفع ظلم و اعاده حیثیت کنیم. همین امروز هم باید این کار را بکنیم. فردا خیلی دیر است. نخست نیوز / پنجشنبه 11 بهمن 1403 https://nakhostnews.com/?p=118051 نخست / شماره 1043 / پنجشنبه 11 بهمن 1403 / صفحه اول و 3 / جامعه
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:28  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
نگاه تان به خودتان باشد! خود را بسازید. در افق حق ظاهر شوید اگر به واقع منتظر ظهورید. ذاتِ نایافته از هستی بخش، در ادعای هستی بخشی هم راه به بیراهه میبرد. تا خود را با منطقِ ظهور و تراز دولت یار، ساز نیاوریم، به هر جا که رویم و به هر سو که نگاه کنیم، با حقیقت متجلی در ظهور "ناسازگار" خواهیم بود. منتظران مصلح باید صالح باشند. این را از قدیم گفتهاند و امروز هم قاعده همین است. با اصلاح خود میتوانیم به راهی گام نهیم که پرچم حضرت مصلح در اهتزاز است. خلق گزارههای خبری از جنس توقیت و تطبیق جز به تکذیب جواب نمیگیرد. پیشتر، حضرت آیت الله العظمی سیستانی به انتقاد از این موضوع پرداختند و از ان پرهیز دادند. اکنون هم آنچه از سویِ «مرکز تنظیم ونشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت» در جوابِ جمعی از دانشجویانِ لبنانی، انجام شد، به نوعی ادامه همان خط تبیینی است. این تکذیبیه باید مورد توجه قرار گیرد میگوید: «یکی از خطبای مشهور ایران نقل نموده، که برای ظهور حضرت (عج) نگاههای خود را متوجه اتفاقات یمن بکنید. آیا این نقل و انتسابش به معظم له صحیح است؟». پاسخ، اما تامل برانگیز است؛ «خیر، معظم له هرگز چنین مطلبی را نفرمودهاند.» با این جواب، به تکرار سطرِ اول این نوشته با تاکید موکد باید پرداخت؛ نگاه تان به خودتان باشد! خود را بسازید. در افق حق ظاهر شوید اگر به واقع منتظر ظهورید. " حرفهایی از "آن" دست که برخی افراد میگویند، اگر ذهن را منحرف نکند، هدایت هم نخواهد کرد. شاید گویندگان به هدف این دنیایی خود برسند، اما به جایی که ادعایش را دارند نخواهند رسید. البته از کسانی که مرحوم طیب حاج رضایی، شهیدِ ۱۱ آبان ۱۳۴۲ را برای برگزاری سالگردِ ۱۵ خرداد، با دستور امام به خیابان آوردند این گفتهها عجیب نیست، هرچند آن گفته هم توسط "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" رسما به این شرح تکذیب شد: "طبق اسناد و شواهد تاریخی طیب بلافاصله بعد از خرداد ۴۲ دستگیر میشود و آبان ماه همان سال اعدام میگردد؛ بنابراین ادعای مطرح شده توسط آن سخنران محترم درست نیست و انتظار این است که سخنوران در بیان تاریخ انقلاب دقت بیشتری داشته باشند که دچار زیادهگویی و یا کمگویی در بیان حقایق تاریخ انقلاب نگردند." با سخنِ غیر مستند نمیشود یک واقعه را مستند سازی کرد لذا دوباره سطر اول همین نوشته را با تاکید چند باره تکرار میکنم؛ نگاه تان به خودتان باشد! خود را بسازید. در افق حق ظاهر شوید اگر به واقع منتظر ظهورید..... انصاف نیوز / سه شنبه 9 بهمن 1403 انتخاب / کد مطلب 847902 / پنجشنبه 11 بهمن 1403 / ساعت: 18:45 https://www.entekhab.ir/003YZq https://www.entekhab.ir/fa/news/847902/
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:22  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
روستازاده ایم. در خراسان جنوبی بسیارمان ریشه در روستا داریم. خیلی هم دلخوشیم که روستای ما سر جای خود است. حتی می توانیم پنجشنبه، جمعه ای به آن سر بزنیم. سر هم می زنیم. خانههایش جا به جا نشدهاند اما... این اما کلی ولی و امای دیگر با خود دارد. یکی اش این که؛ خانه ها سرجای خود هستند اما به خاطر خشکسالی و نبود فرصت شغلی و فقر درآمد، فرزندانش فراوان جا به جا شدهاند. هرکدام به سویی رفته و در سرزمینی دیگر کار کرده و خانه ساختهاند. ولی بعد هم این که امید در روستا مرده است. دل مان البته خوش است که کالبدِ روستا هنوز سر پاست. خانههای خشتی قدیمی اگر آوار میشوند، هنوز هم تک خانههایی آهنی قد میکشند. میگوئیم روستا هست. اما آیا هست؟ آیا کالبدی که شاید نفسی بیاید و برود را میشود زنده خواند و سراغِ زایایی و پویایی را نگرفت؟ آیا نمیتوان گفت روستای ما گرفتار نوعی از تجزیه پنهان شده است؟ تجزیه ای تلخ که باید از آن تجربه بیاموزیم. ما روستا را که به تامل نگاه کنیم همه چیز دست مان می اید. حال یک امای دیگر؛ اما حال و روز کشور هم گاهی به تلخی می زند در این ساحت. وقتی نخبگان سر رفتن دارند. وقتی کادر درمان، می روند. وقتی کسانی که رفتند، برنمی گردند. وقتی چندین و چند میلیون نفرمان در گوشه گوشه جهان زندگی می کنند آیا نباید بلند هشدار داد که داریم تجزیه می شویم؟ تحلیلِ این که تجزیه که فقط قطعه، قطعه کردن جغرافیای یک کشور نیست، فهمش سخت نیست. سخت جایی می شود که درس نمی گیریم. زلزله های هویتی را آواربرداری و ریشه خوانی نمی کنیم. سخت این است مایی که یک ذره از خاکِ مان را حتی باد و طوفانِ جنگ، نتوانسته به جایی دیگر ببرد اما چندین و چند میلیون نفرِ ما رفتهاند. خیلی از اینان که نرفتهاند هم با پدیده مهاجرت عاطفی، دل و ذهنِ شان، آن سوست. تلخ است اما واقعیت دارد. حقیقت ندارد اما واقعیت دارد. حقی که حقیقت را تحریر می کند، ماندن و ساختن وطن است اما... باز باید نقطه چنین بگذارم به جای کلمات. تا وقتی دست هم را نگیریم. تاوقتی همه برای وطن و انقلاب، بازو به بازو ندهیم. تاوقتی به فرهنگ مواسات غمخوار هم نباشیم. تاوقتی فرهنگ برادری عصر انقلاب را هر صبح با خود معنا نکنیم. موریانه تجزیه زیشه های ما را خواهد جوید حتی اگر ذره ای خاک ما هم جا به جا نشود. تجزیه هویتی کم از تجزیه جغرافیایی ندارد. هوشیار باشیم. ب / شماره 5501 / چهارشنبه / 10 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/1403110.pdf
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:43  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
"بعثت حادثهای دفعی و مخصوص یک روز نیست بلکه جریانی مستمر و همیشگی است." این کلام رهبر فرزانه انقلاب است که انسان را برای فرار از "بودنِ منجمد" و قرار گرفتن در مدارِ" شدنِ مستمر" به تجربه هر روزه بعثت توجه می دهد. منتهی این راه با یک شرط پیمودنی است؛ " به شرط بکارگیری عقل و ایمان، میتوان از برکات و درسهای آن در همه دورهها برای ایجاد تحول فکری و عملی و اصلاح مشکلات استفاده کرد." در نگاهِ حضرت آیت الله خامنه ای، بعثت یکی از بزرگترین و برترین رخدادهای تاریخ بشریت است که با ایجاد تحول عظیم فکری و ادراکی، تحولی عظیم و بینظیر در مردم آن دوره و ادوار پس از آن ایجاد می کند. رهبر انقلاب، نگاه عقلانی به حوادث امروز دنیا را برای همه بخصوص مسئولان ایران بزرگ و اسلامی ضروری می دانند و از همین منظر به نگاه حساس تر به جهان و رویداد هایش می خوانند:" تاریخ استعمار نشاندهنده سه مرحلهی «غارت منابع طبیعی»، «غارت فرهنگی و تخریب فرهنگهای اصیل» و «غارت و تصرف هویت ملی و دینیِ» ملتها است و امروز نیز دستگاههای قدرتمند و شیطانی عالم در حال تحمیل هر سه مرحله استعمار علیه ملتها هستند." نگاه عاقلانه ما را در برابر این سگانه قرار می دهد. استعمارگران، در هرسه غارت، منافع خود را در نظر دارند. کاخ خود را در خاکستر خانه ملت های مظلوم بنا می کنند. این جاست که مردم باید به عقلانیت برخیزند. به معرفت خاکستر ها را از جان و جامه خود بتکانند و نگذارند، ایلغار مغولی در قرن 21 در ساحت های گوناگون تکرار شود. ما در مرحله حساسی از تاریخ قرار داریم. غفلت حتی برای لحظه ای ما را زمین می زند آنچنان سخت و شکننده که باید زمان ها بگذرد تا بتوانیم دوباره بلند شویم. باید برای عبور از این چالشگاه، روی هویت ملی و دینی خود بایستیم. این ایستادن مقتدرانه باعث می شود که دست غارت در فرهنگ مان را هم بشکنیم و منابع طبیعی مان را هم برج و بارو بلند کنیم تا کوتاه شود دست و حتی دیده ای که به کشور ما نگاهی چنین دارد. توجه به فرهنگ و کارکرد بعثت در زندگی امروز ما، ما را به قدرتی می رساند که ایران قوی را دگر باره فرادید جهانیان بگذاریم. ب / شماره 5501 / چهارشنبه / 10 بهمن 1403 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/1403110.pdf
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:42  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
روستای ما سر جای خود است. خانههایش جا به جا نشدهاند اما به خاطر خشکسالی و نبود فرصت شغلی و فقر درآمد، فرزندانش فراوان جا به جا شدهاند. هرکدام به سویی رفته و در سرزمینی دیگر کار کرده و خانه ساختهاند. دل مان البته خوش است که کالبدِ روستا هنوز سر پاست. خانههای خشتی قدیمی اگر آوار میشوند، هنوز هم تک خانههایی آهنی قد میکشند. میگوئیم روستا هست. اما آیا هست؟ آیا کالبدی که شاید نفسی بیاید و برود را میشود زنده خواند و سراغِ زایایی و پویایی را نگرفت؟ آیا نمیتوان گفت روستای ما گرفتار نوعی از تجزیه پنهان شده است؟ آیا همین سرنوشت چند خطی روستای ما، برای کشور مان هزاران کتاب نمیشود؟ تجزیه که فقط قطعه، قطعه کردن جغرافیای یک کشور نیست، هست؟ همین که مرزهای زمینی دست نخورد، میتوان گفت اتفاقی نیفتاده است؟ کاش میشد. اما نمیشود بر تجزیه هویتی چشم بست. بر این که بسیاری از فرزندان وطن، مثل شاخه بریده شده از درخت، به خاکی دیگر افتند. حالا شاید آنجا بروند و شاید هم هیزم تنور شوند. آیا این را تجزیه، تحلیل نمیکنیم؟ یک ذره از خاکِ ما را حتی باد و طوفانِ جنگ، نتوانسته به جایی دیگر ببرد اما چندین و چند میلیون نفرِ ما رفتهاند. خیلی از اینان که نرفتهاند هم با پدیده مهاجرت عاطفی، دل و ذهنِ شان، آن سوست واینجا دلبستگیی که باید داشته باشند را ندارند. آیا این، گونهای از تجزیه نیست؟ خدا کند نباشد. خدا کند رفتگان هم باز آیند. خدا کندهمانطور که مرزهای زمینی ما مستحکم هستند، مرزهای هویتی ما هم محکم باشند. جوری که هجرت گزیدگان دل از مام وطن نبرند و هرجا که میروند به عنوان یک ایرانی سفیرِ فرهنگ و هویت و تاریخِ دیرپای این کشور صاحب تاریخ باشند. اما... اما وقتی فضا را چنان پیش ببریم که برخی خود را مالک همه کشور بپندارند و به هرکس که مثل آنان فکر نمیکند، راه خروج را نشان دهند، آن تجزیه هویتی اتفاق میافتد. وقتی برخی افراد به خود حق بدهند، حق و خواست دیگران را نادیده انگارند، خود به خود آن دیگران را به سمت جدایی سوق میدهند. حالا بروند یا نروند چندان فرقی نمیکند. وقتی بیش از 50 درصد مردم در مهمترین انتخابات که به سرنوشت امروز و فردای شان بسته است، قهر میکنند، تجزیه، بیصدا اتفاق افتاده است. ما نتوانستیم بعد از انتخابات کاری کنیم که تجربهای موفق برای عبور از تجزیه شود. هنوز برخیها انتخابات را تمام شده ندانستهاند تا بشود به این بحران هویتی اندیشید. تا برخیها همچنان بر طبل تفرقه میکوبند، وفاق سیاسی به اتحاد ملی نخواهد انجامید. چنین که نشود، تجزیه، ذره ذره اتفاق خواهد افتاد هرچند خاک ما همچنان مستقر بماند. به اوضاع جهان نگاه کنیم. بوی بهبود به مشام نمیرسد. خود ما باید دست همدیگر را بگیریم و برخیزیم. جمهوری اسلامی / شماره 13014 / یکشنبه 8 بهمن 1403 / صفحه 3 / خبر https://jepress.ir/?newsid=346578 https://jepress.ir/archive/pdf/1403/11/08/3.pdf انصاف نیوز / سه شنبه 9 بهمن 1403
خبرآنلاین / https://www.khabaronline.ir/news/2016330 خبربرنا / https://www.khabarnab.com/social/173795407141/ فراخوان / https://www.farakhin.com/news/6118978/ عصرایران / https://www.asriran.com/fa/news/1032927/ دکه / https://dakke.co/news_details/001K2016330 صاحب خبران / https://sahebkhabar.ir/news/71034626/ خبرداغ / https://khabaredagh.ir/fa/news/983919/ کوشامگ / https://koshamag.ir/?p=517467 پلیکان مدیا / https://pelikan.media/ni/2xP5ATJF6FyfgFKq4 نیوزین / https://newsin.ir/content/26431732 قطره / ویستا / خبربان / خبرفارسی / تجارت نیوز / تجارت کلان / خبرپو / و......
+ نوشته شده در سه شنبه نهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 13:12  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
دین را چه می توان نامید وقتی مبعوث شده به رسالت خود به صریح ترین بیان می فرماید: "إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْاَخْلَاق؛ من از آن جهت برانگیخته شدم که شرافتهای اخلاقی را کامل کنم." انا را ادیبان عرب از "اداتِ حصر" می دانند یعنی (انّما) ما بعد خود را اثبات و ما سوی را نفی می کند و این همان حصر است. به این منطق، اتمامِ مکارم اخلاق، برای بعثت، فلسفه ای اثبات شده است. به گونه ای که هر برداشت دیگر را نفی می کند. پیامبر آمده است تا انسان را ز محاسن و فضایل اخلاقی هم فراتر برد. شان تعلیم دهندگی عمومی پیامبر می گوید همه انسان ها هدف این مدرسه اند. این که هرکدام چه بهره ای می برند به استعداد و ظرفیت خوشان بسته است. آنچه به بعثت برمی گردد، دعوت همگانی به برانگیخته شدن در صراط تعلیمی رسول الله(ص) است. در این مسیر است که زیبایی ها به کمال می رسد. تحقق فلسفه الهی بعثت، رفتار و جایگاهی چنین می طلبد. چه در حدیثی دیگر هم رسول خدا(ص) به بیانی متفاوت همین حقیقت را واقعیت زندگی همگانی می خواهند؛ "بُعِثتُ بِمَكارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها؛ من براي [احيای] مكارم و نيكی های اخلاقی مبعوث شدم. " فهم این دوگانه می تواند ما را به گام نهادن در این صراط نورانی و به رفتار درآوردن دروس وحیانی ترغیب کند. در باره محاسن اخلاقی می خوانیم که مایه بهزیستی و موجب تحکیم روابط اجتماعی است. مردم را به ادب و احترام متقابل وامی دارد و در جامعه مهر و محبت ایجاد می کند. در حقیقت کِشتِ خوبی را عملیاتی می کند که می تواند زمینه برداشت خوبی هم باشد. مردمان به وسع دانایی و فهم درست از زندگی به سوی محاسن اخلاقی میل پیدا می کنند چه داد و ستد در این ساحت به کام همه شیرین می نشیند. کارکرد اجتماعی و نتایج آن مشوق خوبی است برای همه اما مکارم اخلاق به گفته اهل معنا آن دسته از صفاتی است که در مرتبه بالاتری قرار دارد و به انسان تعالی معنوی عطا می کند و تمایلات عالی انسان را از قوه به فعلیت درمی آورد. تنها کسانی می توانند به کرایم اخلاق متخلّق شوند که از محاسن اخلاقی عبور، و بر هوای نفس خود غلبه کرده باشند. آزادگان از اسارت خویشتن اند که اهل کرامت می شوند. به دیگر عبارت، محاسن اخلاق برای تدبیر و تمشیتِ حیات بشری و زندگی مادی است و مکارم اخلاق برای احیای جنبه انسانی و تکمیل جهات معنوی می باشد. در این فرایند است که می توانیم شاهدِ معجزه اخلاق و تربیت انسان های خلاق باشیم. انسان هایی چنین جامعه را جایی بهتر برای زندگی می کنند.... ب / شماره 5500 / دوشنبه / 8 بهمن 1403 / صفحه 3 و 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031108.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه نهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:55  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
همه اتفاق نظر داریم که جنگِ امروز، ترکیبی است. باز همه متفقیم که لبه تیز نبرد، میان صفحات کاغذ و ذهن مخاطبان در آمدوشد است. یعنی جبهه اول، رسانه است. حتی میتوان گفت که بر خلاف گذشته، موشک نیست که راه را باز میکند. ایجاد شک و استمرار بخشیدن به تردید و تغییر در ادراک است که کاری میکند تا خودتان اتوبان باز کنید. هم باوریم همه ما که در آوردگاهی چنین سخت، رسانه باید خاکریز اول باشد. اول و آخر. بلندترین خاکریز هم با در نظر داشت عِده و عُده، با توجه به فضای حداکثری و بودجه، صداوسیماست. صداوسیمایی که برای خود برندِ رسانه ملی را اختصاصی برداشته است. توقع است که شرحِ این خوانش باشد. ملیترین و در برگیرندهترین و کنشگرترین و همهجانبهنگرترین نیز هم. به هر حال در نوع خود انحصاری هم هست. هیچ رقیب و بدیل داخلی ندارد، اما اینکه آیا انحصار میتواند موفقیت را در چهارچوب آن به حصر درآورد پرسشی است که به صراحت میتوان گفت خیر! همانطور که در قصه خودرو هم انحصار، نتوانست به موفقیت بینجامد، در حوزه رسانه هم شاهد تکرار آن هستیم. اگر در این کاهش توفیق بخواهیم سهمبندی هم بکنیم، جایگاه نخست به خود این سازمان معظم خواهد رسید. خیلی بیشتر از فعالیت رسانههای بیگانه. آنها کار خود را انجام میدهند. حتی میتوان گفت مخاطبربایی میکنند، اما رسانه ملی ما، با میل و خواست خود، مخاطبرانی دارد. اگر بتوانیم فرضا به هر شکل رسانههای بیگانه را از سپهر تأثیرگذاری بر مخاطب ایرانی بیندازیم، آیا میتوانیم ابررسانه خودمان را به کانون اثرگذاری حداکثری برگردانیم؟ به هر حال فرض محال که محال نیست، اما تجربه زیست رسانهای میگوید اگر در اولی به توفیق برسیم در دومی معلوم نیست چه خواهد شد! امروز صدای همه بلند است که مرجعیت رسانهای را به بنگاههایی باختهایم که کسری از نیرو و اعتبار- به معنای بودجه- صداوسیما را ندارند. دیروز هرچه میخواست دیده شود، ناگزیر از طرح خویش در صداوسیما بود اما امروز کار به جایی رسیده است که برنامههای تلویزیون هم اگر میخواهند دیده شوند باید دست به دامن فضای مجازی شوند. شاهدیم که برخی فیلمهای سینمایی به گمان تبلیغ در تلویزیون، با گذشت چندین و چند ماه، فروش بلیتشان به چند هزار و گاه حتی به هزار هم نمیرسد. یا فلان برنامه کفننشان تا در فضای مجازی وایرال نشد، اصلا به چشم نیامد. برنامههای گفتوگومحور که دیگر جای خود دارد. بهویژه که همیشه یک نگاه غالب در قاب آن دیده میشود. حتی نظرسنجیهای آن هم با آنچه در منظر و مرئی میتوان دید ناهمخوان است. تا چنین باشد نگاه مدیران و برنامهریزان، همینگونه هم خواهد ماند وضعیت. باز به تجربه چند ده کار رسانهای میگویم، رسانهای از سوی مردم دیده میشود که مردم را ببیند. اما آیا ابررسانه ما مردم را چنان که باید- نه چنان که خواهد- میبیند تا مردم هم دوباره به این رسانه رجعت کنند؟ ما این ابررسانه را ملی میخواهیم. آرزوی ماست که مرجعیت رسانهای به داخل برگردد. حتی تقویت رسانه همسو در دور دست هم -اگر در برنامه باشد- به کشتِ فراسرزمینی مانند خواهد بود که تا محصولش به داخل برسد، کلی زمان از ما خواهد گرفت. با اصلاح رویکرد میتوانیم قدم اول را برداریم. آیا چنین خواهد شد؟ شهرآرا / شماره 4418 / یکشنبه 7 بهمن 1403 / صفحه آخر / کوچه https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15947/419784 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/11/6/15947_148123.pdf
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:26  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
پاکیزه زبان، پاکیزه رفتار هم هست. کسی که اهل صدق باشد، با صفا هم خواهد بود. در دایره اثر گذاری اش هم دیگران سفره نشین صدق و صفا خواهند شد. این را امام کاظم، علیه السلام، چنین سرمشق فرموده است که:" مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَكی عَمَلُهُ؛ هر كه زبانش صادق باشد کردارش پاکیزه است." از این کلام عرشی باید آنقدر تمرین کرد که فرش هم برکت یابد و زندگی دارای حصار های ناشکستنی شود. واقعیت هزار بار به تجربه تبدیل شده ما می گوید، ناسازگاری های، نبایدکاری ها، بدکرداری ها، پلشت رفتاری ها نتیجه یک بیماری مهلک است به نام دروغ. شیوع آن می تواند جامعه را به زلزله دچار کند. می توان مقتدرترین حکومت ها را فروپاشد. می تواند بلایی سر فرد و جامعه و حتی کشور بیاورد که از هیچ دشمنی و حتی از اتحاد دشمنان هم ساخته نیست. لذا برای حراست از حیات طیبه فردی و جامعه نیک اندیش و کشور صالحان نیازمندِ پدافند صداقت در برابر هجوم دروغ و ریا هستیم. در گام نخست هم باید" صداقتِ حرفه ای" را گزینه نخست برگماری مسئولان کنیم. مسئولِ صادق و کارگزارِ راستگوست که کار را هم پاکیزه و درست به سرانجامی شایسته می رساند. ناراست گویان و بازیگران و چندچهرگان، کردار شان هم مثل شخصیت شان بد و کج و معوج می شود. امام کاظم(ع) از این جماعت چنین پرهیز می دهند که:" بِئْسَ الْعَبْدُ یكُونُ ذاوَجْهَینِ وَ ذالِسانَینِ؛ بد شخصی است آن كه دارای دو چهره و دو زبان می باشد، ـ كه در پیش رو چیزی گوید و پشت سر چیز دیگر ـ." از کسی که شخصیتی بد داشته باشد نمی توان انتظار خوبی داشت. از کوزه وجودی که زهرآگین است، شهد نخواهد تراوید. اینان اگر نقابِ ایمان نمایی را چون لباسی سرتاسری هم بر تن کنند، واقعیت شخصیتی شان را رفتار و کردارشان عیان خواهد کرد که باز در کلام همواره راهنمای امام هفتم(ع) چنین نقاب شان فرومی ریزد که:" لَیسَ مِن أخلاقِ المُؤمِنینَ الغِشُّ ولَا الأَذی ؛دَغَلکاری و آزاررسانی، از اخلاق مؤمنان نیست." اهل ایمان، صادق و پاکیزه رفتاراند. جامعه ای که از افرادی چنین برخوردار باشد در همه ساحت های مصلحانه برخوردار خواهد بود. با وجود اینان می توان دغلکاران را به حاشیه راند تا متن زندگی سلامت و جان یافته به سلام باشد..... ب / شماره 5499 / یکشنبه / 7 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031107.pdf
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:21  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
آمده ایم تا مهیای بازگشت شویم. برای بازگشت با شکوه، باید خود را در تراز بهشت، تقویت و با بودن بهشتی سازگار کنیم. برای بهشتی شدن و به فردوس خدا رفتن باید بهشتی زندگی کرد. این هم یعنی از همه بدی ها باید دل و دیده و دست طهارت داد. باید به خوبی ها خود را غنی کرد. زمان حتی لحظاتش در این مسیر ارزش حیاتی دارد. توجه داریم که زمان، اگر چه رایگان است ولی با هزینه کرد و قیمت بالا هم ب نمی توانید صاحبش باشید،اما می توانید ازآن استفاده کنید. نمی توانید نگه اش دارید اما می توانید درست صرفش کنید آن گونه که آورده فراوانی برای تان داشته باشد. خدا درجات مرجع عارف، حضرت آیت الله بهجت را متعالی فرماید. طرفه نگاهی داشت که چون به کلام آورد، در میان اهل معنا به ضرب المثل تبدیل شد. او می گفت،"آمدهایم با زندگیکردن قیمت پیدا کنیم نه با هر قیمتی زندگی کنیم" بازه این قیمت یافتن، همین زمان است. فرصتی که باید دریافت، چه به فرموده امام علی، علیه السلام،" الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ ؛ فرصت، چون ابر مى گذرد. پس، فرصت هاى كار خوب را غنيمت شمريد." این را جدی بگیریم چون وقتی زمان را از دست دادیم، دیگر هرگز نمی آن را به دست آوریم. آب رفته را می ماند که هیچگاه به جوی باز نمی گردد. لذا وقت را باید غنیمت شمرد. بزرگترین غنیمت های جهان همین زمان است که به غفلت از کنار آن می گذریم. حال آن که اگر هوشیاری افزون کنیم ما را چنان مدیریت خواهد کرد که حساب لحظه، به لحظه را هم داشته باشیم. مکتب و منطقی که در دو آیه همیشه راهنما می فرماید:" فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرࣰا يَرَهُۥ" و نیز" وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةࣲ شَرࣰّا يَرَهُۥ" برای زمان هم ارزشی سازنده قائل است. بله، "پس هر كس به قدر ذرهاى كار نيك كرده باشد (پاداش) آن را خواهد ديد." و نیز" و هر كس به قدر ذرهاى كار زشتى مرتكب شده آن هم به كيفرش خواهد رسيد." حساب لحظات را داشته باشیم چون در "یوم الحساب" ذرات را هم به پاداش یا کیفر در حساب ما می نویسند. ب / شماره 5499 / یکشنبه / 7 بهمن 1403 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031107.pdf
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:20  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
این خبر چند روزی است که ذهنم را درگیر کرده است. انگار در کارنامه دولت سابق بوده اما این روزها راه به رسانه برده است. البته آن دولت و این دولت ندارد. کار، نامقبول است پس جای نقد همیشه هست. جای هشدار برای پیگیری و پیشگیری نیز. خبر این است که وزارت فخیمه نفت به کار "مسجد سازی" زده است. انگار در دوران سختی که باید مدام به یافتن راهی تازه برای گریز از تحریمهای ظالمانه باشد، تغییر ماموریت داده و وارد این کارِ خدا پسندانه شده است. شاید هم اراده بر تشکیلِ" لشکرِ دعا" برای غلبه بر مکر حریف قدار درمیان بوده است! طبق خبرِ منتشره "میز نفت"، 287 میلیارد تومان هزینه 9 مسجد در شهرهای مختلف شده است. البته طبق خبر همین پایگاه، "طی سه سال گذشته عددی بالغ بر 50 هزار میلیارد تومان از منابع وزارت نفت به حوزه مسئولیتهای اجتماعی اختصاصدادهشده بود که در هزینهکرد آن، سازوکار مشخصی وجود ندارد." احتمالا مساجد هم از همین محل دریافتی چندین میلیاردی داشتهاند. چشم هم اگر ببندیم بر این که برخیها این خاصه خرجی به نام مساجد را به کام افراد خاص میدانند، باید نسبت وزارت نفت و مسجد را روشن کنند. لابد باید فلان نهاد فرهنگی هم کار تجهیز مناطق نفتی و تزریق گاز به چاههای نفت را به عهده بگیرد و فلان سازمان اجتماعی هم باید کشتیهای نفت کش را سامان دهد! این ماجرای تلخ مرا یاد میزگرد مطبوعاتیای انداخت که در اوایل دهه 70 برگزار کردیم. در آن نشست، مقام انتظامی از کارهای تبلغی و نصب بنر و تولید پرده نوشته و برگزاری سخنرانی گفت. نوبت به روحانی حاضر در جلسه که رسید گفت: ما هم داریم برنامهریزی میکنیم که مساجد و مدارس را به بازداشگاه تبدیل کنیم؟ او که تعجب حاضران را دید، افزود وقتی پلیس کار تبلیغی و ترویجی میکند به جای ما، ماهم به جای آن باید کار انتظامی بکنیم. آن روحانی فاضل که اهل جبهه و رزمنده تمام قدِ دفاع مقدس بود، یادآور شد که هرفرد و نهاد باید مطابق ماموریت تعریف شده خود عمل کند تا اوضاع سامان یابد. جا به جا کاری و موازی کاریها، جز فرسایش توان و هدر رفت منابع، نتیجهای ندارد. آبادانی مساجد هم به حضورِ تمام ساحتی و سازنده مردم میسر میشود نه حاتم بخشهایی از این دست. کار مردم را وقتی سازمانها و نهادها به عهده گیرند، همه چیز به هم میریزد. از عهده کار هم برنمی آیند. گیریم این بار همه پول تزریق شده به این طرحها، در همین طرح خرج شده باشد، گیریم قانونی هم هزینه شده باشد اما به این فکر نمیکنید که دولتی سازی مساجد و فعالیتهای مذهبی میتواند مردم را به حاشیه براند و دین ومذهب را هم دولتی کند؟ امیدواریم در دولت جدید این روند پایان یابد و وزارت نفت فقط به کار نفت بپردازد. مسجد و محراب خود خدایی دارد. جمهوری اسلامی / شماره 13012 / شنبه 6 بهمن 1403 / صفحه 3 / خبر https://jepress.ir/?newsid=346434 https://jepress.ir/archive/pdf/1403/11/06/3.pdf فرارو / https://fararu.com/fa/news/824896/ خبرآنلاین / https://www.khabaronline.ir/news/2015366 اقتصاد24 / https://eghtesaad24.ir/fa/news/281621/ تازه نیوز / https://www.tazenews.com/news/474784/ دیدبان ایران / https://www.didbaniran.ir/fa/tiny/news-213788 شهرخبر / https://www.shahrekhabar.com/news/17377839609222 رسانه 7 / https://www.resaneh7.ir/news/480046 صاحب خبر / https://sahebkhabar.ir/news/70997253/ اطلاعات / https://www.ettelaat.com/news/79288/ تعادل / https://www.taadolnewspaper.ir/fa/news/332002/ عصرخبر / https://asrkhabar.com/fa/news/692483 نیوزین / https://newsin.ir/content/26427961 بولتن نیوز / https://www.bultannews.com/003cco خرداد / https://www.khordad.news/fa/news/411458 سرپوش / https://www.sarpoosh.com/politics/domestic-policy/domestic-policy1403110290.html فراز / https://www.faraz.ir/fa/news/88840/ انتخاب / https://www.entekhab.ir/fa/news/846896/ بهارنیوز / https://www.baharnews.ir/news/512065 9صبح / https://www.9sobh.ir/fa/tiny/news-78479 آفتاب نو / https://www.aftabno.ir/sportnews/459370/ کیوسک / https://www.kiosktimes.com/news/435592/
بیتوته / https://www.beytoote.com/news/politics-social/tanews245370.html خبرداغ / https://khabaredagh.ir/fa/news/983766/ پیام مازند / https://www.payamemazand.ir/Fa/News/864624/ آینده خبر / https://ayandekhabar.ir/33794/ ناضرخبر / https://nazerkhabar.ir/?p=4473 نفت خبر / کلیدنقره ای / گیل و دیلم / راه نو / مهرکرج / پارسیک / ساقی آذربایجان / تجارت کلان / خبرفارسی / ویستا / پلیکان مدیا / قطره / تجارت نیوز / خبرفوری / و....
+ نوشته شده در شنبه ششم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:8  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
به دست و با تیشه خودمان، ریشههامان را هدف میگیرند. این واقعیت تلخی است که امروز بیش از همیشه قابلفهم است. دشمن هزینه نمیکند که سرباز بفرستد؛ حتی از جیب خرج نمیکند که آدمهای خود را راهی میدان کند. از جیبِ ما و به دست ما، اراده خود را محقق میکند. واقعا همین ماجرای ترورِ دو قاضی عالیرتبه دیوان عالی کشور را، چگونه میتوان تحلیل کرد جز اینکه از میان ما و با لباس خود ما سرباز گرفتهاند؟ سربازی که شاید خود او هرگز نداند پازلِ کدام طراح را کامل میکند. او را چنان پروردهاند که اگر عملیاتش انتحاری نیست، اما با انتحار خود، گرههای مطالعاتی و تحقیقاتی را کور کند. یاد حادثه شهادت شهید فاضل، هاشمینژاد افتادم. عامل ترور نوجوانی بود که با نارنجک، هم آن علامه جوانمرد را از ما گرفت و خود هم جان بر سر این کار گذاشت. او البته در این حادثه کشته نشد؛ اما برای کورکردن سرخط ماجرا توسط تیمهای مراقبتی منافقین، کشته شد. بعید نبود که اگر تروریست دادگستری هم خود را نمیزد، دیگری، او را حذف میکرد. بله، به دست و ابزار خود ما، بهدنبال ازپاانداختن ما هستند و این قصه را هزاربار تلختر میکند. خیلی تلخ است که قاتل و مقتول، جلاد و شهید، همه شناسنامه ایرانی دارند. نفوذ، آدمها و جاسوسهای خود را وارد میدان نمیکند. خیلیخیلی ارزانتر، کار را با عواملی چنین پیش میبرد. اینجاست که باید حساس و حساستر باشیم. هشدارهای دلسوزان را به گوش هوش بشنویم. دو چشم داریم، صدتای دیگر هم قرض کنیم و مراقب باشیم. امروز لحظهای پلک برهمزدن، به ازدستدادن سرمایههای ملی و انقلابی خواهد انجامید. کار، تعارفبردار نیست. چندی پیش از زبانهای مختلف با سویههای متفاوت نگاه سیاسی شنیدیم که خوابهای خونین برای ما دیدهاند. اگر بیدار نباشیم، به دست خود ما تعبیر خواهند کرد. جورچینی که بر کاغذ نقش کردهاند با قطعهای چنین کامل میشود. نهادهای امنیتی، این را جدی بگیرند. آنان که ایران مقتدر و سربلند را مانع پیشبرد اهداف منطقهای خود میدانند، با چند واسطه یارگیری را به میان خودما میکشانند تا با ترور فیزیکی و شخصیتی، با بلوای مجازی و حقیقی و اگر بتوانند شورش اجتماعی، زلزله برپا کنند. اصرار و پافشاری آنان، ابرام و قسمخوردن ابلیس را به یاد میآورد که در آیه82 سوره شریفه «ص» میخوانیم: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ گفت به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مىکنم.» آن قسم شیطان امروز با دو خوانش ما را فراگرفته است؛ هم ازسوی دشمن که مصمم است ما را زمین بزند و هم با این نگاه که به دست خود ما این مهم را محقق کند. اینجاست که همه باورمندان انقلاب و معتقدان به ایران سربلند را باید گفت به هم نزدیکتر شویم. شهرآرا / شماره 4417 / شنبه 6 بهمن 1403 / صفحه اول https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15945/419642 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/11/5/15945_148089.pdf
+ نوشته شده در شنبه ششم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:4  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
جمله باید کامل باشد تا معنای کامل هم بدهد، منتها گاه یک جمله با کلمات کم، کامل می شود و نقطه پایان می گیرد. شاید هم این نقطه ما را به «سرِ خط» برگرداند برای نوشتن خطی دیگر، اما باید قدر و قدرت کلمه و حتی حروف را دانست. در همین کلمات کم هم فراوان محتوا می توان تولید و پیام منتقل کرد؛ این البته یک هنر است که بیشترین پیام را در کوتاه ترین جمله منتقل کنیم. هنرمندند آنان که اقتصاد کلام را چنان رعایت می کنند که نمی شود کلمه ای متنشان را قلم گرفت. زندگی نیز همین است؛ برخی ها در همان عمر کوتاهشان، چنان اثرآفرینی می کنند که به جای طول عمرشان، نگاه آدمی به عرض زندگی متوجه می شود. بسیاری هم با خوانش زندگی هایی از این دست، می گویند عرض زندگی مهم تر از طول زندگی است. مهم نیست چقدر عمر می کنی، مهم این است که با لحظات عمر که تجدیدناپذیرترین سرمایه انسانی است، چگونه رفتار می کنیم. آیا توان غنی سازی لحظه ها را داریم یا بطالت مثل تندباد در دفتر زندگی ما می پیچد و همه چیز را با خود می برد؟ فراوانیم -متأسفانه- که در این صف، می ایستیم. حواسمان هم نیست که چه چیز را به بهای از دست دادن چه چیزی به دست می آوریم. گاه ندانسته یا نخواسته، کاری می کنیم که قیمتی ترین داشته مان را با هیچ معاوضه می کنیم. هیچ هیچ! توجه داشته باشیم که در همین کلمات کم، که روزهای کوتاه عمر است، جوری زندگی کنیم که هزینه ابدیت خود را به دست آوریم. ما دربرابر امروز خود مسئولیم. فردا هنوز نیامده است و دیروز هم مثل برگه تقویم، از نظرها دور شده است. می ماند امروز که اگر آن را دریابیم، هم حسرت گذشته جبران می شود و هم بستر برای رشد و تعالی در فردا چنان فراهم می شود که به امروز به عنوان یک روز راهبردی، توجه و ارجاع شود. بکوشیم التزام مان را برای بهتر شدن زندگی همگان، همواره در یاد داشته باشیم. به زبان خودمانی، هوای هم را داشته باشیم. قرار زمین و آرامش زمینیان برای زمانی است که هوای یکدیگر را داشته باشیم. با هم که باشیم، توان ما هم افزا می شود. با هم به نیرویی می رسیم که هم بارِ بر زمین مانده را ولو سنگین ترین آن را برمی داریم و هم برای فردا تدبیر می کنیم، پس برای بهتر شدن زندگی خود و خانواده و جامعه، باهم بودن و برای هم بودن را تمرین کنیم. برای غنی سازی فردا، امروز تلاش کنیم. ماندن ما در گذشته، کوتاه و بسان نگاه در آیینه خودرو باشد. گذشته دیگر نمی تواند به ما آسیب برساند اگر امروزمان را بسازیم و آینده پژوهانه به فردا نگاه کنیم. ما توانایی تغییر برای بهتر شدن را داریم اگر خود را باور کنیم، اگر فرصت امروز را قدر بدانیم، اگر باهم بودن را با برای هم بودن غنی سازی کنیم. ما می توانیم. شهرآرا / شماره 4417 / شنبه 6 بهمن 1403 / صفحه 13 / گزارش / چ2ب https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15945/419703 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/11/5/15945_148101.pdf
+ نوشته شده در شنبه ششم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:2  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
به ظاهر خود آنقدر اهمیت می دهیم که حتما قبل از خروج از منزل خود را در آینه رسد کنیم. مبادا که نا به جایی در چهره و جامه ما باشد. ای خوب است البته اما آیا حاضریم در حوزه کاری و ساحت عمل هم به آینه میدان دهیم؟ نه آینه شیشه ای که آینه های جویا و گویا. همان ها که در بیان روایت "آینه" عنوان گرفته اند در حدیث المومن مرآت المومن. این چند خط را بسانِ" مقدمه واجب" بگیرید تا از واجبی راهبردی سخن بگویم به عنوان ضرورت وجود منتقد و تسهیل کار منتقدان. این برای همه لازم اما برای مسئولان واجب تر از واجب است چون آثار آن چندوجهی است. اول تربیتی به این معنا که مردم در نگاه به آنان برای خود الگو می گیرند که بسیار خوانده و شنیده ایم" مردمان بر دین ملوک و حاکمان خود هستند." رهبر فرزانه انقلاب هم به این حقیقت چنین توجه می دهند که؛" واقعاً «النّاس علی دین ملوكهم». ملوك در اینجا به معنی پادشاهان نیست كه بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوك شماها هستید؛ النّاس علی دین ماها." مردم رسم زندگی خود را به درسی که از عمل مسئولان می گیرند، نظام می دهند. دوم این که جامعه به نقد آباد و از خطا مصون می شود. مسئولان هم "باید" نقد را بپذیرند و منتقد را قدر بدانند. انتقاد است که شکوفایی می آورد. از تعریف های نا به جا و تمجید های ناروا جز فرعون وجودمان بهرمند نمی شود. در منطق و تربیتِ دینی به صورتِ متملقان باید خاک پاشید." احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب" کلام همواره راهنمای نبوی است. ما به انتقاد نیاز داریم. انتقاد هم هنری است که منتقدان مومن و صادق و صریح از آن برخوردارند. تلخی کلام شان، شیرینی و حلاوت به بار می آورد. اگر به آنان میدان دهیم، میدان را از نابایستگی ها پاک می کنند. وجود اینان در کنار مسئولان غنیمتی است قیمتی، اگر فهم کنیم. اولین بهره را هم مسئولان خود می برند که کارنامه شان غلط زدایی می شود. بعد هم مردم که با مدیریت صحیح کارشان به سامان می رسد. این جاست که می توان گفت درکنار داشتن منتقد از واجبات و حتی اوجب واجبات حکمرانی است. حاکمیت با منتقد کامل می شود نه با تمجیدگران که هر چه بیشتر باشند فریب افزون تر و کارایی کمتر می شود. منتقد، مدیر و مدیریت را تقویت می کند نه متملق ...... ب / شماره 5498 / شنبه / 6 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031106.pdf
+ نوشته شده در شنبه ششم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:58  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
آمده ایم تا مهیای بازگشت شویم. آمده ایم تا خود را بسازیم و با نظامات بهشتی، سازگار شویم و برگردیم. اینجا انسان اقامت دائم ندارد. حکم مزرعه را دارد نسبت به خانه. مزرعه هم محل کشت و کار است. شب که شد همه به دارالقرار برمی گردند. به خانه. در افق بلندی که پیش روی انسان است دنیا مزرعه و آخرت، خانه ابدی است. با درک این باور مومنانه است که می توان خود و دیگران را به این مهم توجه داد که هدف از زندگی رشد روحی توست. همه چیز در این مسیر تنظیم می شود حتی درد و درمان. لذا تا وقتي آنچه كه بايد را از دردهايت ياد نگرفتي، آنها تو را ترك نخواهند كرد. خواهند ماند و به ازاى نادانیهايت درد خواهى كشيد. به ازاى ضعف هايت شكست خواهى خورد. پیروزی زمانی رخ می نماید که خاکِ شکست را از جان و جامه بتکانی و با اراده محکمتر و فهم درست تر برخیزی. درد هم زمانی به درمان می رسد که دانستن جای نادانی ها را بگیرد. این ندانستن هاست که ملکه نادانی را در جان آدمی چنان نهادینه می کند که با دانستن، سر جنگ برمی دارد. معلوم است که در این میان خود به دست خویش به جان زخم می زند. دردی که جانش را پُر می کند نتیجه دست خود اوست. دانیان اما با خود سر ستیز ندارند. با خویش به صلح می رسند و با اصلاح مسیر برای جامعه هم نقشی مصلحانه به عهده می گیرند. مدل زیستی اینان را اگر بخوانیم، درس خواهیم گرفت برای بهتر اندیشیدن و بهتر شدن. فهم درست این درس، ما را به مفاهمه ای می رساند با دیگران و جامعه که رهآورد آن، راه های تازه را باز می کند. رسول اعظم الهی(ص) طرفه کلامی دارد که آدمی را طرف درست زندگی قرار می دهد؛" خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛ خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى." اگر می خواهیم شری دامن ما را نگیرد، اگر خواهان توسعه خیر و نیکی برای خود و جامعه هستیم، اگر ابدیت خود و دیگران را بسامان می خواهیم باید مسیری را انتخاب کنیم که به " يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ" شاخص گذاری شده است. این هم در ولایت خداوند میسّر است.... ب / شماره 5498 / شنبه / 6 بهمن 1403 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031106.pdf
+ نوشته شده در شنبه ششم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:57  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
آتشبس! این دو کلمه که دوجهان معنا دارد، مثل نقطه پایان قرار گرفت برخطی که پرونده جنون صهیونیستها در غزه را مینوشت. خدا کند این نقطه، هرگز به سر خط برنگردد. بس است برای فلسطین، برای منطقه، برای همه دنیا. جهان در این 15 ماه و اندی که از طوفان الاقصی میگذرد ، خون گریست. به تعداد هر فرد که بر زمین افتاد. فریاد کشیدند قلمها و دوربینها، 204 بار! به تعداد خبرنگارانی که از ابتدای شروع جنگ نسلکشی رژیم اشغالگران علیه ساکنان غزه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به شهادت رسیدهاند. انسانیت، 68 بار با همه وجود زشتی شکنجههای مرگآفرین را احساس کرد وقتی روزنامه عبری زبان ها آرتص فاش کرد که حداقل 68 اسیر فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی تحت شکنجه یا به خاطر عدم دریافت درمان و مراقبتهای پزشکی به شهادت رسیدند. 5 هزار بار بر پندار نژادپرستی لعنت فرستاد وقتی در خبرها خواند: درنتیجه اجرای ۳ ماه استراتژی پاکسازی قومی در شمال غزه ارتش رژیم صهیونیستی در ۱۰۰ روز گذشته شمال غزه 5 هزار نفر شهید و مفقودشدهاند . انسانیت هزاران بار مرد به ازای قریب به 46هزار شهید و 10هزار مفقودی که بر خاک افتادند . آتشبس. واقعا هم بس است اینهمه آتش که در جان مظلومان انداختید. بس است هرچه جنایت کردید. اما دستهای خودتان هم سوخت. چیزی به اسم انسانیت اگر هرازگاهی از جانتان عبور میکرد برای همیشه مرد. شما قبل از آنکه زنان و مردان غزه را بکشید، در خود مردید. مرده است که مرگ میآفریند. زندگان در پی تکثیر زندگی میروند. آتش خاموش شد اما خیلیها هم مردود شدند. دشداشه پوشان خاموش. مدعیانی که اعلامیه حقوق بشر را برعکس میخواندند . غزه اما سرفراز ماند . غیرت ، قدرت دوباره ایستادن را تضمین میکند. خانههای آوار شده دوباره قد خواهد کشید. دوباره باغها به زیتون ، پرشکوه و شکوفه خواهد شد. فلسطین همچنان زنده میماند. نخست نیوز / کد نوشته 117660 / جمعه 5 بهمن 1403 / https://nakhostnews.com/?p=117660 نخست / شماره 1042 / پنجشنبه 4 بهمن 1403 / صفحه 3 / جامعه https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2025/01/10421-8s.pdf
+ نوشته شده در جمعه پنجم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:31  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
ما با صدام هم مذاکره کرده ایم. یادمان که نرفته؟! با کسی که مسبب شهادت 240 هزارنفر از بهترین فرزندان وطن بود. در سپهر تصمیم گیری نظام، با اقتدار کار را جلوبردیم. هیچ کس هم نگفت با قاتلِ چمران و کاوه و باکری و همت و خرازی و.... مذاکره نمی کنیم. منطق حکمرانیِ ما اول بر منطق و کلام و حکمت استوار است. مشت کردن دست ها برای روزی است که دستِ باز جواب ندهد. ثابت کرده ایم که مشتِ ما هم فولادشکن است. از آن اگر چه استقبال نمی کنیم اما ترسی هم نداریم. هم آن بر و بازوی قوی هست و هم زبان به منطق گویا و به ادی حجت، توانا. "نامذاکره" و "ناگفتگو" راه کج کسانی است که به منطق، حجت قوی ندارند نه ما که به پشتوانه هویت ملی و فرهنگ بلند دینی، صاحب ید بیظا هستیم. دولت های جمهوری اسلامی هم به عنوان نماد ملت و انقلاب در این مسیر گام های بلندی برداشته اند. اگر اصحاب قیل و قال مانع نمی شدند، اگر سنگ در مسیرِ گفتگو را بر دولت شهید رئیسی نمی گذاشتند، دکتر باقری کنی، مسیر را چنان پیش می برد که امروز گرفتار اما و اگر نباشیم. باید این جماعت را یا به راه آورد و یا راهی تازه از کنار اینان باز کرد و الا به دیوار هایی برمی خوریم که دست زدن به آن همان را در پی می آورد که رئیس جمهور چند بار گفته است؛" هر کجا هم که می خواهیم دست بزنیم. می گویند دست نزن. صدا در میآید. خب چی کار کنیم تا مشکل حل شود؟" صدا هم از همین جماعت کم تعداد اما پر هیاهو برمی خیزد. انگار همه جا بساط شان را راهبندان اصلاح کرده اند که چون بخواهند دولت ها کاری کنند، اینان منافع خود را در خطر می بینند و نمی گذارند. تعداد شان کم اما صدای شان به هزار ادعا بلند است. اگر باورشان به انقلاب و ولایت، صادق بود، کوچه می دادند تا دولتِ برآمده از رای مردم و تنفیذ مقام ولایت، کار خود را بکند. اگر نقدی عیارمند داشتند، بیان می کردند. اگر توان مضاعفی داشتند صادقانه به میدان می آوردند تا کمک حال باشد. در روزهای سخت تر از جنگ، همه هرچه دارند را خالصانه به میدان می آورند نه این که با نگاه خالص سازی برای خود، دیگر توان ها را هم ناتوان کنند. برای انقلاب، برای ایران، برای احترام خون شهدا همه کنار هم باشیم. ب / شماره 5497 / پنجشنبه / 4 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031104.pdf
+ نوشته شده در جمعه پنجم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:26  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
"حماس میتواند خودش را بازسازی و مجددا یارگیری نماید." این نگاه تحلیلی یک بچه حزب الهی نیست که خانه های آوار شده غزه را تو چشمش کنیم و بگوئیم عمق فاجعه را نمی فهمی. برایند شناخت و تجربه مهرداد فرهمند، خبرنگار سابق بی بی سی است. حاصل نگاه مطالعه گر خیلی های دیگر هم هست. دلیلش بیزاری از اشغال و تحقیر است. از کشتار و تخریب است. کارشناسان و آینده پژوهان می گویند این فضای کینه و نفرتی که از اسرائیل ایجاد شده و این تراژدی در غزه، به سود حماس عمل میکند. یک ضرب المثل ایرانی که در همه ملل جهان هم از آن فهم مشترکی وجود دارد می گوید:" پدر کشتی و بذر کین کاشتی. پدرکشته را کی بود آشتی؟" حتی اگر پدر کشته با سرد شدن داغ مرگ پدر، و جبر زمان به آشتی میل کند، فرزند کشته هرگز و در هیچ شرایطی جز مشت به چشم قاتل نمی کشد. رژیم صهیونیستی هم در این فاجعه، تا توانست بذر کین کاشت. تا توانست مزرعه باد ایجاد کرد. باشد که طوفان درو کند. باشد که حاصل کینه های انباشته را به خانه برد. تجربه قریب به 8 دهه به صریح ترین بیان می گوید، منطق فلسطینیها، منطق مقاومت است و در منطق فلسطینی، هزینه و فایده جایی ندارد بلکه منطق، منطق مقاومت و برجای ماندن است و همین خودش یک پیروزی است. دیدیم که بعد از 15 ماه کشت و کشتار و عزم صهیونیست ها بر به صفر رساندن حماس، طرف دیگری که در مذاکرات رو به روی شان نشست، حماس بود. همان گروهی که هرچه تیر داشتند برای زدنش در چله کردند. خشاب شان خالی شد اما خیال شان محقق نشد. همان حماس هم گروگان ها را به آنان تحویل داد. این یعنی حماس، همچنان در غزه حاکم است و اسرائیل نتوانسته این گروه را از میان بردارد. درواقع تنها گروه حماس است که میتواند ادعای پیروزی بکند چرا که اسرائیل در بیشتر برنامه های اعلامی اش ناکام ماند. این برای حماس یک پیروزی است. پیروزی و شکست را دست یابی به اهداف تعیین می کند نه چیز دیگر. این هم جز شکست برای صهیونیست ها معنای دیگری ندارد. ب / شماره 5497 / پنجشنبه / 4 بهمن 1403 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031104.pdf
+ نوشته شده در جمعه پنجم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:25  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
بیآدرس، کسی به مقصد نمیرسد. با نشانی باید بهدنبال صاحب نشان گشت. این واقعیتِ روی زمین را در زیر زمین هم میشود مثلخوانی کرد؛ اگر معدنکاران، مسیر رگهها را برعکس طی کنند، هرگز به جانمایه معدن نخواهند رسید. بهدنبال رگه فیروزه باید رفت تا به اصل آن رسید. خط رگه را باید گرفت تا طلا در دید و دست قرار گیرد. نمیشود خلاف جهت رفت و به مقصد رسید. هزار همت و تلاش هم که در کار باشد، آدمی را به هدف نمیرساند، پس باید هدف را تعیین و مسیر درست را انتخاب کرد و گامها را به آنسو استحکام و شتاب بخشید. این واقعیتِ بهتجربهدرآمده را با تأکیدی چنین، حروفنگاری کردم تا باهم حدیث قدسی بخوانیم که -انشاءا...- قداست کلام الهی ما را هوشیاری مضاعف بخشد؛ «شش چیز را در شش محل پنهان کردهام، ولی مردم در جای دیگر بهدنبال آن میگردند و هرگز آنها را در آنجا نخواهند یافت». معلوم است که با جای دیگرگردی، چیزی یافت نخواهد شد؛ چون نیست. «اولین آنها، راحتی[مطلق] را در بهشت قرار دادم، ولی مردم در دنیا دنبال آن میگردند». حکایت همان است که مولوی در دیوان شمس میسراید: «گفتند یافت مینشود جستهایم ما». جوابی که ما با زبان بیزبانی یا حتی به زبان زبانداری میگوییم، این است: «گفت: آنچه یافت مینشود، آنم آرزوست!». معلوم است که آرزوی محال خواهد بود. یادمان رفته است انگار آنچه خداوند حکیم در آیه4 سوره بلد میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ؛ همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم». ما در رنجی آفریده شدهایم که بسان کوره باید ما را بسازد. سنگ وجود ماست و تیشه پیکرتراش این جهان تا تندیسی پرشکوه بسازد. معلوم است که زیر ضربات تیشه نمیتوان به راحتی مطلق رسید. اینجا باید خود را ساخت. نواختن به راحتی را در بهشت باید جست، آنهم البته یافتنی است با اعمال درست، نه یافتنی بر حسب اتفاق. درباره گنج دوم هم همین قاعده صدق میکند: «من دانش[و فراگیری آن] را در گرسنگی و تلاش قرار دادم، ولی مردم در سیر بودن، دنبال آن میگردند». پس بدان دست نخواهند یافت. تجربه بشری هم قامت کشیدن دانشمندان بزرگ را از سفره نداری و کوشندگی، گواهی میکند. خود هم دیدهایم فراوان برخوردارانی را که ذیل «پسران ناقصعقل وزیر» تعریف میشوند که باید برای شبانی به روستا بروند تا زمینه برای وزارتِ «روستازادگان دانشمند» فراهم شود. در ادامه این حدیث قدسی میخوانیم: «من عزت را در شببیداری(و نماز شب) قرار دادم، ولی مردم عزت را در خانه شاهان میجویند». این هم طرفهحکایتی است که دستها را کوتاه میکند. هیچ قدرتی عزت نمیآورد. «تعز من تشاء و تزل من تشاء» حقیقتِ توأم با واقعیت را نشان داده است. چهارمین گمشده آدمی، بزرگی است اما بازهم راه را اشتباه میرود: «من بلندمرتبگی و مقام را در فروتنی قرار دادم، ولی مردم در تکبر، دنبال آن میگردند». اما کجا دیدهایم کسی از بیراهه شیطانی تکبر، به مقصد متعالی بلندمرتبگی برسد؟ ابلیس رجیم شد؛ چون تکبر ورزید، پس هیچ متکبری به خواسته بزرگی نخواهد رسید، حتی اگر دنیا را دراختیار داشته باشد. دیگر گمشده، استجابت است که بازهم دستهایی که با زبان پشتیبانی میشوند، خالی برمیگردند: «اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم، ولی مردم در قیلوقال، دنبال اجابت دعا میگردند». باید گفت که اندرون از لقمههای شبههناک خالی دار تا نور معرفت و اجابت را توأمان تجربه کنی. در قیلوقال اما حالواحوال به زلزله دچار میشود و کدام زلزله را میشود یافت که آبادانی بهدنبال داشته باشد؟ آخرین مورد هم «من بینیازی را در قناعت قرار دادم، ولی مردم آن را در زیادی مال و ثروت جستوجو میکنند». و معلوم و بر حسابوکتاب است که هرگز به آن نرسند. اگر میخواهیم به این ششگانه حیاتبخش برسیم، در جای درست دنبال آن باشیم. آدرسهایی را که خداوند حکیم و خبیر به لطف خویش عیان کرده است، در دست بگیریم و پابهراه شویم. سعادت در این طریق، چراغ خود را روشن کرده است. شهرآرا / شماره 4415 / چهارشنبه 3 بهمن 1403 / صفحه 13 / گزارش https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15934/419474 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/11/2/15934_148006.pdf
+ نوشته شده در چهارشنبه سوم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:1  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
پیشتر ها نوشتیم که اگر نگاه اقتصادی داریم، اگر تولید را برای تقویت کشور مقدس می شماریم باید به آبادسازی روستا همت کنیم. روستا و فرهنگ شکل گرفته در این زیست بوم است که می تواند هم امروز دست ایران را بگیرد و هم برای فردای وطن، امید تولید کند. امروز هم با تاکید بر این مهم، سویه دیگری از ضرورت اهتمام به تحول و نگهداشت روستا می نگریم؛"حذف روستاهای کشور یعنی از بین رفتن بخشی از ایرانیت". این ظریف نکته ای است که از زبانِ سیدعباس صالحی، وزیر فرهیخته فرهنگ و ارشاد اسلامی. او لایه های زیرین اتفاق را می خواند و برای ما هم تصریح می کند که"حذف روستاها یعنی حذف ایران. به همین دلیل باید با حفظ روستاها از ایران محافظت کنیم." این هم فقط برای مناطق مرزی نیست که با تعبیر جای خالی هر روستا را باید با پاسگاه پر کرد. که البته هرگز نمی توان این کار را حداکثری کرد. امنیت مردم محور هم ماناتر و هم موثر تر و هم کم هزینه تر و هم سازگارتر است. سویه دیگر امنیت با تولید و امید شکل می گیرد که منطقه مرزی یا مرکزی ندارد. همه جا باید روستا آباد باشد. همه جا باید در برنامه ریزی ها به خوبی دیده شود. برای همین هم چنان که آقای وزیر می گوید:" به مدلی برای توسعه روستایی نیاز داریم اوایل انقلاب به دلیل مهاجرتهای دهه ۵۰ با استفاده از جهاد سازندگی و بحثهایی از این قبیل اقداماتی را انجام دادیم و تصورمان این بود که با برق رسانی، آبرسانی، جادهسازی و ... روستاها حفظ میشوند اما این اتفاق نیفتاد و نشان داد که این راهبردِ صیانت از روستا زیاد چارهساز نیست." پس باید چاره دیگر یافت و طرحی نو درانداخت لذا باید بررسی کرد تا دریابیم چگونه میتوان روستا را به شرایط سرزندگی و تولید برگرداند. حوزه فرهنگ، از طریق کتاب و کتابخانه می تواند به افزایش آگاهی و کمک به مشارکت در اشتغال زودبازده و سرمایهگذاریهای کوچک با اهتمام به ظرفیت بانوان، نوجوانان و جوانان کمک کند. دیگر نهاد ها و وزارت خانه ها هم باید با ایفای نقش خود، روستا را به جایگاه بایسته برگردانند. روستا که آباد باشد، بهره اش سفره شهر را هم رونق می دهد. کشور را توانمند می کند. به روستا ویژه نگاه کنیم اگر ایران را امن و برخوردار و عزیز می خواهیم.
ب / شماره 5496 / چهارشنبه / 3 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031103.pdf
+ نوشته شده در چهارشنبه سوم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:53  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
انگار اوضاع فرق کرده، قبلا اگر از غریبه ها می پرسیدیم، از کدام شهری؟ الان اول باید بپرسیم از کدام کشوری؟ اگر ایرانی بود آن وقت نوبت به پرسش از نام شهر می رسد. این را نه از زبان مردی موی سفید کرده که از زبان نوجوانی 15 ساله شنیدم. او از پُرشمار دانش آموزان اتباع می گفت. از جمعیتی که قریب به اتفاق شان از همسایه شرقی، پا به این سوی مرز گذاشته اند. خب از مرز که رد شوند تا منتها الیه خاک ایران هم که بروند کسی- انگار- احوال شان را نمی پرسد. در دولتِ سابق هم که گویا، مرزی وجود نداشته است چون هرچه خواستند آمده اند. آنان که در خاک خود مانده اند نخواسته اند که بیایند! خوش بینانه هم که آمار ها را بخوانیم، یک به ده جمعیت کشور شده اند میهمان. آن هم از نوع خوانده و ناخوانده اش. رقم هایی که برای یارانه پنهان گفته می شود برای یک گام بلند در بازسازی اقتصاد کشور کافی است. اما اتباع هم مثل شهروندان خودما، از آن بهره می برند. مالیات هم که نمی پردازند پس دست شان از خود ما جلوتر است. بر همه این ها که چشم ببندیم. یعنی چشم ببندند مسئولان، مسئله آب و موضع همسایه که حق آبه ما را نمی پردازد را نمی شود نادیده گرفت. چشم بسته هم نمی تواند عطش را حس نکند. فکر می کنم اگر حق آبه مارا- که نمی دهند- لیتر شمار کنیم باز خیلی کمتر می شود از میزان آب مصرفی این چند میلیون میهمان! تازه اگر خبر ساخت بیش از ده سد به روی رودخانه هایی که به ایران می ریزد را هم ناخوانده بگیریم. با آن ناهمراهی چه باید کرد با مردم همان همسایه که بی حساب هم آمده اند؟ جواب را در کلام دانشجویی می خوانم که نوشته بود؛" من در جایگاه یک شهروند عادی، با مهاجران برخوردی توام با احترام دارم اما اگر دولتمرد و تصمیم گیر بودم حتما سیاست کاهش تعداد مهاجران را پیگیری و اجرایی می کردم." چون چشم بستن بر این، کاهش توان ما را به دنبال خواهد داشت. به مباحث سیاسی- امنیتی نمی پردازم که مسئولان بهتر و بیشتر از ما می دانند. اگر همین آب و یارانه را در نظر بگیریم، خیلی زود به سمت سامان دهی اتباع خواهیم رفت. ب / شماره 5496 / چهارشنبه / 3 بهمن 1403 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031103.pdf
+ نوشته شده در چهارشنبه سوم بهمن ۱۴۰۳ساعت 11:51  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
کسی که دستی پُر، منطقی گویا و زبانی رسا داشته باشد، از مذاکره نمیترسد که هیچ حتی در چیدن میز تعجیل هم میکند. ترس، لباسِ تن کسانی میشود که چیزی در چنته ندارند. میدانند چون سخن بگویند عیار عیب و هنرشان نمایان میشود. لذا ترجیحشان "نامذاکره" و "ناگفتگو" است و الا آنجا که تریبون یک طرفه باشد، لحظهای هم به سکوت و تامل فرصت ابراز وجود نمیدهند. تجربهای که چند سال، یک ملت را، یک کشور را به گروی آن گرفتند که گفتگو نکنند. جالب است که وقتی رئیس جمهور، از آمادگی برای گفتگو میگوید، میخروشند و مینویسند که شما چکاره اید؟ ماشاءالله به این همه فهم و معرفت! اگر رئیسجمهور کارهای نیست پس چرا هرچه حاصل بدعملی خودتان هست را هم به پای او مینویسید؟ اگر رئیسجمهور کارهای نیست، آیا مدعیان و تریبونداران حاضرند به لوازم این سخنان خود ملتزم باشند؟ فلان کس که این را مینویسدآیا میتواند خود را معرفی کند که کیست و نقشش در سپهر تصمیمگیری ایران چیست؟ لابد برای خود حقی بالاتر از رئیسجمهور صاحب رای مردم قائل است که در همه امور دخالت میکنند. متاسفانه کسی هم یقه اینان را نمیگیرد که شما چکاره کشورید؟ آنان که نتیجه تصمیم و ایجاد موانع شان سر راه امور کشور، بیشترین آسیب را ایجاد کرده است همچنان به طلبکاری سخن میگویند. اگر ماجراهایی چون کرسنت، دقیق خوانی میشدند، اگر تراز نفع و عدم النفع، به سنجه در میآمد، برخیها الآن باید در جایگاه پاسخگویی، مینشستند نه طلبکاری. متاسفانه تا اوضاع در این هندسه میچرخد نه پزشکیان که هر رئیس جمهوری هم که بیاید کاری از پیش نخواهد برد. این جماعت حتی راه گفتگو را بر دولت شهید رئیسی هم میبستند و الا مسیرچنان میرفت که امروز گرفتار اما و اگر نباشیم. باید این جماعت را یا به راه آورد و یا راهی تازه از کنار اینان باز کرد و الا به دیوارهایی برمی خوریم که دست زدن به آن همان را در پی میآورد که رئیسجمهور چند بار گفته است؛" هر کجا هم که میخواهیم دست بزنیم. میگویند دست نزن. صدا در میآید. خب چی کار کنیم تا مشکل حل شود؟" صدا هم از همین جماعت کم تعداد اما پر هیاهو برمی خیزد. انگار همه جا بساطشان را راهبندان اصلاح کردهاند که چون بخواهند دولتها کاری کنند، اینان منافع خود را در خطر میبینند و نمیگذارند... جمهوری اسلامی /شماره 13009 / سه شنبه 2 بهمن 1403 / صفحه 3 / خبر https://jepress.ir/?newsid=346170 https://jepress.ir/archive/pdf/1403/11/02/3.pdf
انتخاب / https://www.entekhab.ir/fa/news/846133/ عصرتبریز / https://asrtabriz.ir/news/175577/ عصرایران / https://www.asriran.com/fa/news/1031415 خبرآنلاین / https://www.khabaronline.ir/news/2013603/ صاحب خبر / https://sahebkhabar.ir/news/70927765/ بهار / https://www.baharnews.ir/news/511381/ جمهوریت / https://jomhouriat.ir/255175/ فرارو / https://fararu.com/fa/news/823477/ بیتوته / https://www.beytoote.com/news/politics-social/mbnews113927.html خلیج فارس / https://www.pgnews.ir/?p=222672 تجارت نیوز / https://tejaratnews.com/n/4sHa اقتصاد24 / https://eghtesaad24.ir/fa/news/280898/ دکه / https://dakke.co/news_details/007BN_511381 سرپوش سیاسی / https://www.sarpoosh.com/politics/domestic-policy/domestic-policy1403110028.html روزنو / https://roozno.com/fa/news/671897/ ایونا / https://roozno.com/fa/news/671897/ پیام مازند / https://www.payamemazand.ir/Fa/News/863404/ رویداد24 / https://www.rouydad24.ir/fa/news/398578/ تعادل / https://www.taadolnewspaper.ir/001OFw اقتصاد24 / https://eghtesaad24.ir/fa/amp/news/280898 جلال شرق / https://jalaleshargh.ir/?p=95511 خرداد / https://www.khordad.news/fa/news/411301/ 55آنلاین / https://www.55online.news/fa/tiny/news-323594
خسروشاه نیوز / https://khosroshahnews.ir/news/23432/14031102121029 پروژه ایران / https://www.theiranproject.com/fa/news/434465 برترین ها / کلیدنقره ای / مهرکرج / قطره / ویستا / خبرفارسی / خبربان / پلیکان مدیا / و....
+ نوشته شده در سه شنبه دوم بهمن ۱۴۰۳ساعت 13:1  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
درباره انتشار خبر اعدام «تتلو» و نکتههایی که نیاز امروز رسانه است؛ کار رسانه، شوخیبردار نیست. غفلتبردار و سادگیپندار هم نیست. پلک به خطا بر هم زنیم، موجی راه میافتد و دنیا گیر میشود. همان قضیهای که شیخ اجل قرنها پیش بازگفت «سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل». سعدی در این کلام تعلیمی خود ما را به هوشیاری از نقطه آغاز فراخوانده است. بایستگیی که التزام به آن، سلامت روح و روان جامعه را به دنبال دارد. چیزی که در قضیه انتشار خبر محکومشدن تتلو به اعدام اصلا به آن توجه نشد، بلکه مسیری عکس این مهندسی سعدی حکیم را در پیش گرفتند. خبر هم که به ذات خود رونده است، اینبار انفجاری به همهسو راه باز کرد. در اندکزمانی به نشریه «گاردین» راه یافت و عکس جلد شد. جلدبودن خبر، کار خود را کرد؛ بعد دیدیم که این خبر «تکذیب» شد. اما این تکذیبیه کسر قابلاعتنایی از کسانی که خبر حکم اعدام را دریافته بودند هم پوشش نداد، چه رسد به آن سوی مرز و نشریه «گاردین» که آن را جهانی هم کرد! تجربه بیش از سی سال کار رسانهای به من میگوید از اول باید در خبر، آنهم خبرهایی با این درجه از اهمیت، دقت کرد. اصلاح بعدی اصلا افساد ایجادشده را پوشش نمیدهد. اینکه چنددرصد از افرادی که خبر اول را دریافت کردهاند، به خوانش خبر اصلاحی توفیق یابند، اول ماجراست. اینکه از همین گروه هم چقدر خبر دوم را باور کنند هم مسئله مهمی است که ما جماعت رسانهای باید بدان توجه داشته باشیم. بههرحال خبر درست و دقیق این است که مرکز رسانه قوهقضائیه اعلام کرد: «حکم نهایی تتلو هنوز صادر نشده است. او طی چند روز گذشته مشمول ارفاقات قانونی شده است و صدور حکم اعدام برای تتلو تکذیب شد.» تأسیسات ارفاقی یا ارفاقهای قانونی، امکانی است که در قوانین کیفری برای کمک به محکومان درراستای رویکرد عدالت ترمیمی، پیشبینی شده است. این یعنی راه برای تغییر حکم باز است. آنچه به تکرار باید گفت، این است که ما اهالی رسانه هرگز دقت در خبر را نباید بهازای سرعت در نشر خبر، قربانی کنیم. همین! شهرآرا / شماره 4414 / سه شنبه 2 بهمن 1403 / صفحه آخر / حاشیه یک خبر https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15929/419423 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/11/1/15929_147973.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه دوم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:56  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
التزام به فضیلت ها انسان را به مرتبت فاضل شدن می رساند. نه الزام که التزام عمومی به اخلاق، جامعه را بستری برای رشد زیبایی می کند. فضیلت ها مصالح هستند برای ساختن جامعه صالح و سالم. ابزار بهتر سازی فردا هم همین اخلاقمندی است. مدارا هم در همین شمار از جمله موثرترین مولفه های جامعه سازی است. وقتی رسول اعظم الهی، محمد مصطفی(ص) دلیلِ برتری انبیا بر دیگر مردمان را در این مهم فلسفه خوانی فرموده است یعنی باید به آن نه به عنوانِ تاکتیک که در جایگاهِ راهبردی باید توجه کرد؛" إِنَّ الانبياءَ إِنَّما فَضَّلَهُمُ اللّه عَلى خَلقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لأَعداءِ دينِ اللّه و َحُسنِ تَقيَّتِهِم لأَجلِ إِخوانِهِم فِى اللّه؛ خداوند از اين رو پيامبران را بر ديگر مردمان برترى داد كه با دشمنان دين خدا بسيار با مدارا رفتار مى كردند و براى حفظ برادران همكيش خود نيكو تقيه مى كردند." ما را اگر در مسلمانی عیاری است و کلام نبی را در باور ما به حق اعتباری، باید که رفتار خود را به این سمت، اصلاح کنیم. آنچه جامعه از ما و برخی حضرات می بیند با این منطق و منهج هزار فرسنگ فاصله دارد. این نیز آدمی را به یاد تمثیل و کلام زیبای مولوی می اندازد که:" شیر را بچه همی مانده بدو / تو به پیغمبر به چه می مانی؟ بگو!" و چه می توان گفت که میان ما و پیامبرمان تفاوت رفتاری به اندازه ایمان و کفر است. متاسفانه این رفتار در گفتار کسانی تجلی می یابد که به شان و گاه لباس باید شبیه ترین به پیامبر باشند به اخلاق و گفتار و رفتار. باید مدارا را در حق هموطنان به مروت ارتقا دهند تا شاهد تجلی زیبایی های بیشتری در متن جامعه باشیم. مروت که بیاید، انواع ناجوانمردی و نامردی و نامرادی را بیرون خواهد راند. کلامِ صادق راه بر دروغ خواهد بست و کلام پیراسته راه بندان برای بدزبانان ایجاد خواهد کرد. جامعه ای چنین به فضیلت آراسته شده، پلشتی ها را به خود راه نخواهد داد. آن وقت کسانی که مامور به بدزبانی اند و نان از راه فحش دادن می خورند، مجبور به اصلاح خود خواهند شد. این بهترین آورده برای هر جمع و جامعه است. به مدار تربیتی نبوت برگردیم.
ب / شماره 5495 / سه شنبه / 2 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031102.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه دوم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:52  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
گفتیم و به تکرار نوشتیم که تخم منفی، جز حاصل منفی ندارد. کسانی می توانند به برداشت نتایج مثبت برسند که کاشت مثبت را با مثبت اندیشی در داشت به برداشت برسانند. واقعیت این است که حاص افکار و پندار ما در زندگی واقعی ما ظهور پیدا می کند. تجربه هم این واقعیت را مکرر امضا گذاشته و می گذارد. حسِ کلافگی آدم را کلافه می کند. احساس گم شدگی، راه های روشن را می بندد و آدم را به کوچه های سرگردانی می کشاند. برای برون رفت از وضعیتی چنین است که می گویند، اگر احساس میکنی گم شدهای و نمیدانی در حال حاضر چه چیزی را دنبال کنی، خودت را دنبال کن دنبال کن که سالمترین، شادترین، حاضرترین، منظمترین و بااعتمادبهنفسترین نسخهی خودت را بیابی و بخوانی و زیست کنی. زندگی، یک فرآیند کشف و آفرینش است تو در حالی که خودت را میآفرینی، خواهی فهمید که کیستی. پس به دنبال یافتن این نباش که چه کسی هستی بلکه تلاش کن که تعیین کنی میخواهی چه کسی باشی. ما توان این انتخاب بزرگ را داریم. نباید تسلیم شرایط شویم که ما را به دلخواه بسازند. باید شرایط را به دلخواه مدیریت کنیم تا به همراهی و هم محوری با مایی که هستیم، تن دهند. پس همان طور که اهل نظر می گویند، منبع انرژی خودت را پیدا کن و سعی کن مدام به آن متصل باشی وظیفه ی تو حرکت مداوم به سوی کمال است. بدان هرچه را بتوانی حس کنی می توانی آن را دریافت کنی همه چیز در کائنات قابل جذب است. خداوند علیم و حکیم در وجود انسان و نهاد جان او بسامدی و ظرفیتی قرار داده است که می تواند به بالاترین درجات برسد. باید راه را "درست " انتخاب کرد. حکیم متاله جناب مولانا زیبا می گوید: گر در طلب منزل جانی، جانی / گر در طلب لقمه نانی، نانی این نکته رمز اگر بدانی، دانی / هر چیز که در جُستن آنی، آنی! پس بکوشیم "آنِ" چیزی شویم که ارزش افزوده برای انسانیت ایجاد کند نه این که خود ما را هم بکاهد. کمتر از بهشت سزا و حق ما نیست که به "نفخت فیه من روحی" خداوندی از عالم سر هستیم. بهشت را هم اول باید زیست و بعد باید رفت. چنین نباشیم مسیرمان به سوی دیگری خواهد بود؛ جهنم! جهنم که الزاما "آتش" نیست. می توان زیست امروز را هم در معنایش دید. بعضی آدمها جهنمِ آدم هایِ دیگرند! با حرف هایی که می زنند، قضاوتهایی که می کنند و خونِ دلهایی که به خوردِ دیگران می دهند. بعضی آدم ها انصافا از آتش هم بدتر می سوزانند. خود را از افتادن به این ورطه نجات دهیم. ب / شماره 5495 / سه شنبه / 2 بهمن 1403 / صفحه 4 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031102.pdf
+ نوشته شده در سه شنبه دوم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:50  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
وقتی گفتم زمان ثبتنام تمام شده، به زمین میافتاد اگر دیوار تکیهگاهش نمیشد. این را بنده خدایی روایت میکرد که خود او هم ثبتنام نکرده بود. چیز فوقالعادهای نبود این مورد ثبتِ نامی. مجهول گذاشتنش شاید به صوابتر باشد. آخر چطور میشود گفت که برای یک وام 30میلیون تومانی مردم باید گرفتار تنشی چنین شوند که اگر مهربانی دیوار نبود، به آغوش سرد و سخت زمین میافتادند. میگفت بانوی سرپرست خانوار بود. وقتی شنید فعلا خبری نیست، انگار خبرهایی که در جانش بودند همه با هم به صدا در آمدند تا در بیصداترین حالت، اشکهایش راوی سر درونش باشند. نمیخواهم کلمات، تلخ شود در ذائقه مخاطب محترم، اما انگار برای یادآوری حرمت همه مردم بهویژه بازنشستگان، تلخی کلام را باید بر کام و جان هموار کرد. کسی و کسانی که برای وامی به این مبلغ دچار طوفان درون میشوند، روزگارشان بهسامان نیست. بیشتر مستمریبگیران تأمین اجتماعی هم از این گروهاند؛ مظلومِ مظلوم. مظلوم واقع شدنشان گاه به خاطر بیاطلاعیشان از ضوابط از یکسو و حقوق شغلیشان از سوی دیگر است. نمیدانند که اشتغالشان باید با بیمه همراه باشد، ازاین رو کلی سال کار میکنند اما فرصت بیمه را از دست میدهند. گاه میدانند اما دستشان به جایی نمیرسد. کارفرما تعلل میکند و باز زمان به ضرر کارگر از دست میرود. گاهی هم «تردستیِ» برخیها زندگیشان را با چالش روبهرو میکند. مثل برخی رانندگان که در سالهای پیش حق بیمه از صورتحسابشان کسر میشد اما به تأمین اجتماعی نمیرسید. بندگان خدا، کار میکردند. خوشحال بودند که بیمهاند اما... کلی از زمانی که تصور میکردند ردیف واریزیشان یا صفر بود یا ناقص. همین میشد که بازنشسته اگر میشدند سالهای بیمهپردازیشان کم بود و به همان نسبت هم کمتر مستمری میگرفتند. از این قبیل زیاد داریم. سفرهشان کوچک است خیلی کوچکتر از حداقلبگیرها. کاش میشد دولت محترم، دستشان را میگرفت. کاش بشود با در نظر گرفتن بودجه، زخمهای عمیق زندگیشان مرهم مییافت. به هر حال مردم عیالِ حکومتاند. حکمرانی بر مدار عدالت احقاق حق اینان را هم اقتضا میکند. این درست که تأمین اجتماعی، سازمانی متکی بر بیمهپردازی است و بیمهشدگانشان در فهرست دولت نیستند اما به عنوان شهروند که باید حمایت شوند. با این نگاه ببینید مستمریبگیران حداقلبگیر را. حال اینان اگر اندکی بهتر شود حال جامعه هم بهتر خواهد شد. دولت باید نقش دیوار نگهدارنده را ایفا کند تا اگر به حُکمِ قانون، جایی برای دستگیری نباشد، به حکمتِ حکمرانی عدالتمحور دریچهای در زندگیشان باز شود. شهرآرا / شماره 4413 / دوشنبه 1 بهمن 1403 / صفحه 9 / اقتصاد https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15926/419309 https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1403/10/30/15926_147939.pdf
+ نوشته شده در دوشنبه یکم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:29  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
نفت و گاز را که در فهرست آورند ما دومین دارنده هستیم. کم نداریم که فراوان هم داریم اما چه می شود که چنین می شود؟ نمی دانم! البته دقیقتر این است که بپرسیم، چه شد که چنین شد؟ چرا این ناترازی ها به وجود آمد که تراز زندگی معمولی مردم را به هم زد؟ آیا صفحات تقصیر تحریم در این میان پر شمار است؟ مگر فلان مقام سابق نمی گفت: " تحريم ؟ اصلاً نمنه ..." مگر خیلی از حضرات نمی گفتن "تحریم نعمت است"؟ نعمت که نباید چنین نقمت افزا شود؟ مگر این که بگوییم تحریم سکه ای است که دو رو دارد. خواص نعمت اش را می برند و ما عامه مردم گرفتارِ نقمتش می شویم! به هر حال پرسش چرایی باید جواب بگیرد. سهم بندی هم باید بشود تا میزان تقصیر آن مشخص گردد. ترک فعل ها، فعل های نا به جا، قرارداد ها، به هم زدن قراردادها و.... همه و همه باید احصا و سهم آن در این بحران ناترازی را همه بدانیم. تا مردم قانع نشوند معلوم نیست بتوانیم گام های پر شماری را کنار خود داشته باشیم. در همراهی مردم البته تردید نیست. همیشه حق مطلب را ادا کرده اند اما تردید علامت سئوالی است که باید جلوی مسئولان محترم گذاشت که آیا صریحا سهم نویسی و صادقانه با مردم سخن خواهند گفت؟ با کلام صادق اگر قانع شویم، قطعا" هرخانه یک اتاق گرم" رسم رفتاری خیل عظیمی از مردم خواهد شد. دو درجه که چیزی نیست، چندین و چند درجه کاهش خواهیم داشت. منتها باید بدانیم این همراهی ما آیا از سوی دیگر هم جواب می گیرد که هم مقصران مشخص شوند و هم از همین امروز برای اصلاح ناترازی ها اقدام شود؟ به هر حال مسئله یک روز و دو روز نیست و قصه هم فقط گاز است؟ این ناترازی که علاوه بر گاز، برق و آب و بنزین و..... را هم در بر گرفته است. تا جوابی روشن به مردم داده نشود نمی توان پاسخ همدلانه و همراه مردم را انتظار داشته باشیم. از زبان های مختلف شنیده ام که؛ آنان که تحریم را نعمت می دانستند، به مردم جواب دهند جز کاسبان تحریم چه کسانی از این نعمت بهره بردند؟ این کلیدی ترین پرسش است حتی پرفراوان تر از مسئله ترکِ فعل و ضعفِ مدیریت ها. به مردم جواب دهید تا از آنان جواب همراهی بگیرید. ب / شماره 5494 / دوشنبه / 1 بهمن 1403 / صفحه 3 http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14031101.pdf
+ نوشته شده در دوشنبه یکم بهمن ۱۴۰۳ساعت 12:25  توسط غلامرضا بنی اسدی
|
|